< فهرست دروس

درس تفسیر آیت الله سبحانی

94/04/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: احزاب آیات 32 و 33
﴿يا نِساءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذي في‌ قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً[1]
خداوند متعال از همسران پیغمبر اکرم (ص) اموری را خواهان است و تکالیفی را برای آنها مشخص کرده است.
نکته ای تربیتی که در اینجا وجود دارد این است که خداوند به جای نام بردن اسامی زنان رسول خدا (ص) و یا استعمال عنوانی دیگر از آنها به يا نِساءَ النَّبِيِّ تعبیر کرده است. این از باب اعطاء شخصیت به ایشان است یعنی می خواهد به آنها بفهماند که آنها دارای شخصیت والایی هستند. اگر انسان در خود شخصیت را احساس کند بهتر تکالیف خود را می پذیرد.
این همانند روایتی است که در سابق از امام حسن مجتبی علیه السلام نقل کردیم که کودکان فامیل را جمع کرد و در مقام تربیت ابتدا به آنها شخصیت داده است:
علامه مجلسی در بحار در کتاب علم و دانش می فرماید:
عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ ع أَنَّهُ دَعَا بَنِيهِ وَ بَنِي أَخِيهِ فَقَالَ إِنَّكُمْ صِغَارُ قَوْمٍ وَ يُوشِكُ أَنْ تَكُونُوا كِبَارَ قَوْمٍ آخَرِينَ فَتَعَلَّمُوا الْعِلْمَ ... [2]
در آیه ی فوق نیز خداوند زنان رسول خدا (ص) را مخاطب ساخته می فرماید: اگر شما لباس تقوا را بر تن کنید، حساب شما با سایر زنان مدینه فرق دارد و اگر با تقوا باشید امتیاز ویژه ای دارید.
سپس خداوند تکالیفی را بر دوش آنها می گذارد و در ابتدا می فرماید: ﴿فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذي في‌ قَلْبِهِ مَرَضٌ﴾ یعنی به گونه ای سخن نگویید تا شهوت مردم را تحریک کند و کسی که در قلبش مرض است طمع نکند. مراد از مرض در این آیه انحراف فکری و انحراف جنسی است.
سپس می افزاید: ﴿وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً﴾ یعنی لازم نیست حال که با لطافت سخن نمی گویید به جای آن با خشونت سخن بگویید بلکه مانند حالت عادی با دیگران صحبت کنید.
مخفی نیست که همسر پیامبر بودن هرچند موجب امتیاز است ولی رعایت نکردن تقوا موجب می شود که حتی از افراد عادی نیز پائین تر روند.
از این آیه دو حکم شرعی استفاده می شود:
یکی اینکه می گویند صدای زن، عورت است کلام صحیحی نیست بنا بر این شنیدن صدای زن برای مردان اشکال ندارد. اگر اشکال داشت خداوند اجازه نمی داد که زنان رسول خدا (ص) با مردم سخن بگویند.
دوم اینکه نازک کردن صدا صحیح نیست. (همچنین نباید در مورد مسائلی که ارتباطی به مرد نامحرم ندارد با آنها سخن گفت بلکه باید در مواردی مثل جواب سؤال و امثال آن کفایت کرد.)
سپس خداوند در تکلیف دوم می فرماید: ﴿وَ قَرْنَ في‌ بُيُوتِكُنَّ[3] یعنی در خانه های خود بمانید. ﴿قَرْنَ﴾ از ماده ی ق ر ر و گاه دیده شده است که معجم نویسان در اینجا اشتباه کرده اند و آن را از ماده ی ق ر ن دانسته اند.
دستور به نشستن در خانه این نیست که زن همیشه در خانه بماند بلکه این آیه درصدد این است که بگوید که زن باید خانه سالار باشد. البته رفتن برای خرید لازم، حج و مانند آن می تواند خارج شود.
امروزه متأسفانه در دانشگاه ها زنان بیشتر از مردان هستند. اینها بعد از فارغ التحصیل شدن باید برای یافتن شغل در خارج از خانه مشغول شوند و زمینه ی اشتغال را برای مردان نیز کم می کنند. باید در خصوص یک سری شغل ها مانند پرستاری و پزشکان مخصوص زنان و معلمان برای محیط زنانه و غیره از زنان استفاده کرد و ما بقی را از مردان و الا اگر بخواهند برای همه اشتغال زایی کنند، یقینا با کمبود شغل مواجه می شوند. بنا بر این باید به این آیه عمل کرد تا مشکل اشتغال زایی حل شود.
نکته ای دیگر این است که مفسرین وقتی به این آیه می رسند در مورد عائشه به مشکل بر می خورند زیرا وقتی مردم با علی بن ابی طالب علیه السلام در مدینه بیعت کردند او مخالفت کرد. او وقتی از مکه به مدینه می آمد، در وسط راه شنید که مردم عثمان را کشته و با علی علیه السلام بیعت کرده اند او دوباره به مکه برگشت و با طلحه و زبیر و مروان و دیگران در رأس یک ارتشی وارد بصره شد. اگر همسر رسول خدا (ص) در آن جمعیت نبود، مردم هرگز زیر پرچم طلحه و زبیر نمی رفتند.
اهل سنت می گویند: همسر رسول خدا (ص) آمد تا مردم را با هم صلح و آشتی دهد.
ما می گوییم: این مسأله از قبیل اجتهاد در مقابل نص است. نص قرآن می گوید که همسر رسول خدا (ص) باید در خانه بماند. اجتهاد در مقابل آن و اینکه عائشه می توانست برای اصلاح بیرون رود صحیح نیست.
ثانیا اینکه رسول خدا (ص) همسران خود را هشدار داده بود. ام سلمه می گوید: که من موهای رسول خدا (ص) را شانه زده و اصلاح می کردم و ناگهان حضرت رو به من کرد و فرمود: لَيْتَ شِعْرِي أَيَّتُكُنَّ صَاحِبَةُ الْجَمَلِ الْأَدْبَبِ تَخْرُجُ فَتَنْبَحُهَا كِلَابُ الْحَوْأَبِ[4] یعنی ای کاش می دانستم کدام یک از شما سوار بر شتر می شود در حالی که سگ های حوأب بر او پارس می کنند. بعد رو به ازواج خود کرد و به عائشه فرمود: مبادا تو از آنها باشی. همین اتفاق افتاد و شتری که عائشه بر آن سوار بود به جایی رسید که سگ ها بر او پارس کردند و او نام محل را پرسید و گفتند که حوأب نام دارد. او تصمیم به برگشت گرفت. طلحه و زبیر دیدند که اگر او برگردد مردم نیز بر می گردند از این رو حیله ای سوار کردند و چند نفر از اهالی آنجا را جمع کردند و آنها سوگند یاد کردند که نام آنجا حوأب نیست در نتیجه عائشه قبول کرد و مسیر بصره را دوباره در پیش گرفت.
امیر مؤمنان در مورد عائشه بعد از واقعه ی جمل عبارتی دارد و آن اینکه می فرماید: وَ أَمَّا فُلَانَةُ فَأَدْرَكَهَا رَأْيُ النِّسَاءِ وَ ضِغْنٌ غَلَا فِي صَدْرِهَا... وَ لَهَا بَعْدُ حُرْمَتُهَا الْأُولَى وَ الْحِسَابُ عَلَى اللَّهِ تَعَالَى[5]
یعنی با اینکه عائشه چنین کرد ولی احترام او محفوظ است زیرا وابسته به پیغمبر اکرم (ص) است و حساب او با خداست نه با ما.
ما نیز باید نام همسران رسول خدا (ص) را با احترام برد ولی در عین حال نمی توان تاریخ تلخ فوق را مکتوم نمود.
سپس خداوند در تکلیف چهارم می فرماید: ﴿وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ الْأُولى
در عرب گاه از جامد فعل مشتقل می شود فعل ﴿تَبَرَّجْنَ﴾ از بُرج گرفته شده است (ساختمان های بلند) یعنی لا تظهرن ظهور الجاهلیة الاولی. یعنی مبادا در جامعه مانند جاهلیت اولی ظاهر شوند.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo