< فهرست دروس

درس تفسیر آیت الله سبحانی

95/03/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: آیات 4 تا 6

خداوند متعال در این سوره در ابتدا هفت نشانه برای افراد مؤمن ذکر می کند. مؤمنی که بخواهد نجات پیدا کند با این هفت نشانه را داشته باشد. خصلت اول، خشوع در نماز است و دومین خصلت دوری از لغو می باشد.

سپس خداوند در سومین خصلت می فرماید: ﴿وَ الَّذينَ هُمْ لِلزَّكاةِ فاعِلُونَ[1]

مراد از زکات در اینجا نصاب مخصوص زکات نیست زیرا اگر چنین باشد عبارت صحیح نخواهد بود زیرا معنا ندارد بگویند که و الذین هم للنصاب فاعلون زیرا فاعل را نمی توان به نصاب نسبت داد. به همین جهت زکات در اینجا به معنای انفاق مالی است.

مضافا بر اینکه گفتیم که این سوره در مکه نازل شده است و در مکه زکاتی به معنای نصاب وجود نداشته است. در سوره های مکی کلمه ی زکات آمده است و مراد از آنها همان انفاق مالی است. کما اینکه خداوند در مورد حضرت اسماعیل علیه السلام می فرماید: ﴿وَ كانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ‌ بِالصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ وَ كانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِيًّا[2] واضح است که در زمان او زکات به معنای نصاب نبوده است بنا بر این مراد از آن همان انفاق مالی است.

همچنین در آیه ی دیگر درباره ی انبیاء سابق می فرماید: ﴿وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ‌ الْخَيْراتِ‌ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إيتاءَ الزَّكاةِ[3] که مراد همان انفاق مالی است.

غالبا در قرآن لفظ (صلاة) در کنار (زکاة) ذکر شده است و علت آن این است که جامعه باید دارای دو ارتباط باشد: ارتباطی با خدا که با نماز تحقق می یابد: ﴿الَّذينَ هُمْ في‌ صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ[4] و ارتباطی با جامعه که با انفاق مالی محقق می شود.

در حدیثی از رسول خدا (ص) می خوانیم که می فرماید: مثل المؤمنین فی توادّهم و تعاطفهم و تراحمهم مثل الجسد إذا اشتكى منه شي‌ء، تداعى له سائر الجسد بالسهر و الحمّی.[5] یعنی جامعه ی ایمانی در عاطفه و مهر و محبت مانند یک انسان است اگر یک عضو به درد آید سایر اعضای بدن نیز به درد می آیند و فرد بیدار و مبتلا به تب می شود.

سعدی شاید از این حدیث الهام گرفته که می گوید:

بنی آدم اعضای یکدیگرند***که در آفرینش ز یک گوهرند

چون عضوی به درد آورد روزگار***دگر عضوها را نماند قرار.

سپس در بیان علامت سوم می فرماید: ﴿وَ الَّذينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ[6]

منظور کسانی است که دستگاه تناسلی خود را حفظ می کنند. این نشان می دهد که قوه ی شهوت در حال فوران است. این حالت مخصوصا در حال جوانی در حالت شدت قرار داد و فرد مؤمن باید آن را حفظ و کنترل کند و حافظ و نگهبان آن باشد. قرآن از کلمه ی حفظ کردن استفاده می کند و نمی گوید که آن را به کار نگیرد یعنی می توان از آن استفاده کرد ولی باید آن را کنترل نمود.

سپس در تکمیل آن اضافه می کند: ﴿إِلاَّ عَلى‌ أَزْواجِهِمْ أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومينَ[7]

یعنی مگر در مورد همسران و کنیزان که در این صورت اشکالی بر آنها نیست. خداوند این گونه نیست که راهی را ببندد و راه سالم را نشان ندهد. راه حرام را که می بنددد راه حلال را می گشاید.

بر اساس این آیات همه چیز اعم از همجنس بازی، زنا، استمناء (العادة السریة) و راه های حرام دیگر همه نامشروع و حرام می باشد زیرا اینها داخل در دو مورد استثناء شده نیست. جای تأسف است که شیخ قرضاوی در فتوایی از خود در کتاب الحلال و الحرام می گوید: جوانایی هستند که در دوران فوران شهوت هستند که شاید مجبور شوند که دنبال فحشاء روند بنا بر این انجام استمناء برای ایشان برای فرار از فحشاء جایز می باشد. دلیل آن را هم این می داند که الضرورات تبیح المحذورات. سپس اضافه می کند که این فتوا را از احمد بن حنبل گرفته است و آن اینکه می گوید: اگر جوانی هست که قادر بر ازدواج نیست و می ترسد که به زنا مبتلا شود می تواند از این راه خود را ارضاء کند.

این فتوا از باب اجتهاد در مقابل قرآن است. همچنین دلیلی که می آورد باطل است زیرا ضرورات هرچند محذورات و حرام ها را حلال می کند و ما نیز آن را قبول داریم ولی استناد به آن در این مسأله ناصحیح می باشد. این حکم در جایی است که شخص در مقابل کار ضروری قرار بگیرد و خودش دخالتی نداشته باشد. مثلا جوانی در حال غرق شدن است و فرد برای نجات آن ناچار است از زمین غصبی رد شود. در اینجا ضرورت که نجات دادن است موجب اباحه ی محذور وارد شدن از زمین غصبی می شود. همچنین فردی است که بیمار است و بهبودی او منحصر به استعمال غذای حرام است که در نتیجه استعمال آن غذا برای او مبیح می شود. بنا بر این فرد نمی تواند از روی اختیار، به سبب خوف از ابتلاء به فحشاء استمناء کند. در زمان امیر مؤمنان علی علیه السلام جوانی را آوردند که مبتلا به این عمل شده بود و حضرت او را تعزیر کرد. اگر قرار باشد فتوای قرضاوی رواج یابد، جوان دیگر احتیاج به ازدواج ندارد زیرا عمل مزبور سهل الوصول و راحت است و مؤونه ای ندارد. بر اساس فتوای قرضاوی لازم نیست که به این آیه عمل شود و لازم نیست که انسانها حافظ و نگهبان فروج خود باشد.

قرضاوی خود در جایی دیگر به امامیه ایراد می گیرد که آنها متعه را جایز می دانند و حال آنکه متعه همان فحشاء است و داخل در آیه ی مزبور نمی باشد زیرا نه داخل در ازواج است و نه داخل در ملک یمین. زیرا زوج آن است که انسان با او ازدواج کند و از او فرزند پیدا کند و حال آنکه هدف از متعه اطفاء شهوت است و نه به دنیا آوردن فرزند.

پاسخ این است که اگر چنین است و ازدواج برای فرزندخواهی است پس ازدواج با دختر نازا باید باطل باشد. همچنین ازدواج با زنان یائسه هم باید صحیح نباشد. همچنین دختر و پسری که بعد از ازدواج تصمیم می گیرند که دارای فرزند نشوند.

قرضاوی حکمت را با علت خلط کرده است. در حکمت، حکم دائر مدار حکمت نیست. علت ازدواج پاک ماندن جوان است و این علت هم در ازدواج دائم است و هم در متعه. اما فرزند داشتن حکمت است که ممکن است باشد و ممکن است نباشد. مثلا خمر به دلیل اسکار حرام است و اسکار علت حکم می باشد ولی عده نگاه داشتن زن علت نیست و حکمت می باشد زیرا حکمتش این است که شاید در باطن زن فرزندی باشد. حال اگر زنی باشد که یک سال شوهرش را ندیده باشد و طلاق بگیرد هرچند یقینا در باطن او فرزندی نیست ولی او هم باید عده نگه دارد زیرا وجود بچه در شکم حکمت حکمت است نه علت آن. بر همین اساس، فرزند داشتن حکمت ازدواج است نه علت آن و علت آن حفظ فرج است که در متعه نیز وجود دارد.

مضافا بر اینکه در متعه نیز گاه فرزند به وجود می آید. مثلا عبد الله بن زبیر از متعه به وجود آمده است. همچنین متعه زوج محسوب می شود و قرضاوی در رد آن می گوید که چون متعه احتیاج به طلاق ندارد و بعد از عده از بین می رود بنا بر این زن در متعه زوج محسوب نمی شود. پاسخ آن این است که در بسیاری از موارد در ازدواج طلاق نیست ولی زن زوجه است. مثلا زنی دارای عیوب خمسه می باشد و زوج می تواند بدون طلاق عقد را فسخ کند. همچنین اگر زن یا شوهر مرتد شوند بدون طلاق از هم جدا می شوند. بنا بر این طلاق لازمه ی ازدواج نیست.

به هر حال متعه مانند ازدواج است و اختلاف بین آنها کم است. مثلا در هر دو عقد لازم است. تفاوت در اجل است زیرا در عقد ائم، اجل دائمی است ولی در متعه موقت می باشد.

در هر دو زن نباید دارای شوهر باشد، باید در عده نباشد. پاک باشد یعنی زناکار نباشد.

یک بار من در سمیناری در ترکیه شرکت کردم که علیه شیعه بود در آنجا متعه را مورد نقد قرار دادند و من گفتم: فرض کنید که فرزندی دارید که در کشور خارجه مشغول درس است و در اوج جوانی قرار دارد او یا باید به سراغ فحشاء رود که واضح است اسلام آن را اجازه نمی دهد. یا باید مانند حضرت یوسف قید شهوت را بزند که آن هم نمی شود زیرا همه مانند حضرت یوسف نیستند و الا حضرت یوسف قیمت پیدا نمی کرد. سوم اینکه به سراغ ازدواج دائم رود که نه پول آن را دارد و نه خانه و نه شرایط دیگر آن را. تنها راهی که باقی می ماند همان ازدواج موقت است. یعنی به صورت موقت با زنی که شرایط شرعی را دارد ازدواج کند و مبلغی هم به عنوان مهر به او بدهد و زن هم مادامی که در حال ازدواج است با دیگران ارتباط برقرار نکند. به همین دلیل امیر مؤمنان علی علیه السلام می فرماید: لَوْ لَا أَنَّ عُمَرَ نَهَى عَنِ الْمُتْعَةِ مَا زَنَى‌ إِلَّا شَقِي[8]

جالب اینکه امروز کسانی که متعه را حرام می دانند امروزه به سراغ ازدواج مسیار رفته اند که همان متعه است. این ازدواج دائم است ولی نه نفقه می خواهد و نه لازم است که زوجه همیشه کنار زوج باشد و فقط مرد برای اطفاء شهوت به سراغ زوجه می رود.

بله اصل، ازدواج دائم است و مسأله ی متعه غذا نیست بلکه دوا است و برای ناچاری و موارد خاص تجویز شده است. مثلا مردی است که همسرش بیمار است و توان برآورده کردن نیاز او را ندارد و مواردی از این قبیل که می توان به سراغ متعه رفت.

نکته ی آخر اینکه چرا خداوند می فرماید: که اگر کسی به سراغ ازدواج یا ملک یمین رفت او را ملامت نمی کنند: ﴿إِلاَّ عَلى‌ أَزْواجِهِمْ أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومينَ﴾ و حال آنکه ازدواج نباید موجب ملامت کردن باشد بلکه فرد اگر به سراغ ازدواج رود مستحق ستایش است و اسلام آن را ستایش کرده است حال چرا خداوند از ﴿غَيْرُ مَلُومينَ استفاده کرده است؟

پاسخ این است که اگر کسی به سراغ غیر این دو مورد رود مورد نکوهش قرار می گیرد. اما ازدواج مورد ملامت نیست و حتی مورد ستایش است. ازدواج سنت رسول خدا (ص) است و ایشان می فرماید: النِّكَاحُ‌ سُنَّتِي‌ فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِي فَلَيْسَ مِنِّي.[9]

و در حدیث دیگر می فرماید: مَنْ‌ تَزَوَّجَ‌ فَقَدْ أَحْرَزَ نِصْفَ‌ دِينِهِ فَلْيَتَّقِ اللَّهَ فِي النِّصْفِ الْبَاقِي. [10]

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo