< فهرست دروس

درس هایی در مورد وهابیت آیت الله سبحانی

وهابیت

جلسه 23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: هدیه ثواب اعمال نیک به اموات

 از مسائلی که ابن تیمیه و محمد بن عبد الوهاب نسبت به آن حساس هستند، این مسئله است که انسان عمل صالح را انجام دهد و ثواب آن را اهداء به اموات و مردگان کند، آیا این کار صحیح است یا نه؟

  آنان در این ‌ مسئله موضع گیری می‌کنند، ولی موضع گیری آنها چندان موضع گیری عمیق، دقیق و قاطعانه نیست. چرا؟

  چون در مقابل گفتار آن دو، روایات متواتر و فتاوای ائمه اربعه قرار دارد.

مقدمه‌ی بحث

 زمانی گروهی پیدا شدند بنام:« مرجئة» مرجئة جمعیتی هستند که می‌گویند:

 « قدّموا الإیمان و أخّرو العمل» یعنی ایمان را جلو و عمل را عقب انداخته‌اند.

  حاصل عقیده آنها این است که قلب انسان پاک باشد،عمل خیلی مهم نیست،‌گاهی از اوقات افرادی پیدا می‌شوند که همین حرف را می‌زنند و می‌گویند دلت پاک باشد، بقیه را خدا می‌بخشد، اینها همان عقیده مرجئه است که از نظر ما باطل می‌باشد.

 به بیان دیگر: در عین حالی که ایمان درجه بالایی دارد، اما عمل صالح هم موثر است، ایمان بدون عمل صالح یا عمل صالح بدون ایمان نتیجه بخش نیست ولذا قرآن مجید می‌فرماید:

1- « وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَار» البقرة/25

2- «وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَـٰئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ» البقرة: ٨٢،

3- «وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ۖ لَّهُمْ فِيهَا أَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ ۖ وَنُدْخِلُهُمْ ظِلًّا ظَلِيلًا » النساء/57،

 بنابراین، ما تنها بر ایمان تکیه نمی‌کنیم، بلکه می‌گوییم انسان باید در زندگی علاوه بر ایمان، عمل نیز انجام بدهد، ایمان بدون عمل مانند درخت بدون ثمر است، و می‌توان گفت چنین ایمانی یک ایمان قطعی نیست،چون اگر من مومن باشم که این «شیء» عقرب است هرگز به آن دست نمی‌زنم، یا اگر ایمان داشته باشم که اینجا چاه است،هرگز وارد آن نمی‌شوم.

 بنابراین،‌ایمان به خدا ،ایمان به رسول و ایمان به آخرت و کیفر ها و پاداش ها بدون عمل نخواهد بود،فلذا ما این اصل را داریم.

هشدار امام صادق (علیه السلام) به شیعیان در مورد مرجئه

  حتی امام صادق (علیه السلام)

  دوستان خودش را هشدار می‌داد که مبادا مرجئه بر فرزندان آنها مسلط شود و لذا می‌فرمود: فرزندان خود را تربیت کنید قبل از آنکه مرجئه بیاید و اینها از نظر عمل خالی کند.

 بنابراین، ما این اصل را داریم و اصرار هم داریم که ایمان هم حتماً همراهش عمل باشد.

بهره گیری از اعمال دیگران

  ولی بحث در جای دیگر است و آن اینکه آیا می‌شود انسان بمیرد و از اعمال دیگران نتیجه بگیرد یا نه؟

  باید توجه داشت که مسئله دو صورت دارد:

الف: صورت اول این است که من خودم در عمل فرد بعدی موثرم، اگر در عمل فرد بعدی موثرم، حتماً از عمل او هم نتیجه می‌گیرم، شاید ابن تیمیه و محمد بن عبد الوهاب در اینجا مخالف نباشند.

 مثلاً من فوت کرده‌ام، شخصی هست که عمل صالح انجام می‌دهد، اما عمل صالح او به گونه‌ای است که به من ارتباط دارد، فرض کنید من مرده‌ام، اما فرزند صالحی دارم که مومن است، نماز می‌خواند، روزه می‌گیرد و جهاد می‌کند، همان گونه که فرزند خودش ثواب می‌برد، پدر نیز ثواب می‌برد، چرا؟ چون این پدر در وجود آن عامل و عمل او موثر است، اتفاقاً این مسئله روایت نیز دارد که در صحیحین آمده ولذا کسی نمی‌تواند با آن مخالفت کند، اگر من فوت کرده‌ام، اما در حال حیات نسبت به این فردی که عمل صالح را انجام می‌دهد موثرم، مسلماً ثواب عمل او به من نیز عائد است.

دلیل حدیثی

 حدیث را ملاحظه کنید. این حدیث مورد اتفاق علمای اسلام است، یعنی هم ما داریم و هم دیگران، این «حدیث» حدیث مسلمی است، در این حدیث پیغمبر اکرم می‌فرماید:« إذا مات الإنسان انقطع عنه عمله إلّا من ثلاث صدقة جاریة، أو علم ینتفع به، أو ولد صالح بدعوا له» صحیح مسلم:5/73، باب وصول ثواب الصدقات إلی المیت من کتاب الهبات

 آنگاه که انسان بمیرد، سود و زیان اعمالی که انجام داده پایان می‌پذیرد جز سه عمل که سود آن حتی پس از مرگ پایان پذیر نیست.

١- صدقه جاریه، مثلاً مسجد یا پل یا درمانگاهی بسازد که مردم از آن منتفع شوند.

٢- دانشی که مردم از آن بهره می‌گیرند.

٣- فرزند صالح که برای او دعا کند.

 در این مورد انسان از دنیا رفته از این اعمال بهره می گیرد ، زیرا او در حال حیات، در پدید آمدن این سه مورد نقش داشته، بنایی ساخته که پس از مرگ او نیز در حال بهره دهی است یا کتابی نوشته که مورد استفاده همگان است یا فرزند صالحی تربیت کرده که در حق او دعا کند.

 بنابر این، هرگاه میت خودش در باره اعمال دیگران به نوعی اثر گذار باشد، مسلماً ثواب عمل آنان بر این میت بر می‌گردد. به حکم این روایت که در صحیح مسلم است، که امامیه نیز آن روایت را نقل کرده‌اند

« إذا مات الإنسان(أو بنی آدم) انقطع عنه عمله إلّا من ثلاث صدقة جاریة، أو علم ینتفع به، أو ولد صالح بدعوا له».

 من فکر نمی‌کنم که این بخش محل بحث باشد، چون همه علما در این مسئله اتفاق دارند که اگر کسی یک سنت حسنه‌ای را در میان مردم اجرا کند، تا این سنت در میان مردم هست، بهره می‌گیرد، بر عکس اگر انسانی یک سنت زشتی را در میان جامعه ایجاد کند، تا جامعه گرفتار آن سنت زشت است، این آدم از آن بهره می‌گیرد، اما بهره عذاب.

 جریر بن عبد الله می‌گوید، رسول گرامی چنین فرمود:« من سنّ فی الإسلام سنة حسنة فعمل بها بعده کتب له مثل أجر من عمل بها و لا ینقص من أجورهم شیء، و من سن فی الإسلام سنة سیئة فعمل بها بعد کتب علیه مثل وزر من عمل بها و لا ینقص من أوزارهم شیء».

  هر کس در میان مسلمانان کار خوبی را رواج دهد و پس از او دیگران نیز به آن عمل کنند مانند پاداش عاملان به آن سنت درباره او نیز نوشته می‌شود، در حالی که از پاداش عاملان چیزی کاسته نمی شود.

 و هر کس در میان مسلمانان گناهی را رواج دهد و پس از او نیز به آن عمل کنند مانند گناه عاملان، در دیوان اعمال او نیز نوشته می‌شود در حالی که از کیفر آنان چیزی کاسته نمی‌ شود.

 چرا؟ چون این آدم موثر است، مثلاً من یک سنتی را ایجاد کرده‌ام و آن این است که در ایام ولادت حسن بن علی (علیهما السلام) صندوقی را تشکیل دادم تا مردم برای یتیمان کمک کنند، شاید من این صندوق را پنجاه سال قبل تاسیس کرده‌ام و الآن منتقل شده‌ام در عالم برزخ، اما مادامی که این سنت در میان مردم هست، یعنی در ولادت امام حسن مجتبی مردم به صندوق کمک می‌کنند، ثوابش به من نیز می‌رسد، چرا؟ چون من در عمل دیگران موثر بودم.

 اما اگر کسی یک سنت سیّئة را ایجاد کرد، یعنی مجالسی را تشکیل دارد که زن و مرد در آن اختلاط دارند که بر خلاف عفت و بر خلاف اسلام است، این سبب شد که در این منقطع مجالس چنین بشود، مادامی که این مجلس ادامه دارد، این آدم در عالم قبر و برزخ معاقب است.

 پس جایی که انسان عملی انجام بدهد و عمل او موثر در عمل دیگران باشد، ارتباط عمل دیگران با این آدم محفوظ باشد، او گاهی در کیفرش شرک است و گاهی در ثواب و پاداشش.

بهره گیری میت ازاعمال نیک دیگران

 اما بحث در مقام دوم است، نظر این دو آقا (ابن تیمیه و محمد بن عبد الوهاب) بر همین است،مثلاً فرد مومنی از دنیا رفته و من همسایه او هستم،از این رو شب جمعه برای او قرآن می‌خوانم، درحقش احسان می‌دهم،یا مثلاً رفیق حج یا رفیق کسب او بودم یا در دانشگاه و حوزه هم درس بودیم، یعنی با من ارتباط نسبی ندارد که بخواهد در من اثر گذار باشد‌،ولی من روی علاقه‌ای که به این فرد دارم،برایش عمل نیک انجام می‌دهم، قرآن می‌خوانم، ثوابش را به روح او هدیه می‌کنم، گوسفند صدقه می‌دهم، پول صدقه می‌دهم، احسان می‌دهم و ثوابش را بر شریک درسم هدیه می‌کنم یا طرف رفیق حجم بود، در حالی که آن آقا در این اعمال من اثر گذار نبوده، اینجاست که این آقایان موافقت نمی‌کنند، چرا؟ جواب چرا بعداً می‌گوییم.

  در اینجا سخن چه کسی را بگیریم، آیا از این دو نفر مطلب را بگیریم، یا به قرآن و سنت مراجعه کنیم؟

  در قرآن و سنت می‌بینیم که اموات از اعمال نیک دیگران بهره می‌گیرند حتی در جایی که این اموات در عمل این شخص اثر گذار نبوده باشد، یعنی فرزندش نبوده که اثر گذار باشد، مرد بیگانه است، اما یک نوع ارتباط دارد.

استغفار فرشتگان برای مومنان

 آیات قرآن می‌گوید فرشتگان برای مومنان استغفار می‌کنند، یعنی اموات از استغفار ملائکه بهره می‌گیرند، درحالی که این اموات در اعمال فرشتگان اثر گذار نبوده‌اند. قرآن می‌گوید:

« الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيُؤْمِنُونَ بِهِ وَيَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْءٍ رَّحْمَةً وَعِلْمًا فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تَابُوا وَاتَّبَعُوا سَبِيلَكَ وَقِهِمْ عَذَابَ الْجَحِيمِ» ٧، غافر/7.

 « کسانی که عرش ( خدا) را حمل می‌کنند، و آنها که پیرامون آنند ، به سپاس پروردگارشان تسبیح می‌گویند و به او ایمان دارند و برای کسانی که گرویده اند طلب آمرزش می کنند. پروردگارا، رحمت و دانش تو بر هرچیز احاطه دارد ، کسانی را که توبه کرده و راه تو را دنبال کرده‌اند ببخش و آنها را از عذاب آتش نگاه دار»

 استغفار می‌کنند بر مومنان، اگر واقعاً عمل نیک ثوابش قابل اهداء نباشد و اثر گذار نباشد، چطور فرشتگان در حق مومنان استغفار می‌کنند، حتی قرآن مجید می‌فرماید مسلمانی که در طبقه بعد هستند، در حق طبقه قبل استغفار کنند، تابعان در حق صحابه و تابعان تابعان در حق تابعان و هکذا

«وَالَّذِينَ جَاءُوا مِن بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالْإِيمَانِ وَلَا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنَا غِلًّا لِّلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّكَ رَءُوفٌ رَّحِيم»ٌ الحشر: ١٠،

 «و نیز کسانی که بعد زا انان (مهاجران و انصار) آمده‌اند و می‌گویند :

  «پروردگارا، بر ما و بر آن برادرانمان که در ایمان آوردن بر ما پیشی گرفتند ببخشای ، و در دلهایمان نسبت به کسانی که ایمان آورده‌اند، هیچ گونه کینه‌ای مگذار، پروردگارا، راستی که تو رئوف و مهربانی».

 معلوم می‌شود عمل من که استغفار است در حق گذشتگان موثر است، درحالی که گذشتگان در عمل من که استغفار است اثر کذار نبوده‌اند، مانند کتابی نبوده که نوشته باشد یا پلی نیست که ساخته باشد یا فرزندی نیست که تربیت کرده باشد،یعنی دوتای نسبت به همدیگر کاملاً بیگانه‌اند ، یکی فرشته و دیگری افراد با ایمان، اما یکنوع علاقه ایمانی بین فرشتگان و این مومنان است ولذا در حق مومنان دعا می‌کنند.

آیا من می‌توانم روزه بگیرم و ثوابش را به دیگران هدیه کنم؟

 رسول گرامی می‌فرماید:« من مات و علیه صیام، صام عنه ولیّه» صحیح مسلم،ج 3، ص 155، باب قضاء الصیام عن المیّت.

 هرکس بمیرد و روزه بر ذمه‌ی او باشد، ولی او از جانب او روزه می‌گیرد.

 ولی در اینجا به معنای فرزند نیست بلکه اولی به میراث است، یعنی آن کس که به میراث او اولویت دارد، روزه قضای او هم بر گردن اوست.

 اگر واقعاً‌ عمل دیگران در حق دیگران موثر نیست، چطور عمل ولی در حق این فرد که روزه برگردنش است موثر می‌باشد.

بهره گیری میت از روزه و حج نائب

 ابن عباس می‌گوید زنی خدمت رسول خدا رسید و گفت: مادرم مرده و روزه بر ذمه دارد.

 پیامبر فرمود: هرگاه بدهی به مردم داشت، تو پرداخت می‌کردی؟ آن زن گفت: بلی!

 پیامبر فرمود: پرداخت بدهی خدا لازمتر است.در حقیقت قضاء الله أحق است،‌

 معلوم می‌شود اگر انسان یک عملی را انجام دهد برای پدر ومادر، اثرش ظاهر است.

 زنی حضور رسول خدا رسید و گفت: کنیزی را از جانب ما درم آزاد کردم.چگونه است؟

 پیامبر فرمود: به اجر عمل خود رسیدی، آن زن عرض کرد که بر ذمه‌ی مادرم روزه است، آیا از جانب او روزه بگیرم؟ فرمود روزه بگیر، آن زن عرض کرده مادرم حج نرفته، آیا از جانب او حج بروم؟

 پیامبر فرمود: بلی!

 معلوم می‌ شود که عمل مومن در حق مومن موثر است، آنچنان نیست که پرونده عمل بسته شده و دیگر نمی‌شود کاری کرد.

 بلی! پرونده عمل مباشری بسته شده، یعنی عملی که مستقیماً خودش انجام بدهد، اما عملی که دیگران انجام بدهند و بین من و آنان رابطه باشد چه مانعی دارد؟!

 عایشه نقل می‌کند که زنی خدمت رسول خدا رسید و گفت: مادرم در گذشته و وصیت ننموده است، و چنین می‌اندیشم که اگر توانایی سخن گفتن می داشت، صدقه می‌داد،‌آیا اگر از جانب مادرم صدقه بدهم برای او پاداشی است؟

 حضرت فرمود: چرا.

 سعد بن عباده از یاران درجه یک رسول خداست و از انصار است، خدمت حضرت عرض کرد که می‌خواهم در حق مادرم کاری انجام دهم، چکنم؟

 فرمود بهترین عمل در نزد مادرت چه بوده است؟

 گفت چاه زدن و آب به مردم رساندن.

 پیامبر فرمود: چاه بزن و بگو:« هذا لأمّ سعد»

 از این نوع روایات در کتب روائی فروان است،یعنی کسی که بخواهد جمع کند در صحیحین و غیر صحیحین فروان است. که انسان عمل صالحی را انجام دهد و هدیه به دیگران کند، البته طرف گاهی پدر و مادر است و گاهی برادر و غیر برادر مانند دوست و...، منتها من نمونه هایی را عرض کردم، اینکه آقایان می‌گویند:

« إذا مات الإنسان انقطع عنه عمله إلّا من ثلاث صدقة جاریة، أو علم ینتفع به، أو ولد صالح بدعوا له»

 پرونده عمل بسته می‌شود، بلی! پرونده عملی که مباشری باشد بسته می‌شود، یعنی خودش دیگر نمی‌تواند کاری بکند، اما اگر دیگران انجام بدهند و ثوابش را بر او هدیه کنند، چنین پرونده‌ای بسته نشده است.

 امیر المؤمنان می‌فرماید: «ألا و إنّ‌ الیوم عمل و لا حساب و غداً حساب و لا عمل».

 امروز عمل است و حساب و کتابی نیست، فردا حساب است و عمل نیست، یعنی عمل مباشری که خود انسان مستقیماً کاری انجام بدهد، با مردن پرونده بسته می‌شود.

 اما اگر دیگران عملی را انجام دادند و ثوابش به من هدیه کردند، این منافات با آن ندارد، فقط پرونده عمل مباشری بسته است، اما عمل تسبیبی هر چند بخاطر اینکه من مومن هستم و او هم مومن است، فلذا عملی را انجام می‌دهد و ثوابش برای من اهداء می‌کند، این پرونده‌اش بسته نیست.

نذر برای اولیاء الهی

  مسئله‌ حساس تر که در کتب آقایان وهابی ها خیلی در اطراف آن صحبت می‌شود و آن این است که نذر کنیم برای « اولیاء الله» و بگوییم این گوسفند نذر پیغبر یا نذر حسین بن علی است، آنان می‌گویند این شرک است و حرام، چرا؟چون کار شما شبیه کار مشرکان است، زیرا آنها همانند شما گوسفند ها ر می‌آوردند و در مقابل بت ها ذبح می‌کردند و می‌گفتند: لهذا للهبل و هذا لفلان،

 آیا میز ان ظواهر عمل است یا میزان نیت است؟

  شما مثل اینکه میزان را ظواهر اعمال می‌گیرید، آنها برای بت ذبح می‌کردند و ما برای پیغمبر، آنها برای هبل ذبح می‌کردند، ما هم برای امیر المؤمنان، عمل ما شبیه هم است، پس همه ما کافر و مشرک هستیم.

 باید گفت که این سخن و این استدلال، بسیار سخن و استدلال سست و بی پایه است، بلکه « إنّما الأعمال بالنیات» باید نیت ها را دید، ما دو کار می‌کنیم:

الف: عمل را برای خدا انجام می‌دهیم، ثوابش را بر پیغمبر یا امام هدیه می‌کنیم. دوتا لام داریم،« لله علیّ أن أذبح شاةً للنبی أو للإمام»،در اینجا دو لام داریم، یکی لام «لله» دیگری لام « للنبی»، لام اول لام تقرب است، لله علیّ، یعنی برای تقرب به خدوان متعال این کار را انجام می‌دهم، اما لام دوم(للنّبی) لام انتفاع است، یعنی پیغمبر و امام از ثواب این عمل بهره بگیرد،‌آیا دوتا لام در قرآن داریم؟ بلی!

«قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّـهِ مَثْنَىٰ وَفُرَادَىٰ» سبا/46،

  من یک نصیحت بیشتر نمی‌کنم و آن اینکه کار را برای خدا انجام دهید، خواه نماز باشد یا زکات و یا سایر اعمال مانند حج و خمس،

 باید توجه داشت که یک لام انتفاع هم داریم، مانند:«. إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِي الرِّقَابِ وَالْغَارِمِينَ وَفِي سَبِيلِ اللَّـهِ وَابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِّنَ اللَّـهِ وَاللَّـهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ » التوبة: ٦٠،

 زکات مال فقراست، لام «للفقراء» برای انتفاع است و در ما نحن فیه که باب نذر است، لام اول لام تقرب و لام دوم برای انتفاع است، یعنی لام «لله» لام تقرب و لام دوم ‌(للنبی و للإمام) لام انتفاع است.

 اما مشرکان در مقابل بت ها که می‌ایستادند، دوتا لام نبود، بلکه می‌گفتند: «هذا للهبل» لام برای تقرب بود و بس، یعنی با این عمل می‌خواهیم به هبل نزدیک بشویم، تو به ظاهر نگاه نکن، به باطن نگاه کن، اولین حدیثی که از رسول خدا در صحیح بخاری آمده عبارت است از:

« إنّما الأعمال بالنیات»

  اتفاقاً یکی از علمای بزرگ اهل سنت کتابی دارد بنام: «صلح الاخوان»‌خیلی این مسئله را حلاجی کرده است، من عبارت او را ترجمه می‌کنم، به این امید که برای دوستان مفید واقع شود، آقای خالدی کتابی دارد بنام:« صلح الاخوان» در حقیقت می‌خواهد وهابی و غیر وهابی را به هم نزدیک کند،و لذا می‌گوید مسئله نذر دایر مدار نیت و انگیزه نذر کنندگان است، چرا؟ «إنّما الأعمال بالنیات» چنانچه قصد نذر کننده خود میت و تقرب به اوست، قطعاً یک چنین نذری جایز نیست، یعنی لامش لام تقرب باشد، ولی اگر قصد او خداوند متعال است، ولی نفع او به نحوی به انسان ها برسد و ثوابش به میت مورد نظر هدیه شود، نه تنها جایز است بلکه وفا به این نذر واجب می‌باشد.

 جناب آقای الزاوی کتابی دارد بنام:فرقان القرآن در کنار «الأسماء و الصفات» بیهقی چاپ شده، ایشان عین همین مطلب را تکرار می‌کند، اگر کسی در مورد انگیزه مسلمانان از نذر و قربانی برای انبیاء و صالحین تحقیق کند، به این نتیجه خواهد رسید که انگیزه‌ای جز صدقه دادن از طرف خدا و اهداء ثواب آن به روح اموات ندارند، اجماع اهل سنت بر آن است که صدقه انسان های زنده به اموات می‌رسد و به حال آنها مفید و روایاتی در این زمینه وجود دارد که صحیحه و مشهوره هستند.

دیدگاه احمد بن حنبل

 اگر بخواهیم فتاوای علمای اهل سنت را بخوانیم اعم از حنبلی و شافعی و غیره (که همگی همین را می‌گویند) نقل کنیم، مطلب خیلی طولانی می‌شود، فلذا من فتاوای فقیهان حنبلی را می‌خوانم که این آقایان علاقمند به احمد بن حنبل هستند.

 می‌گوید: هرگاه کسی قبل از هنگام حج بمیرد خواه در این مورد معذور باشد یا نه، باید از اموال او برایش حج گرفت هر چند وصیت نکرده باشد، احناف می‌گویند هرگاه کسی وصیت نکند و از دنیا برود و یک نفر از ورثه حجی برایش بگیرد، عمل او به خواست خدا پذیرفته می‌شود.

فتوای امام شافعی

 شافعی می‌گوید:هرگاه شخصی از انجام عمل حج عاجز شد، دیگری می‌تواند از جانب او بعد از مرگش نیابت کند.

  بنابراین، هیچ مشکلی نیست که انسان عملی را که انجام می‌دهد، ثوابش را به دیگران هدیه کند، گاهی آن میت در عمل من موثر است و گاهی فقط ارتباط ایمانی داریم مانند همسایه یا رفیق و ...، اگر من از طرف آنها حج بجا بیاورم یا کاری خیر دیگری انجام بدهم، هیچ مانعی ندارد.

اشکال

 یکی از مشکلات آنها، این آیه مبارکه است که می‌فرماید:

«وَأَن لَّيْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَىٰ » النجم: ٣٩،

 انسان فقط می‌تواند از سعی و تلاش خودش نتیجه بگیرد، بنابراین، عمل دیگری جزء سعی من نیست، من باید از سعی خودم نتیجه بگیرم، اما سعی دیگران نسبت به من بی فائده است.

جواب

 ما در جواب این آقایان می‌گوییم: مسلماً کسی که این آیه را آورده، آن روایات را هم گفته است، محال است که رسول خدا سخنی را بگوید که مخالف قرآن باشد، باید دید که هدف این آیه چیست؟

 اولاً؛ این آیه ناظر به پاداش نیست، بلکه ناظر به کیفر هاست، بر خلاف آنچه که در السن مردم معروف است که این را بر پاداش هم حمل می‌کنند، این گونه نیست، ظاهراً مربوط به کیفر هاست.

 چون قرآن می‌فرماید:

« أَلَّا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَىٰ» النجم ﴿٣٨﴾،

  هیچ کس گناه دیگری را بر دوش نمی‌گیرد، وَأَن لَّيْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَىٰ » النجم/ ٣٩،

  از اینکه این جمله بعد از آن جمله آمده، حاکی از آن است که مقصود وزر و وبال است،‌گناه و کیفر است، یعنی هرکس در حقیقت مسئول اعمال خودش است،‌این ارتباطی به پاداشی که به آن معنا مورد نظر ما است ندارد.

 ثانیاً؛ فرض کنید این مربوط است به اعمال، اعم از کیفر و پاداش، وَأَن لَّيْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَىٰ » النجم/ .

 فرض کنید که مربوط است به هردو، برادر این آیه در مقام بیان ضابطه است، ضابطه در حیات این است که هرکسی نتیجه عمل خود را می‌ بیند.« إن خیراً فخیر و إن شرّاً فشر»، این آیه می‌خواهد ضابطه کلی را بیان کند، ضابطه کلی این است که هر انسانی مسئول عمل خودش است، ولی این مانع ندارد که گاهی از عمل دیگری هم بهره بگیرد، این استثنا است، استثنا منافاتی با ضابطه ندارد، فرض کنید، پدری، به پسر می‌گوید:پسر جان! بر خود تکیه کن، اگر کار کردی نتیجه می‌گیری و اگر کار نکردی، نتیجه نمی‌گیری، در زندگی به پای خود بایست، سعی خودت تو را نجات می‌دهد، اما این منافات ندارد که پدر زن اگر شب عروسی چیزی هدیه کرد، این آدم نگیرد، چرا؟ چون پدر به من گفته بود که بر سعی خود تکیه کن، این سعی من نیست، یا فرض کنید دوستی جناب عالی سفر رفته و برگشته و برای شما قالیچه آورده،شما بگویید من قبول نمی‌کنم، چرا؟ چون قرآن فرموده : وَأَن لَّيْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَىٰ » یا پدرم گفته بر سعی خود تکیه کن، پدر که گفته، یک قاعده کلیه را گفته، یعنی در این هفتاد یا هشتاد سال، تکیه گاهی تو عمل تو باشد، این مانع ندارد که در زندگی گاهی فردی به شما کمک کرد یا هدیه کرد، مهمانی داد و دست تو را گرفت، آن را بگیری، آیه در مقام بیان عمل کلی است، ضابطه کلی همین است، بقیه جنبه استثنای دارد و استثنا منافات با این عمل ندارد، علاوه براین، باریک بینان و دقیق نظران باید بدانند که این هم سعی من است، آن کس که برای من سوره یاسین می‌خواند، برای من عمره انجام می‌دهد، آنهم سعی من است، چرا؟ چون در این دنیا مومن بودم، ایمان داشتم، ایمان من سبب شد که آن مرد به من علاقمند بشود، عمره انجام بدهد، که اگر من کافر بودم، هرگز این عمل را انجام نمی‌داد، یا اگر من انسان ناپاکی بودم، هرگز صدقه نمی‌داد، همین هم که می دهد درحقیقت سعی من است،‌اما نه سعی بالمباشرة، بلکه سعی بالتسبیبی.

 وهابی‌ها! إلی أن تذهبون؟ کجا می‌روید، چرا ما باید راه قرآن و حدیث را گم کنیم و به راه دیگران برویم در حالی که راه دیگران بر خلاف قرآن و حدیث است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo