< فهرست دروس

درس تفسیر آیت الله سبحانی

93/04/26

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: سوره زمر، آیه ی 24 تا 26
﴿أَ فَمَنْ يَتَّقي‌ بِوَجْهِهِ سُوءَ الْعَذابِ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ قيلَ لِلظَّالِمينَ ذُوقُوا ما كُنْتُمْ تَكْسِبُونَ * كَذَّبَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَأَتاهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَيْثُ لا يَشْعُرُونَ * فَأَذاقَهُمُ اللَّهُ الْخِزْيَ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ[1]
اولین نکته ای که در آیه ی اول است این است که عزیزترین عضو در انسان چهرل انسان است بنا بر این اگر انسان با خطری مواجه شود مثلا اگر سنگی به طرف انسان پرتاب کنند انسان صورتش را بر می گرداند و با دستش آن را دفع می کند حال باید دید که چرا در روز قیامت، او عذاب را از خودش به وسیله ی چهره و صورتش دفع می کند یعنی صورتش را پیش می کشد که عذاب را دفع کند تا ضرری به خودش نرسد.
این کنایه از آن است که عذاب به حدی شدید است که برای دفع آن از عزیزترین عضو بدنش استفاده می کند زیرا سایر اعضای بدنش از کار افتاده است (و یا در غل و زنجیر است.)
مانند اینکه مادر در آن روز حاضر است شیرخوارش را فدا کند تا عذاب نشود: ﴿وَ فَصيلَتِهِ الَّتي‌ تُؤْويهِ[2]
نکته ی بعدی این است که جزاء در ﴿أَ فَمَنْ يَتَّقي‌ بِوَجْهِهِ سُوءَ الْعَذابِ يَوْمَ الْقِيامَةِ﴾ محذوف است و ممکن است عبارت باشد از: (کمن هو فی امان من العقاب؟) یا (کمن هو فی نعمة من النعم؟)
اما بخش دوم آیه که خداوند می فرماید: ﴿وَ قيلَ لِلظَّالِمينَ ذُوقُوا ما كُنْتُمْ تَكْسِبُونَ
سؤال می شود که چرا خداوند در روز قیامت، مردم را ادب و عقاب می کند زیرا انسان کسی را ادب و مؤاخذه می کند برای اینکه دیگر مرتکب عمل خطا نشود. عذاب در روز قیامت اگر برای تأدیب است، واضح است که وقتش گذشته است زیرا دنیا تمام شده است و دیگر ادب کردن معنا ندارد.
جواب این سؤال در آیه ی فوق ذکر شده است و آن اینکه عذاب در روز قیامت عکس العمل همان کاری است که فرد در دنیا انجام داده است و ارتباطی به مسأله ی ادب کردن ندارد. بنا بر این رابطه ی عقاب با عمل زشت، یک رابطه ی تکوینی است. اگر کسی عمل بدی انجام دهد و مثلا سکه ها را جمع کند و مردم را متضرر کند، روز قیامت مردم شکایت می کنند و همان سکه ها آتشی بر بدنش می شود: ﴿يَوْمَ يُحْمى‌ عَلَيْها في‌ نارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوى‌ بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ هذا ما كَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ فَذُوقُوا ما كُنْتُمْ تَكْنِزُونَ[3] بنا بر این این آتش همان سکه ها است نه چیز جدیدی.
بنا بر این عمل انسان، یک وجود دنیوی دارد و یک وجود برزخی و یک وجود اخروی. وجود اخروی همان است که روز قیامت می چشد.
سپس خداوند در آیه ی بعد خداوند رسول خدا (ص) را تسلی می دهد زیرا پیامبر اکرم (ص) به هر حال بشر است و بر اساس کسانی که او را تکذیب می کنند ناراحت می شود در نتیجه خداوند به او می فرماید که این سختی ها فقط برای او نبوده است بلکه انبیاء گذشته هم با این سختی ها مواجه بودند و می فرماید: ﴿كَذَّبَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَأَتاهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَيْثُ لا يَشْعُرُونَ[4] مانند معلمی که از دست شاگردانش خسته می شود و مدیر مدرسه به او می گوید این سختی ها همه جایی است و حتی معلمان قبلی هم با آن مواجه بودند زیرا اینها بچه اند و عقلشان نمی رسد.
ضمیر در ﴿قَبْلِهِمْ﴾ ظاهرا به کفار قریش بر می گردد یعنی کسانی که قبل از آنها بودند نیز انبیاء را تکذیب کردند و ناگهان با عذاب مواجه شدند. عذاب هایی مانند صاعقه و باد شدید و مانند آن.
خداوند با این بیان به کفار قریش می گوید که باید حواسشان جمع باشد که ممکن است همان عذاب به شکل ناگهانی بر آنها نیز فرود آید.
سپس در آیه ی بعد می فرماید که آنها هم به عذاب دنیایی مبتلا شدند و هم به عذاب آخرت. البته عذاب دنیوی یک نوع خزی و ذلت گذرا بود ولی عذاب آخرت است که دردناک تر می باشد و می فرماید: ﴿فَأَذاقَهُمُ اللَّهُ الْخِزْيَ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ[5]
قرآن مجید در مورد عقاب اقوال گذشته می فرماید: که آنها به چهار نوع عذاب مبتلا شدند و می فرماید: ﴿فَكُلاًّ أَخَذْنا بِذَنْبِهِ فَمِنْهُمْ مَنْ أَرْسَلْنا عَلَيْهِ حاصِباً وَ مِنْهُمْ مَنْ أَخَذَتْهُ الصَّيْحَةُ وَ مِنْهُمْ مَنْ خَسَفْنا بِهِ الْأَرْضَ وَ مِنْهُمْ مَنْ أَغْرَقْنا وَ ما كانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ[6]
یعنی اقوال پیشین را به گناهانشان گرفتیم و گاه بر آنها از آسمان سنگریزه فرو فرستادیم، بعضی به وسیله ی صیحه ی آسمانی از بین رفتند، بعضی مانند قارون در دل زمین فرو رفتن و بعضی هم مانند فرعون در آب غرق شدند.
ولی همه ی اینها مربوط به عذاب دنیوی بوده است که بالاخره گذرا است ولی عذاب آخرت است که اکبر می باشد و باقی می ماند.
سپس خداوند در آیه ی بعد می فرماید: ﴿وَ لَقَدْ ضَرَبْنا لِلنَّاسِ في‌ هذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُون‌[7]
یعنی در این قرآن برای مردم هر نوع مَثَلی را مطرح کرده ایم. مَثَل در میان عرف به معنای جریانی است که میان مردم اتفاق می افتد و بعد به تدریج رایج می شود و سر زبان ها می افتد و در طول زمان از آن در موارد مشابه استفاده می کنند. مثلا زنی در میان عرب بود که در فصل تابستان شیر را استفاده نکرده و فاسد کرده بود و عرب گفت: فی السیف ضیّعت اللبن. بعد آن را در مورد کسی که مثلا در زمان مناسب درس نخوانده است و مانند آن استفاده می کند. مَثَل در قرآن به این معنا نیست.
این نکته را در جلسه ی بعد بیشتر شرح می دهیم.

کلامی پیرامون روز ضربت خوردن امیر مؤمنان علی علیه السلام:
زندگی امام در طول شصت و سه سال را می توان به پنج قسمت تقسیم کرد:
1- از ولادت در کعبه تا بعثت رسول خدا (ص) که حدود ده سال به طول انجامید. نکات برجسته در این ایام این بود که اولا ایشان در خانه ی خدا متولد شد و این امری است که شیعه و سنی به آن اشاره کرده اند. دوم اینکه در طول این مدت با رسول خدا (ص) بود کما اینکه می فرماید: وَ لَقَدْ كُنْتُ أَتَّبِعُهُ اتِّبَاعَ الْفَصِيلِ أَثَرَ أُمِّه‌[8] یعنی مانند شیرخواری که دنبال مادرش است من به دنبال رسول خدا (ص) بودم.
حتی زمانی که رسول خدا (ص) در غار حراء مبعوث شد علی علیه السلام با او بود و صدای جبرئیل را شنید. این در حالی است که ده سال بیشتر نداشت و این همان است که رسول خدا (ص) می فرماید: إِنَّكَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَى مَا أَرَى إِلَّا أَنَّكَ لَسْتَ بِنَبِيٍّ[9]
سوم اینکه در طول این زمان به رسول خدا (ص) ایمان آورد.
2- از بعثت رسول خدا (ص) تا هجرت ایشان که سیزده سال به طول انجامید.
3- از هجرت پیامبر اکرم (ص) به مدینه تا وفات ایشان که ده سال طول کشید.
4- از وفات رسول خدا (ص) تا خلافت ظاهری که بیست و پنج سال بود.
5- از خلافت ظاهری تا زمان شهادت که پنج سال به طول انجامید.
هر یک از این پنج بخش می تواند مبحثی برای گویندگان و واعظان باشد.
امیر مؤمنان در خانه ی خدا متولد و در خانه ی خدا شهید شده است:
میسر نگردد به کس این سعادت به کعبه ولادت به مسجد شهادت


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo