< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

97/10/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تنبیهات استصحاب

علمیت شیخ انصاری از همین تنبیهاتی که در رسائل مطرح کرده است مشخص می شود اگر افرادی با اصول قبل از او آشنایی داشته باشند متوجه می شوند که شیخ تا چه حد نوآوری داشته است.

شیخ یازده تنبیه ارائه می کند، دو تنبیه هم محقق خراسانی اضافه کرده است و ما نیز یکی به آن می افزاییم که همین تنبیه اول است.

 

التنبیه الاول: اجراء استصحاب فی الامور الاستقبالیة[1]

استصحاب تا به حال برای این بود که یقین گذشته را به زمان حال بکشانیم ولی در این تنبیه می گوییم: لباسی دارم که نجس است و بجز آن لباس دیگری ندارم. اول وقت نماز است که بحث است آیا می توانم در اول وقت با همین لباس نجس نماز بخوانم به این گونه که بگویم: اصل بقاء عذر تا طلوع آفتاب است تا در نتیجه در همان اول وقت با آن لباس نجس نماز بخوانم و به عبارت دیگر اگر این استصحاب را جاری کنم نتیجه ی آن این است که بِدار جایز است.

اما اگر استقبال را در آینده جاری ندانیم باید صبر کنم، لباسم را آب بکشم و بعد نماز بخوانم.

آیت الله خوئی در مستند العروة فتوا داده اند که اگر کسی که جنب است و فردا می خواهد روزه بگیرد یقین داشته باشد که اگر بخوابد قبل از طلوع فجر برای غسل بیدار نمی شود نباید بخوابد و الا هم روزه را باید قضا کند و هم کفاره بدهد ولی اگر شک دارد که اگر بخوابد قبل از طلوع بیدار می شود یا نه در این حال استصحاب بقاء جنابت تا اول طلوع فجر جاری می شود و در نتیجه اگر بخوابد و بیدار نشود همچنان قضا و کفاره بر او واجب می شود.

یا مثلا فردی هست که در اول سال یکی از خصال کفاره که عتق رقبه، شصت روز روزه و یا اطعام شصت مسکین است بر او واجب می باشد. حال در اول سال او بر هیچ یک از این خصال قادر نیست و در نتیجه طبق فتوای علماء باید هجده روز روزه بگیرد. این در حالی که تا سال بعد قبل از ماه رمضان ممکن است قادر شود ولی می تواند استصحاب قدرت نداشتن را جاری کند در نتیجه در همان اول سال هجده روز روزه بگیرد.

این دو فتوا از آیت الله خوئی از باب استصحاب در آینده است و ما این نوع استصحاب را برای اولین بار در عبارت ایشان در مستند العروة دیده ایم.

یلاحظ علیه:

اولا:[2] استصحابی که شارع مقدس در ضمن روایات بیان کرده است مطلب جدیدی نیست زیرا بین عقلاء هم استصحاب وجود دارد و فقط شارع مقدس آن را امضاء کرده و حد و حدود آن را بیان کرده است. اگر ما به عرف مراجعه کنیم مشاهده می کنیم که فقط گذشته را به الآن می کشانند نه اینکه یقین الآن را به آینده بکشانند. بر این اساس اگر کسی دوستی داشته باشد که مدتی از او خبر ندارد حیات او را استصحاب می کند و یا اگر به کسی نامه ای می نوشتیم و مدتی گذشته است همان آدرس قبلی او را استصحاب می کنیم. اینها همه از باب کشاندن یقین گذشته به زمان حال است.

ثانیا:[3] ما بعد از بررسی به این نتیجه رسیده ایم که نظر فقهاء بر خلاف آیت الله خوئی است:

مثلا زنی هست که در اول ماه عادت می شود. او هفت روز خون دید و بعد پاک شد. اتفاقا او که هر ماه یک بار خون می دید ناگهان هفدهم نیز خون دید. (شرط است بین دو حیض ده روز فاصله باشد). علماء فتوا می دهد که روز اول و دوم و سوم باید استظهار کند و بین اعمال مستحاضه و تروک حائض جمع نماید زیرا ممکن است خون در عرض دو روز و یا سه روز قطع شود زیرا در حیض شرط است که لا اقل سه روز ادامه پیدا کن. این در حالی است که طبق مبنای آیت الله خوئی چنین کسی باید استمرار خون را تا سه روز استصحاب کند در نتیجه او فقط باید به اعمال حائض عمل کند.

یا مثلا در فتوای دیگری از مشهور می بینیم که زنی هست که عادتش هفت روز است ولی اتفاقا هشتم هم خون دیده است. علماء می گویند اگر بعد از عاده و قبل از ده روز خون ببیند باید استظهار کند و بین اعمال مستحاضه و تروک حائض جمع کند زیرا اگر این خون از ده عبور کند همه استحاضه می شود و یا عبور نکند که جزء حیض باشد. این در حالی است که طبق فتوای آیت الله خوئی چنین کسی باید استصحاب کند که خون تا بعد از عشره ادامه دارد در نتیجه همه را استحاضه حساب کند.

بنا بر این مشهور در این دو فتوا به استصحاب در آینده عمل نمی کنند. در اینکه در آینده باید چه کرد یا دلیل اجتهادیه وجود دارد که به آن عمل می کنند و یا وجود ندارد که در نتیجه به سایر اصول مانند احتیاط عمل می کنند.

البته محقق خوئی یک مورد را استثناء کرده است که همان تیمّم است زیرا دلیل خاص داریم که اگر در اول وقت کسی دسترسی به آب ندارد باید صبر کند که اگر در ادامه ی وقت به آب دسترسی نداشت آن موقع تیمّم کند.

 

التنبیه الثانی:[4] یشترط فی الاستصحاب امور اربعة:

    1. الیقین الفعلی

    2. الشک الفعلی

    3. وجود المتیقن

    4. ترتّب الاثر علی المتیقن

ابتدا دو مورد اول را بحث می کنیم و دو مورد اخیر در تنبیه های آینده توضیح داده می شود. به هر حال باید یقین و شک در ذهن انسان فعلی باشد تا انسان بتواند استصحاب کند بنا بر این اگر کسی وضو داشته باشد و بعد غفلت کند و نه به یقین سابق توجه داشته باشد و نه به شک لاحق و نماز بخواند به گونه ای که اگر ملتفت به یقین و شک می شد یقین و شک برایش حاصل می شد بحث است که آیا نمازش صحیح است یا اینکه حتما باید یقین و شک در ذهن او فعلی باشد و الا اگر آن دو مورد توجه او نباشد نمازش صحیح نیست.

این مسأله پایه ی چند فرع دیگر است. به نظر ما هر دو باید فعلی باشد نه اینکه اگر متوجه می شد یقین و شک برایش حاصل می شد. دو دلیل بر آن اقامه می کنیم:

دلیل اول: تبادر زیرا لا تنقض الیقین بالشک تبادر بر این دارد که هر دو باید در زمان حال و فعلی باشد و در ذهن وجود داشته باشد.

دلیل دوم: اگر عبد بخواهد به مولی احتجاج کند این احتجاج در صورتی صحیح است که یقین و شک در ذهن او موجود باشد و بگوید که سابقا یقین داشتم این لباس پاک است و بعد شک کردم و استصحاب را جاری کرده نماز خواندم. ولی اگر عبد نماز بخواند بدون اینکه به یقین سابق و شک لاحق توجه داشته باشد نمی تواند برای صحت نماز به مولی احتجاج کند.

ان قلت:[5] شما می گویید که یقین جنبه ی طریقی دارد نه موضوعی حتی گفتیم که اگر کسی نذر کند که هر وقت یقین به حیات زید داشتد یک قران صدقه دهد او اگر به حیات زید شک کند لازم نیست آن مبلغ را بدهد. یقین در اینجا فقط راه را نشان می دهد. بله اگر یقین، موضوعی بود می بایست آن مبلغ را صدقه دهد.

قلت: در ترتّب اثر، حق با شماست و در آن ذات الطهارة میزان است ولی در مقام احتجاج ذات طهارت کافی نیست زیرا در مقام احتجاج باید به مولی بگویم که به حرف او عمل کرده ام و این احتجاج در صورتی پذیرفته است که بتوانم بگویم که نمازی که خوانده ام بر اساس یقین به طهارت قبلی بوده است.

ان قلت:[6] در روایت معروف از عبد الله بن سنان می خوانیم: قَالَ سَأَلَ أَبِی أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع وَ أَنَا حَاضِرٌ أَنِّی أُعِیرُ الذِّمِّی ثَوْبِی وَ أَنَا أَعْلَمُ أَنَّهُ یشْرَبُ الْخَمْرَ وَ یأْکلُ لَحْمَ الْخِنْزِیرِ فَیرُدُّ عَلَی فَأَغْسِلُهُ قَبْلَ أَنْ أُصَلِّی فِیهِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع صَلِّ فِیهِ وَ لَا تَغْسِلْهُ مِنْ أَجْلِ ذَلِک فَإِنَّک أَعَرْتَهُ إِیاهُ وَ هُوَ طَاهِرٌ وَ لَمْ تَسْتَیقِنْ أَنَّهُ نَجَّسَهُ فَلَا بَأْسَ أَنْ تُصَلِّی فِیهِ حَتَّى تَسْتَیقِنَ أَنَّهُ نَجَّسَهُ[7]

از این روایت استفاده می شود که میزان همان طهارت لباس است و میزان، یقین به طهارت سابق و شک لاحق در آن نیست.

قلت: در متن حدیث این قید نیز آمده است وَ لَمْ تَسْتَیقِنْ أَنَّهُ نَجَّسَهُ این علامت آن است که صرف الطهارة کافی نیست بلکه باید علم به اینکه شک دارم آن را نجس کرده است یا نه هم به آن ضمیمه شود.

 

ان شاء الله در جلسه ی آینده در مورد اینکه یقین و شک باید فعلی باشد نه تقدیری چند مسأله[8] را بیان می کنیم و آنها را توضیح می دهیم.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo