< فهرست دروس

درس تفسیر آیت الله سبحانی

97/03/13

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: سوره ی توبه آیات 25 و 26

خداوند در آیه ی 25 می فرماید: ﴿لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ في‌ مَواطِنَ كَثيرَةٍ وَ يَوْمَ حُنَيْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْكُمْ شَيْئاً وَ ضاقَتْ عَلَيْكُمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّيْتُمْ مُدْبِرينَ[1]

غزوه های رسول خدا (ص) غالبا جنبه ی دفاعی داشت. شأن نزول آیه ی محل بحث نیز همین نکته را بیان می کند.

رسول خدا (ص) بعد از آنکه مکه را در سال هشتم فتح کرد شبه جزیره ی عرب اکثرا تحت لوای اسلام در آمد. در آن زمان خبر به پیغمبر اکرم (ص) رسید که دو قبیله به نام هوازن و ثقیف درصدد هستند که به مدینه حمله کنند. در آن زمان رسول خدا (ص) در مکه بودند. واضح بود که رسول خدا (ص) می بایست این خبر را جدی می گرفت. رسول خدا (ص) پیشدستی کرد و قبل از اینکه آنها حمله کنند تصمیم گرفت که آنها را در وطن خود گرفتار نماید و سپاهی را حدود ده هزار نفر از مدینه و دو هزار نفر از تازه مسلمانان مکه با رهبری ابوسفیان برای حرکت به سمت آنها آماده کرد. دشمنان هم هم باخبر شدند که رسول خدا (ص) درصدد محاصره ی آنهاست. (این علامت آن است که در آن زمان نیز خبرها به سرعت به همدیگر می رسید و این خبرها غالبا توسط رهگذرها مخابره می شد.) آن دو قبیله هم آماده ی حمله شدند و فرماندهی را به جوانی کم سن و سال که حدود بیست و اندی سال داشت سپردند که بسیار غیور و شجاع بود. او به آن دو قبیله گفت که زنان شما باید پشت سر شما باشد و اموال شما نیز باید پشت سر زنان شما باشد تا این کار موجب شود غیرت به خرج دهید و از جنگ فرار نکنید و بدانید که اگر فرار کنید زنانتان اسیر و اموالتان غارت می شوند. همچنین اضافه کرد که همه ی شما در این صحرا که دو طرف آن کوه است باید در شکاف کوه ها و در لا به لای درختان پنهان شوید و زمانی که سپاه اسلام می خواهد به شما حرکت کند آنها را غافلگیر کنید.

متأسفانه لشکر اسلام بر کثرت جمعیت خود اتکا کردند و مغرور شدند. خلیفه ی اول گفت: با این جمعیتی که ما داریم بنی شیبان نمی توانند بر ما غلبه کنند. ﴿إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْكُمْ شَيْئاً

مسلمانان حدود اذان صبح به آن وادی رسیدند و کمی استراحت کردند و هوا که رو به روشنایی گذاشت وارد وادی که سرازیری بود شدند هنگامی که همه وارد وادی شدند ناگهان مردان ثقیف و هوازن از شکاف های کوه شروع به تیر و سنگ زدن کردند و شمشیر زنان نیز از پشت سر به آنها حمله کردند و مسلمانان را غافلگیر کردند و در نتیجه نظم بین آنها بر هم خورد و همه تصمیم به فرار گرفتند و کسی به فکر جان رسول خدا (ص) نبود. فقط نه یا ده نفر دور پیغمبر اکرم (ص) بودند که عبارت بودند از علی بن ابی طالب و عباس بن مطّلب، ابوسفیان بن حارث که از بستگان بن رسول خدا (ص) بود و نوفلة بن حارث و ربیعة بن حارث و همچنین دو فرزند ابو لهب و عتبة و معتزّ بودند.

قرآن در این مورد می فرماید: خداوند شما را در موارد کثیره ای کمک کرد و همچنین در یوم حنین.

﴿مَواطِنَ﴾ جمع «وطن» است که به چیزی گفته می شود که مسکن انسان باشد و انسان در آن زندگی کند. وطن جایی نیست که انسان در آن زاییده شود بلکه جایی است که انسان بار زندگی را در جایی می اندازد. اما مراد از ﴿مَواطِنَ﴾ در اینجا «مواضع» است که مراد بدر و احد و امثال آن است.

مفسران اهل سنت می گویند که طبیعی است که وقتی انسان محاصره می شود نظم او با دیگران به هم می خورد بنا بر این عمدی در کار نبوده است.

ما معتقد هستیم که این مسأله دور از حقیقت است زیرا از آنها پرسیده می شود که چرا در فکر رسول خدا (ص) نبودید.

رسول خدا (ص) وقتی این وضع را مشاهده می کند این دعا را می خواند: اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ وَ إِلَيْكَ‌ الْمُشْتَكَى‌ وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ در اینجا جبرئیل نازل شد و عرضه داشت: يَا رَسُولَ اللَّهِ دَعَوْتَ بِمَا دَعَا بِهِ مُوسَى حَيْثُ فَلَقَ لَهُ الْبَحْرَ وَ نَجَّاهُ مِنْ فِرْعَوْن‌[2] یعنی حضرت موسی هنگامی که وارد دریا شد و دید دشمن از پشت سر در حال حمله است این دعا را خواند.

خداوند منّان دعای حضرت را مستجاب کرد و در نتیجه رسول خدا (ص) به عباس که صوت قوی ای داشت فرمود: یاران ما را صدا کن. عباس هم عرضه داشت: یا اصحاب الشجرة یعنی ای کسانی که تحت درخت با رسول خدا (ص) بیعت رضوان را منعقد کردید بر گردید.

سپس رسول خدا (ص) مشتی شن طلب کرد و آنها را به سمت دشمن پاشید در نتیجه در دشمن نوعی ضعف و رخوت به وجود آمد سپس به خداوند عرضه داشت: َ اللَّهُمَّ إِنْ تُهْلِكْ هَذِهِ الْعِصَابَةَ لَمْ تُعْبَد[3] یعنی اگر همین عده از مسلمانان کشته شوند کسی نیست که شما را عبادت کند.

مردی شجاع از دشمن سوار بر شتر بود و نیزه ای در دست داشت، با حمله ی امیر مؤمنان علیه السلام شترش رم می کند و او بر زمین می رسند. آن نه یا ده نفر از رسول خدا (ص) دفاع کردند و عباس هم که آنها را صدا می زد، کم کم یاران حضرت، اطراف حضرت را گرفتند.

آنی که می تواند کارساز باشد ایمان به هدف است که اگر این ایمان حاصل شود هر یک نفر معادل ده یا بیست نفر می تواند کار کند و بجنگد.

به یاد داریم که در سال 1320 ارتش روس از جانب ارس وارد تبریز شد و کل منطقه مملو از سرباز آنها بود و همه ی سربازان ما فرار کردند بجز تعداد کمی که در همان ابتدا مقاومت کرده و کشته شدند. علت فرار این بد که ایمان به نظام در آن زمان وجود نداشت. بنا بر این اگر بخواهیم کشور خود را حفظ کنیم باید ایمان به هدف وجود داشته باشد. به هر حال خداوند می فرماید: ﴿إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْكُمْ شَيْئاً﴾ یعنی کثرت شما به هر حال نتوانست شما را پیروز کند ﴿وَ ضاقَتْ عَلَيْكُمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ﴾ «ما» در اینجا مصدریه است یعنی «و ضاقت علیکم الارض برحبها» یعنی زمین با آنکه وسیع بود بر شما تنگ شد زیرا کاملا محاصره شده بودید. ﴿ثُمَّ وَلَّيْتُمْ مُدْبِرينَ﴾ شما هم به رسول خدا (ص) پشت کردید و فرار کردید.

ما با آنکه مسلمانان صدر اسلام را عزیز می دانیم ولی نقاط ضعف آنها را هم باید بررسی نماییم. آنها فرار کردند و حال آنکه فرار کردن در دو جا جایز است: یا انسان از جلوی دشمن فرار کند تا به گروه دیگر بپیوندد و یا فرار کند و دوباره بر گردد یعنی نوعی بازیگری انجام دهد تا دشمن خیال کند او فرار کرده ولی او دوباره بر می گردد همان گونه که خداوند می فرماید: ﴿وَ مَنْ يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلاَّ مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ أَوْ مُتَحَيِّزاً إِلى‌ فِئَةٍ فَقَدْ باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ[4]

سپس خداوند در آیه ی بعد از سوره ی توبه می فرماید: ﴿ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ سَكينَتَهُ عَلى‌ رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ وَ أَنْزَلَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْها وَ عَذَّبَ الَّذينَ كَفَرُوا وَ ذلِكَ جَزاءُ الْكافِرينَ[5]

غالبا مفسران می گویند که مراد از «سکینه» همان آرامش قلبی است. این تفسیر صحیح نیست زیرا این آرامش در دشمن هم بود. صحیح این است که بگوییم مراد از آن همان قلبی است که در آن بجز خدا چیز دیگری نباشد. خداوند این سکینه را بر قلب رسول خدا (ص) و مؤمنان نازل فرمود. صاحب المنار می گوید که مراد از «مؤمنان» همه ی آن دوازده هزار نفر هستند. این کلام صحیح نیست زیرا معنا ندارد که هم فرار کنند و هم خداوند به آنها سکینه را مرحمت نماید. بنا بر این مراد از «مؤمنان» همان کسانی اند که اطراف رسول خدا (ص) را گرفته بودند یعنی همان نه یا ده نفر.

البته اگر «سکینه» را به معنای آرامش بگیریم می توان گفت که همه ی آن دوازده هزار نفر سکینه را به دست آوردند ولی این نوع آرامش ارزشی ندارد زیرا کفار هم از آن بهره مند بودند.

به هر حال، باید تاریخ اسلام را خواند و دانست که اسلام ارزان به دست ما نرسیده است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo