< فهرست دروس

درس مهدویت استاد طبسی

91/03/02

بسم الله الرحمن الرحیم

روايات خالي نبودن زمين از حجت

موضوع: اوضاع جهان بعد از حضرت مهدی علیه السلام ج9
بحث ما راجع به بررسی روایاتی بود که مفادش اینست که بعد از حکومت حضرت مهدی ع و رحلت یا شهادت ایشان حاکمیت جهان به دست افراد صالح می‌افتد، یعنی دیگر معصومی نیست و یک عده افراد صالح حکومت را اداره می‌کنند. و حجت به معنای معصوم نخواهد بود. این روایات با توجه به اینکه مخالف سایر روایاتي است که هم از نظر عدد و هم از نظر محتوا و سند بسیار محکمتر از این روایات است. لذا این روایات را باید به دید شک نگریست همانگونه که عده ای آز آنها تعبیر شاذ کردند و سعی کردند از آنها اعراض کنند. ما در جلسه قبل برخی از آنها را بررسی سندی کردیم که تکمیل نشد و بحث به جابر منتهی شد. چرا تعبیر به شاذ کردند چون معارض است با یک سنخ دیگر از روایات که قطعی الصدور که جزء ضروریات و اعتقادات ماست که زمین از حجت خالی نمی شود. حال اجازه دهید چند روایت، از روایاتی که مفادش اینست که زمین حتی یکروز از حجت خالی نمی شود بیان کنیم:
روایت اول:
این روایت را از امام باقر ع نقل می‌کنند که البته مشکل سندی هم ندارد، و الله ما ترک الارض منذ قبض الله آدم الا و فیها امام یقتدی به الی الله؛ از روزی که خداوند آدم ع را قبض روح کرد تا لحظه‌ی نقل این روایت حتی یک روز و حتی یک لحظه زمین را از حجتی که به سوی خدا هدایت کند خالی نگذاشته است. و هو حجة الله علی عباده؛ او امام و حجت خداست بر بندگان. و لا تبقی الارض بغیر امام حجة الله علی عباده؛[1] ببینید در یک روایت دو سه بار کلمه حجت تکرار می‌شود. این حجت غیر از آن انسانهای صالح است. اصلا زمین طبق برخی روایات اهلش را فرو می‌برد. این روایات با آن روایت که می‌گویند، صد سال زمین بدون حجت باقی می‌ماند معارض است، لذا نمی توان آنها را پذیرفت و حتی اگر مشکل سندی هم نداشته باشند، باز هم نمی توانیم آنها را بپذیریم.
مرحوم والد ما که درس مرحوم حائری شرکت می‌کردند، مبنایشان در ارتباط با مشهورات این بود که اعراض مشهور حجت است و کلما ازداد قوة ازداد ضعفا، هر چه قدر این روایات مخالف مشهور سندش قوی تر باشد، ضعفش بیشتر می‌شود. قدما این روایات را دیده اند و اعتنا نکرده‌اند. حال روایات مورد بحث که در حدود 5 مورد است، هرچند سندشان محکم باشد باز نمی توانیم آنها را بپذیریم و باید به نحوی توجیه کنیم و حال آنکه کسی روایات خلو ارض از حجت را کسی توجیه نکرده است و اصلا قابل توجیه هم نیست و نياز به آن نيست.
روایت دوم:
امام باقر ع در این روایت می‌فرماید: مَا خَلَتِ الدُّنْيَا مُنْذُ خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ مِنْ إِمَامٍ عَدْلٍ إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ حُجَّةً لِلَّهِ فِيهَا عَلَى خَلْقِهِ؛[2]
به این روایت دقت کنید! حضرت می‌فرماید: از زمانی که خدا زمین را خلق کرده از حجت خدا خالی نشده تا قیام قیامت. با توجه به این مضامین باید روایاتی را که چهل روز را بیان می‌کنند، توجیه کرد، زیرا حتی یکروز هم زمین از حجت خدا خالی نخواهد بود. به قول برخی آن ایام عالم، عالم تکلیف نیست بلکه عالم بعث و نشور است. اگر در دنیا حجتی نباشد، للناس علی الله حجة خواهد شد. و باید دید آیا این چهل روز در روایات صحیح ما آمده یا خیر؟ که اگر در روایات صحیح ما آمده باشد باید توجیه کرد. زیرا این روایت مضمون سایر روایات نیز هست که الحجة مع الخلق و قبل الخلق؛
روایت سوم:
لَوْ أَنَّ الْإِمَامَ رُفِعَ مِنَ الْأَرْضِ سَاعَةً لَمَاجَتْ بِأَهْلِهَا كَمَا يَمُوجُ الْبَحْرُ بِأَهْلِهِ؛[3]
اگر زمین بدون حجت باقی بماند، همانند دریای مواجی می‌شود که آرامش ندارد. در زبان عرب یک ساعت یعنی یک لحظه، یعنی زمین اهلش را یک لحظه بدون حجت خدا بر نمی تابد. این روایات مضامینش قطعی است و جزء اعتقادات ماست، این در حالیست که روایات دیگر می‌گویند:50 سال زمین بدون حجت خواهد بود.
روایت چهارم:
روایت مفصلی است که بسیار مهم و خواندنی است و دل انسان را روشن می‌کند. سند این روایت به غیر از یزید کناسی مشکلی ندارد که مشکل او بر طرف و حل شده است.
عَنْ يَزِيدَ الْكُنَاسِيِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع: أَ كَانَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ ع حِينَ تَكَلَّمَ فِي الْمَهْدِ حُجَّةَ اللَّهِ عَلَى أَهْلِ زَمَانِهِ؛ این فراز از روایت پاسخ کسانی است که حجت بودن حضرت مهدی ع را در کودکی انکار می‌کنند. فَقَالَ كَانَ يَوْمَئِذٍ نَبِيّاً حُجَّةَ اللَّهِ غَيْرَ مُرْسَلٍ؛ لازمه نبوت همیشه رسالت نیست زیرا ممکن است حجت باشد اما در برهه ای از زمان مرسل نباشد.أَ مَا تَسْمَعُ لِقَوْلِهِ حِينَ قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتانِيَ الْكِتابَ وَ جَعَلَنِي نَبِيًّا وَ جَعَلَنِي مُبارَكاً أَيْنَ ما كُنْتُ وَ أَوْصانِي بِالصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ ما دُمْتُ حَيًّا قُلْتُ فَكَانَ يَوْمَئِذٍ حُجَّةً لِلَّهِ عَلَى زَكَرِيَّا فِي تِلْكَ الْحَالِ وَ هُوَ فِي الْمَهْدِ؛ حضرت عیسی ع حجت بود بر زکریا در حالی که در مهد بود. فَقَالَ كَانَ عِيسَى فِي تِلْكَ الْحَالِ آيَةً لِلنَّاسِ وَ رَحْمَةً مِنَ اللَّهِ لِمَرْيَمَ حِينَ تَكَلَّمَ فَعَبَّرَ عَنْهَا؛ از وقتی سخن گفت رحمت بود بر حضرت مریم ع. وَ كَانَ نَبِيّاً حُجَّةً عَلَى مَنْ سَمِعَ كَلَامَهُ فِي تِلْكَ الْحَالِ؛ بر هرکسی که کلامش را شنید حجت بود. ثُمَّ صَمَتَ فَلَمْ يَتَكَلَّمْ حَتَّى مَضَتْ لَهُ سَنَتَانِ؛ تا دو سال حضرت عیسی ع سخن نگفت.وَ كَانَ زَكَرِيَّا الْحُجَّةَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى النَّاسِ بَعْدَ صَمْتِ عِيسَى بِسَنَتَيْنِ ثُمَّ مَاتَ زَكَرِيَّا فَوَرِثَهُ ابْنُهُ يَحْيَى الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ هُوَ صَبِيٌّ صَغِيرٌ أَ مَا تَسْمَعُ لِقَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ يا يَحْيى‌ خُذِ الْكِتابَ بِقُوَّةٍ وَ آتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا؛در سنین کودکی حجت خدا بود. فَلَمَّا بَلَغَ عِيسَى ع سَبْعَ سِنِينَ تَكَلَّمَ بِالنُّبُوَّةِ وَ الرِّسَالَةِحِينَ أَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَيْهِ فَكَانَ عِيسَى الْحُجَّةَ عَلَى يَحْيَى وَ عَلَى‌ النَّاسِ أَجْمَعِينَ؛ شاهد کلام ما از اینجا شروع می‌شود. وَ لَيْسَ تَبْقَىالْأَرْضُ يَا أَبَا خَالِدٍ يَوْماً وَاحِداً بِغَيْرِ حُجَّةٍ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ مُنْذُ يَوْمَ خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ ع وَ أَسْكَنَهُ الْأَرْضَ؛ از زمانی که خدا حضرت آدم ع را آفرید و او را در زمین سکنی داد از آن روز، حتی یک روز هم زمین بدون حجت نمانده است. فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَ كَانَ عَلِيٌّ ع حُجَّةً مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ عَلَى هَذِهِ الْأُمَّةِ فِي حَيَاةِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ نَعَمْ يَوْمَ أَقَامَهُ لِلنَّاسِ وَ نَصَبَهُ عَلَماً وَ دَعَاهُمْ إِلَى وَلَايَتِهِ وَ أَمَرَهُمْ بِطَاعَتِهِ؛ آنروزی که پیامبر ص دست علی ع را گرفت و به مردم نشان داد. قُلْتُ وَ كَانَتْ طَاعَةُ عَلِيٍّ ع وَاجِبَةً عَلَى النَّاسِ فِي حَيَاةِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ بَعْدَ وَفَاتِهِ فَقَالَ نَعَمْ وَ لَكِنَّهُ صَمَتَ فَلَمْ يَتَكَلَّمْ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص؛ دیدید که حضرت عیسی ع چند کلمه سخن گفت و دیگر ساکت شد چون حجت، حضرت زکریا ع بود. امیر المومنین ع حجت بر مردم بودند لکن در زمان پیامبرص سکوت کرد و سخني نگفت. حساب کنید نهج البلاغه چند خطبه دارد و چند عید وجود داشته و چند اتفاق و جنگ رخ داده که نیاز به سخنرانی حضرت و ایراد خطبه بوده است. ابن میثم می‌گوید: من 20 جلد خطبه های حضرت علی ع را دیدم که تمام آنها بعد از پیامبر اکرم ع بوده است. حضرت علی ع اگر هم حرف می‌زدند به دستور پیامبر اکرم ص بوده است. وَ كَانَتِ الطَّاعَةُ لِرَسُولِ اللَّهِ ص عَلَى أُمَّتِهِ وَ عَلَى عَلِيٍّ ع فِي حَيَاةِ رَسُولِ اللَّهِ ص؛ اطاعت از پیامبر ص بر علی ع نیز لازم است و لو اینکه خود علی ع حجت خدا بوده است. وكَانَتِ الطَّاعَةُ مِنَ اللَّهِ وَ مِنْ رَسُولِهِ عَلَى النَّاسِ كُلِّهِمْ لِعَلِيٍّ ع بَعْدَ وَفَاةِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ كَانَ عَلِيٌّ ع حَكِيماً عَالِماً.[4] دهها نمونه روایت به این مضمون وجود دارد.
روایت پنجم:
از امام حسن عسکری ع است که در کتاب معجم مدارک زیادی آمده.
إسحاق بن سعد الأشعري قال: دخلت على أبي محمد الحسن بن علي ع و أنا أريد أن أسأله عن الخلف من بعده فقال لي مبتدئا؛ بدون مقدمه و بدون اینکه من سوال کنم حضرت فرمودند: يا أحمد بن إسحاق إن الله تبارك و تعالى لم يخل الأرض منذ خلق آدم ع و لا يخليها إلى أن تقوم الساعة من حجة لله على خلقه؛ خداوند هیچگاه از روزی که زمین و آسمان را آفرید، آنرا از حجت خالی نگذاشته است. نقش حجت خدا این است، به يدفع البلاء عن أهل الأرض و به ينزل الغيث و به يخرج بركات الأرض؛ آیا با وجود این روایات باید به دنبال سند برای زیارت جامعه باشیم؟ تمام فقرات زیارت جامعه مطابق با روایات قطعی است. اگر بلایا از کره زمین دفع می‌شود، به یمن وجود مهدی آل محمد ص است. الف عین لاجل عین تکرم.با این وضعیتی که ما انسانها داریم و سراپا گناه و معصيت، هنگام غروب ملائکه ندا می‌دهند، لولا شیوخ رکَّع و صُبیة رُضّع و بهائم رُتّعو طبق و سراپا گناه و معصيت، برخی روایات دیگر، و شباب خُشّع لصببت علیکم العذاب صبّا و ترضون رضّا، یا در جائی دیگر دارد،لجعلت النار تحت ارجلکم. این وضعیت انسانهاست که هر آنی در معرض زیرو رو شدن و نزول عذاب هستند ولی در هر دوره ای به یمن وجود معصوم است که این بلایا از انسانها دور می‌شود. بخواهیم یا نخواهیم همه بر سر سفره حضرت مهدی ع نشسته ایم.و قال فقلت له يا ابن رسول الله فمن الإمام و الخليفة بعدك؛ اگر زمین از حجت خالی نیست، پس امام و خلیفه بعد از شما کیست؟ فنهض ع مسرعا فدخل البيت ثم خرج و على عاتقه غلام كأن وجهه القمر ليلة البدر من أبناء الثلاث سنين؛ در ارتباط با ملاقات حضرت مهدی ع در زمان حیات پدرشان روایات فراوانی وجود دارد. فقال يا أحمد بن إسحاق لو لا كرامتك على الله عز و جل و على حججه ما عرضت عليك ابني هذا؛ اگر تو نزد ما جایگاهی نداشتی هرگز فرزندم را به تو نشان نمی دادم. إنه سمّي رسول الله ص و كنيّه الذي يملأ الأرض قسطا و عدلا كما ملئت جورا و ظلما يا أحمد بن إسحاق مَثَله في هذه الأمة مثل الخضر ع و مثله مثل ذي القرنين و الله ليغيبن غيبة لا ينجو فيها من الهلكة إلا من ثبّته الله عز و جل على القول بإمامته و وفقه فيها للدعاء بتعجيل فرجه فقال أحمد بن إسحاق فقلت له يا مولاي فهل من علامة يطمئن إليها قلبي فنطق الغلام ع بلسان عربي فصيح فقال أنا بقية الله في أرضه و المنتقم من أعدائه فلا تطلب أثرا بعد عين يا أحمد بن إسحاق فقال أحمد بن إسحاق فخرجت مسرورا فرحا فلما كان من الغد عدت إليه فقلت له يا ابن رسول الله لقد عظم سروري بما مننت به علي فما السنة الجارية فيه من الخضر و ذي القرنين؟ فقال طول الغيبة؛ حضرت خضر هزاران سال است که غایب است.يا أحمد قلت يا ابن رسول الله و إن غيبته لتطول قال‌اي و ربي حتى يرجع عن هذا الأمر أكثر القائلين به؛ این دعا را خیلی بخوانید یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک، زیرا حتی کسانی هم که معتقد به امامت حضرات معصومین ع بودند، منحرف می‌شوند.و لا يبقى إلا من أخذ الله عز و جل عهده لولايتنا و كتب في قلبه الإيمان و أيده بروح منه يا أحمد بن إسحاق هذا أمر من أمر الله و سر من سر الله و غيب من غيب الله فخذ ما آتيتك و اكتمه و كن من الشاكرين تكن معنا غدا في عليين.[5] این سنخ روایات است که سبب شده، امثال آن روایات را بگوئیم شاذ است و حتی اگر سندشان هم صحیح باشد، نمي‌توانیم آنها را بپذیریم. لذا اگر توانستیم آنها را توجیه کنیم می‌پذیریم و الا همه را رد می‌کنیم.
جابر دهها روایت در بحث مهدویت دارد که حتی در حد یک پایان نامه می‌توان راجع به شخصیت جابر و نوع روایات او مطلب نوشت. یکی از روایات نادري که نقل می‌کند، روایتی است که می‌گوید: بعد از حضرت مهدی ع شخصی می‌آید و سیصد و اندی سال حکومت می‌کند یا اینگونه بگوئید: بعد از فوت امام زمان ع و بعد از گذشت سیصد و اندی سال کسی می‌آید و حکومت می‌کند. در هر حال نتیجه یکی است وآن اینکه زمین بدون حجت باقی می‌ماند. این روایت حتی از امثال جابر هم باشد، باید توجیه شود و الا باید از آن اعراض شود.
والسلام علیکم و رحمة الله وبر کاته



[1] بصائرالدرجات ص 485، کافی ج1 ص178، الامامة و التبصرة ص 29، غیبت نعمانی ص 139، علل الشرایع ص 197، اثبات الهداة ج1 ص178، بحارالانوار ج23 ص 23.
[2] الامامة و التبصرة ص 25، علل الشرایع ص 197، دلائل الامامة ص 229، اثبات الهداة ج1 ص 121، بحار الانوار ج23 ص23.
[3] کافی ج1 ص 179.
[4] بحار الانوار، ج 38، ص 318 ـ معجم احاديث الامام المهدي، ج5: .
[5] معجم احادیث امام مهدی ع ج6 ص 90.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo