< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

97/09/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: دلالت روایات بر حجیّت استصحاب

بحث در مورد سه حدیث است که چهار نظر در مورد آنها وجود دارد و اکنون به نظریه ی چهارم رسیده ایم:

نظریه ی اول این بود که این احادیث فقط قاعده ی طهارت و حلیت را بیان می کنند.

نظریه ی دوم این بود که علاوه بر قاعده ی طهارت و حلیت استصحاب طهارت و حلیت ظاهری را نیز بیان می کنند.

نظریه ی سوم از صاحب کفایه بود و آن اینکه این سه روایت بیان طهارت و حلیت واقعیه و استصحاب طهارت و حلیت واقعه می کند.

نظریه ی چهارم: نظر محقق خراسانی در حاشیه ی رسائل که آن را در دوران جوانی یا نیمه جوانی نوشته است (حدود 1291 قمری). ولی بعدها که کفایه را نوشت از آن نظریه عدول کرد. در این نظریه می فرماید که این سه روایت هم طهارت واقعیه را جعل می کند و هم استصحاب طهارت واقعیه را و هم قاعده ی طهارت را که در آن صرف الشک کافی است.

بعد اگر در طهارت شک کردیم (شک در ملاقات) که شاید نجسی با عبا ملاقات کرده باشد استصحاب طهارت واقعی می کنیم ولی اگر شک در ملاقات نباشد بلکه در نجاست شک کردیم (نه ملاقات نجس) یعنی شک کردیم که عبا طاهر است یا پاک در اینجا قاعده ی طهارت جاری می شود.

اما جعل طهارت واقعیه و استصحاب طهارت واقعیه هنگام شک در ملاقات را در جلسه ی گذشته بیان کردیم و توضیح دادیم. حال باید ببینیم که ایشان قاعده ی طهارت را از کجا استفاده می کند. ایشان می فرماید که این قاعده را از اطلاق احوالی استفاده می کند.

توضیح اینکه: مولی می گوید: «اعتق رقبة» این کلام ذاتا اطلاق دارد ولی احوالی هم دارد مانند اینکه رقبه عالم باشد یا جاهل. اطلاق احوالی در مورد اطلاق افرادی است مثلا چند نفر هستند که رقبه دارند و «اعتق رقبة» همه ی آن افراد را شامل می شود.

در روایات سه گانه شارع طهارت واقعیه را مطلقا در کل احوال جعل کرده است و یکی از آنها شک در طهارت و نجاست است. بنا بر این اگر شک کردیم که عبا طاهر است یا نجس و در ملاقات نجس با آن شک کنیم می گوییم که طاهر است.

یلاحظ علیه:

اولا: محقق خراسانی که می خواهد کل شیء حلال و کل شیء طاهر را بیان کند می فرماید: روایت در مقام بیان طهارت واقعیه است. ما می گوییم: این سخن در «ماء» صحیح است زیرا روایت است که «الماء کله طاهر» ولی از آنجا که در این روایات از عنوان «شیء» استفاده شده است این قرینه بر آن است که در مقام بیان طهارت واقعیه و حلیت واقعیه نیست زیرا برای اثبات این دو، نباید از عنوان مبهم استفاده شود همانند آیه ی قرآن که وقتی در مقام بیان حلیت واقعی است می فرماید: ﴿أُحِلَّتْ لَكُمْ‌ بَهيمَةُ الْأَنْعامِ[1] و نام بهیمه را می برد.

ثانیا: مطلب مهم این است که محقق خراسانی ذیل را از صدر جدا کرده است. ذیل عبارت است از «حتی تعلم انه قذر» و حال آنکه «کل شیء طاهر» احتیاج به غایت دارد و محقق خراسانی غایت را ذکر نکرده است زیرا ذیل باید به صدر بخورد و حال آنکه طبق مبنای صاحب کفایه ذیل متعلق به قاعده ی طهارت است. غایت به جای اینکه غایت برای طهارت واقعیه باشد غایت برای طهارت احوالی است.

ثالثا: با وجود استصحاب طهارت واقعی نوبت به قاعده ی طهارت نمی رسد. زیرا استصحاب بر قاعده ی طهارت حاکم است.

در سابق گفتیم که گاه قاعده ی طهارت حاکم است و گاه عکس است یعنی استصحاب حاکم می باشد. معیار این است که اگر مستصحب طهارت واقعیه باشد آنجا استصحاب جاری است ولی اگر مستصحب طهارت ظاهریه باشد جای قاعده ی طهارت است زیرا در آن صرف الشک کافی است. نتیجه اینکه این سه قاعده با هم نمی تواند در یک روایت گنجانده شود زیرا وقتی طهارت واقعیه مد نظر باشد فقط استصحاب جاری می شود نه قاعده ی طهارت.

 

تفاصیل اقوال در استصحاب:

شیخ در رسائل یازده قول را ذکر می کند و ما آن را در شش قول خلاصه می کنیم

القول الاول: قول الشیخ الانصاری

استصحاب در شک در مقتضی حجت نیست ولی در شک در مانع حجت است. (ولی محقق خراسانی و ما قائل هستیم که در هر دو حجت می باشد.)

القول الثانی: محقق خوانساری (حاج آقا حسین)

مانند قول شیخ انصاری با این فرق که در شک در رافع تفصیل داده می فرماید: شک در اصل رافع حجت است نه رافعیت موجود. مثلا شک دارم حدثی از من سر زد یا نه در اینجا استصحاب حجت است ولی اگر بللی از من خارج شود که مردد بین بول و وذی باشد استصحاب در آن حجت نیست.

القول الثالث: اگر شک در رافع بر اساس اجمال دلیل باشد استصحاب در آن حجت نیست مثلا ندانیم، غروب استتار شمس است یا عبارت است از زوال حمره ی مشرقیه. در اینجا نمی توان نهار را استصحاب کرد. (این قول از قول دوم هم خاص تر است.)

القول الرابع: بین احکام وضعیه (مانند سببیت، جزئیت و شرطیت) و تکلیفیه فرق بگذاریم. البته ما معتقدیم استصحاب در هر دو جاری است.

دو قول دیگر وجود دارد که ما آن را در بخش تنبیهات بحث می کنیم:

القول الخامس: آیا حکم شرعی که از عقل استفاده می شود قابل استصحاب هست یا نه؟ مثلا عقل می گوید که الکذب الضار قبیح و شرع هم گفت که الکذب الضار حرام. حال اگر شک کنیم که کذب مزبور ضار هست یا نه آیا می توانیم از آن حکم شرعی را استفاده کنیم (این شبهه موضوعیه است). یا اینکه از باب شبهه ی حکمیه بدانیم کذب مزبور نافع است و یا لا اقل ضار نیست.

القول السادس: تفصیل آیت الله خوئی که می فرماید: استصحاب در موضوعات حجت است و در احکام شرعیه ی کلیه جاری نیست زیرا استصحاب در این صورت با استصحاب عدم ازلی معارض است. بنا بر این اگر شک کنیم که نماز جمعه که در زمان حضور واجب بود در زمان غیبت هم جاری است یا نه استصحاب جاری نمی شود.

 

بررسی شبهات وهابیه:

وهابی ها می گویند که شما هنگام نوشیدن آب بر یزید لعنت می کنید و حال آنکه امیر مؤمنان از ای کار نهی کرده است آنجا که در نهج البلاغه، می فرماید: إِنِّي أَكْرَهُ لَكُمْ أَنْ تَكُونُوا سَبَّابِين‌ وَ لَكِنَّكُمْ لَوْ وَصَفْتُمْ أَعْمَالَهُمْ وَ ذَكَرْتُمْ حَالَهُمْ كَانَ أَصْوَبَ فِي الْقَوْلِ وَ أَبْلَغَ فِي الْعُذْرِ[2] امیر مؤمنان در جنگ جمل یا صفین این سخن را به اصحابش فرمود.

یلاحظ علیه: مستشکل سبّ را با لعن یکسان فرض کرده است. سبّ به معنای فحش است. این در حالی است که «لعن» نوعی دعا است که می گویند: خدایا! فلانی را از رحمتت دور کن. سبّ کار انسان بدزبان است ولی لعن کار انبیاء و اولیاء است و حتی خداوند هم لعن می کند همان گونه که در قرآن می خوانیم: ﴿وَ قالُوا قُلُوبُنا غُلْفٌ بَلْ لَعَنَهُمُ‌ اللَّهُ‌ بِكُفْرِهِمْ‌[3] یا می فرماید: ﴿إِنَّ اللَّهَ لَعَنَ الْكافِرينَ وَ أَعَدَّ لَهُمْ‌ سَعيراً[4] و یا ﴿إِنَّ الَّذينَ‌ يُؤْذُونَ‌ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهيناً[5]

شبهه ی دیگر آنها این است که می گویند: شما نسبت به حضرت زهراء سلام الله علیها بسیار ابراز علاقه می کنید. اما نسبت به ام المؤمنین عائشه آن محبت را اظهار نمی کنید. چرا بین دختر پیامبر و همسر او فرق می گذارید؟

پاسخ آن روشن است زیرا حضرت زهرا سلام الله علیها در روایت مشهور به عنوان یکی از بهترین زنان بهشت معرفی شده است. این حدیث در مورد عائشه نیامده است.

مضافا بر اینکه عائشه را باید از دو نظر نگاه کرد. از این نظر که همسر رسول خدا (ص) است احترام او لازم است. حتی امیر مؤمنان ع نیز هنگامی که عائشه را از جمل به مدینه فرستاد نسبت به او فرمود: وَ لَهَا بَعْدُ حُرْمَتُهَا الْأُولَى‌ وَ الْحِسَابُ عَلَى اللَّهِ تَعَالَى‌[6] یعنی احترامی که عائشه زمان پیامبر داشت الآن هم دارد.

اما منهای این نسبت، عائشه با سایر زنان فرق نمی کند حتی قرآن می فرماید: اگر زنان پیامبر کار نیکی کنند دو تا و اگر کار زشتی کنند دو تا نوشته می شود زیرا اگر کسی که با رسول خدا (ص) در ارتباط است حجت برای او تمام است در نتیجه عقاب گناهش بیشتر است و ثواب او نیز بیشتر می باشد خداوند در قرآن می فرماید: ﴿يا نِساءَ النَّبِيِّ مَنْ يَأْتِ مِنْكُنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ يُضاعَفْ‌ لَهَا الْعَذابُ ضِعْفَيْنِ[7] ﴿وَ مَنْ يَقْنُتْ مِنْكُنَّ لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تَعْمَلْ صالِحاً نُؤْتِها أَجْرَها مَرَّتَيْنِ‌ وَ أَعْتَدْنا لَها رِزْقاً كَريماً[8]

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo