< فهرست دروس

درس مهدویت استاد طبسی

89/10/19

بسم الله الرحمن الرحیم

محوربحث مابررسی روایات دجال درکتب خاصه است، جلسه قبل روایتی راازامام باقر عليه‌السلام خواندیم که دراین جلسه به توضیح ومدارک ومنابع روایت می‌پردازیم:
... يا خيثمة سيأتي على الناس زمان لا يعرفون الله ما هو التوحيد، حتى يكون خروج الدجال، وحتى ينزل عيسى بن مريم من السماء ويقتل الله الدجال على يده، ويصلي بهم رجل منا أهل البيت، ألا ترى أن عيسى لا يصلي خلفنا وهو نبي إلا ونحن أفضل منه[1]
مصادرروایت:
روایت فقط یک مدرک دارد وآن تفسیرفرات کوفی (ص 44) است، مرحوم مجلسی هم دربحارالانوار (ج 14 ص 348 - 349 ب‌ 24 ح‌10) روایت رااز تفسیر فرات نقل می‌کند.
تفسیرفرات کوفی که مولفش فرات بن ابراهيم کوفی است ازعلمای دوران غیبت صغری است، درموردش گفته اند: استادالمحدثین فی زمانه، کثیر الحدیث، ایشان معاصر مرحوم کلینی وابن عقده است.
ا بن عقده همان کسی است که مرحوم نعمانی روایات زیادی راازایشان نقل می‌کند، ولی چیزی که برای ما مهم است شخصیت رجالی ایشان است، که ایا توثیق دارد یانه؟ وقتی به کتب رجالی رجوع می‌کنیم نامی از فرات بن ابراهيم کوفی به میان نیامده است. اسم خود وپدرش دراسانید این کتاب مشخص شده است. کتاب شواهدالتنزیل حسکانی ازاین کتاب بسیارنقل می‌کند، ویا دراسناد خود نام وی را می‌برد. کتابهای شیخ صدوق و تفسیرقمی وکتاب فضل زیارة الحسین (ابن شجری) درسند ازمولف تفسیر فرات بسیارنام به میان آورده‌اند. کنیه ایشان فقط دردوجا ازکتاب ابن شجری کوفی آمده است. بااین اوصاف، هنوزشخصیتش برای ما مجهول است. ایشان درکوفه بوده، ولی ازچه قبیله ای، اهل کجا، عرب یاغیرعرب، ازموالی یاغیرموالی، فکرواعتقادش، شیعه یااهل سنت بودن وی (هرچه سنخِ روایات نقل شده ازاوارادتش رابه اهل بیت می‌رساند وسنی بودنش راکمرنگ می‌کند) برای مانامعلوم است. عده ای معتقدند که وی زیدی یا علاقه به تفکرزیدیه دارد وباآنان حشرونشرداردودلیل این مطلب رامشایخ واساتیدش می‌دانند، کتاب وی هم نصی برامامت اثناعشری ندارد بلکه ازصادقین علیهماالسلام بسیارروایت نقل می‌کندآن هم روایاتی که دلالت برعصمتشان وامامتشان باشد، ولی ازآن طرف روایاتی رااززید نقل می‌کند که عصمت غیرخمسه طیبه رانفی می‌کند. اما چرا کتب رجالی ما ازایشان سخنی به میان نیاورده اند؟ شاید به این جهت باشد که رجالیون ما این افراد برایشان مهم نبود، ضمن اینکه رجالیون ازشیعیانی که درسند روایت قرار می‌گرفتند، بحث می‌کردند، وچون ازاهل سنت هم نبود لذا کتب رجالی اهل سنت به ایشان اعتنائی نکرده‌اند. پس زیدی کوفی بود.
آثار زیدی‌ها محوشده ولی مقداری ازآثارآنهادریمن باقی مانده است که اگربه آن اثاردسترسی پیداکنیم شاید بتوان درمورد شخصیت فرات بن ابراهيم کوفی بییشتراظهارنظرکرد. (البته گفته اند زیدی‌ها یک موسوعه رجالی بنام نسمات الاسحار دارند که نام علمایشان را ترجمه کرده است ومطلع البدور ونسمة السحر هم از تاليفات زیدی‌ها و مربوط به دوران اخیراست.)
کتاب وی فقط نزد حسکانی بوده است. مرحوم مجلسی درمورد ایشان می‌فرماید:
و تفسير فرات و إن لم يتعرض الأصحاب لمؤلفه بمدح و لا قدح لكن كون أخباره موافقة لما وصل إلينا من الأحاديث المعتبرة و حسن الضبط في نقلها مما يعطي الوثوق بمؤلفه و حسن الظن به و قد روى الصدوق رحمه الله عنه أخبارا بتوسط الحسن بن محمد بن سعيد الهاشمي و روى عنه الحاكم أبو القاسم الحسكاني في شواهد التنزيل و غيره. [2]
(مرحوم مجلسی هم به کتاب اعتماد کرده، وهم مولف را موثق می‌داند، هرچند که توثیق ایشان، توثیق متاخر المتاخرین است.) نکته ای که قابل ذکر است اینکه کتاب تفسیرفرات
روایات ناب ودست اول راجع به خمسه طیبه علیهم‌السلام دارد، ضمن اینکه مشکلاتش باقی است.
نتیجه: فرات بن ابراهيم کوفی مجهول است، هرچه نامش دراسنادآمده است، تنها کسی که وی وکتابش راقابل اعتماد می‌داند، مرحوم مجلسی است که ازمتاخرالمتاخرین است.
روا یت چهاردهم:
.. وهو اليوم الذي يظهر فيه قائمنا أهل البيت وولاة الامر، ويظفره الله تعالى بالدجال فيصلبه على كناسة الكوفة (این روایت که کشتن دجال رابادارآویختن درکناسه کوفه می‌داند با روایتی که درگیری دجال را با حضرت عیسی درعقبه أفيق دانسته وسپس حضرت عیسی با سلاح خودبه اومی زند واو آب می‌شود، چگونه جمع می‌شود) وما من يوم نوروز إلا ونحن نتوقع فيه الفرج، لأنه من أيامنا، حفظه الفرس وضيعتموه[3]
مفاد روایت: دجال درکناسه كوفه درعراق توسط امام زمان عليه‌السلام به دارآویخته می‌شود.
مصادرروایت:
اولین کسی که روایت رانقل می‌کند، ابن فهدحلی (ولادت 757 – متوفی 841)صاحب المهذب البارع در (ج 1 ص 194 - 195) می‌باشد. ابن فهد درکتاب طهارت به مناسبت طهارت واغسال مستحبی می‌فرماید:
«ومما ورد في فضله ويعضد ما قلناه، ما حدثني به المولى السيد المرتضى العلامة بهاء الدين علي بن عبد الحميد النسابة دامت فضائله، ما رواه بإسناده (مافعلا درمقام إثبات یا نفی نوروز نیستیم ولی کسانی که نوروز رارد میکنند وروایت رامرسل می‌دانند، باوجود این روایت حرفشان صحیح نیست، چون ابن فهد می‌گوید من این روایت راازاستادم که خودش طریق دارد ازمعلی بن خنیس ازامام صادق عليه‌السلام نقل می‌کند) إلى المعلى بن خنيس عن الصادق (عليه السلام): إن يوم النوروز، هو اليوم الذي أخذ فيه النبي (صلى الله عليه وآله) لأمير المؤمنين (عليه السلام) العهد بغدير خم، فأقروا له بالولاية، فطوبى لمن ثبت عليها والويل لمن نكثها، وهو اليوم الذي وجّه فيه رسول الله (صلى الله عليه وآله) عليا (عليه السلام) إلى وادي الجن، فأخذ عليهم العهود والمواثيق. وهو اليوم الذي ظفر فيه بأهل النهروان، وقتل ذا الثدية (ایدئولوگشان راحضرت کشت) وهو اليوم الذي يظهر فيه قائمنا أهل البيت وولاة الأمر ويظفره الله تعالى بالدجال، فيصلبه على كناسة الكوفة. وما من يوم نوروز إلا ونحن نتوقع فيه الفرج، لأنه من أيامنا حفظه الفرس وضيعتموه. ثم إن نبيا من أنبياء بني إسرائيل سأل ربه أن يحيي القوم الذين خرجوا من ديارهم وهم ألوف حذر الموت فأماتهم الله تعالى، فأوحى إليه أن صب عليهم الماء في مضاجعهم، فصب عليهم الماء في هذا اليوم، فعاشوا وهم ثلاثون ألفا، فصار صب الماء في يوم النيروز سنة ماضية لا يعرف سببها إلا الراسخون في العلم. وهو أول يوم من سنة الفرس. قال المعلى: وأملى علي ذلك، فكتبته من إملائه (امام صادق عليه‌السلام )،
دراینجا ابن فهد یک نقل دیگرراهم می‌آورد که ظاهراً مرحوم مجلسی در جلد 59 همین نقل رامی آورد ومی فرماید ازکتب معتبره نقل می‌کنم، هرچند نام کتاب را نمی آورد، ونقل اول همان است که درجلد 52 بحارالانوار می‌آورد.
وعن المعلى أيضا قال: دخلت على أبي عبد الله (عليه السلام) في صبيحة يوم النيروز. فقال: يا معلى أتعرف هذا اليوم ؟ قلت: لا، ولكنه يوم تعظمه العجم، تتبارك فيه. قال: كلا والبيت العتيق الذي ببطن مكة ما هذا اليوم إلا لأمر قديم، أفسره لك حتى تعلمه. قلت: لعلمي هذا من عندك أحب إلي من أن يعيش أترابي ويهلك الله أعداء كم [ أمواتي وتموت أعدائي ] قال: يا معلى يوم النيروز، هو اليوم الذي أخذ الله فيه ميثاق العباد (عالم ذر) أن يعبدوه ولا يشركوا به شيئا، وأن يدينوا برسله وحججه وأوليائه، وهو أول يوم طلع فيه الشمس، وهبت فيه الرياح اللواقح، وخلقت فيه زهرة الأرض. وهو اليوم الذي استوت فيه سفينة نوح (عليه السلام) على الجودي، وهو اليوم الذي أحيا الله فيه القوم الذين خرجوا من ديارهم وهم ألوف حذر الموت فقال لهم الله موتوا ثم أحياهم، وهو اليوم الذي هبط فيه جبرئيل (عليه السلام) على النبي (صلى الله عليه وآله) وهو اليوم الذي كسر فيه إبراهيم (عليه السلام) أصنام قومه، وهو اليوم الذي حمل فيه رسول الله (صلى الله عليه وآله) أمير المؤمنين عليا (عليه السلام) على منكبه حتى رمى أصنام قريش من فوق البيت الحرام وهشمها والخبر بطوله»
مرحوم مجلسی قسمتی ازروایت را دربحارالانوار (ج 52 ص 276 ب‌ 25 ح‌ 171 وص‌ 308 ب‌ 26 ح‌ 84) ازمهذب ودر (ج 59 ص 91 ب‌ 22 ح‌ 1) همه روایت رانقل می‌کندو می‌فرماید:
أقول: رأيت في بعض الكتب المعتبرة: روى فضل الله بن علي بن عبيد الله بن محمد بن عبد الله بن محمد بن محمد بن عبيد الله بن الحسين بن علي بن محمد بن الحسن بن جعفر بن الحسن بن الحسن بن علي بن أبي طالب - تولاه الله في الدارين بالحسنى - عن أبي عبد الله جعفر بن محمد بن أحمد بن العباس الدوريستي، عن أبي محمد جعفر بن أحمد بن علي المؤنسي القمي عن علي بن بلال، عن أحمد بن محمد بن يوسف، عن حبيب الخير، عن محمد بن الحسين الصائغ، عن أبيه، عن معلى بن خنيس قال: دخلت على الصادق جعفر بن محمد عليه‌السلام يوم النيروز، فقال عليه‌السلام : أتعرف هذا اليوم ؟ قلت: جعلت فداك، هذا يوم تعظمه العجم (عید ایرانیان) وتتهادى فيه (برای هم هدیه می‌برند) فقال أبو عبد الله الصادق عليه‌السلام في حديث طويل جاء فيه " والبيت العتيق الذي بمكة ما هذا إلا لأمر قديم أفسره لك حتى تفهمه... وهو اليوم الذي يظهر فيه قائمنا وولاة الامر، وهو اليوم الذي يظفر فيه قائمنا بالدجال فيصلبه على كناسة الكوفة.



[1] معج احاديث المهدي، ج4، ص500.
[2] بحارالانوار، ج‌1، ص 37.
[3] معجم أحاديث الإمام المهدي (ع) ج5 ص334.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo