< فهرست دروس

درس تفسیر آیت الله سبحانی

92/05/05

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: تفسیر سوره یس
 ﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّقُوا مَا بَيْنَ أَيْدِيكُمْ وَمَا خَلْفَكُمْ لَعَلَّكُمْ تُرْ‌حَمُونَ ﴿٤٥﴾ وَمَا تَأْتِيهِم مِّنْ آيَةٍ مِّنْ آيَاتِ رَ‌بِّهِمْ إِلَّا كَانُوا عَنْهَا مُعْرِ‌ضِين﴾ ﴿٤٦﴾
 خلاق متعال در آیات قبل، در آیات سماوی بحث کرد،‌یعنی مسئله قمر شمس را مطرح نمود، همان گونه که در آیات زمینی بحث کرد، مثلاً زوجیت را در حیوانات و غیر حیوانات مطرح نمود، بار دیگر بر گشت و در باره دریا سخن گفت، تقریباً تمام آیات را به عنوان نمونه مطرح کرد، اگر یک انسانی می‌خواهد موحد بشود،‌کافی است که در این آیات فکر کند و آنها را مورد بررسی قرار دهد، آیات سماوی، ‌مانند شمس و قمر، آیات زمینی مانند حیوانات و گیاهان، و هکذا آیات دریایی که مطرح شد، همه اینها را مطرح کرد، الآن می‌خواهد نتیجه گیری کند که این جامعه شرک به هیچ نحو قابل هدایت نیستند.
 مقدمه
  من یک مقدمه‌ای عرض کنم و آن این است که شک و تردید بسیار چیز خوبی است و متقابلاً ‌جهل بسیار چیز بدی است.
 پرسش
  ممکن است کسی بپرسد که چطور شک یک چیز خوبی است، و حال آنکه شک عبارت است از دو دلی و تحیر و اینکه انسان در کارهایش بلا تکلیف بماند؟
 پاسخ
  در پاسخ باید بگوییم که هر شکی خوب نیست، بلکه آن شکی خوب است که مقدمه یقین باشد، چون تا انسان شک نکند، یقین پیدا نمی‌کند.
  بنابراین، شکی خوب است که گذرگاه و ممر برای رسیدن به یقین باشد، یک ‌چنین شکی نعمت است،‌در هر چیزی اگر شک کردید،‌ناراحت نباشید،‌ به دنبالش بروید، این شک شما را به یقین می‌رساند به شرط اینکه گذرگاه باشد.
  اما اگر شک ممر نباشد، بلکه مقر باشد،این شک بسیار بد است، یعنی آتشی است بر جان انسان که یک عمر در شک زندگی کند ولذا چنین آدمی همیشه بیمار است ولذا شکی داریم ممر، و شکی داریم مقر، شک اگر گذرگاه باشد خوب است، اما اگر قرار گاه باشد، آتشی است بر جان انسان.
 ‌مشرکین نه تنها شک شان شک قرار گاه بود، بلکه جاهل هم بودند، جهل هم دو جور است، یک جهل زیبا داریم، یک جهل نازیبا داریم.
 حال باید پرسید که ‌کدام جهل زیباست؟
  آن کس که جاهل است، اما می‌داند که نمی‌داند، این همان شک گذرگاه است، گاهی می‌گویند جاهل بسیط، جاهل بسیط همین است که ‌نمی‌داند و توجه هم دارد که نمی‌داند، این همان شک گذرگاه است، اما اگر از آن جاهلی باشد که نداند و خیال کند که می‌داند، این جهل مرکب است ولذا به جایی نمی‌رسد، موقعی که ما طلبه بودیم،‌استادان ما اشعاری را به ما می‌آموختند که من دو بیستش را می‌خوانم:
  آنکس كه نداند و بداند که نداند لنگان خرک خویش به منزل برساند آنکس که نداند ونداند که نداند در جهل مرکب ابد الدهر بماند.
 مشرکین از این قبیل آدم ها هستند،﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّقُوا مَا بَيْنَ أَيْدِيكُمْ وَمَا خَلْفَكُمْ لَعَلَّكُمْ تُرْ‌حَمُونَ﴾ از پیش رو،‌ و پشت سر بپرهیزید،جواب این شرط ﴿وَإِذَا﴾ کجاست؟ جوابش محذوف و مقدر است و آن عبارت بوده از: «أعرضوا عنه»،‌از آن سر می‌پیچانند و می‌گویند این حرف های کهنه را رها کنید،‌ حال باید دانست که مراد از ﴿مَا بَيْنَ أَيْدِيكُمْ وَمَا خَلْفَكُمْ﴾ چیست؟ دو جور می‌شود آن را معنا کرد:
 الف، ﴿مَا بَيْنَ أَيْدِيكُمْ﴾ یعنی ‌عذابهایی که پیش روی شما است،‌کدام عذاب ها؟ آنهایی که از امم سابق دیده‌اند ﴿اتَّقُوا مَا بَيْنَ أَيْدِيكُمْ﴾ آن عذاب هایی که شما از آنها خبر دارید، مثلاً فرعون را غرق کرد،قارون را آنچنان کرد کرد،‌جمیعیت ها را زیر و رو کرد، ﴿وَمَا خَلْفَكُمْ﴾ یعنی عذاب هایی که در آخرت است، می‌گوییم از این دو عذاب بپرهیزید، ﴿لَعَلَّكُمْ تُرْ‌حَمُونَ﴾ «أعرضوا عنها» یعنی اعتنا نمی‌کنند. چرا؟ چون ندانند، ولی خیال می‌کنند که می‌دانند، این خیلی بد است و اصلاً قابل حل نیست.
  گاهی می‌گویند مراد از ﴿مَا بَيْنَ أَيْدِيكُمْ وَمَا خَلْفَكُمْ﴾ عذاب است، هم عذاب دنیوی و هم عذاب اخروی ﴿مَا بَيْنَ أَيْدِيكُمْ﴾ یعنی عذاب های دنیوی، ﴿وَمَا خَلْفَكُمْ﴾،عذاب های اخروی.
  اشکال
  اما این معنا یک مشکل دارد و آن این است که قیامت خلف نیست، قیامت جلوی ماست، بنابراین،‌کسانی که آیه را چنین معنا می‌کنند، عذاب های دنیوی (بین ایدیک) یعنی عذاب هایی که قبایل پیشین و امت های پیشین را گرفت ﴿وَمَا خَلْفَكُمْ﴾ آخرت خلف ما نیست، بلکه آخرت پیش روی ماست ولذا من به گونه دیگر معنا می‌کنم،‌چنانچه بعضی از مفسرین هم آن را گفته‌اند و آن اینکه بگوییم هردو به اصطلاح گناهانی که مرتکب شده‌اند، ﴿اتَّقُوا مَا بَيْنَ أَيْدِيكُمْ﴾ آن عذاب هایی که الآن دارید، ﴿وَمَا خَلْفَكُمْ﴾ عذاب هایی که قبلاً داشتید، استغفار کنید، بپرهیزید، پرهیز این است که نسبت به عذاب فعلی مرتکب نشوید، عذاب های قبلی را هم استغفار کنید.
  یا بگوییم مراد از ﴿وَمَا خَلْفَكُمْ﴾ عذاب های آینده است، فرق نمی‌کند، یعنی هردو را به عذاب دنیوی بزنیم، یا به معاصی بزنیم،‌این بهتر است،‌بعضی از مفسرین می‌گویند راجع به معاصی است، یعنی معاصی پیش رو، و معاصی آینده،یعنی معاصی که در آینده انجام خواهید داد،‌مانع ندارد که انسان به آینده خلف بگوید، اما به قیامت خلف نمی‌گویند، به قیامت می‌گویند: امام.
 «علی ای حال»، خواه مراد از هردو عذاب باشد، عذاب های دنیوی و عذاب های اخروی، و خواه مراد از هردو معاصی و گناهان باشد نه عذاب، چه معاصی و گناهان فعلی و چه معاصی و گناهان آینده، یک قرینه هم داریم که مراد عذاب نیست، بلکه مراد گناه است و آن قرینه عبارت است از کلمه‌ی‌ ﴿اتَّقُوا﴾ بیشتر با معاصی و گناهان سازگار است، اگر آیات قرآن را کسی مطالعه کند، معمولاً متعلقِ «اتقوا» معاصی خداست و گناهانی است که انسان انجام می‌دهد ﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّقُوا المعاصی الموجودة و المعاصی الآتیة لَعَلَّكُمْ تُرْ‌حَمُونَ﴾ چون جهل مرکب دارند، جواب «إذا» مقدر است و آن جمله‌ی «أعرضوا عنه» است، گوش نمی‌دهند و می‌گویند این حرف های بیهورده را کنار بگذارید ﴿يقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِين﴾ [1] .
 کافران مي‌گويند: «اينها فقط افسانه‌هاي پيشينيان است!.
  این نشانه جهل است، انسان باید همیشه دعا کند که خدا به او شک گذرگاه بدهد نه شک و جهل قرارگاه، گذرگاه نعمت است، اما قرارگاه برای بشر نقمت،‌اینها جهل شان جهل قرارگاهی بوده است، چون هیچگاه عوض نمی‌شدند، چون هرچه به آنها گفته‌ می‌ شد که ربا نخورید، آدم کشی نکنید، تصرف در مال یتیم نکنید، یا گناهان آینده را انجام نده،‌گوش نمی‌دهند،‌این تفسیری بود که من کردم.
  یا تفسیر دیگران که می‌گویند مراد عذاب های دنیوی و عذاب های اخروی است.
 در آیه بعدی می‌فرماید: ﴿وَمَا تَأْتِيهِم مِّنْ آيَةٍ مِّنْ آيَاتِ رَ‌بِّهِمْ إِلَّا كَانُوا عَنْهَا مُعْرِ‌ضِين﴾. آن جزایی که من مقدر کردم، از ذیل این آیه استفاده کردم که می‌گوید: ﴿إِلَّا كَانُوا عَنْهَا مُعْرِ‌ضِين﴾.هر آیه‌ای که آنها را بیاید،یا آیه کونی مانند شق القمر، یا آیات تشریعی مانند قرآن، چون هر آیه‌ای که از جانب خدا بر پیغمبر نازل می‌شود یا آیات کونی است یا آیات تشریعی. ﴿وَمَا تَأْتِيهِم مِّنْ آيَةٍ مِّنْ آيَاتِ رَ‌بِّهِمْ إِلَّا كَانُوا عَنْهَا مُعْرِ‌ضِين﴾.
  چرا از آنها اعراض می‌کنند؟ چون اصلاً فکر شان آنچنان بسته شده که راهی برای تفکر نمانده، یعنی فکر خود را از هر طرف بسته‌اند، آدمی که از هر طرف فکر خود را ببندد، راه به جایی نمی‌برد.
 امت ها دو جور هستند، یک روایتی داریم که مضمونش این است: گویا پیغمبر اکرم یا یکی از ائمه معصومین (علیهم السلام) می‌فرماید: «سیأتی زمان لا یأمرون بالمعروف و لا ینهون عن المنکر» زمانی می‌آید که مردم این دو فریضه را فراموش می‌کنند، مثل زمان و عصر ما که این دو اصل در میان ما فراموش شده است، می‌گویند سلمان در آن جریان بوده، ایشان عرض کرد: «أو یکون ذلک یا رسول الله؟» آیا یک چنین چیزی می‌شود، یعنی امکان دارد یک چنین زمانی بیاید که امر به معروف و نهی از منکر نکنند؟ حضرت در جواب فرمود: «شرّ من ذلک»، بدتر از این هم می‌آید، بدترش آن است که: «سیأتی زمان یأمرون بالمنکر و ینهون عن المعروف» عکس می‌شود، یعنی زمانی بر مردم خواهد که از معروف نهی، و به منکر امر می‌کنند.
 ‌سلمان باز تعجب کرد و عرض کرد: «أو یکون ذلک یا رسول الله؟.
  سوم مسئله ماست:« سیأتی زمان یکون المعروف منکراً و المنکر معروفاً»
  این خیلی بد است، یعنی روزگاهی بیاید که دیانت بشود عقب ماندگی، اما فساد و به تمام معنا بشود روشنفکری، زمانی بیاید که انقلاب پیدا کند.
  در اولی مغزش عوض نشده، منتها امر به معروف و نهی از منکر نمی‌کند، در دومی می‌گوید: امشب به فلان جا برویم نه برای نماز، باز مسئله سر جایش است،یعنی فکر طرف عوض نشده است،‌اما در مرحله سوم انقلاب فکری پیدا کرده است،‌جهل مرکب به تمام معنا شده است، مصداق همین آیه است ﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّقُوا مَا بَيْنَ أَيْدِيكُمْ وَمَا خَلْفَكُمْ لَعَلَّكُمْ تُرْ‌حَمُونَ﴾ قبول نمی‌کنند و اعرضوا عنه، یا گفته می‌ شود: ﴿وَمَا تَأْتِيهِم مِّنْ آيَةٍ مِّنْ آيَاتِ رَ‌بِّهِمْ إِلَّا كَانُوا عَنْهَا مُعْرِ‌ضِين﴾ ﴿٤٦﴾
  چرا؟ چون اصلاً فکرشان عوض شده، خیال می‌کنند که دیانت عقب ماندگی است و لا مذهبی نشانه‌ی پیشرفت، اگر می‌بینید که غرب پیشرفت کرده، پیشرفت غرب بخاطر لامذهبی نیست، بلکه مال التزام آنهاست به مبادی اسلام، آنها یک مقدار از مبادی اسلام را گرفته‌اند و عمل کرده‌اند و پیشرفت کرده‌اند، مغرب از نظر بی دینی، برهنگی و رقاصی پیشرفت نکرده است، بلکه از نظر علم و دانش پیشرفت کرده،‌همان علم و دانشی که پیغمبر اکرم می‌فرماید:«طلب العلم فریضة علی کلّ مسلم و مسلمة» آنها به این کلام پیغمبر عمل کرده‌اند، به نظم معتقدند.
 امیر المؤمنین (علیه السلام) می‌فرماید: «آوصیکما و جمیع ولدی و أهلی و من بلغه کتابی بتقو الله و نظم امرکم» ‌این مبادی اسلام را گرفته‌اند و به آن عمل کرده‌اند فلذا پیشرفت نموده‌اند،‌اما این هرزگی ها نقطه‌ ضعف آنهاست، نقطه‌ی قوت آنها التزام به مبادی اسلام است.
 ﴿و اذا قیل لهم انفقوا ما رزقکم الله﴾ مرحله اول می‌گوید گناه نکنید، گوش نمی‌کنند، مرحله دوم آیات تکوینی و قرآنی خوانده می‌ شود، باز هم گوش نمی‌کنند.
  مرحله سوم، جواب می‌دهند نه اینکه فقط گوش نکنند، در اولی می‌گوییم گناه نکنید،گوش نمی‌کنند، در دومی می‌گوییم این آیات الهی را ببینید و ایمان بیاورید، می‌گویند بر و بابا، در مرحله سوم می‌گویند، هنگامی که به مشرکان ( عباد) گفته می‌شود که به این فقرا و ایتام کمک کنید؟
  می‌گویند اگر اینها مستحق بودند خودِ خدا انفاق می‌کرد، پس معلوم می‌شود که اینها استحقاق مال را ندارند و الا اگر آدم های شایسته بودند خداوند خودش به اینها می‌داد. ﴿و اذا قیل لهم انفقوا ما رزقکم الله﴾ جواب می‌دهند، چواب شان این است:
 «قال الذین کفروا للذین آمنوا أنطعم من لو یشاء الله أطعمه» اگر خدا می‌خواست به اینها می‌داد، پس اینکه اینها فقیرند،‌حتماً استحقاق بدبختی را دارند، اینها باید بدبخت باشند و ‌مستحق بدبختی هم هستند، پس چرا ما کمک کنیم.
 ‌ببیند چه رقم جواب می‌دهند و حال آنکه نمی‌گویند فقر اینها به خاطر بد بودن اینها نیست، بلکه بخاطر بد بودن نظام حاکم بر جامعه است، نظام حاکم بر جامعه یک نظام ظالمانه است که یک عده همیشه پرخور و شکم گنده‌اند و یک عده هم هستند فقیر و بدبخت، نه اینکه خدا به اینها نداده، خدا داده، منتها ‌شما ظالمان حق اینها را گرفته‌اید.
 «قال الذین کفروا للذین آمنوا أنطعم من لو یشاء الله أطعمه»
 دلیل و فلسفه آنها ببینید که چه می‌گویند؟ می‌گویند: آیا ما به اینها نان و غذا بدهیم که اگر خدا می‌خواست می‌داد، پس خدا نخواسته ولذا نداده است.
  به اصطلاح خدا اینها را شناخته که مستحق فقرند، فلذا اینها را فقیر آفریده، پس ما چه کنیم؟ و حال آنکه امیر المومنان پاسخ این مسئله را در یک عبارت کوتاه می‌فرماید:
 «ما جاء فقیر إلا بما متّع به غنی»، هیچ فقیری فقیر نشده مگر اینکه سهمش را آن ظالم غنی خورده است، اگر آن ظالم غنی راضی به حقش بود، سهم این را می‌داد. خدواند منان رزاق همگان است:﴿ إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ ﴾ [2] .
  خداوند روزي‌دهنده و صاحب قوت و قدرت است!
  او روزی همه را آفریده است:،‌» وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَيعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُبِينٍ » [3] .
 هيچ جنبنده‌اي در زمين نيست مگر اينکه روزي او بر خداست! او قرارگاه و محل نقل و انتقالش را مي‌داند؛ همه اينها در کتاب آشکاري ثبت است! [= در لوح محفوظ ، در کتاب علم خدا] برای همه روزی را داده است،‌این نظام های ظالمانه است که حقوق بدبختی را می‌گیرند، خودشان کاخ نشین و اینها خاک نشین،‌خود شان در بلابلای حریر ها زندگی می‌کنند و حال اینکه اینها حتی کرباس هم ندارند، عجیب این است که قرآن در آیات دیگر این نوع فضولی ها از اینها نقل می‌کند، مثلاً در اینجا نقل می‌کند و می‌گوید: «قال الذین کفروا للذین آمنوا أنطعم من لو یشاء الله أطعمه».
 قرآن در آیات دیگر باز منطق دشمن را هم نقل می‌کند و می‌گوید: ﴿و اذا قیل لهم انفقوا ما رزقکم الله قال الذین کفروا للذین آمنوا أنطعم من لو یشاء الله أطعمه﴾.
  عین اینها را در جای دیگر هم نقل می‌کند، البته عین اینها نه از نظر مضمون،‌بلکه از نظر سیاق:﴿ و اذا قیل لهم لا تفسدوا فی الارض﴾ به این منافقان می‌گوییم فساد نکنید.
  ﴿قالوا إنّما نحن مصلحون﴾، در جواب می‌گویند که ما آدم های مصلح و ضد فساد هستیم، یعنی عیناً جواب عکس می‌دهند. در آیه دیگر می‌فرماید: ﴿و إذا قیل لهم آمنوا کما آمن الناس﴾ ایمان بیاورید همان گونه که دیگران ایمان آورده‌اند، ﴿قالوا أنؤمن کما آمن السفهاء﴾. آنها سفیه هستند که ایمان آوردند ما که سفیه نیستیم تا ایمان بیاوریم
 باز در آیه دیگر می‌فرماید: ﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اسْجُدُوا لِلرَّحْمَنِ ﴾، خدا را سجده کنید.
  ﴿ قَالُوا وَمَا الرَّحْمَنُ﴾ ما رحمن را نمی‌شناسیم، ﴿ أَنَسْجُدُ لِمَا تَأْمُرُنَا وَزَادَهُمْ نُفُوراً﴾ [4]
 . و هنگامي که به آنان گفته شود: «براي خداوند رحمان سجده کنيد!» مي‌گويند:«رحمان چيست؟! (ما اصلا رحمان را نمي‌شناسيم!) آيا براي چيزي سجده کنيم که تو به ما دستور مي‌دهي؟!» (اين سخن را مي‌گويند) و بر نفرتشان افزوده مي‌شود!
  قرآن مجید کلمات اینها را نقل می‌کند،‌همه جواب اینها جواب های سر بالاست، هیچکدام جواب حقیقی نیست، اگر بگوییم افساد نکنید، در جواب می‌گویند: نه بابا،‌ما مصلح هستیم.
  اگر بگوییم ایمان بیاورید کما اینکه مردم ایمان آورد‌ه‌اند. در جواب ‌می‌گویند: آنها سفیه و ما عاقل هستیم و هیچگاه آدم عاقل کار انسان های سفیه را انجام نمی‌دهد و حال آنکه خود اینها سفیه ترین آدم های دنیا هستند، مومن را می‌گویند سفیه، خود شان را می‌گویند عاقل. اینها خود شان سفیه هستند،‌ اما مسلمانان را سفیه می‌دانند، اگر به آنها گفته می‌شود که رحمن را سجده کنید، چرا نمی‌گویند رحیم را؟ چون رحیم مال مومن است، رحمان مال همه است،‌سبک قرآن این است که کلمات طرف را هم نقل می‌کند، ولی نقد هم می‌کند، در هر صورت از خداوند منان بخواهیم که ما را از جهل مرکب برهاند و همیشه ما را در وادی یقین قرار بدهد.
 


[1] انعام/سوره6، آیه25
[2] ذاریات/سوره51، آیه58
[3] هود/سوره11، آیه6
[4] فرقان/سوره25، آیه60

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo