< فهرست دروس

درس تفسیر آیت الله سبحانی

93/04/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: سوره ی زمر آیه ی 9
﴿أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيْلِ ساجِداً وَ قائِماً يَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ يَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذينَ لا يَعْلَمُونَ إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ[1]
یکی از شیوه های قرآن در مقام سخن گفتن، شیوه ی مقابله است. مراد این است که دو مطلب که با هم در حال تضاد هستند را در کنار هم قرار می دهد. این را در علم بدیع، تقابل می نامند. مانند تقابل بین عالم و جاهل در ﴿قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذينَ لا يَعْلَمُونَ
و یا در آیه ی دیگر بعد از آنکه جهنم و جایگاه مشرکان را شرح می دهد می فرماید: ﴿قُلْ أَ ذلِكَ خَيْرٌ أَمْ جَنَّةُ الْخُلْدِ الَّتي‌ وُعِدَ الْمُتَّقُونَ[2] آیا جهنم با آن شرایط و اصحاب آن بهتر است یا بهشتی که به متقون وعده داده شده است.
به هر حال در آیه ی فوق مواردی از تقابل وجود دارد. خداوند در ابتدا می فرماید: ﴿أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيْلِ ساجِداً وَ قائِماً يَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ يَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ
﴿أَمَّنْ ﴾ (أَم) به معنای (بل) است و من همان موصول است به معنای کسی که. این بخش از آیه در مقابل چیزی است که در آیه ی قبل خواندیم که خداوند می فرماید: ﴿وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ دَعا رَبَّهُ مُنيباً إِلَيْهِ ثُمَّ إِذا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِنْهُ نَسِيَ ما كانَ يَدْعُوا إِلَيْهِ مِنْ قَبْلُ وَ جَعَلَ لِلَّهِ أَنْداداً لِيُضِلَّ عَنْ سَبيلِهِ قُلْ تَمَتَّعْ بِكُفْرِكَ قَليلاً إِنَّكَ مِنْ أَصْحابِ النَّارِ[3] یعنی آن فردی که هنگام سختی مؤمن است و هنگام رفاه کافر آیا مساوی با کسی است که در نیمه ی شب خدا را عبادت می کند؟
ابن مالک در الفیه می گوید:
و أم بها اعطف بعد همز التثنیه او همزة عن لفظ أی مغنیة
اینکه خداوند در وصف مؤمنان به عبادت در نیمه ی شب اشاره می کند نه روز به این جهت است که نیمه ی شب برای مردم زمان خواب است و کسی که در این زمان استراحت را رها می کند و نماز می خواند علامت اشتیاق او به عبادت است که برایش از خواب شیرین هم مهمتر می باشد.
نماز و عبادت در روز ممکن است به ریا بینجامد ولی در نیمه ی شب که انسان دور از چشمان مردم است عمل او نمی تواند ریایی باشد.
بعد خداوند می فرماید: ﴿ساجِداً وَ قائِماً﴾ اینکه خداوند از اجزاء نماز به سجود و قیام اشاره می کند برای این است که این دو جزء اکثر نماز هستند. با این حال تنها نماز خواندن به تنهایی نیست بلکه کسی که در نیمه ی شب خداوند را عبادت می کند باید اوصاف دیگری را هم دارا باشد:
یکی از آن اوصاف عبارت است از ﴿يَحْذَرُ الْآخِرَةَ﴾. انبیاء دارای دو ابزار هستند یکی از آنها بشارت و تشویق است و ابزار دیگر آنها تهدید و انذار است. انبیاء نه مانند یهود امروزی هستند که مملو از انذار است و نه مانند مسیحیان که بشارت در آنها بیشتر است. ترس از آخرت همان وعید و انذار است.
وصف دیگر عبارت است از ﴿وَ يَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ﴾ یعنی علاوه بر ترس، امید هم باید وجود داشته باشد. انسان اگر بخواهد زندگی کند باید از یک سو امیدوار باشد و از یک سو خائف. ترس به تنهایی اگر باشد یأس آور است و از آن سو، امید زیاد هم موجب غرور می شود. این دو باید با هم توأم باشد با مثمر ثمر شود.
شاعری در وصف امیر مؤمنان علیه السلام گفته بود:
حاجب اگر معامله ی حشر با علی است من ضامنم که هرچه بخواهی گناه کن.
گفته شده است که در خواب حضرت را دید و ایشان مصرع دوم را تغییر داد و فرمود:
شرم از رخ علی کن و کمتر گناه کن
سپس خداوند می فرماید: ﴿قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذينَ لا يَعْلَمُونَ
باید دید این بخش از آیه با بخش ها قبل چیست. سخن در قبل از کافری بود که در سختی به یاد خدا بود ولی در رفاه و آسایش نه و همچنین در مورد کسی که در نیمه ی شب خدا را عبادت می کند و از عذاب آخرت خائف و به رحمت خداوند امیدوار است الآن سخن از عالم و جاهل می کند.
جواب این است که کسی که کافر است نادان است و خداوند را نشناخته است. او در نعمت خداوند غرق است ولی منعم را نمی شناسد. ولی فرد مؤمن این علم را دارد.
تناسب این بخش از آیه با ما قبل این است که مراد از علم، علوم دینی باشد و علومی که در مسیر خداوند باشد. با این حال معنا آیه عام است و همه ی علوم را شامل می شود بنا بر این باید بین دلالت آیه و ملاک آیه فرق گذاشت. دلالت آیه اقتضاء دارد که مراد علوم دینی باشد ولی ملاک آیه عام است و همه ی علوم را (که به نفع بشر است و برای آن ضرر ندارد) شامل می شود.
در روایت است که امام هادی علیه السلام در مجلسی نشسته بود و بنی هاشم در اطراف ایشان حضور داشتند. در کنار ایشان فرش و قالیچه ای بود که انسان های محترم بر آن می نشستند. فردی وارد شد که از بنی هاشم نبود و امام علیه السلام او را در همان فرش نشاند. بنی هاشم اعتراض کردند که ما از عموزادگان شما هستیم او را چرا در آن مکان نشاندید؟ امام علیه السلام در جواب فرمود: ما قرآن را در میان خود حَکَم قرار می دهیم:
[الإحتجاج‌] بِالْإِسْنَادِ عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ الْعَسْكَرِيِّ ع أَنَّهُ اتَّصَلَ بِهِ أَنَّ رَجُلًا مِنْ فُقَهَاءِ شِيعَتِهِ كَلَّمَ بَعْضَ النُّصَّابِ فَأَفْحَمَهُ بِحُجَّتِهِ حَتَّى أَبَانَ عَنْ فَضِيحَتِهِ فَدَخَلَ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ ع وَ فِي صَدْرِ مَجْلِسِهِ دَسْتٌ عَظِيمٌ مَنْصُوبٌ وَ هُوَ قَاعِدٌ خَارِجَ الدَّسْتِ وَ بِحَضْرَتِهِ خَلْقٌ مِنَ الْعَلَوِيِّينَ وَ بَنِي هَاشِمٍ فَمَا زَالَ يَرْفَعُهُ حَتَّى أَجْلَسَهُ فِي ذَلِكَ الدَّسْتِ وَ أَقْبَلَ عَلَيْهِ فَاشْتَدَّ ذَلِكَ عَلَى أُولَئِكَ الْأَشْرَافِ فَأَمَّا الْعَلَوِيَّةُ فَأَجَلُّوهُ عَنِ الْعِتَابِ وَ أَمَّا الْهَاشِمِيُّونَ فَقَالَ لَهُ شَيْخُهُمْ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ هَكَذَا تُؤْثِرُ عَامِّيّاً عَلَى سَادَاتِ بَنِي هَاشِمٍ مِنَ الطَّالِبِيِّينَ وَ الْعَبَّاسِيِّينَ فَقَالَ ع إِيَّاكُمْ وَ أَنْ تَكُونُوا مِنَ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيباً مِنَ الْكِتابِ يُدْعَوْنَ إِلى‌ كِتابِ اللَّهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ يَتَوَلَّى فَرِيقٌ مِنْهُمْ وَ هُمْ مُعْرِضُونَ (یعنی از گروهی نباشد که از آنها دعوت می شود که قرآن بین آنها قضاوت کند ولی آنها قضاوت قرآن را نمی پذیرند. بعد امام علیه السلام اضافه کرد که علت آنها من او را احترام کرده ام به سبب علتی است) ... أَ وَ لَيْسَ قَالَ اللَّهُ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ فَكَيْفَ تُنْكِرُونَ رَفْعِي لِهَذَا لَمَّا [لِمَا] رَفَعَهُ اللَّهُ (بعد امام علیه السلام اضافه کرد که او با یکی از ناصبی ها مناظره کرده و او را محکوم کرده است:) إِنَّ كَسْرَ هَذَا لِفُلَانٍ النَّاصِبِ بِحُجَجِ اللَّهِ الَّتِي عَلَّمَهُ إِيَّاهَا لَأَفْضَلُ لَهُ مِنْ كُلِّ شَرَفٍ فِي النَّسَبِ.[4]
نکته ی دیگر این است که انسان اگر در مسیر خداست این را تا آخر عمر برای خود حفظ کند و الا اگر در آخر عمر منحرف شود زحمت او بی ارزش است. بلعم باعورا کسی بود که آیاتی از ناحیه ی خداوند بر او نازل شده بود ولی در آخر عمر، کافر از دنیا رفت. در صحیح بخاری آمده است: الاعمال بخواتیمها یعنی در عمل آنچه مهم است این است که آخر آن خوب از کار در آید.
امام امیر مؤمنان علی علیه السلام به سعد وقاص گفته بود که در خانه ی تو بچه ی کوچکی است که وقتی بزرگ می شود فرزندم حسین را می کشد. فرزند او عمر بن سعد امام حسین علیه السلام را می دید و می گفت که مردم من را متهم می کنند که تو را می کشم ولی هرگز دست من به خون شما آلوده نخواهد شد. این نشان می دهد که او در آن زمان آنقدر منحرف نشده بود ولی در آخر دست به آن کار زد و خود را گول زد و گفت: می گویند خداوند بهشت و دوزخی دارد و غل و زنجیری هم دارد. اگر راست می گویند من بعد از کشتن حسین توبه می کنم و اگر دروغ گفته باشند من لا اقل به مقصود خودم که حکومت ری است رسیده ام.
امام علی علیه السلام در اثناء شب راه می رفت و کمیل بن زیاد هم با او همراه بود. آنها هنگام حرکت صدای ناله ای را از فردی شنیدند که آیه ی محل بحث را با سوز خاصی می خواند. کمیل خیلی لذت بود ولی امام علیه السلام که از ضمائر آگاه بود رو به کمیل کرده فرمود: صدای دلنشین او تو را فریب ندهد زیرا او اهل آتش است و بعد به تو خبر می دهم.
زمان گذشت و بعد از آنکه جنگ خوارج رخ داد، امیر مؤمنان هنگامی که در میان اجساد قدم می گذاشت اشاره به کسی کرد که با او در جنگ بود و به قتل رسیده بود و به کمیل اشاره کرد و فرمود این همان کسی است که صدای او تو را به شگفت انداخته بود:
إِرْشَادُ الْقُلُوبِ، خَرَجَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع ذَاتَ لَيْلَةٍ مِنْ مَسْجِدِ الْكُوفَةِ مُتَوَجِّهاً إِلَى دَارِهِ وَ قَدْ مَضَى رُبْعٌ مِنَ اللَّيْلِ وَ مَعَهُ كُمَيْلُ بْنُ زِيَادٍ وَ كَانَ مِنْ خِيَارِ شِيعَتِهِ وَ مُحِبِّيهِ فَوَصَلَ فِي الطَّرِيقِ إِلَى بَابِ رَجُلٍ يَتْلُو الْقُرْآنَ فِي ذَلِكَ الْوَقْتِ وَ يَقْرَأُ قَوْلَهُ تَعَالَى أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيْلِ ساجِداً وَ قائِماً يَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ يَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ بِصَوْتٍ شَجِيٍّ حَزِينٍ فَاسْتَحْسَنَ كُمَيْلٌ ذَلِكَ فِي بَاطِنِهِ وَ أَعْجَبَهُ حَالُ الرَّجُلِ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَقُولَ شَيْئاً فَالْتَفَتَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِلَيْهِ وَ قَالَ يَا كُمَيْلُ لَا تُعْجِبْكَ طَنْطَنَةُ الرَّجُلِ إِنَّهُ مِنْ أَهْلِ النَّارِ وَ سَأُنَبِّئُكَ فِيمَا بَعْدُ فَتَحَيَّرَ كُمَيْلٌ لِمُكَاشَفَتِهِ لَهُ عَلَى مَا فِي بَاطِنِهِ وَ لِشَهَادَتِهِ بِدُخُولِ النَّارِ مَعَ كَوْنِهِ فِي هَذَا الْأَمْرِ وَ تِلْكَ الْحَالَةِ الْحَسَنَةِ وَ مَضَى مُدَّةٌ مُتَطَاوِلَةٌ إِلَى أَنْ آلَ حَالُ الْخَوَارِجِ إِلَى مَا آلَ وَ قَاتَلَهُمْ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ كَانُوا يَحْفَظُونَ الْقُرْآنَ كَمَا أُنْزِلَ فَالْتَفَتَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع إِلَى كُمَيْلِ بْنِ زِيَادٍ وَ هُوَ وَاقِفٌ بَيْنَ يَدَيْهِ وَ السَّيْفُ فِي يَدِهِ يَقْطُرُ دَماً وَ رُءُوسُ أُولَئِكَ الْكَفَرَةِ الْفَجَرَةِ مُحَلَّقَةٌ عَلَى الْأَرْضِ فَوَضَعَ رَأْسَ السَّيْفِ عَلَى رَأْسٍ مِنْ تِلْكَ الرُّءُوسِ وَ قَالَ يَا كُمَيْلُ أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيْلِ ساجِداً وَ قائِماً أَيْ هُوَ ذَلِكَ الشَّخْصُ الَّذِي كَانَ يَقْرَأُ الْقُرْآنَ فِي تِلْكَ اللَّيْلَةِ فَأَعْجَبَكَ حَالُهُ فَقَبَّلَ كُمَيْلٌ قَدَمَيْهِ وَ اسْتَغْفَرَ اللَّهَ وَ صَلَّى عَلَى مَجْهُولِ الْقَدْرِ[5]
بنا بر این اگر در آیات قرآن از صحابی تعریف شده است باید دید آیا او تا آخر عمر استقامت داشته است یا نه.
در شب های قدر در دعا می خوانیم: خداوندا اگر من را در زمره ی اشقیاء نوشته ای نام من را از این لیست خارج کن و در سعداء بنویس.
در حدیث دیگری از ابو سعید خُدری از اصحاب نزدیک رسول خدا (ص) می خوانیم:
مِنْ صَحِيحِ الْبُخَارِيِّ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ قَالَ بَيْنَمَا نَحْنُ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ هُوَ يَقْسِمُ قَسْماً إِذْ أَتَاهُ ذُو الْخُوَيْصِرَةِ وَ هُوَ رَجُلٌ مِنْ بَنِي تَمِيمٍ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ اعْدِلْ فَقَالَ وَيْلَكَ مَنْ يَعْدِلُ إِذَا لَمْ أَعْدِلْ قَدْ خِبْتَ وَ خَسِرْتَ إِذَا لَمْ أَكُنْ أَعْدِلُ فَقَالَ عُمَرُ يَا رَسُولَ اللَّهِ ائْذَنْ لِي فِيهِ أَضْرِبْ عُنُقَهُ فَقَالَ لَهُ دَعْهُ فَإِنَّ لَهُ أَصْحَاباً يُحَقِّرُ أَحَدُكُمْ صَلَاتَهُ مَعَ صَلَاتِهِمْ وَ صِيَامَهُ مَعَ صِيَامِهِمْ يَقْرَءُونَ الْقُرْآنَ لَا يُجَاوِزُ تَرَاقِيَهُمْ يَمْرُقُونَ مِنَ الدِّينِ كَمَا يَمْرُقُ السَّهْمُ مِنَ الرَّمِيَّة (یعنی آنها به گونه ای از دین خارج می شوند که تیر از کمان خارج می شود.)[6]


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo