< فهرست دروس

درس تفسیر آیت الله سبحانی

95/03/31

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: آیات 51 و 52

آیات قبلی در مورد انبیاء بود. خداوند انبیاء را فرستاد تا مردم را هدایت کنند و مردم نیز آنها را تکذیب کردند. یکی از ایرادهای مردم که در داستان حضرت نوح و حضرت صالح و دیگران مطرح بود این بود که این انبیاء بشرهایی مثل دیگران هستند و مانند آنها اکل و شرب دارند گویا دیگران می توانستند از لذائذ دنیا بهره مند شوند ولی انبیاء چنین اجازه ای نداشته باشند و باید انبیاء به تمام معنا مجرد باشد و حتی زن هم نگیرند.

خداوند در رد این نظریه می فرماید: ﴿يا أَيُّهَا الرُّسُلُ كُلُوا مِنَ الطَّيِّباتِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً إِنِّي بِما تَعْمَلُونَ عَليمٌ[1]

یعنی ای رسولان! از آنچه طیب است استفاده کنید و من طیبات را برای بندگان خود خلق کرده ام و شما بهترین بندگان من هستید: ﴿قُلْ مَنْ حَرَّمَ زينَةَ اللَّهِ الَّتي‌ أَخْرَجَ‌ لِعِبادِهِ‌ وَ الطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزْق[2]

در اینجا این سؤال مطرح می شود که این بخش از آیه که می فرماید: ﴿يا أَيُّهَا الرُّسُلُ كُلُوا مِنَ الطَّيِّباتِ﴾ آیا در قرآن آمده است یا اینکه خداوند قبل از قرآن نیز این خطاب را به انبیاء پیشین کرده است و به جناب نوح و صالح و دیگران که قوم آنها می گفتند که نبی نباید چیزی بخورد این خطاب را کرده است؟

ظاهرا خداوند به انبیاء پیشین نیز این خطاب را کرده است و الآن آن را در قرآن برای ما نقل می کند. بنا بر این این خطاب الآن موجود نیست بلکه آنچه در این آیه آمده است نقل خطابات است و الا معنا ندارد که وقتی انبیاء پیشین از دنیا رفته اند این خطاب همچنان برای آنها باقی باشد زیرا مخاطب از بین رفته است. البته نسبت به پیغمبر اکرم (ص) خطاب است.

﴿الطَّيِّباتِ﴾ هر چیزی است که انسان از آن لذت می برد و مطابق فطرت انسان است مگر اینکه شرع مقدس آن را تحریم کند.

سپس خداوند می فرماید: ﴿وَ اعْمَلُوا صالِحاً﴾ این برای آن است که هر نعمت، شکری به دنبال دارد که همان عمل صالح است.

سپس در خاتمه می فرماید: ﴿إِنِّي بِما تَعْمَلُونَ عَليمٌ﴾ یعنی من از آنچه انجام می دهید آگاهم و می دانم که چه کسی شکر می کند و چه کسی نمی کند. البته انبیاء می دانند که خداوند از همه چیز آگاه است و آیه ی مزبور هرچند خطاب به انبیاء است ولی برای این است که دیگران نیز بدانند که خداوند همه چیز را می داند.

ما نیز اگر بدانیم که خداوند شاهد است کمتر گناه می کنیم. انسان هنگام گناه از خداوند غفلت می کند و از اینکه دو ملک اعمال او را ثبت و ضبط می کند غافل می شود و در نتیجه گناه می کند. اگر او متوجه خدا باشد از گناه منصرف می شود. بنا بر این کسانی که می خواهند پاک باشند باید به این آیه توجه کنند که خداوند به عمل همه آگاه است و چیزی بر او مخفی نیست.

سپس خداوند در آیه ی بعد می فرماید: ﴿وَ إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّكُمْ فَاتَّقُونِ[3]

این نیز خطاب است یعنی (یا ایها الرسل انی هذه امتکم امة واحدة) و مانند خطاب قبلی نسبت به انبیاء پیشین حکایت خطاب است و نسبت به رسول خدا (ص) انشاء خطاب می باشد.

(امت) دو معنا دارد: گاه گفته می شود که به معنای دین است مثلا در شعری آمده است:

حلفت و لم اترک لنفسک ریبة *** و هل یأثمن ذو امة و هو طائع

یعنی قسم خوردم و با این قسم در دل تو شکی باقی نگذاشتم و آیا گناه می کند کسی که ذو امت و صاحب دین و مذهب است و مطیع خداوند می باشد.

طبق این معنا خداوند می فرماید: به انبیاء گفتیم که ای انبیاء عظام دین شما واحد است.

این برای آن است که شرایع آسمانی از حضرت نوح تا پیغمبر اکرم (ص) همه نظر اصول یکسان هستند که عبارت است از دعوت به خدا و ایمان به معاد و دعوت به اخلاق حسنه. این همان است که خداوند می فرماید: ﴿إِنَ‌ الدِّينَ‌ عِنْدَ اللَّهِ‌ الْإِسْلامُ[4] بنا بر این مراد از ﴿وَ إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَةً﴾ همان معارف علیا و توحید و عدل و دعوت به اصول دین می باشد. این اخلاقیات در تمامی ادیان یکسان است همان گونه که خداوند می فرماید: ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ‌ وَ الْإِحْسانِ‌ وَ إيتاءِ ذِي الْقُرْبى‌ وَ يَنْهى‌ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ الْبَغْي﴾‌[5]

به دلیل همین اشتراک بین ادیان است که خداوند می فرماید: ﴿قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا إِلى‌ كَلِمَةٍ سَواءٍ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَ لا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً وَ لا يَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّه[6]

 

البته ادیان الهی، از نظر شرایع و تکالیف که همان فروع دین است با هم تفاوت داشتند زیرا زمان ها فرق می کرد و شرایط حاکم بر زمان ها با هم تفاوت داشت و به همین دلیل شریعت پیغمبر اکرم (ص) رسمیت دارد و ما بقی شرایع منسوخ می باشد.

بر اساس این معنا خداوند که می فرماید: ﴿وَ أَنَا رَبُّكُمْ فَاتَّقُونِ﴾ بنا بر این هم دین یکی است و هم رب و باید تقوا پیشه کرد یعنی از اختلاف دوری کرد.

معنای دوم امت این است که مراد از آن جماعت باشد و در قرآن مجید نیز امت به این معنا به کار رفته است: ﴿إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلى‌ أُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلى‌ آثارِهِمْ مُهْتَدُون‌[7]

بنا بر این معنای آیه ی محل بحث چنین می شود: ای رسولان! این جماعت، امت شماست و این امت، واحده است بنا بر این باید متحد باشید و اختلاف را کنار بگذارید زیرا هر نوع اختلاف بر ضرر شماست.

خداوند در آیه ی دیگر می فرماید: ﴿وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ‌ اللَّهِ‌ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا[8]

اینکه خداوند می فرماید: به ریسمان و حبل الهی چنگ زنید و نمی فرماید که به قرآن یا اسلام چنگ زنید برای این است که اگر کسی در چاه بیفتد برای نجات دادن او ریسمانی را در چاه می اندازند تا نجات یابد. قرآن نیز در واقع می فرماید که جمعیت متفرق مانند کسی است که در ته چاه باشند و برای نجات باید به ریسمان وحدت چنگ زنند.

آیه ی محل بحث نیز می فرماید که ای مسلمانان شما جمعیت واحدی هستید و من هم پروردگار شما هستم. بنا بر این اختلافی نباید بین شما وجود داشته باشد. امروز وهابی ها مسلمانان را دشمن هم قرار داده اند و شیعه و معتزله و اشاعره و غیره را کافر می دانند و فقط خودشان را مسلمان می دانند. آنها به جای اینکه همه را جمعیت واحده بدانند آنها را جمعیت متفرقه لحاظ می کنند.

اینها آن همه کشتار را انجام می دهند و امید دارند که اگر کشته شوند با رسول خدا (ص) هم غذا شوند این در حالی است که آنها از طرف دیگر می گویند که رسول خدا (ص) بعد از وفات کارش تمام شده است و آنها قائل به روح مجرد و برزخ نمی باشند.

البته اختلاف در فتوا موجب اختلاف نیست زیرا این مقدار اختلاف در میان علماء علوم دیگر مثلا در شیمی و فیزیک نیز وجود دارد.

امیر مؤمنان علی علیه السلام در جنگ صفین مشغول جنگ بود که یک نفر آمد و عرض کرد: یا علی! آن جمعیت های قبل و خلفای قبل از او که زمام خلافت را به دست گرفتند وضعشان چگونه است. او این سؤال را هنگامی می پرسد که بسیاری از کسانی که در رکاب علی علیه السلام هستند به خلافت خلفاء قبل نیز معتقدند و علی علیه السلام را امام چهارم خود می دانند. امام علیه السلام در جواب فرمود: الآن جای این بحث نیست و الآن جای بحث معاویه است که باید با او در نبرد باشیم. بنا بر این امام علیه السلام در آن زمان سعی کرد که به وحدت آسیب نرسد.

سپس خداوند در آیه ی بعد می فرماید: ﴿فَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ زُبُراً كُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ[9]

یعنی در عین حال که امر به وحدت کرده ایم ولی گوش شنوایی وجود ندارد و فرقه سازی و جمعیت سازی کرده اند. ان شاء الله این آیه را در جلسه ی بعد شرح می دهیم.

در سال عام الوفود که سال نهم هجرت بود هزاران نفر از اطراف مکه و مدینه وارد مدینه شدند تا مسلمان شوند: ﴿وَ رَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ في‌ دينِ اللَّهِ أَفْواجاً[10] و هر کس که لا اله الا الله می گفت و به رسالت رسول خدا (ص) شهادت می داد رسول خدا (ص) اسلام آنها را می پذیرفت و هرگز از اینکه آیا زیارت قبور می روند یا نه و آیا به انبیاء متوسل می شوند یا نه و مانند آن سؤال نمی کرد. وهابی ها این مسائل را بعدا مطرح کرده اند و این مسائل را ملاک ایمان و کفر دانسته اند در حالی که رسول خدا (ص) چنین نظری نداشت و قرآن نیز می فرماید: ﴿لَقَدْ كانَ لَكُمْ في‌ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَة[11]

البته بحث منافقین را باید جدا کرد زیرا اینها ظاهر و باطنشان یکی نیست و خداوند نیز در مورد آنها می فرماید: ﴿إِنَّ الْمُنافِقينَ فِي‌ الدَّرْكِ‌ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَ لَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصيراً[12]


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo