< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله سبحانی

97/11/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: استصحاب در حادثین

محقق خراسانی مسأله را در چهار قسم مطرح کرده است:

    1. اثر وجود الحادث عند وجود الحادث به شکل کان تامه

    2. اثر وجود الحادث عند وجود الحادث به شکل کان ناقصه

    3. عدم الحادث عند وجود الحادث به شکل لیس ناقصه

    4. عدم الحادث عند وجود الحادث به شکل لیس تامه

بحث در قسم چهارم است. مثلا آبی بود قلیل و بعد آن را به حد کر رساندیم و متوجه شدیم که دستمال نجسی هم در آن افتاده است. اگر قبل از کریت ملاقات صورت گرفته باشد آب نجس است و اگر بعد از کریت باشد آب پاک است. اگر به صورت قسم سوم (لیس ناقصه) استصحاب کنیم و بگوییم: «الماء الموصوف بعدم الکریة عند الملاقة» این حالت سابقه ندارد.

ولی اگر به شکل لیس تامه استصحاب کنیم می گوییم: عدم الکریة الی زمان الملاقاة. (بحث اگر در صفات باشد ناقصه است و اگر بحث در وجود باشد تامه می باشد.)

البته بحث ما با قطع نظر از معارضه است و الا دو اصل داریم که با هم تعارض می کنند و عبارتند از: عدم الکریة الی زمان الملاقاة و عدم الملاقاة الی زمان الکریة.

محقق خراسانی قائل است که در این قسم، استصحاب جاری نیست زیرا زمان شک به زمان یقین متصل نمی باشد.

محقق نائینی در توضیح کلام آخوند می فرماید: سه زمان قابل تصور است:

زمان اول مربوط به قبل از خلقت آدم است، که نه علم به کریت هست و نه علم به ملاقاة. این زمان، زمان یقین است.

در زمان دوم علم اجمالی پیدا کردیم که احدهما از ملاقات و کریت اتفاق افتاده است.

اما در زمان سوم که زمان شک است و می دانیم هم کریت اتفاق افتاده و هم ملاقات و شک می کنیم که کدام یک مقدم است و کدام یک مؤخر.

بنا بر این ساعت سوم که زمان شک است به زمان اول که زمان یقین است متصل نیست زیرا زمان دوم در این وسط فاصله شده است.

نقول: هنگامی که می خواهیم استصحاب کنیم آیا عدم الکریة تا زمان علم به ملاقات را استصحاب می کنیم یا تا زمان احتمال ملاقات؟

اگر اولی باشد و استصحاب عدم الکریة الی زمان العلم بالملاقاة را استصحاب کنیم فرمایش محقق نائینی صحیح است.

ولی اگر استصحاب عدم الکریة تا زمان احتمال ملاقات باشد این احتمال در ساعت دوم نیز هست و زمان شک به زمان یقین متصل می باشد.

اضافه بر آن می گوییم: لازم نیست شک به زمان یقین متصل باشد. مثلا انسانی یقین پیدا می کند که لباسش طاهر است و بعد یک ساعت بیهوش می شود و بعد نمی داند لباسش پاک است یا نه. او می تواند استصحاب کند و حال آنکه بین زمان شک با یقین یک ساعت فاصله است.

مثالی دیگری نیز در همین مورد وجود دارد که علماء همه استصحاب کرده اند و آن اینکه مرتهن که کسی است که مالی را از طرف راهن گرو گرفته. راهن دستش تنگ است و به مرتهن می گوید که اجازه بده مالی که در گرو توست را بفروشم. مرتهن نیز اجازه می دهد و راهن مال را می فروشد ولی مرتهن بعد پشیمان می شود و از اذنش رجوع می کند و نمی دانیم بیع قبل از رجوع از اذن است که در نتیجه صحیح باشد یا بعد از آن است که باطل باشد. همه می گویند استصحاب عدم الرجوع الی زمان البیع را جاری می کنیم و در نتیجه بیع صحیح می باشد. این در حالی است که هر سه مرحله ی زمانی در اینجا نیز راه دارد. در ساعت اول نه بیعی بود و نه اذنی. در ساعت دوم احدهما وجود دارد. ساعت سوم هر دو هست یعنی هم رجوع است و هم بیع. در عین حال، علماء استصحاب را در اینجا جاری می دانند.

ممکن سؤال شود که چرا عکس آن را استصحاب نمی کنیم یعنی استصحاب عدم البیع الی زمان الرجوع را جاری نمی کنیم. علت آن این است که این استصحاب اثر ندارد.

ثم ان المحقق المشکینی کلام محقق خراسانی را به گونه ی دیگری معنا کرده است و بعضی از عبارات کفایه نیز با کلام مشکینی تطبیق می کند. (و بخشی از عبارات او با کلام محقق نائینی تطبیق دارد.)

مرحوم مشکینی می فرماید: مراد آخوند از عدم اتصال زمان شک به یقین این است که ما در صورتی استصحاب می کنیم که علم به یقین مخالف در وسط فاصله نینداخته باشد. مثلا مولی می گوید: اجلس فی المسجد الی الظهر. در اینجا در بعد الظهر نمی توانیم عدم ازلی را استصحاب کنیم و بگوییم: جلوس در زمان حضرت آدم واجب نبود و الآن هم واجب نیست این استصحاب جاری نیست زیرا یک یقین در وسط فاصله شده است و آن یقین سابق را از بین برده است. همان گونه که یقین به نقیض عدم ازلی مانع از اجرای استصحاب در بعد از ظهر است هکذا احتمال یقین نقیض هم مانع است. در ما نحن فیه یقین به نقیض نیست ولی احتمال آن هست زیرا احتمال می دهیم در ساعت دوم کریت محقق شده باشد. بنا بر این چگونه می توانیم اصالت عدم الکریة در ازل را به زمان سوم بکشانیم؟ این از باب شبهه ی مصداقیه ی لا تنقض است از این رو نمی توانیم لا تنقض را از اولی به سومی بکشانیم زیرا احتمال می دهیم کریت در ساعت دوم محقق باشد. البته احتمال هم می دهیم کریت نباشد ولی صرف احتمال اینکه کریت محقق شده باشد استصحاب مزبور جاری نمی شود.

یلاحظ علیه: اگر فرمایش ایشان درست باشد تمامی استصحاب ها به زمین می خورد زیرا در تمامی استصحاب ها احتمال نقیض هست. مثلا من قبل از طلوع آفتاب وضو گرفتم و بعد ساعت نه احتمال می دهم که وضویم باطل شده باشد و احتمال می دهم بین طلوع آفتاب تا ساعت نه حدثی از من سر زده باشد. اگر بنا باشد احتمال یقین نقیض مانع از استصحاب باشد این استصحاب و تمام استصحاب ها را نباید اجرا کنیم.

 

نتیجه اینکه اگر استصحاب ما به شکل ناقصه باشد چه لیس ناقصه و چه کان ناقصه استصحاب جاری نیست زیرا حالت سابقه ندارد. اما اگر از قبیل کان و لیس تامه باشد، قابل استصحاب هست ولی کان تامه نمی تواند موضوع اثر باشد. بنا بر این آنی که موضوع اثر است حالت سابقه ندارد و آنی که حالت سابقه دارد موضوع اثر نمی باشد.

تم الکلام در جایی که هر دو حادث مجهول التاریخ هستند.

 

ان شاء الله در جلسه ی آینده به استصحابی می پردازیم که یکی معلوم است و دیگری مجهول.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo