< فهرست دروس

درس مهدویت استاد طبسی

91/08/14

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث راجع به رجعت ائمه: و نقش آن‌ها در حكومت امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف است.آيا ائمه اطهار : تشكيل دهنده‌ي حكومت هستند و حكومت امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف مقدمه است؟ يا اينكه حضورشان تشريفاتي است ؛ تشريفي براي تجليل و تعظيم و احترام به حكومت جهاني امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف است.
مي‌دانيم كه ائمه: رجعت مي‌كنند ولي انگيزه آن بزرگواران را از رجعت نمي‌دانيم. در اين حوزه، امر بين افراط و تفريط است. بعضي مدعي هستند كه حكومت امام زمان مقدمه است و ائمه طاهرين: و اميرالمؤمنين روحي فداه در رجعت، حكومت مي‌كنند.در مقابل، بعضي افراد هستند كه اصلاً منكر رجعت ائمه طاهرين :، بلكه منكر اصل رجعت هستند.فعلا روي صحبت ما با كساني است كه مدعي هستند حكومت امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف مقدمه است و اصل حاكميت براي اميرالمؤمنين علیه‌السلام است.بررسي روايات در اين زمينه است.
از مجموع روايات بررسي شده، اصل رجعت ائمه را ثابت نموديم.يك يا دو روايتي هم كه نقش ائمه:، خصوصا اميرالمؤمنين علیه‌السلام را در حاكميت دوران رجعت ثابت مي‌كرد داراي مشكلات سندي بود.
بيان روايت
اين روايت در واقع همان خطبه غديريه است[1]. اين روايت را از كتاب احتجاج مي‌خوانم. در اين خطبه، پيامبر صلی‌الله علیه و آله وسلم از ائمه طاهرين و امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف نام مي‌برد. اواخر خطبه‌مي‌فرمايد كه:« مَعَاشِرَ النَّاسِ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ عَلِيّاً وَ الْأَئِمَّةَ الَّذِينَ ذَكَرْتُهُمْ فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظِيما» و در جاي ديگر خطبه مي‌فرمايد:
ادامه روايات رجعت پيامبر و اهل‌بيت:
روايت بيست و سوم:
«أَلَا إِنَّ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامَ أَكْثَرُ مِنْ أَنْ أُحْصِيَهُمَا وَ أُعَرِّفَهُمَا فَآمُرَ بِالْحَلَالِ وَ أَنْهَى عَنِ الْحَرَامِ فِي مَقَامٍ وَاحِدٍ فَأُمِرْتُ أَنْ آخُذَ الْبَيْعَةَ مِنْكُمْ وَ الصَّفْقَةَ لَكُمْ بِقَبُولِ مَا جِئْتُ بِهِ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي عَلِيٍّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِهِ الَّذِينَ هُمْ مِنِّي وَ مِنْهُ أَئِمَّةٌ قَائِمَةٌ مِنْهُمُ الْمَهْدِيُّ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ الَّذِي يَقْضِي بِالْحَق»
بدانيد! كه حلال و حرام بيش از آن است كه به شمار آيد و آن‌ها را معرفي كنم، پس در يك مكان امر به حلال نمودم و از حرام بازداشتم، و بهمين ترتيب از طرف خداوند مأمور شده‌ام كه از شما براى على بن أبى طالب و امامان پس از او كه از من و اويند از شما بيعت بگيرم، آنان تا روز قيامت امام و پيشوايند، و مهدى امّت من كه به حقّ داورى مى‌كند از آنان است.
در اين خطبه پيامبر صلی‌الله علیه و آله وسلم تصريح مي‌كند كه بعد از امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف، امام دوازدهم حجتي نخواهد بود. (شاهد بنده در اين جمله است كه ذكر مي‌كنم) پيامبر صلی‌الله علیه و آله وسلم مي‌فرمايد:
« مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنِّي نَبِيٌّ وَ عَلِيٌّ وَصِيِّي أَلَا إِنَّ خَاتَمَ الْأَئِمَّةِ مِنَّا الْقَائِمُ الْمَهْدِيُّ أَلَا إِنَّهُ الظَّاهِرُ عَلَى الدِّينِ»
اى گروه مردم! من نبى و على وصى است. بدانيد كه خاتم امامان: قائم مهدى، از ما است، بدانيد كه او مسلّط و قاهر در دين است. بدانيد، او از ستمكاران انتقام خواهد گرفت.
سپس، ‌پيامبر صلی‌الله علیه و آله وسلم خصوصيات چنين امامي – امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف - را بيان مي‌كند
«أَلَا إِنَّهُ الْمُنْتَقِمُ مِنَ الظَّالِمِينَ أَلَا إِنَّهُ فَاتِحُ الْحُصُونِ وَ هَادِمُهَا أَلَا إِنَّهُ قَاتِلُ كُلِّ قَبِيلَةٍ مِنْ أَهْلِ الشِّرْكِ أَلَا إِنَّهُ مُدْرِكٌ بِكُلِّ ثَارٍ لِأَوْلِيَاءِ اللَّهِ أَلَا إِنَّهُ النَّاصِرُ لِدِينِ اللَّهِ أَلَا إِنَّهُ الْغَرَّافُ فِي بَحْرٍ عَمِيقٍ أَلَا إِنَّهُ يَسِمُ كُلَّ ذِي فَضْلٍ بِفَضْلِهِ وَ كُلَّ ذِي جَهْلٍ بِجَهْلِهِ أَلَا إِنَّهُ خِيَرَةُ اللَّهِ وَ مُخْتَارُهُ أَلَا إِنَّهُ وَارِثُ كُلِّ عِلْمٍ وَ الْمُحِيطُ بِهِ أَلَا إِنَّهُ الْمُخْبِرُ عَنْ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الْمُنَبِّهُ بِأَمْرِ إِيمَانِهِ أَلَا إِنَّهُ الرَّشِيدُ السَّدِيدُ أَلَا إِنَّهُ الْمُفَوَّضُ إِلَيْهِ أَلَا إِنَّهُ قَدْ بَشَّرَ بِهِ مَنْ سَلَفَ بَيْنَ يَدَيْهِ»‌
بدانيد كه او مسلّط و قاهر در دين است. بدانيد، او از ستمكاران انتقام خواهد گرفت. بدانيد، او فاتح قلعه‌ها و شهرها است. بدانيد او مشركان و دشمنان دين را نابود مى‌كند. بدانيد، او خونبهاى اولياى خدا را مى‌گيرد، بدانيد، او يارى رسان دين خدا است، بدانيد، او از درياى وسيع حقيقت و معرفت مى‌نوشد، بدانيد، كه او هر كس را به فراخور حال و استعداد و كردارش مقام و رتبه مى‌دهد، بدانيد، او برگزيده و منتخب خداوند است. بدانيد، او وارث علوم [انبياء] و محيط بر [حقائق‌] آن است. بدانيد، او مخبر پروردگار و معرّف ايمان به او است، بدانيد، او صاحب عقل سليم و ثبات در رأى و عمل است. بدانيد، امور دين الهى به او واگذار مى‌شود، بدانيد، كه پيامبران گذشته به وجود او بشارت داده‌اند.
شاهد در اين جملات است:
أَلَا إِنَّهُ الْبَاقِي حُجَّةً وَ لَا حُجَّةَ بَعْدَهُ وَ لَا حَقَّ إِلَّا مَعَهُ وَ لَا نُورَ إِلَّا عِنْدَهُ أَلَا إِنَّهُ لَا غَالِبَ لَهُ وَ لَا مَنْصُورَ عَلَيْهِ أَلَا وَ إِنَّهُ وَلِيُّ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ حَكَمُهُ فِي خَلْقِهِ وَ أَمِينُهُ فِي سِرِّهِ وَ عَلَانِيَتِه
بدانيد، او حجّت باقى خدا است و پس از او حجّتى نيست، و حقّ تنها با اوست، و نور تنها نزد او مى‌باشد. بدانيد، او هميشه پيروز است و شكست در او راهى ندارد. بدانيد، او ولىّ خدا در زمين، و حاكم او در ميان بندگان، و امين به اسرار و ظواهر خدا است.
كساني كه مي‌گويند امام زمان علیه‌السلام رحلت مي‌كند و بعد از امام زمان مهدييني مي‌آيند، اين‌ها چه كساني‌ هستند؟ معصومند يا غيرمعصوم هستند؟ اگر غيرمعصوم هستند پس زمين از حجت خالي مي‌شود. اگر معصوم هستند آنها چه كساني هستند؟ آيا همان ائمه‌ي اثناعشرند يا غير از آنها هستند؟ و اگر غير آنها باشند، معنايش اين هست كه معصومين در اسلام بيش از 14نفر هستند.و اگر ائمه معصومين: هستند كه زمام امور را بدست مي‌گيرند با عبارت «أَلَا إِنَّهُ الْبَاقِي حُجَّةً وَ لَا حُجَّةَ بَعْدَهُ» سازگاري ندارد مگر اينكه تأويل كنيم – بگوييم حجت در كنار مهدي و يا در عرض آن حضرت است - كه آن هم خلاف است.
فرازي ديگر از اين خطبه چنين است:
مَعَاشِرَ النَّاسِ آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلى‌ أَدْبارِها
مَعَاشِرَ النَّاسِ النُّورُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِيَّ مَسْلُوكٌ ثُمَّ فِي عَلِيٍّ- ثُمَّ فِي النَّسْلِ مِنْهُ إِلَى الْقَائِمِ الْمَهْدِيِّ الَّذِي يَأْخُذُ بِحَقِ‌اللَّهِ وَ بِكُلِّ حَقٍّ هُوَ لَنَا لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ جَعَلَنَا حُجَّةً عَلَى الْمُقَصِّرِينَ وَ الْمُعَانِدِينَ وَ الْمُخَالِفِينَ وَ الْخَائِنِينَ وَ الْآثِمِينَ وَ الظَّالِمِينَ مِنْ جَمِيعِ الْعَالَمِينَ
اى گروه مردم! به خدا و پيامبرش و نورى كه با او نازل شده- قرآن- ايمان بياوريد پيش از آنكه چهره‌هايى را محو و ناپديد كنيم آن گونه كه آنها را به پشت سرشان بگردانيم. اى گروه مردم! نور خداوند در من راه يافته، سپس در على، و پس از آن در نسل او تا قائم مهدى جارى خواهد بود، مهدى، همو كه حقّ خدا و هر حقّى را مى‌گيرد از ماست، زيرا خداوند ما را حجّتى بر اهل تقصير و عناد و خلاف و خيانت و گناه و ستم و خلاصه بر همه جهانيان قرار داده است.
نتيجه بحث
عبارت «أَلَا إِنَّهُ الْبَاقِي حُجَّةً وَ لَا حُجَّةَ بَعْدَهُ»، در اين روايت با ادعاي مقدمه بودن حكومت حضرت مهدي عج الله تعالی فرجه الشریف براي حكومت ديگر ائمه معصومين: خصوصا اميرالمومنين علیه‌السلام، سازگاري ندارد.
بيان روايتي ديگر
اين روايت را مرحوم والد ما در «الشيعة و الرجعة، ج2، ص323 » از كتاب منتخب البصائر نقل مي‌كند.
مرحوم والد از مولف كتاب تعبير شيخ معتمد كرده است. انصافاً مرحوم سليمان مرد بزرگي بود. شخصيت بزرگوار، عالمي فاضل و اهل دقت در روايات بود.روايت را مفضل از امام صادق علیه‌السلام نقل مي‌كند. اين روايت مفصل كه ظاهرا مصاحبه مفضل با امام بوده، مشتمل بر جزئيات و تفاصيل جريان حضرت مهدي عج الله تعالی فرجه الشریف مي‌باشد.بنده اين روايت را از منبع اصلي نقل مي‌كنم. البته مرحوم مجلسي هم روايت را نقل كرده ولي از منبع، نامي بميان نياورده است.
قبلا گفتيم كه بخشي ازكتاب منتخب‌البصائر، تلخيص كتاب بصائر الدرجات سعد بن عبدالله اشعري است و قسمت ديگر آن، نقل از كتاب‌هاي ديگر است. مولِف هر وقت از جاي ديگر نقل كرده، منبع را نام مي‌برد- مثلا بالاسناد عن الصدوق و يا عن الشيخ الطوسي – تا با مطالب كتاب بصائر الدرجات اشتباه نگردد. اما روايت:
روايت بيست و چهارم:
«حَدَّثَنِي الْأَخُ الصَّالِحُ الرَّشِيدُ مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَسِّنٍ الْمَطَارَآبَادِيُّ أَنَّهُ وَجَدَ بِخَطِّ أَبِيهِ الرَّجُلِ الصَّالِحِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَسِّنٍ هَذَا الْحَدِيثَ الْآتِيَ ذِكْرُهُ وَ أَرَانِي خَطَّهُ وَ كَتَبْتُهُ مِنْهُ، وَ صُورَتُهُ ؛ الْحُسَيْنُ بْنُ حَمْدَانَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ وَ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِيَّيْنِ، عَنِْ أَبِي شُعَيْبٍ مُحَمَّدِ بْنِ نَصْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ الْفُرَاتِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُفَضَّلِ، عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ، قَالَ: سَأَلْتُ‌ سَيِّدِيَ‌ الصَّادِقَ‌ ع هَلْ لِلْمَأْمُولِ الْمُنْتَظَرِ الْمَهْدِيِّ ع مِنْ وَقْتٍ مُوَقَّتٍ يَعْلَمُهُ النَّاسُ؟ فَقَالَ: «حَاشَ لِلَّهِ أَنْ يُوَقِّتَ ظُهُورَهُ بِوَقْتٍ يَعْلَمُهُ شِيعَتُنَا». قُلْتُ: يَا سَيِّدِي وَ لِمَ ذَاكَ؟ قَالَ: «لِأَنَّهُ هُوَ السَّاعَةُ الَّتِي قَالَ اللَّهُ تَعَالَى:‌
از مفضل بن عمر روايت شده است كه گفت: از آقايم حضرت صادق عليه السّلام پرسيدم: آيا مأموريت مهدى منتظر وقت معينى دارد كه بايد مردم بدانند كى خواهد بود؟ فرمود: حاشا كه خداوند وقت ظهور اورا طورى معين كند كه شيعيان ما آن را بدانند. عرضكردم: آقا براى چه؟ فرمود زيرا وقت ظهور او همان ساعتى است كه خداوند ميفرمايد:
« يَسْئَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْساها قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبِّي لا يُجَلِّيها لِوَقْتِها إِلَّا هُوَ ثَقُلَتْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هِيَ السَّاعَةُ الَّتِي قَالَ اللَّهُ‌ يَسْئَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْساها»
«درباره قيامت از تو سؤال مى‌كنند، كى فرامى‌رسد؟! بگو: «علمش فقط نزد پروردگار من است و هيچ كس جز او (نمى‌تواند) وقت آن را آشكار سازد (اما قيام قيامت، حتى) در آسمانها و زمين، سنگين (و بسيار پر اهميت) است و جز بطور ناگهانى، به سراغ شما نمى‌آيد!» (باز) از تو سؤال مى‌كنند، چنان كه گويى تو از زمان وقوع آن با خبرى! بگو: «علمش تنها نزد خداست ولى بيشتر مردم نمى‌دانند»
«وَ قَالَ‌ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ» وَ لَمْ يَقُلْ إِنَّهَا عِنْدَ أَحَدٍ
علم آن وقت فقط در نزد خداست. و در آيه ديگر فرمود:
«وَ قَالَ‌ فَهَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِيَهُمْ بَغْتَةً فَقَدْ جاءَ أَشْراطُها»
آيا آنها [كافران‌] جز اين انتظارى دارند كه قيامت ناگهان فرا رسد (آن گاه ايمان آورند)، در حالى كه هم اكنون نشانه‌هاى آن آمده است اما هنگامى كه بيايد، تذكّر (و ايمان) آنها سودى نخواهد داشت!
«وَ قَالَ‌ اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ » قيامت نزديك شد و ماه از هم شكافت! و در آيه ديگر فرمود:
وَ قَالَ‌ ما يُدْرِيكَ لَعَلَّ السَّاعَةَ قَرِيبٌ. يَسْتَعْجِلُ بِهَا الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِها وَ الَّذِينَ آمَنُوا مُشْفِقُونَ مِنْها وَ يَعْلَمُونَ أَنَّهَا الْحَقُّ أَلا إِنَّ الَّذِينَ يُمارُونَ فِي السَّاعَةِ لَفِي ضَلالٍ بَعِيدٍ
تو چه مى‌دانى شايد ساعت (قيام قيامت) نزديك باشد. كسانى كه به قيامت ايمان ندارند درباره آن شتاب مى‌كنند ولى آنها كه ايمان آورده‌اند پيوسته از آن هراسانند، و مى‌دانند آن حق است آگاه باشيد كسانى كه در قيامت ترديد مى‌كنند، در گمراهى عميقى هستند.
قُلْتُ: فَمَا مَعْنَى يُمَارُونَ؟ قَالَ «يَقُولُونَ مَتَى وُلِدَ، وَ مَنْ رَآهُ‌؟ وَ أَيْنَ يَكُونُ؟ وَ مَتَى يَظْهَرُ؟ وَ كُلُّ ذَلِكَ اسْتِعْجَالًا لِأَمْرِ اللَّهِ، وَ شَكّاً فِي قَضَائِهِ، وَ دُخُولًا فِي قُدْرَتِهِ، أُولَئِكَ الذي [الَّذِينَ‌] خَسِرُوا الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةَ وَ إِنَّ لِلْكَافِرِينَ لَشَرَّ مَآبٍ».
عرض كردم: معنى «يمارون» چيست؟ فرمود: يعنى مردم ميگويند قائم كى متولد شده و چه كسي او را ديده، و حالا كجاست و چه وقت آشكار مى‌شود؟ اينها همه عجله در امر خدا و شك در قضاى الهى و دخالت در قدرت اوست اينان كسانى هستند كه در دنيا زيان مى‌برند و پايان بد از آن كافران است
قُلْتُ: أَ فَلَا تُوَقِّتُ لَهُ وَقْتاً؟ فَقَالَ: «يَا مُفَضَّلُ لَا أُوَقِّتُ لَهُ وَقْتاً، وَ لَا يُوَقَّتُ لَهُ وقتا [وَقْتٌ‌]، إِنَّ مَنْ وَقَّتَ لِمَهْدِيِّنَا وَقْتاً فَقَدْ شَارَكَ اللَّهَ فِي عِلْمِهِ، وَ ادَّعَى أَنَّهُ ظَهَرَ عَلَى سِرِّهِ‌...
عرض كردم: آيا وقتى براى آن تعيين نشده؟ فرمود: اى مفضل! نه من براي آن وقتى، معين مي‌كنم و نه وقتي براي آن تعيين شده است! هر كس براى ظهور مهدى ما وقت تعيين كند، خود را در علم خداوند شريك
دانسته و (بناحق) ادعا كرده كه توانسته است بر اسرار خدا آگاهى يابد!
...قَالَ الْمُفَضَّلُ: يَا مَوْلَايَ فَكَيْفَ يُدْرَى‌ ظُهُورُ الْمَهْدِيِّ ع وَ إِلَيْهِ التَّسْلِيمُ؟
مفضل گفت: چگونه ظهورش دانسته مي‌شود تا از او پيروي شود.
قَالَ ع: «يَا مُفَضَّلُ يَظْهَرُ فِي شُبْهَةٍ لِيَسْتَبِينَ، فَيَعْلُو ذِكْرُهُ، وَ يَظْهَرُ أَمْرُهُ، وَ يُنَادَى بِاسْمِهِ وَ كُنْيَتِهِ وَ نَسَبِهِ، وَ يَكْثُرُ ذَلِكَ عَلَى أَفْوَاهِ الْمُحِقِّينَ وَ الْمُبْطِلِينَ، وَ الْمُوَافِقِينَ وَ الْمُخَالِفِينَ، لِتَلْزَمَهُمُ الْحُجَّةُ بِمَعْرِفَتِهِمْ‌
مفضل گفت: در وقت ظهورش چگونه است؟ فرمود: اى مفضل! او در وضع شبهه‌ناكى آشكار مى‌شود، تا اينكه امرش روشن شود و نامش بالا رود و كارش آشكار گردد، و نام و كنيه و نسبش برده‌ شود، و آوازه او در زبان پيروان حق و باطل و موافقين و مخالفين زياد برده مى‌شود؛ تا اينكه بواسطه شناختن او حجت بر مردم تمام شود.
«... ثُمَّ يَظْهَرُ الْحُسَيْنُ ع فِي اثْنَيْ عَشَرَ أَلْفَ صِدِّيقٍ وَ اثْنَيْنِ وَ سَبْعِينَ رَجُلًا مِن أَصْحَابِهِ يَوْمَ كَرْبَلَاءَ فَيَا لَكَ عِنْدَهَا مِنْ كَرَّةٍ زَهْرَاءَ بَيْضَاءَ ثُمَّ يَخْرُجُ الصِّدِّيقُ الْأَكْبَرُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع وَ يُنْصَبُ لَهُ الْقُبَّةُ بِالنَّجَفِ وَ يُقَامُ أَرْكَانُهَا رُكْنٌ بِالنَّجَفِ وَ رُكْنٌ بِهَجَرَ وَ رُكْنٌ بِصَنْعَاءَ وَ رُكْنٌ بِأَرْضِ طَيْبَةَ...»[2]
آنگاه حسين علیه‌السلام با دوازده هزار صديق و هفتاد و دو نفرى كه در كربلا از ياران او بودند و با وى شهيد شدند، آشكار مى‌شود. اى خوش آن رجعت نورى، سپس صديق اكبر امير المؤمنين على بن ابى طالب علیه‌السلام ظهور ميكند و خيمه‌اى كه بر چهار پايه استوار باشد در نجف براى وى بر سر پا ميكنند. يك پايه آن در نجف و پايه‌اى در حجر اسماعيل و پايه‌اى در صفا و پايه‌اى در زمين مدينه است.
ان شاء الله باقي روايت را در جلسه بعد دنبال مي‌كنيم زيرا در اين روايت، رجعت ائمه اطهار: بيان شده است.



[1]. بنده اسناد خطبه غدير را در مباحث كلام بررسي كردم كه آيا اين خطبه‌ي غدير فقط اختصاص به كتاب شريف احتجاج دارد و يا ديگران هم نقل نموده‌اند؟ لذا در اينجا متعرض اين بحث نمي‌شوم مگر اينكه لازم باشد اشاره اجمالي كنم .
[2]. مختصر البصائر؛ ص434 به بعد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo