< فهرست دروس

درس تفسیر آیت الله سبحانی

93/04/14

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: سوره‌ی زمر آیه‌ی 5
﴿خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ يُكَوِّرُ اللَّيْلَ عَلَى النَّهارِ وَ يُكَوِّرُ النَّهارَ عَلَى اللَّيْلِ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ كُلٌّ يَجْري لِأَجَلٍ مُسَمًّى أَلا هُوَ الْعَزيزُ الْغَفَّارُ[1]
مشرکان نسبت به توحید حساسیت داشتند و از آیات قرآن استفاده می شود که وقتی نزد آنها لا اله الا الله گفته می شود ناراحت می شدند: ﴿إِنَّهُمْ كانُوا إِذا قيلَ لَهُمْ لا إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ يَسْتَكْبِرُونَ[2]
در آیه ی دیگر می خوانیم: ﴿وَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ[3]
اینکه عده ای در زمان ما همه ی مسلمانان را تکفیر می کنند از این دو آیه خبر ندارند. این آیه میزان شرک را بیان می کند اگر کسی موقع شنیدن نام خدا کبر ورزید و یا قلبا ناراحت شد مشرک است.
قرآن روی توحید فوق العاده تأکید دارد و آیه ی محل بحث از این آیات است که خلقت را مخصوص خداوند می داند.
شاید در تاریخ بشر کمتر فرقه ای باشد که قائل به تعدد خالق بالاصالة باشد. حتی اگر مجوس هم می گوید که خالق شر غیر از خالق خیر است، خالق اول را واحد می داند و شیطان و اهریمن را مخلوق خدای اصلی می دانند. همه ی مشرکان به این امر اعتقاد داشتند که خدای اصلی خالق یکی است. ﴿وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ الْعَزيزُ الْعَليمُ[4]
قید بالحق:
قید ﴿بِالْحَقِّ﴾ در مقابل بالباطل است یعنی اگر خلقت چیزی بدون غرض و هدف باشد باطل می باشد ولی اگر هدفی در خلقت آسمان و زمین دنبال شود خلقت آنها را بالحق می نامند. واضح است که این غرض به خالق بر نمی گردد بلکه به مخلوق بر می گردد. اینکه اشاعره می گویند که افعال خداوند مجرد از اغراض است برای این است که تصور می کنند که غرض به خالق بر می گردد.
در آیه ای دیگر می خوانیم: ﴿أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ أَنَّكُمْ إِلَيْنا لا تُرْجَعُونَ[5]
غرض این است که انسانی در این جهان آفریده شود که خداشناس باشد و به کمال برسد و به حیات آخرت منتقل شود. زندگی دنیا در گرو این است که زمین و آسمانی باشد تا زندگی بشر در این جهان و رسیدن آن به کمال برایش مهیا شود. بنا بر این با کلمه ی ﴿بِالْحَقِّ﴾ معاد ثابت می شود.
سپس خداوند وارد اندیشه ی مشرکان می شود که قائل بودند که خداوند هرچند خالق است ولی تدبیر عالم آفرینش با او نیست بنا بر این ایجاد شب و روز که تدبیر است به این گونه که شب برای آسایش و صبح برای کار است مربوط به خدا نیست بلکه واسطه ها این کار را انجام می دهند. اینجاست که خداوند توحید در تدبیر را بیان کرده می فرماید: ﴿يُكَوِّرُ اللَّيْلَ عَلَى النَّهارِ وَ يُكَوِّرُ النَّهارَ عَلَى اللَّيْلِ﴾ یعنی شب را بر روز می پیچاند و روز را در شب.
خداوند در بیان شب و روز گاه می فرماید: ﴿يُكَوِّرُ اللَّيْلَ عَلَى النَّهارِ وَ يُكَوِّرُ النَّهارَ عَلَى اللَّيْلِ﴾ گاه می فرماید: ﴿يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهارِ وَ يُولِجُ النَّهارَ فِي اللَّيْلِ[6] و گاه می فرماید: ﴿يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهار[7]
این سه تعبیر از معجزات علمی قرآن است.
﴿يُكَوِّرُ﴾ از ماده ی تکویر به معنای پیچاندن است مانند بستن عمامه بر سر. خداوند می فرماید: ما شب را بر سر روز می پیچانیم. اگر کسی در محیط تاریکی چراغی را روشن کند و بعد توپی را در دست بگیرد و دور چراغ بچرخاند همواره یک بخش از توپ روشن است و بتدریج که می چرخد بخش روشن تاریک و بخش تاریک روشن می شود. خداوند در آیه ی فوق گویا رأسی را در نظر می گیرد که کره ی زمین است که چون دور آفتاب می چرخد شب و روز در آن شکل می گیرد. بنا بر این همان گونه که شب بر روز می پیچد از زاویه ای دیگر روز هم بر شب می پیچد و همزمان به تدریج نقاطی روشن و از آن طرف نقاطی تاریک می شود.
﴿يُولِجُ﴾ از ماده ی ولوج به معنای داخل شدن است یعنی همیشه روشنایی در بخشی که تاریک است وارد می شود و تاریکی در بخشی که روشن است وارد می شود.
﴿يُغْشِي﴾ به معنای ستر و پوشاندن است. وقتی زمین دور خورشید می چرخد، روز شب و را شب روز را می پوشاند.
این آیات بیانگر این است که زمین کروی شکل است و به دور خود بر گرد خورشید می چرخد.
سپس خداوند در ادامه ی آیه می فرماید: ﴿ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ﴾ یعنی خداوند آفتاب و ماه را برای ما تسخیر کرده است. این تسخیر از طرف خداوند و به نفع ماست. اگر قرار بود که ما بخواهیم خورشید را مهار کنیم زندگی مختل می شد. میلیون ها سال است که خورشید و ماه مشغول کار هستند و حتی یک بار هم خراب نشده و از وظیفه ی خود تخطی نکرده اند. گاه انسان یک ماشین می خرد که مدتی از آن استفاده کند ولی هر لحظه بخشی از ماشین خراب شده احتیاج به تعمیر و تعویض دارد ولی کار وقتی به دست خداوند انجام شود میلیون ها سال هم که بگذرد خللی در آن راه نمی یابد.
ماه هم همین گونه است که چراغ شب می باشد و مایه ی حساب و کتاب و شناخت ماه و سال و سایر محاسبه ها می باشد.
بعد خداوند اضافه می کند که اینها ابدی نیستند و حرکت آنها موقت است ﴿كُلٌّ يَجْري لِأَجَلٍ مُسَمًّى﴾ روز قیامت که برسد حرکت آنها متوقف می شود.
علم هم همین را تأیید می کند و می گوید که انرژی عالم محدود است و روزی به پایان می رسد. فقط خداوند است که جاودانی است.
بعد خداوند در تتمه ی آیه می فرماید: ﴿ أَلا هُوَ الْعَزيزُ الْغَفَّارُ
این دو وصف ارتباط مستقیمی با مطالب ذکر شده در این آیه دارد.
عزیز به کسی می گویند که قوی و محکم است. بنا بر این با خلق عالم سازگاری دارد. آسمان به حدی وسعت دارد که بشر هنوز نتوانسته حد آن را کشف کند. عظمت این آسمان های بی ستون علامت عزت خداوند است.
علت اینکه غفار هم ذکر شده است علامت آن است که در میان بشر اگر کسی به قدرت برسد غالبا مسائل اخلاقی را رعایت نمی کند و هر کاری که به دستش بیاید از انجام داده حقوق دیگران را نادیده می گیرد. از این رو خداوند در اینجا می فرماید: هرچند او قدرت بسیار زیادی دارد ولی در عین حال نسبت به بندگان حالت غفران و رحمت دارد و مانند بشر نیست که اگر روزی مقتدر شد دمار از روزگار بشر مستضعف در بیاورد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo