< فهرست دروس

درس تفسیر آیت الله سبحانی

93/04/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تفسیر سوره ی زمر آیه ی 10
﴿قُلْ يا عِبادِ الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّكُمْ لِلَّذينَ أَحْسَنُوا في‌ هذِهِ الدُّنْيا حَسَنَةٌ وَ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةٌ إِنَّما يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسابٍ[1]
این آیه با کلمه ی ﴿قُلْ﴾ شروع شده است از آیه ی هشتم تا پانزدهم چندین بار این لفظ تکرار شده است یکی از فلسفه های تکرار این لفظ ممکن است این باشد که خداوند به بشر می گوید که بدانید قرآن ساخته ی پیغمبر نیست بلکه وحیی است بر او از جانب خداوند. بنا بر این امروزه که این شبهه را منتشر کرده اند که رسول خدا (ص) از جانب خداند مبعوث شده بود ولی مطالب قرآن ساخته ی ذهن خودش است با این عبارت نفی می شود. حتی در سوره ی اخلاص که در نماز می خوانیم نیز آمده است: ﴿قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ﴾[2]
﴿عِبادِ﴾ در عبارت ﴿يا عِبادِ الَّذينَ آمَنُوا﴾ مضاف الیهی دارد که حذف شده است و در اصل (عبادی) بوده است. این در حالی است که در آیه ی دیگری از همین سوره، این لفظ با یاء آمده است: ﴿قُلْ يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلى‌ أَنْفُسِهِم‌[3]
نکته ی خاصی از آن به نظر نمی رسد مگر اینکه سلیقه ی نویسندگان قرآن چنین بوده است که گاه یاء را می نوشتند و گاه نمی نوشتند و الا قرآن همه یکسان بوده است. به هر حال چون در مصحف اول این گونه نوشته شده بود مسلمانان برای حذف اصالت قرآن، آن را تغییر ندادند. آن زمان که قرآن نوشته می شد هنگامی بود که خط عربی به کمال نرسیده بود و این گونه موارد دیده می شد. در آن زمان حدود صد سال بود که خط عربی رایج شده بود.
بالاترین افتخار برای یک بنده این است که خداوند او را به لفظ (ای بنده ی من) خطاب کند. دستیابی به عبودیت کامل کاری است بسیار مشکل. از امام باقر علیه السلام روایت است که امیر مؤمنان علی علیه السلام چنین دعا می کرد:
كَنْزُ الْكَرَاجُكِيِّ، عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُبَيْدِ اللَّهِ الْوَاسِطِيِّ عَنِ التَّلَّعُكْبَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ هَمَّامٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِكٍ عَنِ الْحَسَنِ الزَّيَّاتِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع كَانَ مِنْ دُعَاءِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع إِلَهِي كَفَى بِي عِزّاً أَنْ أَكُونَ لَكَ عَبْداً وَ كَفَى بِي فَخْراً أَنْ تَكُونَ لِي رَبّاً إِلَهِي أَنْتَ لِي كَمَا أُحِبُّ فَوَفِّقْنِي لِمَا تُحِبُّ[4]
اگر کسی بنده ی واقعی خداوند باشد و به او متصل باشد دیگر هیچ کم و کسری ندارد.
خداوند بعد از ﴿عِبادِ﴾ وصفی برای آنها می آورد و بعد فرمان می دهد که تقوای الهی را پیشه کنند که عبارت است از ﴿الَّذينَ آمَنُوا﴾ یعنی ای کسانی که خداوند و رسالت رسولان او را قبول کرده اید. کسانی که اینها را قبول ندارند مورد خطاب این آیه نیستند. بعد می فرماید: ﴿اتَّقُوا رَبَّكُمْ
تقوا از ماده ی وقایه مشتق است که به معنای زره ای است که در میدان جنگ می پوشند تا شمشیر دشمن بر بدن اثر نکند. بنا بر این تقوا معنای ایجابی دارد نه سلبی. یعنی به این معنا نیست که گناه نباید کرد بلکه بالاتر از آن است یعنی باید در برابر معاصی، زره و روپوشی داشت تا انسان را از گناه باز دارد. باز داشتن از گناه نتیجه ی تقوا است نه معنای تقوا. بنا بر این خداوند می فرماید: ای کسانی که بنده ی من هستید این زره را برتر کنید.
بعد می فرماید: ﴿لِلَّذينَ أَحْسَنُوا في‌ هذِهِ الدُّنْيا حَسَنَةٌ﴾ بدانید که هر عمل نیکی که در این جهان انجام می دهید مورد فراموشی قرار نمی گیرد و برای آنها حسنه ای منظور می شود.
نکته ی دیگر این است که عبارت ﴿في‌ هذِهِ الدُّنْيا﴾ متعلق به ﴿أَحْسَنُوا﴾ نه به ﴿حَسَنَةٌ﴾ یعنی کسانی که در این دنیا کار خوب انجام داده اند نه اینکه برای آنها حسنه ای در این دنیا است. بنا بر این این حسنه هم می تواند در این دنیا باشد و هم در آخرت و یا هر دو اگر عبارت ﴿في‌ هذِهِ الدُّنْيا﴾ متعلق به ﴿حَسَنَةٌ﴾ معنایش این بود که خداوند فقط در دنیا حسنه می دهد.
سپس خداوند می فرماید: ﴿وَ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةٌ﴾ این نکته در مقابل مسلمانانی است که در محیط مکه نمی توانستند اعمال اسلامی را انجام داده به احکام اسلام عمل کنند زیرا از ناحیه ی مشرکان تحت فشار بودند. خداوند در این آیه می فرماید که حال محیط مکه چنین مشکلاتی برای شما پیش می آورد به محیط دیگر مانند مدینه بروید.
این آیه به ما می گوید که کسانی که در منطقه هایی هستند که نمی توانند ایمان خود را حفظ کنند باید از آنجا خارج شوند و مهاجرت کنند هرچند در آنجا وضع مالی خوبی دارند. مثلا گاه می گویند که ما در نقاطی از انگلستان هستیم که باید بیست و دو ساعت روزه بگیریم و چون توان نداریم نمی توانیم. ما در جواب می گوییم که لا اقل در ماه رمضان از آنجا خارج شوند.
انبیاء نیز مهاجرت می کردند. حضرت ابراهیم بعد از آنکه دید بت پرستان تصمیم به سوزاندن او داشتند و خداوند او را نجات داد، متوجه شد که نمی تواند در آن محیط وظائف خود را انجام دهد و دین اسلام را تبلیغ کند. در نتیجه مهاجرت کرد و به فلسطین وارد شد: ﴿وَ قالَ إِنِّي ذاهِبٌ إِلى‌ رَبِّي سَيَهْدينِ[5]
لوط هم که از بستگان ابراهیم بود همین کار را کرد: ﴿فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ وَ قالَ إِنِّي مُهاجِرٌ إِلى‌ رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيم‌[6]
حضرت موسی هم هنگامی که احساس خطر کرد ﴿وَ جاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدينَةِ يَسْعى‌ قالَ يا مُوسى‌ إِنَّ الْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ بِكَ لِيَقْتُلُوكَ فَاخْرُجْ إِنِّي لَكَ مِنَ النَّاصِحينَ[7] مهاجرت کرد: ﴿فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً يَتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّني‌ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمين‌[8]
رسول خدا (ص) نیز هنگامی که دید مشرکان مکه تصمیم گرفتند او را به قتل برسانند مکه را ترک کرد و وارد مدینه شد و خداوند هم به او وعده دارد که او را به مکه باز گرداند: ﴿إِنَّ الَّذي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرادُّكَ إِلى‌ مَعاد[9] در روایت است که هنگامی که رسول خدا (ص) به جحفه رسید به یاد مکه افتاد و در آن زمان بود که آیه ی فوق نازل شد.
حتی قرآن می فرماید: ﴿وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيماً[10] یعنی اگر کسی به خاطر انجام وظائف دینی اش مهاجرت کند و در وسط راه از دنیا برود خداوند خودش اجر او را به عهده می گیرد.
سپس خداوند می فرماید: ﴿إِنَّما يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسابٍ﴾ اینکه سخن از صابرون به میان آمده است که مهاجرت بدون سختی و مصیبت امکان پذیر نیست. وطن انسان جایی است که سال ها زندگی خود را فراهم کرده است و او اگر از آنجا دست بکشد و بخواهد در مکانی جدید زندگی نویی بسازد احتیاج به صبر و استقامت دارد و خداوند نیز اجر آنها را بدون حساب به آنها می دهد. یعنی اگر افراد دیگر باید در روز قیامت حساب و کتابی برایشان ترتیب داده شود تا به اجر و پاداش خود برسند، این افراد از این حساب و کتاب معاف می باشند.
در روایت آمده است: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا نُشِرَتِ الدَّوَاوِينُ (وقتی که صحیفه های اعمال باز شود) وَ نُصِبَتِ الْمَوَازِينُ (و ترازوهای اعمل نصب شود) لَمْ يُنْصَبْ لِأَهْلِ الْبَلَاءِ مِيزَانٌ (برای اهل بلا و مصیبت که صبر کرده اند ترازویی نصب نمی شود) وَ لَمْ يُنْشَرْ لَهُمْ دِيوَانٌ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ إِنَّما يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسابٍ‌.[11]
امیر مؤمنان علی علیه السلام می فرماید: وَ عَلَيْكُمْ بِالصَّبْرِ فَإِنَّ الصَّبْرَ مِنَ الْإِيمَانِ كَالرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ وَ لَا خَيْرَ فِي جَسَدٍ لَا رَأْسَ مَعَهُ وَ لَا فِي إِيمَانٍ لَا صَبْرَ مَعَهُ[12]
یعنی مثل صبر به ایمان مانند مثل سر به بدن است که همانگونه که بدن بدون سر نمی تواند به زندگی ادامه دهد ایمان هم بدون صبر بی فایده است.
کسانی که در ماه رمضان روزه می خورند دارای صبر نیستند. روزه گرفتن، نماز در پنج نوبت، جهاد و بسیاری از اعمال، احتیاج به صبر، شکیبایی و مقاومت دارد.
خداوند در قرآن می فرماید: ﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ[13]
یعنی ای مؤمنان! صبر کنید و به یکدیگر صبر را سفارش کنید و مرابطه کنید یعنی از مرزهای کشور محافظت کنید. (یکی از معانی مرابطه همان مرزبانی است.) ارتباط بین این سه فقره روشن است و آن اینکه مرزبانی بدون صبر امکان پذیر نیست. مرزبان کسی است که از خانه و خانواده جدا شده و باید کاملا هشیار باشند تا نگذارند دشمن وارد شود.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo