< فهرست دروس

درس تفسیر آیت الله سبحانی

93/04/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: سوره ی زمر آیه ی 8
﴿وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ دَعا رَبَّهُ مُنيباً إِلَيْهِ ثُمَّ إِذا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِنْهُ نَسِيَ ما كانَ يَدْعُوا إِلَيْهِ مِنْ قَبْلُ وَ جَعَلَ لِلَّهِ أَنْداداً لِيُضِلَّ عَنْ سَبيلِهِ قُلْ تَمَتَّعْ بِكُفْرِكَ قَليلاً إِنَّكَ مِنْ أَصْحابِ النَّارِ[1]
این آیه ما را به یک قانون کلی رهنمون می شود و آن اینکه دین در بشر نهادینه است و تمام افراد انسان در باطن، نوعی اعتقاد به خدا دارند. اعتقاد به خدا چیزی نیست که از خارج وارد انسان شده باشد بلکه از درون او می جوشد.
افراد انسان بر دو گونه است: یک سری از آنها از خارج وارد می شود مانند آنچه انسان از معلمش می آموزد ولی گاه افکار دارد که همان تمایلات، گرایش ها و غرایز اوست و ندایی است که بشر از درون آن را می شنوند. این نداها چهار گونه است:
1- میل به نیکی: که در تمام افراد انسان وجود دارد. بر این اساس همه وفای به عهد را نیک و پیمان شکنی را زشت می شمارند. همچنین است در مورد جواب نیکی به نیکی که همه آن را خوب و جواب نیکی به بدی را همه ناپسند می شمارند. بله در مقام عمل ممکن است به آن عمل نکنند ولی واقعیت را می دانند. این را همان اخلاق و وجدان می نامند.
2- میل به آگاهی: همه مایلند که از علل اشیاء آگاه شوند. حتی کودک دو ساله اگر صدایی را می شنوند بر می گردد تا مرکز صدا را تشخیص دهد. اگر این فطرت در بشر نبود این تمدن های موجود شکل نمی گرفت.
3- میل به زیبایی: نقاشی ها، کاشی کاریها و اقسام مختلف هنر همه زاییده از میل انسان به زیبایی است. انسان از دیدن شیء زیبا مانند طاووس لذت می برد. علماء غرب تا این سه مرحله را قبول دارند.
4- میل به خداشناسی و توجه به عالم غیب: حتی کسانی که کافر هستند در مواقع خاص به این گرایش پی می برند. انسان وقتی خطری را احساس می کند ناخود آگاه این فطرت را در خود می بیند. وقتی انسان در مقابل خطر قرار می گیرد در این لحظه غرور از جلوی چشمانش کنار می رود و خود را ضعیف می بیند و در این هنگام است که انسان به خدا روی می آورد و می داند کسی هست که بتواند کمکش کند. این همان است که خداوند می فرماید: ﴿فَإِذا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذا هُمْ يُشْرِكُونَ[2] معنای آیه هنگامی روشن تر می شود که کشتی ها بادبانی قدیم را که آسیب پذیرتر بودند را تصور کنیم.
انسان وقتی وارد خشکی می شود و از خطر رهایی می پذیرد خدا را فراموش می کند.
آیه ی محل بحث نیز همین نکته و این فطرت را بیان می کند و می فرماید: ﴿وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ دَعا رَبَّهُ مُنيباً إِلَيْهِ
﴿ضُرٌّ﴾ به معنای یک نوع ناراحتی جسمی یا روانی است. انابه نیز به معنای توجه است.
انسان هنگامی سختی خدایش را می خواند اما وقتی از سختی رها پیدا کند ﴿ثُمَّ إِذا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِنْهُ نَسِيَ ما كانَ يَدْعُوا إِلَيْهِ مِنْ قَبْلُ﴾ خوّل به معنای اعطاء و دادن است یعنی وقتی خداوند نعمت را به او داد او همان خدایی را که از قبل او را می خواند فراموش می کند. البته این آیه ناظر به بشرهایی است که توان دینی ضعیفی دارند.
بعد خداوند اضافه می کند همین فرد بت پرست که در هنگام خدا موحد می شود بعد از رهایی از سختی برای خدا انداد و مثل های متفاوتی قرار می دهد ﴿وَ جَعَلَ لِلَّهِ أَنْداداً لِيُضِلَّ عَنْ سَبيلِهِ﴾ او نه تنها یک مثل بلکه انداد مِثل های مختلفی را برای خداوند قرار می دهد تا از مسیر حق گمراه شود.
مطلب بعدی نکته ای است که در جلسه ی قبل گفتیم و آن اینکه خداوند به عبادت ما احتیاج ندارد و کفر ما هم به خدا ضرر نمی رساند: ﴿إِنْ تَكْفُرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنْكُمْ وَ لا يَرْضى‌ لِعِبادِهِ الْكُفْرَ وَ إِنْ تَشْكُرُوا يَرْضَهُ لَكُمْ[3]
این نکته در آیه ی محل بحث هم تکرار شده است آنجا که خداوند می فرماید: ﴿قُلْ تَمَتَّعْ بِكُفْرِكَ قَليلاً إِنَّكَ مِنْ أَصْحابِ النَّارِ﴾ ای رسول خدا (ص) به آنها بگو که طولی نمی کشد که به نتیجه ی عملت که دوزخ است می رسی و به خدا ضرری نمی رسد.
این آیه تتمه ای دارد که در آیه ی بعدی اضافه می شود که ان شاء الله در جلسه ی بعد آن را بررسی می کنیم.

نکته ای پیرامون سالروز وفات خدیجه ی کبری:
در میان میلیاردها زنی که در پا به عرصه ی جهان گذاشته اند چهار زن انتخاب شده اند که عبارتند از خدیجه بنت خویلد، فاطمه ی زهرا سلام الله علیها، مریم و آسیه.
در شأن حضرت مریم همین مقدار بس است که خداوند متعال پیغمبرش را در رحم او بدون اینکه با مردی تماس بگیرد آفریده است. در عظمت او همین بس که خداوند به او فرمود: درخت خشک را تکان بدهد تا خرمای تر از آن بر زمین بریزد. ﴿وَ هُزِّي إِلَيْكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُساقِطْ عَلَيْكِ رُطَباً جَنِيًّا[4]
در شأن آسیه نیز همین بس که در میان کاخ های رؤیایی و زندگانی مرفه را رها کرد و به توحید روی آورد. فرعون باخبر شد که او تمایل به دین موسی دارد در نتیجه دستور داد او را به میخ بکشند ولی آسیه در همان حال می گوید: ﴿وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لي‌ عِنْدَكَ بَيْتاً فِي الْجَنَّةِ وَ نَجِّني‌ مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّني‌ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمينَ[5]
در فضیلت زهرای مرضیه سلام الله علیها نیز نکاتی وجود دارد که مخفی نیست.
اما خدیجه بنت خویلد که زن بسیار بزرگواری است که از ثروتمندترین زنان قریش بود و بسیاری از ثروتمندان برای ازدواج به سراغش آمدند ولی او قبول نکرد ولی وقتی ابوطالب از او برای رسول خدا (ص) ازدواج کرد، در همان مجلس قبول کرد. او شناخته بود که رسول خدا (ص) که جوانی 24 یا 25 ساله بود انسان کاملی بود. زیرا زمانی که رسول خدا (ص) عقد مضاربه با خدیجه بست و کالای تجارتی او را به شام برد و برگشت، خدیجه غلامی داشت به نام میسره که به او دستور داد که این جوان را کمک کند. میسره آنقدر از پاکی و امانت داری او تعریف کرد که خدیجه شیفته ی او شد و جناب ابوطالب در مجلس، عقد نکاح را خواند. حضرت خدیجه بعد از عقد به رسول خدا (ص) عرض کرد: خانه ی من خانه ی توست و من کنیز تو هستم.
خدیجه با آن شخصیت بعد از ازدواج با رسول خدا (ص) و بعثت او، سه سال در شعب ابی طالب در آن اوضاع سخت زندگی کرد. آنها در طول سال فقط چهار ماه می توانستند بیرون بیایند و آوردن غذا به آنجا و خرید و فروش با آنها ممنوع بود و فقط افرادی به صورت قاچاق و مخفیانه غذا به آنجا می رساندند.
بعد از این سه سال چون بسیار رنجور شده بود سال دهم بعثت از دنیا رفت و رسول خدا (ص) به حدی متأثر شد که آن سال را عام الحزن معرفی کرد. زیرا در همان سال جناب ابوطالب هم از دنیا رفت. در روایت است که رسول خدا (ص) بعد از وفات همسرش مدتها در خانه می نشست و کمتر بیرون می آمد.
اولین کسی که از میان زنان به پیامبر اکرم (ص) ایمان آورد خدیجه بود. وقتی رسول خدا (ص) از غار حراء برگشت و جریان را به خدیجه گفت او سریعا ایمان آورد. زیرا می دانست که رسول خدا (ص) هر چه می گوید راست است. (از میان مردان نیز امیر مؤمنان علی علیه السلام اولین کسی بود که به رسول خدا (ص) ایمان آورد.)
وقتی رسول خدا (ص) از بیرون به خانه می آمد و انبوه سختی ها بر دوش او سنگینی می کرد حضرت خدیجه او را دلداری می داد. این نیز حاکی از مقام والای اوست که رسول خدا (ص) را دلداری می داد و تسلی خاطر او بود.
رسول خدا (ص) وارد مدینه شد ولی همچنان خدیجه و عظمت او را فراموش نکرده بود. گاه و بیگاه گوسفندی را ذبح می کرد و بخشی را برای دوستان خدیجه می فرستاد و با این کار بعد از وفات همسرش، احترام او را نگاه می داشت. عائشه ناراحت می شد و به رسول خدا (ص) می گفت که خداوند بهتر از او را به تو داده است و به خودش اشاره داشت. رسول خدا (ص) می فرمود: تو بهتر از او نیستی زیرا او زمانی به من ایمان آورد که مردم، من را تکذیب می کردند.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo