< فهرست دروس

درس هایی در مورد وهابیت آیت الله سبحانی

وهابیت

جلسه 22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بزرگداشت موالید اولیای الهی

 سخن در باره بزرگداشت موالید اولیای الهی است،همگان می‌دانند که اولیای الهی روز ولادتی دارند، مثلاً رسول گرامی از نظر شیعه در 17 ربیع الأولی و از نظر اهل سنت در 12 ربیع الأولی متولد شده است، مسلمانان ماه ربیع الأولی را به طور کامل یا لا اقل دهه‌ی دوم یا روز ولادت را چشن می‌گیرند، این را می‌گوییم بزرگداشت موالید اولیای الهی، که خود از قرن ها پیش یک سنت رحمانی در میان مسلمانان بوده است، یعنی شاید ده قرن است که مسلمانان روز میلاد پیغمبر اکرم را چشن می‌گیرند، یعنی دور همدیگر می‌ن‌شینند و آیاتی را که در باره مدح پیغبمر اکرم نازل شده می‌خوانند یا اشعاری که شعرا در باره پیغمبر اکرم سروده‌اند می‌خوانند و گوش می‌دهند، همچنین دوستان پیغبمر و کسانی را که در حقیقت جزء ارادتمندان آن حضرت هستند اطعام می‌کنند، و به فقرا صدقه می‌دهند و کار تمام می‌ شود، به این می‌گویند: «بزرگداشت موالید اولیای الهی» و این یک سنت رحمانی در میان مسلمانان بوده است.

دو عبارت از دو عالم بزرگ اهل سنت و جماعت

  من دو عبارت از دو عالم بزرگ اهل سنت را می‌خوانم که کسی در عظمت آنها شک و شبهه‌ای ندارد، یکی ابن حجر قسطلانی است که عالم بزرگ و محدث بزرگ است. قابل ذکر است که ما دو ابن حجر داریم که هردو از احترام بسیار بالای بر خوردارند، یکی ابن حجر عسقلانی است که درسال 852 وفات کرده، یعنی صاحب کتاب فتح المجید که در شرح بخاری است، دیگری هم ابن حجر قسطلانی است( متوفای 923)، ایشان کتابی دارد بنام:« المواهب اللدنیة»، ج 1، ص27.

کلام احمد بن محمد قسطلانی

  من کلام ایشان را برای دوستان ترجمه می‌کنم، ایشان می‌نویسد:

  مسلمانان پیوسته در ماه میلاد پیغمبر اکرم چشن می‌گیرند و اطعام می‌کنند، به قرائت اشعاری که در تهنیت ولادت آن حضرت است می‌پردازند، برکات آن حضرت در هر سال نمایان می‌شود، رحمت خدا بر کسانی باد که شبهای میلاد او را عید گرفته، و دردی بر دردهای کسی که در قلب او مرض هست، می‌افزاید، یعنی کسانی که محب پیغمبر اکرم هستند و علاقه به این تهنیت دارند، رحمت خدا بر آنها لازم می‌شود، کسانی که از این چشن ها و از این تهنیت ها ناراحتند، بر بیماری آنها می‌افزاید.

سخن حسین بن محمد بن حسن معروف به«دیار بکری»

 عالم دیگری است بنام محمد بن حسن، معروف به: دیار بکری (متوفای 960) ایشان کتابی دارد بنام:« تاریخ الخمیس فی احوال أنفس النفیس» در آنجا می‌نویسد: «مسلمانان پیوسته ماه میلاد پیغمبر را چشن می‌گیرند، اطعام می‌کنند، شبها صدقه می‌دهند، اظهار سرور و شادمانی می‌کنند، در نیکی به فقهار اصرار می‌ورزند، به خواندن مولودیه می پردازند و کرامات آن حضرت در هر زمانی نمایان می‌گردد» تاریخ الخمیس:1/323، این یک عمل است، همه اصولیون می‌گویند اگر در یک قرن، یعنی در یکسال علما و مسلمانان بر یک اصلی اجماع کنند، آن (اجماع) حجت الهی است، چند قرن علما و مسلمانان بر این اصل اجماع و اتفاق دارند، چطور شد که اتفاق این همه علما و مسلمانان در این چند قرن حجت نباشد در حالی که فقط یک نفر مخالفت کرده بنام ابن تیمیة، چهار قرن بعد هم محمد بن عبد الوهاب تلمیذ مکتب او مخالفت نموده است، اما سایر علما همگی با این اصل موافق بودند، چرا در اینجا این اجماع نتواند کاشف از حجت خدا و حکم الهی باشد و حال آنکه در جاهای دیگر علمای اصول اعم از شیعه و سنی می‌ گویند اتفاق علما و مسلمانان در یک قرن دلیل بر حکم الهی است، چرا در اینجا دلیل نباشد؟!

 گذشته از اجماع، هر موقع مسلمانان با همدیگر مخالفت کردند، مرجع قرآن است، یعنی هر کجا که دو مسلمان در یک مسئله‌ای اختلاف پیدا کردند، باید به قرآن مراجعه کنند، قرآن مشکل آنها را حل می‌کند.

بزرگداشت موالید اولیای الهی، یک نوع اظهار علاقه و محبت نسبت به آنان شمرده می‌شود

  ما معتقدیم که اگر موالید پیغمبر اکرم و اولیای الهی چشن بگیریم، این خودش یکنوع اظهار محبت به ولی خداست، ولی آنها (وهابی ها) می‌گویند این کار بدعت است، زیرا در زمان صحابه نبوده است.

 ما در پاسخ شان می‌گوییم: آیا نبودن در زمان صحابه دلیل بر حرمت می‌شود، مگر صحابه اهل تشریع هستند و مگر صحابه پیغمبر و نبی هستند، مگر آنها دارای نبوت هستند که اگر کاری را انجام ندادند، دلیل بر تحریم باشد؟!

  این گونه گفتار ها از مسائلی است که اصلاً با اصول اسلامی تطبیق نمی‌کند، بالفرض صحابه نکردند و ممکن است که علت نکردن شان این باشد که توجه نداشتند یا شرائط مساعد نبوده یا صحابه کرده‌اند ولی ما اطلاع نداریم.

 در هر حال صحابه مشرّع نیستند، پیغمبر اکرم خاتم انبیاء است، نبوت و تشریع ختم شده است، فلذا باید به قرآن و اخبار مراجعه کنیم، چون اگر کردن و نکردن صحابه را ملاک بدانیم، معنایش این است که نوعی در آنها به نبوت قائل شدیم.

 بنابراین، باید ببینیم که قرآن در این مورد چه می‌گوید؟

  قرآن می‌گوید یکی از اصول اسلام است و به تعبیر جناب بیهقی یکی از شعب ایمان اظهار محبت به پیغمبر اکرم است، البته این اظهار محبت به نوعی انسان را به عمل کردن به شریعت هم می‌کشاند، دوست داشتن پیغمبر اکرم و علاقه به آن حضرت از شعب ایمان است، قرآن نیز می‌گوید از شعب ایمان است:

«قُلْ إِن كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُم مِّنَ اللَّـهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّىٰ يَأْتِيَ اللَّـهُ بِأَمْرِهِ وَاللَّـهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ » التوبة/ ٢٤،

 بگو اگر پدران و پسران و برادران و زنان و خاندان شما و اموالی که گرد آورده اید و تجارتی که از کسادش بیمناکید و سراهایی را که خوش می دارید، نزد شما از خدا و پیامبرش و جهاد در راه وی دوست داشتنی تر است، پس منتظر باشید تا خدا فرمانش را به اجرا در آورد. و خداوند گروه فاسقان را راهنمایی نمی کند.

 بنابراین، هیچ چیزی نباید در نظر ما محبوبتر از خدا و رسول خدا و جهاد در راه وی باشد، همان گونه که جناب بیهقی در کتاب:« شعب الایمان» می‌گوید محبت به رسول خدا یکی از شعب ایمان است، اگر کسی آن حضرت را دوست می‌دارد، معلوم می‌شود که مومن است، اما اگر در دل دشمن می‌دارد هر چند در ظاهر تظاهر به اسلام و دوستی پیغمبر ‌کند، مومن نیست.محبت به پیامبر اکرم دو مظهر دارد، یکی اینکه عمل به دستورات و احکامش کنیم، دیگر اینکه نسبت به ‌آن حضرت در موارد خاصی اظهار محبت کنیم و ولادتش را چشن بگیریم، یکی ازمظاهر محبت این است که در میلادش چشن بگیریم و آیاتی که در مدح آن حضرت است بخوانیم، اشعاری مولودیه را بخوانیم، همچنین روایاتی که در باره پیغمبر اکرم است خوانده شود، فقرا را اطعام کنیم، این می‌شود مصداق اظهار محبت به پیامبر.

بهانه جویی مخالفان

  مخالفان جشنهای مولودی، دو مطلب را که نوعی بهانه و دستاویز است- نه دلیل- بیان می‌کنند، که به تحلیل هردو می‌پردازیم:

1- جشن در روز ولادت، وارد نشده است بهانه اول شان این است که پیغمبر اکرم یا آیه‌ی قرآن نگفته که در فلان روزی و در فلان ماهی جشن بگیرید.

جواب

  ما در جواب می‌گوییم درست است که به صورت خاص و جزئی نگفته، اما قرآن به صورت مطلق گفته است که نسبت به پیغمبر اکرم اظهار محبت کنید،یعنی علاقه خود را به او نشان بدهید، و این اطلاق دارد فلذا ما می‌توانیم در تمام دوازده ماه یا هر روز نسبت به آن حضرت اظهار محبت کنیم، اما از آنجا که همه روزه یا تمام ماه برای ما ممکن نیست، فلذا روزی را انتخاب می‌کنیم که این مولود الهی به ما داده شده، به همین مناسبت آن مطلق را به این مقید تطبیق می‌کنیم،یا آن ضابطه کلی را بر این فرد تطبیق می‌کنیم، قرآن می‌فرماید: اظهار محبت کنید، محبت در دل هست،منتها باید اثرش در اعمال و جوارح ما ظاهر بشود، یکی از آثارش این است که عمل به گفتارش کنیم، دیگر اینکه به خود آن حضرت اظهار محبت کنیم تا بشویم مصداق : أَحَبَّ إِلَيْكُم مِّنَ اللَّـهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ .. روایت می‌فرماید:

«و الذی نفسی بیده لا لا یؤمن أحدکم حتّی أکون أحبّ الناس إلیه من والده و ولده» جامع الأصول:1/237، شماره21،

 سوگند به خدایی که جانم در دست اوست، هیچ یک از شماها در دایره ی ایمان وارد نمی شوید مگر اینکه من محبوبترین انسانها نزد او باشم و مرا حتی از پدر و فرزندش بیشتر دوست بدارد.

پرسش همگانی

 من سوال می‌کنم، جوانی که در مدینه یا مکه یا در جای دیگر هستید و زبان فارسی را می‌فهمید، من از شما سوال می‌کنم:‌آیا اگر ما در یک چنین روزی(میلاد پیغمبر) چشن بگیریم و آیات قرآنی را بخوانیم، اظهار عداوت کرده‌ایم یا اظهار محبت؟

  من فکر نمی‌کنم که هیچ عاقلی بگوید که اظهار عداوت کرده‌اید، پس در قرآن به صورت کلی آمده است که نسبت به حق تعالی و رسول خدا اظهار محبت کنید، منتها پیاده کردنش قالب دارد و قالبش این است که در روز ولادت چنین کاری کنیم، یعنی جشن بگیریم، آیاتی که در باره پیغمبر اکرم آمده را بخوانیم،

«أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ» الشرح: ١، . «وَوَضَعْنَا عَنكَ وِزْرَكَ» ﴿الشرح: ٢﴾ . «الَّذِي أَنقَضَ ظَهْرَكَ» ﴿الشرح: ٣، . «وَرَفَعْنَا لَكَ ذِكْرَكَ » الشرح: ٤،

  ای پیامبر یک نفری بودی که نامت شناخته نبود، وجود تو شناخته نبود، ما نام و عظمت شما را در جهان منتشر کردیم و تو را بلند آوازه کردیم، پس معلوم می‌ شود که اگر کاری کنیم که پیغمبر بلند آوازه بشود، این محبوب است، کاری را که خدا در باره پیامبر اکرم داده من باب منت است، این سوره چند منت بر پیامبر می‌گذارد:

الف: «أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ » الشرح: ١، ب: . «وَوَضَعْنَا عَنكَ وِزْرَكَ » الشرح: ٢﴾ . «الَّذِي أَنقَضَ ظَهْرَكَ» ﴿الشرح: ٣، .

ج: «وَرَفَعْنَا لَكَ ذِكْرَكَ » الشرح: ٤،

 به وسیله اذان تو را بلند آوزاه کردیم و در نماز نام تو را آوردیم، پس معلوم می‌شود اگر کاری کنیم که بلند آوازه تر بشود محبوب است، در هر کجا که می‌خواهد باشد.آیا این دلیل قرآنی نیست؟

مائده آسمانی

 دلیل دیگر، آن مائده آسمانی است که بر جناب مسیح آمد، حواریون عرض کردند که یا روح الله از خدا بخواه که امروز یک مائده آسمانی بیاید و ما از آن تناول کنیم، حضرت مسیح هم دست به دعا بلند کرد و چنین عرض کرد:

« قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ اللَّـهُمَّ رَبَّنَا أَنزِلْ عَلَيْنَا مَائِدَةً مِّنَ السَّمَاءِ تَكُونُ لَنَا عِيدًا لِّأَوَّلِنَا وَآخِرِنَا وَآيَةً مِّنكَ وَارْزُقْنَا وَأَنتَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ» المائدة: ١١٤،.

 خدایا امرزو برای ما یک مائده آسمانی بفرست،در این صورت ما امروز را تا روز قیامت چشن می‌گیریم، چطور؟ چون یک نعمت آسمانی آمده و شکرانه‌اش این است که امروز را عید اعلام کنند تا شکر این نعمت بجا بیاید.

 جوانان عزیز! از مسیح درس بگیریم:

« لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ». یک مائده آسمانی آمده، کارش چه بود؟ شکم دوازده نفر از حواریون را سیر کرد، آیا یک مائده آسمانی که شکم ها را سیر کرد، به قدری ارزش دارد که آن روز عید اعلام بشود، میلاد پیغمبر اکرم که میلاد نور است، یعنی ایشان آمد و جهان را نجات داد و بشریت را نجات داد، در حقیقت بت پرستی را نابود کرد، آیا ارزش یک مائده آسمانی را ندارد که ما بنشینیم و چنین روزی را عید اعلام کنیم و احترام کنیم؟!

  چرا از قر آن دور می‌رویم، این قرآن مبارک است و این ادله مسئله است، بنابراین هم اجماع داریم و هم آیه مبارکه داریم که«وَرَفَعْنَا لَكَ ذِكْرَكَ » و هم آیاتی که می‌گوید باید به محمد محبت بورزید، این اظهار محبت است و هم از این آیه الهام می‌گیریم که اگر یک نعمت معنوی عظیمی خدا منان داد یا نعمت مادی اما فوق العاده باشد، جا دارد که انسان چنین روزی را به عنوان شکر عید اعلام کند.

تعجب از خطبا و گویندگان وهابی

  عجیب این است هنگامی که ماه ربیع شروع می‌شود، خطبا و گویندگان وهابی در مکه و مدینه مکرر در اندر مکرر پیام می‌فرستند که این بدعت است و این کار را انجام ندهید،‌آیا فقط حرام همین است، این همه ربا تمام کشورهای اسلامی را فرا گرفته و حتی کشور شما را فرا گرفته، آیا داد می‌زنید،‌این همه مواد مخدر در کشور های اسلامی است، آیا داد می‌زنید، این همه گناه در میان جوانان شما، انواع مسیقی های حرام در کشور و در میان جوانان رواج پیدا کرده، آیا فریاد می‌زنید؟ فقط ماه ربیع که فرا می‌رسد، این فرمان را آنهم با یک لفظ و یک برنامه در حقیقت دستور واحد را صادر می‌کنید بر اینکه حرام است.

2- بزرگداشت، نوعی پرستش است!

 شگفت آنجا است که برخی، بر پایی این گونه جشنهای معنوی و روحانی را نوعی پرستش می‌دانند، ببینید جمله‌ای را که نوه محمد بن عبد الوهاب در کتاب « فتح المجید» نوشته، در آنجا می‌گوید:

« الذکریات الّتی ملأت باسم الأولیاء هی نوع من العبادة لهم و تعظیمهم»

  فتح المجید:154.

 یادواره‌ها و بر پا کردن چشنها در ایام ولادت یا وفات اولیاء، پرستش آنان حساب می‌شود و یک نوع عبادت و تعظیم آنان محسوب می‌گردد. می‌گوید اگر آن روز را عظیم شمردیم و احترام کردیم، گویا پیغمبر را عبادت کردیم، و حال آنکه این حرف درست نیست، ما کجا پیغمبر را عبادت کردیم؟!

  عبادت این است که در آن حضرت نوعی الوهیت و ربوبیت قائل بشویم، اما گر به عنوان عبدی از عباد الله و برگزیده خدا، نبی و خاتم الأنبیاء ، از این نظر احترام کنیم،‌آیا این عبادت شمرده می‌شود؟! همه شما در مقابل عظما و ملوک تعظیم می‌کنید، آیا این عبادت نیست، فقط تعظیم پیامبر اکرم عبادت است؟!

نام گذاری فرزندان با پیشوند«عبد» و «غلام»

 آیا نام گذاری فرزندان به اسم« عبد الحسین و عبد النبی» شرک و عبادت است؟

 هرگاه کلمه‌ی عبد را بر نبی یا بر حسن یا بر حسین اضافه کنیم،‌اینها می‌گویند شرک است، من در منزلی بودم و یکی از علمای وهابی هم در آنجا بود، یعنی ناصر الدین آلبانی، ایشان گفت من از تکلم به کلمه‌ی عبد الحسین( شرف الدین عاملی) ابا دارم، چرا؟ چون عبودیت مخصوص خداست و همه باید بنده خدا باشیم، بنده محمد و بنده حسین یعنی چه؟

 عرض کردم اجازه می‌دهی من مطالبی را به عرض شما برسانم، هردو مهمان بودیم، یعنی هم من مهمان بودم و هم ایشان، آنهم در شام(سوریه)

 گفتم عبودیت سه معنا دارد، گاهی عبودیت، عبودت تکوینی و آفرینشی است، چون خالق است، من بنده او هستم، عبودیت به این معنا منحصر به خداست،.«إِن كُلُّ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِلَّا آتِي الرَّحْمَـٰنِ عَبْدًا » مريم: ٩٣، ا

 هیچ موجودی در آسمان و زمین نیست مگر اینکه در روز قیامت به عنوان بنده خدا در محشر حاضر می‌ شود، اگر عبودیت به این معنا است که او خالق است و من مخلوق، او رب است و من مربوب، سرنوشت من دست اوست، به این معنا همگی بنده خدا هستیم، هیچ کس بنده نبی و محمد نیست.

  ثانیاً در فقه شما و ما، عبودیت و ضعی و قانونی داریم،قرآن می‌فرماید:« يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ»

  این کدام عبد است، آیا عبد خداست؟ اگر عبد خدا باشد، حر هم عبد خداست، پس معلوم می‌شود مراد از این عبد غیر از حر است، این عبد همان بنده‌ای است که مسلمانان در جنگ افراد را اسیر می‌کنند، «اسیر» بنده اینها می‌شوند، مردان می‌شوند عبد، زنان می‌شوند امة.

آیه‌ی دیگر

«وَأَنكِحُوا الْأَيَامَىٰ مِنكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ ۚ إِن يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّـهُ مِن فَضْلِهِ ۗ وَاللَّـهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ » النور/٣٢؛

  قرآن می‌فرماید کنیزان و بندگان خود را تزویج کنید، این کدام عباد است؟ قرآن می‌فرماید:« مِنْ عِبَادِكُمْ» ، می‌گوید بندگان شما، و حال آنکه جناب شما می‌گویید بندگی مخصوص خداست، خلط می‌کنید، بندگی تکوینی که از آفرینش سرچشمه می‌گیرد، او مخصوص خداست، اما بندگی قانون و وضعی از طریق شرع باشد، آن می‌شود سید، اسیر می‌شود عبد یا آمة، با این وجود چطور می‌گویید عبودیت مخصوص خداست، این عبودیت که وضعی و قانونی است مال همه است،

 عبودیت سوم: عبودیت تشریفی و اخلاقی است، در حقیقت انسان می‌خواهد بگوید که من به منزله عبد تو هستم، اگر می‌گوییم عبد الحسین یا عبد النبی، این عبودیت تشریفی و اخلاقی است.

 به بیان دیگر یک نوع عبودیت انسانی است که طرف به عنوان اظهار محبت و علاقه می‌گوید من در حد بنده تو هستم، یعنی همان گونه که بنده وضعی و قانونی نسبت به سیدش مطیع است، من هم نسبت به تو مطیع هستم، «عبد الحسین» این عبودیت تشریفی و اخلاقی است، یعنی من در این حد حاضرم که بنده شما باشم.

 ایشان(آلبانی) شروع کرد به سخن گفتن، من عرض کردم جناب آلبانی، فهمیدی که من چه گفتم، واقعیت را درک کردی، گوش دادی؟

  سه مطلب را از هم جدا کن، عبودیت تکوینی مال خداست، عبودیت قانون و وضعی در قانون بشر است و در اسلام هست، اما این عبودیت ها عبودیت های تشریفاتی و اخلاقی است، امیر المؤمنان می‌فرماید:« من علّمنی حرفاً فقد صیّرنی عبداً» هر کس چیزی به من تعلیم کند، مرا غلام خود کرده،‌این غلام تشریفاتی است، یعنی به من و شما تعلیم می‌کند که نسبت به معلم همانند غلام حلقه به گوش باش و اطاعت کن. به لغت هم نگاه کن، در لغت می‌گویند: العبد، بمعنی المطیع، عبد به معنای مطیع است، عبد الحسین، یعنی مطیع حسین، عبد النبی، یعنی مطیع نبی، یکی از معانی «عبد» مطیع است، بالفرض همه اینها را کنار بگذاریم، یعنی عبودیت تکوینی، وضعی و تشریفاتی را کنار ‌بگذاریم،

 لا اقل عبد را ببینید، یکی از معانی عبد مطیع است، عبد الحسین، یعنی مطیع الحسین، عبد النبی، یعنی مطیع النبی،‌آیا صحیح نیست که شما مطیع پیغمبر و حسین باشید؟

 متاسفانه اینها به سخنان ما گوش نمی‌دهند، آنچنان تحت تاثیر عقائد ابن تیمیه و محمد بن عبد الوهاب قرار گرفته‌اند که گویا وحی است که نمی‌شود در آن خدشه کرد، و حال آنکه همه علمای شما می‌گویند غیر معصوم را « یؤخذ منه و یردّ منه» صحیحش را می‌گیرند و غیر صحیحش را بر می‌گردانند. تا اینجا ما توانستیم این مسائل ده گانه را مطرح کنیم و به اتمام برسانیم.

 خلاصه اضافه عبودیت بنام انبیاء و اولیاء‌عین افتخار است،یعنی عبد النبی و عبد الحسین، خودش یکنوع افتخار است،‌این منافات ندارد که هم عبد خدا باشند و هم عبد پیغمبر، اما اینها در عرض هم نیستند بلکه در طول هم هستند، آن عبودیت تکوینی است، این عبودیت یا تشریفی است یا به معنای مطیع.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo