< فهرست دروس

درس مهدویت استاد طبسی

91/08/17

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث در بررسي روايات رجعت معصومين: بود. تا كنون بيش از 20 روايت در اين زمينه بررسي شد كه همگي بر رجعت معصومين: و جمعي از انبياء: اتفاق داشتند. لذا اين امرِ رجعت، براي آن بزرگواران، تقريبا از مسلمات است. اكنون صحبت در اين است كه آيا رجعت ائمه: براي حكومت و زمامداري است؟ آیا ائمه:، بعد از امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف زمام امور را بدست گرفته و تشكيل حكومت می‌دهند؟ درباره چنين تفصيلاتي از رجعت،ظاهرا 2 يا 3 روايت وارد شده است – رواياتي با تعابيري مانند: لَيَمْلِكَنَّ‌ و لَا بُدَّ أَنْ يَطَئَانِ الْأَرْضَ -كه اين روايات هم، مشكل سندي داشتند. بنابر اين، تفصيلات رجعت ( چند بار رجعت ائمه، براي حكومت و يا به جهت تعظيم آنان از حكومت حضرت مهدي و...) براي ما ثابت نشده است.خصوصا در مقابل، آيات و رواياتي داريم كه به طور صريح و شفاف بر حكومت و حاكميت امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف دلالت دارد و اينكه او آخرين حجت الهي در زمين است و بعد او تا قيام قيامت ]چهل روز[ حجتي در زمين نخواهد بود. اين روايات به جزئيات و تفصيلات حكومت امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف پرداخته است.
نتيجه مقدمه
پس اصل رجعت را در مورد معصومين: مي‌پذيريم و قبول تفصيلات رجعت نياز به دقت بيشتري دارد.مفصل‌ترين روايت در رجعت، همان روايت الهدايه‌الكبري بود كه آن‌هم بيشتر روي شكوائيه‌هاي معصومين در نزد پيامبر صلی الله علیه وآله وسلم در دوران رجعت تاكيد داشت. و سخني از، حكومت آن حضرات به ميان نياورده بود.
آيا رجعت قابل انكار است؟
در مقابل قول كساني كه ائمه طاهرين: مخصوصاً اميرالمؤمنين علیه‌السلام، در رجعت تشكيل حكومت داده و حاكميت را به‌دست مي‌گيرند، يك نظر تفريطي هم هست كه قائلند، اصلاً دليل روشني بر رجعت ائمه: نداريم و رجعت آن‌ها ثابت نمي‌باشد؛ این در حالي است كه روايات رجعت متواتر و قضيه رجعت از مسلمات است كه ما نمي‌توانيم اصل آن را منكر شويم.
كلام بزرگان در باب رجعت:
1. كلام سيد مرتضي
«و قال السيد الشريف المرتضى رضي الله عنه و حشره مع آبائه الطاهرين في أجوبة المسائل التي وردت عليه من بلد الري حيث سألوا عن حقيقة الرجعة لأن شذاذ الإمامية يذهبون إلى أن الرجعة رجوع دولتهم في أيام القائم ع من دون رجوع أجسامهم».
سيد مرتضى 1 در پاسخ مسائلى كه از شهر «رى» از وى پرسيده‌اند، از جمله در باره «رجعت» كه سؤال كرده بودند: عده قليلى از شيعيان عقيده دارند كه «رجعت» يعنى بازگشت دولت آل محمد در زمان قائم عج الله تعالی فرجه الشریف بدون رجوع بدنهاى آنها – رجعت حكومت آن‌ها نه رجعت خودشان- چنين فرموده است:
«الجواب: اعلم أن الذي تذهب الشيعة الإمامية إليه أن الله تعالى يعيد عند ظهور إمام الزمان المهدي ع قوما ممن كان قد تقدم موته من شيعته ليفوزوا بثواب نصرته و معونته و مشاهدة دولته ـ و يعيد أيضا قوما من أعدائه لينتقم منهم ـ فيلتذّوا بما يشاهدون من ظهور الحق و علّو كلمة أهله.»
عقيده شيعه اماميه در باره رجعت آنست كه خداوند متعال در هنگام ظهور امام زمان مهدى عج الله تعالی فرجه الشریف مردمى از شيعيان آن حضرت را كه قبلا مرده بودند، به‌دنيا برمي‌گرداند.تا به‌ثواب يارى او و مساعدت وى و مشاهده دولت آن حضرت فائز گردند. همچنين مردمى از دشمنان آن حضرت را نيز زنده ميگرداند، تا از آنها انتقام گيرد.و آنها نيز از مشاهده ظهور حق و بالا گرفتن دين پيروان حق، آزرده شوند.
«و الدلالة على صحة هذا المذهب، أن الذي ذهبوا إليه مما لا شبهة على عاقل في أنه مقدور لله تعالى غير مستحيل في نفسه فإنا نرى كثيرا من مخالفينا ينكرون الرجعة إنكار من يراها مستحيلة غير مقدورة و إذا ثبت جواز الرجعة و دخولها تحت المقدور فالطريق إلى إثباتها إجماع الإمامية على وقوعها فإنهم لا يختلفون في ذلك و إجماعهم قد بينا في مواضع من كتبنا أنه حجة لدخول قول الإمام «ع» فيه و ما يشتمل على قول المعصوم من الأقوال لا بد فيه من كونه صوابا.»[1]
دليل بر اثبات رجعت اينست كه: هيچ عاقلى ترديد ندارد، كه خداوند قدرت بر زنده گردانيدن مردمى در پايان روزگار را، دارد. و اين معنى في نفسه محال نيست. پس‌وقتى ثابت شد كه رجعت عقلاً جايز و از قدرت خداوند خارج نيست، راه اثبات آن به‌اين است كه مي‌گوئيم علماى شيعه اجماع دارند كه اين معنى واقع مى‌شود، و ما در كتب خود ثابت نموده‌ايم كه اجماع علماى شيعه حجت است، زيرا حاكى از وجود قول امام علیه‌السلام در بين اين اقوال است.
2. كلام شيخ مفيد در المسائل العكبريه
‌«(المسألة الحادية و العشرون) و سُئِل عن قوله تعالى‌ «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهاد»
قد قالت‌ الإمامية إن‌ الله‌ تعالى ينجز الوعد بالنصر للأولياء قبل الآخرة عند قيام القائم و الكرة التي وعد بها المؤمنين و هذا لا يمنع‌ من تمام الظلم عليهم حينا مع النصر لهم في العاقبة حسب ما ذكرناه[2]
وقتي از شيخ مفيد در مورد ياري خداوند با توجه به آيه «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا...» سوال شد، فرمودند: رأي اماميه اين است كه تحقق وعده الهي، هنگام قيام امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف قبل از آخرت است.
بيان شيخ مفيد در اوائل المقالات
«القول في الرجعة وأقول: إن الله - تعالى - يرد قوما من الأموات إلى الدنيا في صورهم التي كانوا عليها فيعز منهم فريقا ويذل فريقا ويديل المحقين من المبطلين والمظلومين منهم من الظالمين، وذلك عند قيام مهدي آل محمد:.
خداوند تعالي گروهي از مردگان را به همان شكل هائي كه بوده‌اند، به دنيا باز مي‌گرداند. پس گروهي از آنان را عزيز و گروهي را خوار و ذليل مي‌كند و حقوق صاحبان حق و مظلومين را از ظالمان مي‌گيرد و اين مسأله در زمان قيام حضرت مهدي عج الله تعالی فرجه الشریف است.
وأقول: إن الراجعين إلى الدنيا فريقان: أحدهما من علت درجته في الإيمان، وكثرت أعماله الصالحات، وخرج من الدنيا على اجتناب الكبائر الموبقات، فيريه الله - عز وجل - دولة الحق ويعزه بها ويعطيه من الدنيا ما كان يتمناه والآخر من بلغ الغاية في الفسادوانتهى في خلاف المحقين إلى أقصى الغايات وكثر ظلمه لأولياء الله واقترافه السيئات، فينتصر الله - تعالى - لمن تعدى عليه قبل الممات، ويشفي غيظهم منه بما يحله من النقمات، ثم يصير الفريقان من بعد ذلك إلى الموت ومن بعده إلى النشور وما يستحقونه من دوام الثواب والعقاب، وقد جاء القرآن بصحة ذلك وتظاهرت به الأخبار والامامية بأجمعها عليه إلا شذاذا منهم تأولوا ما ورد فيه مما ذكرناه على وجه يخالف ما وصفناه.»[3]
رجعت كنندگان به دنيا دو گروه هستند. 1- ماحضين در ايمان با اعمال صالحه زياد كه اين‌ها به دنيا بازگردانده مي‌شوند و هر چه در دنيا آرزو داشته‌و به آن نرسيده‌اند به آن‌ها عطا مي‌شود. 2- گروهي كه ماحض در كفر و ظلم بودند، تا گوشه‌اي از عقوبت جنايات خود را ببينند..و بعد به قيامت متصل شوند.
3. مرحوم صدوق در كتاب اعتقادات مي‌فرمايد:
اعتقادنا في الرجعة أنها حق[4] وقد قال تعالى: و بعد آيات متعددي را براي اثبات وقوع رجعت مي‌آورد: مانند: « ألم تر إلى الذين خرجوا من ديارهم وهم ألوف حذر الموت فقال لهم الله موتوا ثم أحياهم»[5]
4. مرحوم حسن بن سليمان قمي هم مانند مرحوم صدوق استدلال كرده و سپس آيات را مي‌آورد و در اين باره ادعاي اجماع شيخ مفيد و سيد مرتضي را نقل مي‌كند.[6]
·مرحوم طريحي هم باز همين مطلب را مي‌فرمايد.[7]
5. مجلسي دوم ميفرمايند: بر مومن واجب است كه ايمان به رجعت داشته باشد زيرا كه آن از اختصاصات شيعه است. و ثبوت رجعت از طرف ائمه بين خاصه و عامه مشهور است.آن‌چه كه ما از روايات مي‌فهميم اين است كه خداوند گروهي از مومنين خالص را به دنيا مي‌آورد تا چشمشان به دولت كريمه روشن شود و گروهي از كافران معاند هم به دنيا ميآيند تا در دنيا انتقام گرفته شوند. ولي مستضعفان در دين رجعت نمي‌كنند.[8]
اما درباره رجعت ائمه:، روايات متعددي وارد شده كه بعضي بر رجعت اميرالمومنين علیه‌السلام و بعضي بر رجعت امام حسين علیه‌السلام و تعدادي هم بر رجعت پيامبر اكرم صلی الله علیه وآله وسلم و ساير ائمه : اشاره دارد.
اما روايات در مورد زمان رجعت (زمان امام مهدي عج الله تعالی فرجه الشریف و يا قبل او و يا بعد او) مختلف است. آن‌چه كه بر مومن واجب است اين است كه معترف به رجوع بعضي از مردم و ائمه: باشد(اجمالا بداند كه رجعت است) و تفصيلات آن را به خود ائمه: واگذار كند.
سپس ايشان مي‌فرمايد: كه من يك كتاب مستقلي راجع به رجعت دارم.[9]
ايشان، باز در حق اليقين مي‌فرمايد: از جمله مطالبي كه مورد اجماع شيعه و از ضروريات مذهب شيعه است، حقيقت رجعت است كه ماحض الايمان و ماحض الكفر رجعت مي‌كنند.[10]
6. مرحوم حر عاملي هم در الإيقاظ من الهجعة بالبرهان على الرجعة، علاوه بر اينكه ادعاي اجماع كرده، معتقد است كه رجعت از ضروريات مذهب است.[11]
7. مرحوم جزائري[12] هم باز همين‌گونه در مورد رجعت مي‌فرمايد... تا مرحوم نوري و...
8. مرحوم سيدابوالحسن اصفهاني[13] در پاسخ اين سوال: آيا هنگامي كه امام زمان علیه‌السلام ظهور مي‌كند، ائمه هم رجعت مي‌كنند؟ (تاريخ سوال: 17ماه رمضان 1363 هـ يعني حدود 70 سال قبل، اين سوال را مرحوم والد براي ايشان نقل مي‌كند) جواب مي‌فرمايد: «نعم الاخبار المتواتره، دالَّة علي رجوع الائمه بعد ظهور الحجة عج الله تعالی فرجه الشریف ؛ الاحقر السيد ابوالحسن اصفهاني»
پس اصل رجعت ائمه: از مسلّمات است و جاي خدشه و ترديد نيست، هر چند بعضي از معاصرين به گونه ديگري با روايات رجعت برخورد كرده‌اند. با تمام احترامي كه براي ايشان، قائل هستيم ولي حرفشان را نمي‌پذيريم. بايد احاطه‌اي به روايات داشت، نگاهي به كلمات بزرگان نمود. نبايد فقط به كتاب شريف بحار الانوار اكتفا كرد. بله، بحار الانوار، روايات را نقل كرده و انصافاً جامع هم هست ولي نبايد بحار را محور قرار داد بلكه بايد به مصادر بحار هم توجه كرد. البته خود بحارالانوار كم نيست،حرف مجلسي هم كم نيست، همان حرفهايش هم، حجت است.
بیان مرحوم صدر در مورد رجعت
قيادة ما بعد المهدي (رهبری و زمامداری بعد از امام مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف )
وأعني به نوعية الحاكم الأعلى الذي يتولى رئاسة الدولة العالمية العادلة بعده ونوجَّه بهذا الصدد أطروحتين رئيسيتين: حاكم دولت عدل جهانى پس از امام زمان علیه‌السلام چه كسى خواهد بود؟ براى پاسخ به اين سؤال، نخست بايد دو نظريه را مورد بررسى و كاوش قرار دهيم). ]ایشان فرض را براین گرفته كه امام زمان علیه‌السلام در همين دنيا قبل از قيامت به فاصله‌ي زيادي از دنيا مي‌رود، لذا سؤال از رهبري و مرجعيت بعد از امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف می‌نماید)
الأطروحة الأولى: القول بالرجعة،‌اي الإلتزام برجوع الأئمة المعصومين إلى الدنيا ليمارسوا الحكم بعد المهدي[
الف) رجعت و بازگشت امامان معصوم علیه‌السلام به دنيا و تداوم حكومت جهانى.
الأطروحة الثانية: حكم الأولياء الصالحين بعد المهدي علیه‌السلام
ب) به حاكميت رسيدن اولياى صالح.
وقد ورد في إثبات كل من الأطروحتين عدد من الأخبار، لا بد من سماع المهم منها، وعرضها على القواعد والقرائن العامة، لنختار في النهاية إحدى الأطروحتين.
در تأييد هر دو نظريه، رواياتى وجود دارد كه مهم‌ترين آنها را آورده و پس از نقد هر كدام به وسيله اصول و قراين كلى، سرانجام يكى را بر مى‌گزينيم.
القول بالرجعة: (قول به رجعت، امامان معصوم علیه‌السلام ) حين ننظر إلى المفهوم على سعته، يحتمل أن يكون له أحد عدة معان: (اين مفهوم در گستره ی خود، مى‌تواند چند معنا داشته باشد):
معانی رجعت در کلام مرحوم صدر
المعنى الأول:
ظهور المهدي نفسه،فإنه قد يصطلح عليه بالرجعة، باعتبار رجوعه إلى الناس بعد الغيبة،أو باعتبار رجوع العالم إلى الحق والعدل بعد الإنحراف. وهذا المعنى حق صحيح، إلا أن اصطلاح الرجعة عليه غير صحيح، لأنه يوهم المعاني الاخرى الآتية التي هي محل الجدل والنقاش،ونحن في غنى عن هذا الإصطلاح بعد إمكان التعبير عن ظهور المهدي بمختلف التعابير،وقد مشينا في هذا الكتاب على تسميته ( بالظهور).
 ١ - ظهور امام مهدى عج الله تعالی فرجه الشریف، گاه از ظهور آن حضرت، به «رجعت» ياد مى‌شود. اين تعبير يا بيانگر آن است كه ايشان پس از دوران غيبت به سوى مردم بازمى‌گردد و يا اينكه با ظهور او، جهانيان پس از سقوط و انحراف، به سوی حق و عدالت بازمى‌گردند. اين معنا، سخن درستى است ولى اطلاق واژه رجعت بر آن نادرست مى‌باشد زيرا موهم معانى ديگرى است كه موجب اشتباه و نزاع مى‌گردد. بنابراين نيازى به جعل اين اصطلاح نيست و مى‌توان از آن رويداد بزرگ، با تعابير ديگرى ياد كرد. ما در اين كتاب واژه ی «ظهور» را برگزيده‌ايم.
المعنى الثاني:
رجوع بعض الأموات إلى الدنيا، وإن لم يكونوا من الأئمة المعصومين.وخاصة من محض الإيمان محضاً ومن محض الكفر محضاً.
٢-بازگشت برخى اموات به دنيا (هر چند از امامان معصوم نباشند) ؛ به ويژه مؤمنان خالص و ماحضین در کفر و عناد
المعنى الثالث:
رجوع بعض الأئمة المعصومين (ع) كأمير المؤمنين علي والحسين،وربما قيل برجوع النبي أيضاً.وهم يرجعون على شكل يختلف عن حال وجودهم الأول في الدنيا من حيث الترتيب ومن حيث الفترة الزمنية أيضاً.
٣-بازگشت عده‌اى از معصومين؛ مانند: امير المؤمنين علیه‌السلام و امام حسين علیه‌السلام و چه بسا خود پيامبر اكرم صلی الله علیه وآله وسلم، البته ترتيب اين رجعت، مانند ترتيب قبلى امامت آنها در دنيا نخواهد بود.
المعنى الرابع:
رجوع كل الأئمة (ع) بشكل عكسي، ضد الترتيب الذي كانوا عليه في الدنيا، فبعد المهدي يظهر أبوه الإمام الحسن العسكري وبعده يظهر أبوه الإمام علي الهادي وهكذا »[14]
 4-بازگشت همه ی امامان معصوم: به ترتيب از آخر.(بعد امام مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف، امام عسکری علیه‌السلام و سپس امام هادی علیه‌السلام و همچنان برعکس ترتیب آن‌ها در دنیا) اين بود خلاصه فرمايش مرحم صدر ولي البته بنده این شکل از رجعت را جایی ندیده ام. إن شاء الله در جلسه بعد، مباحث را دنبال می‌کنیم.
وَ آخِرُ دَعْوانا أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمين



[1]. شيخ حر عاملى، الإيقاظ من الهجعة بالبرهان على الرجعة، النص، ص58.
[2]. شيخ مفيد، المسائل العكبرية،ص72، الشيعه و الرّجعة، ج2،ص مرحوم والدم آيه الله شيخ محمدرضا طبسي.
[3]. شيخ المفيد، أوائل المقالات، ص 77 - 78.
[4]. الاعتقادات في دين الإمامية، شيخ الصدوق،ص 60 - 62.
[6] . مختصر بصائر الدرجات، ص13.
[7] . مجمع البحرين، ذيل ماده «رجع».
[8] . رسالة الاعتقادات، ص91.
[9]. بحارالانوار، ج53، ص138.
[10]. مجلسي، حق اليقين، ج2، ص335. .
[11].حر عاملي، الايقاظ، ص407.
[12] . جزايري، الانوار النعمانيه، ج2، ص71.
[13].مرحوم والد، 15 سال شاگرد مرحوم سيدابوالحسن اصفهاني بودند. در قم ظاهراً هفت سال شاگرد مرحوم آيت الله العظمي حائري بودند. بعد از سن27 سالگي نجف اشرف رفتند. در سفري به نجف اشرف، نمي‌دانم آقاي بلاغي به ايشان چه فرموده‌بود كه ديگر ايشان، مصمم به رفتن مي‌شوند. با اينكه مرحوم حائري هم موافق نبودند. مرحوم آقاي حائري كه در عشق علي درس مي‌گفتند سوار بر مركبشان بودند، به طرف درس مي‌آمدند كه والد ما با ايشان روبرو مي‌شود و قبل از اينكه به ايشان بگويد كه مي‌خواهم براي رفتن، خداحافظي كنم، فرموده بود، مي‌خواهي بروي؟! عرض كرده بود: بله؛ مرحوم آقاي حائري خيلي ناراحت شده و ازايشان رو برمي‌گرداند. 40 سال نجف اشرف بودند و جزء‌ملازمين آيت الله العظمي آقا سيد ابوالحسن اصفهاني و عضو لجنه‌ي استفتائاتشان بودند. در كتاب دانشمندان و كتاب آثار الحجة آمده كه 6 نفر عضو لجنه‌ي استفتائات؛ مرحوم آقاي بجنوردي و شيخ موسي خوانساري مقرر درس مرحوم آقاي نائيني و شيخ حسين حلي و مرحوم والد و شيخ محمد علي كاظميني و شيخ حسين همداني، ( كتاب آثار الحجة، ج2، ص366).
[14]. تاریخ مابعد الظهور، ج 3 ص 630.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo