< فهرست دروس

درس تفسیر آیت الله سبحانی

97/03/14

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: سوره توبه آیات 25 تا 27

بحث در آیات مربوط به غزوه ی حنین است. در جلسه ی گذشته تا حدودی جریان این غزوه را بیان کردیم و گفتیم که اگر الطاف الهی شامل مسلمانان نمی شد اسلام به خطر جدی می افتاد. لشکر اسلام وارد وادی دشمن شد و توسط لشکر دشمن محاصره شد و نظم در میان آنها از بین رفت و تصمیم به فرار گرفتند و فقط نه یا ده نفر از رسول خدا (ص) محافظت می کردند و غالبا از بستگان حضرت بودند و طبق نقل ابن کثیر نام آنها علی بن ابی طالب ع، ابو سفیان بن حارث بن عبد المطلب که هاشمی بود و برادرش حارث، فضل بن العباس، و گفته شده است که فضل بن ابی سفیان و ایمن ابن ایمن و اسامة بن زید بودند. بعد اضافه می کند و گاه برخی، افراد دیگری را به این ده نفر اضافه می کنند که عبارتند از قثم بن العباس و جمعی از مهاجرین از جمله ابو بکر و عمر و عباس. (ابن کثیر مقلد ابن تیمیه است و تابع مکتب سلفی می باشد.)

به هر حال آن ده نفر متفق علیهم هستند و ما زاد بر آنها چنین نیست.

خداوند در آیه ی محل بحث نقطه ی ضعفی از صحابه را بیان می کند که همان فرار کردن و تنها گذاشتن رسول خدا (ص) بود و می فرماید: ﴿لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ في‌ مَواطِنَ كَثيرَةٍ وَ يَوْمَ حُنَيْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْكُمْ شَيْئاً وَ ضاقَتْ عَلَيْكُمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّيْتُمْ مُدْبِرينَ[1]

بعد اضافه می کند: ﴿ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ سَكينَتَهُ عَلى‌ رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ وَ أَنْزَلَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْها وَ عَذَّبَ الَّذينَ كَفَرُوا وَ ذلِكَ جَزاءُ الْكافِرينَ[2]

یعنی سپس خداوند سکینه را بر رسول خدا (ص) و مؤمنان فرود آورد. صاحب المنار «سکینه» را بر آرامش قلبی تطبیق می کند و می گوید که کل دوازده هزار نفر از لشکر اسلام از این آرامش بهره مند شدند. این تفسیر صحیح نیست زیرا دشمن هم دارای آرامش قلبی بود بنا بر این نزول آرامش قلبی بر مسلمانان فضیلتی برای آنان محسوب نمی شد.

صحیح این است که بگوییم مراد از «سکینه» همان قوت ایمان و توثیق به خداوند است. این سکینه فقط در برخی از اصحاب در آن روز وجود داشت. آنها که دارای ایمان بودند و علاوه بر آن اعتماد کامل بر خداوند داشتند.

خداوند در آیه ی دیگر «سکینه» را با توضیح بیشتری بیان می کند و آن اینکه سکینه عبارت است از آرامش فوق العاده که بعد از آن تقوا و ازدیاد ایمان پدید می آید و می فرماید: ﴿إِذْ جَعَلَ‌ الَّذينَ كَفَرُوا في‌ قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجاهِلِيَّةِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكينَتَهُ عَلى‌ رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ وَ أَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوى‌ وَ كانُوا أَحَقَّ بِها وَ أَهْلَها وَ كانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ‌ءٍ عَليماً[3] ، عبارت ﴿وَ أَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوى﴾ یعنی تقوا را در آنها ایجاد کرد.

و در آیه ی دیگر می خوانیم: ﴿هُوَ الَّذي أَنْزَلَ السَّكينَةَ في‌ قُلُوبِ الْمُؤْمِنينَ لِيَزْدادُوا إيماناً مَعَ إيمانِهِمْ[4]

به هر حال فرار کردن آنها گناه بود زیرا خداوند در آیه ی دیگر می فرماید که فرار کردن در دو جا جایز است یا انسان از جلوی دشمن فرار کند تا به گروه دیگر بپیوندد و یا فرار کند و دوباره بر گردد یعنی نوعی بازیگری انجام دهد تا دشمن خیال کند او فرار کرده ولی او دوباره بر می گردد همان گونه که خداوند می فرماید: ﴿وَ مَنْ يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلاَّ مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ أَوْ مُتَحَيِّزاً إِلى‌ فِئَةٍ فَقَدْ باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ[5]

بنا بر این فرار کردن آنها چون جزء این دو مورد نبوده است گناه محسوب می شود.

سپس خداوند در آیه ی بعدی مسأله را روشن تر می کند و می فرماید: ﴿ثُمَّ يَتُوبُ اللَّهُ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ عَلى‌ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ[6]

توبه و رجوع الهی قرینه بر این است که فرار کردن آنها گناه محسوب می شد. همچنین رجوع خداوند به توبه بر همه نبوده است بلکه بر ﴿عَلى‌ مَنْ يَشاءُ﴾ بوده است.

 

کلامی حول امیر مؤمنان علی علیه السلام:

قرآن امام علی علیه السلام را به عنوان اولین کسی که ایمان آورد معرفی می کند هنگامی که آیه ی ﴿وَ أَنْذِرْ عَشيرَتَكَ‌ الْأَقْرَبينَ[7] نازل شد و رسول خدا (ص) مأمور شد که خویشاوندان نزدیک خود را با رسالت خود آشنا کند رسول خدا (ص) به امام علیه السلام امر کرد که غذایی بپزد. بعد چهل و پنج نفر از بنی هاشم را دعوت کرد که ابو لهب نیز در میان آنها بود. رسول خدا (ص) با آن غذا همه را سیر کرد. ابو لهب کلمه ای گفت که مجلس را از آمادگی انداخت و در نتیجه رسول خدا (ص) در آن روز سخنی نگفت و فردای آن روز همه را دو مرتبه دعوت کرد ولی ابو لهب را دعوت نکرد. در جمع 44 نفری آنها فرمود که من برای خیر دنیا و آخرت برای شما آمده ام چه کسی من را همراهی می کند که در نتیجه خلیفه ی من بعد از من باشد. کسی بلند نشد و فقط امیر مؤمنان علی بلند شد. رسول خدا (ص) به او فرمود که بنشیند. بار دیگر رسول خدا (ص) آن جمله را تکرار و کند و همان واقعه تکرار شد. بار سوم که آن را تکرار کرد و امیر مؤمنان بلند شد رسول خدا (ص) به او فرمود که تو خلیفه ی بعد از من هستی. بنا بر این در همان روز که رسالت مطرح شده بود امامت هم مطرح شد. این نشان می دهد که امامت و رسالت با هم رابطه ی تنگاتنگی دارد.

ما حتی می گوییم: امام علیه السلام کی کافر بود که ایمان بیاورد؟ ایمانِ فوق، صرفا ایمان رسمی در میان مردم است و الا همواره ایمان با حضرت بوده است. حضرت با رسول خدا (ص) به غار حرا می رفت و حضرت از چهار سالگی با رسول خدا (ص) بود. رسول خدا (ص) به امام علیه السلام در غار حرا فرمود: إِنَّكَ تَسْمَعُ‌ مَا أَسْمَعُ‌ وَ تَرَى مَا أَرَى إِلَّا أَنَّكَ لَسْتَ بِنَبِيٍّ وَ لَكِنَّكَ لَوَزِير[8]

سپس در آیه ی دیگر می بینیم که رسول خدا (ص) متهم به این بود که ابتر است زیرا پسر نداشت. خداوند این تهمت را از طریق امام علی علیه السلام از رسول خدا (ص) برداشت زیرا حضرت زهرا سلام الله علیها که همسر امام علیه السلام بود برای حضرت اولاد کثیر به وجود آورد. مراد از ﴿إِنَّا أَعْطَيْناكَ‌ الْكَوْثَرَ[9] در سوره ی کوثر اگر اولاد کثیر نباشد، از رسول خدا (ص) رفع اتهام نمی شود و پاسخ مشرکین داده نمی شود.

همچنین در جحفه این آیه نازل می شود: ﴿يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ‌ ما أُنْزِلَ‌ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ[10] و وقتی رسول خدا (ص) امام علیه السلام را به عنوان خلیفه معرفی می کند آیه ی دیگر نازل می شود و می فرماید: ﴿الْيَوْمَ‌ أَكْمَلْتُ‌ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي‌ وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً[11] مراد از اکمال، اکمال فروع دین نیست زیرا جمعی از فروع دین بعدا بیان شده است. مراد از اکمال فوق اکمال اصول دین می باشد.

همچنین امیر مؤمنان اجرت رسالت رسول خدا (ص) می باشد همان گونه که در قرآن می خوانیم: ﴿قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى﴾‌[12] البته این اجر قبل از آنکه به نفع پیغمبر اکرم (ص) باشد به نفع خود ماست. بنا بر این محبت به امام علیه السلام اجرت رسالت معرفی شده است.

عصمت حضرت نیز در قرآن منعکس شده است آنجا که می خوانیم: ﴿إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ‌ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً[13] خمسه ی طیبه در زیر عبا جمع می شوند که آیه ی فوق نازل می شود. حتی ام سلمه می خواست تحت عبا برود ولی رسول خدا (ص) اجازه نداد.

همچنین آیه ی ﴿إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ‌ راكِعُونَ[14] ‌ و آیات سوره ی انسان در فضیلت و شأن امام علیه السلام نازل شده است. آیاتی که در فضیلت حضرت می باشد بسیار فراوان است.

علامه طباطبایی به نکته ی مهمی در زندگی امام علیه السلام اشاره کرده می فرماید: از امام علی علیه السلام یازده هزار خطبه، نامه و کلمات قصار در اختیار است. البته این تعداد آنچه است که به دست ما رسیده و ممکن است بیشتر از آن هم باشد. ولی تمامی این عبارت ها از حضرت در بعد از وفات رسول خدا (ص) صادر شده ولی در زمان حیات رسول خدا (ص) هیچ یک از آنها از امام علیه السلام صادر نشده است و این به سبب احترامی بوده که امام علیه السلام برای رسول خدا (ص) قائل بود که با آن همه قدرت در فصاحت و بلاغت کلمه ای در زمان حیات رسول خدا (ص) از ایشان صادر نشد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo