< فهرست دروس

درس تفسیر آیت الله سبحانی

95/04/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: آیات 62 تا 67

بحث قرآن در مورد مشرکین و مؤمنین است و بعد از بحث در مورد مؤمنین می فرماید: ﴿وَ لا نُكَلِّفُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها وَ لَدَيْنا كِتابٌ يَنْطِقُ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ[1]

یعنی تصور نکنید تکالیفی که در مورد مؤمنان بیان کردیم فوق توان انسان است بلکه آن تکالیف که از ﴿إِنَّ الَّذينَ هُمْ مِنْ خَشْيَةِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ[2] به بعد ذکر شده است به گونه ای است که هر کس می تواند به مقدار توانش به آن عمل کند. یقینا خشیت رسول خدا (ص) بالاتر از خشیت ماست ولی ما به مقدار توان خود مکلف هستیم.

در آیات مختلفی از قرآن عبارت ﴿وَ لا نُكَلِّفُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها﴾ دیده می شود ولی در عین حال، اشاعره می گویند که تکلیف به ما لا یطاق جایز است. در کتاب های کلامی جواب این قول داده شده است و امامیه قائل هستند که تکلیف فقط در حد توان است.

﴿وَ لَدَيْنا كِتابٌ يَنْطِقُ بِالْحَقِّ﴾ ناظر به این مطلب است که گویا کسی می گوید که چگونه خداوند متعال افراد را طبق اعمالشان جزا می دهد. خداوند در جواب می فرماید: کتابی نزد ماست که به حق سخن می گوید. شاید این کتاب همان صحیفه ی اعمال باشد که دو ملک می نویسند.

شریف رضی رحمه الله کتابی دارد به نام (المجازات القرآنیة) او قائل است که در این آیه یک استعاره (مجاز) به کار رفته است و آن اینکه نطق به چیزی گفته می شود که با زبان بیان شود و در مورد کتاب نطق به کار نمی رود مگر اینکه متن آن کتاب چنان آشکار و بدون شک و شبهه باشد که گفته شود آن کتاب با انسان حرف می زند. کتابی که خداوند دارد چنین کتابی است که گویا مانند زبان آشکارا سخن می گویند.

﴿وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ﴾ یعنی افرادی که ستمگر هستند به مقدار ستم و افرادی که نیک کردارند افزون بر عمل خوبشان دریافت خواهند کرد و هیچ ستمی در مورد کسی روا نمی شود.

سپس خداوند در آیه ی بعد می فرماید: ﴿بَلْ قُلُوبُهُمْ في‌ غَمْرَةٍ مِنْ هذا وَ لَهُمْ أَعْمالٌ مِنْ دُونِ ذلِكَ هُمْ لَها عامِلُونَ[3]

باید دید که ﴿بَلْ﴾ ناظر به چیست زیرا آیات قبلی همه در مورد مؤمنین است ولی این کلمه مربوط به مشرکین می باشد. پاسخ این است که ﴿بَلْ﴾ ناظر به آیه ی ﴿فَذَرْهُمْ في‌ غَمْرَتِهِمْ حَتَّى حينٍ[4] تجاوز نسبت به آن است یعنی یک قدم بالاتر می رود. مثلا می گویند: زید شاعر بل عالم. یعنی نه تنها شاعر است بلکه بالاتر از آن عالم نیز می باشد.

در ما نحن فیه نیز ﴿غَمْرَةٍ﴾ هم به معنای غفلت می باشد و هم به معنای آب کثیری که انسان در آن فرو می رود. بنا بر این خداوند قبلا فرموده بود: بگذار آنها در غفلت خود بمانند یا بگذار آنها در ضلالت خود فرو روند تا روز قیامت یا تا زمان مرگ. الآن از آن بالاتر رفته می فرماید: قلب آنها را سراسر غفلت فرا گرفته است و قلب آنها از مطالبی که گفتیم در غفلت قرار دارد یا اینکه قلب آنها سرتاسر در گودال غفلت فرو رفته است. چنین کسی هدایت نمی شود و راه هدایت به روی او بسته است. مراد از

﴿مِنْ هذا﴾ همان آیاتی است که در مورد مؤمنان بیان شده است که از ﴿إِنَّ الَّذينَ هُمْ مِنْ خَشْيَةِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ[5] شروع می شود. بنا بر این معنای آیه این است که قلوب مشرکین از این مقامات دور است و در غفلت قرار دارد.

﴿وَ لَهُمْ أَعْمالٌ مِنْ دُونِ ذلِكَ هُمْ لَها عامِلُونَ﴾ و گناه مشرکان تنها آنهایی نیست که بیان کردیم و گفتیم ﴿فَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ زُبُراً كُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ[6] آنها اعمال ناپسند دیگری نیز دارند که آن را انجام می دهند.

بنا بر این خداوند هم مؤمنین را معرفی می کند و هم کافران را.

سپس بار دیگر در مورد مشرکین می فرماید: ﴿حَتَّى إِذا أَخَذْنا مُتْرَفيهِمْ بِالْعَذابِ إِذا هُمْ يَجْأَرُونَ[7] هنگامی که جان آنها را گرفتیم و آنها را عذاب کردیم (به هنگام مرگ و یا در روز قیامت) آنها به داد و فریاد مشغول می شوند.

مترف همان اشراف و دانه درشتان هستند و علت اینکه خداوند فقط مترفین را ذکر می کند این است که این عده وسیله ی گمراهی طبقه ی پائین هستند و الا این حکم مخصوص مترفین نیست.

در این آیه دو بار کلمه ی ﴿إِذا ذکر شده است که اولی زمانیه و دومی فجائیه می باشد. فجائیه مانند: خرجت فاذا الاسد بالباب.

وقتی آنها داد و فریاد می کنند خطاب می آید: ﴿لا تَجْأَرُوا الْيَوْمَ إِنَّكُمْ مِنَّا لا تُنْصَرُونَ[8]

داد و فریاد نکنید زیرا کسی به داد و فریاد شما اهمیت نخواهد داد و داد و فریاد شما لغو و بی فایده است. انسان هنگام مرض داد و فریاد می کند تا کمکش کنند ولی در آن دنیا داد و فریادها بی فایده است.

علت اینکه آنها مورد کمک قرار نمی گیرند این است که آنها در دنیا به کلام حق گوش نمی کردند و هر وقت قرآن برای آنها خوانده می شد به عقب بر می گشتند: ﴿قَدْ كانَتْ آياتي‌ تُتْلى‌ عَلَيْكُمْ فَكُنْتُمْ عَلى‌ أَعْقابِكُمْ تَنْكِصُونَ[9]

(نکص) به معنای عقب عقب رفتن است یعنی هر وقت که آیات خدا را از رسول خدا (ص) می شنیدید به جای استقبال از آن دوری می گزیدید و به عقب می رفتید.

نه تنها عقب می رفتید بلکه حالت استکبار و تکبر داشتید و شب ها نیز در نور مهتاب یا چراغ با گناه تا روز سر می کردید و کلام هجو گفته و تهمت زده و دروغ می گفتید: ﴿مُسْتَكْبِرينَ بِهِ سامِراً تَهْجُرُونَ[10]

(مسامره) در لغت عرب یعنی زیر نور ماه شب را سپری کردن و غالبا در مورد به گناه سپری کردن می آید زیرا در آن زمان رسم بود که گاه شب ها مهتابی شعر می خواندند و با هذلیات و نوشیدن شراب و دروغ و تهمت شب را به صبح می رساندند.

﴿تَهْجُرُونَ یعنی در حالی که هجو می گفتید.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo