< فهرست دروس

درس مهدویت استاد طبسی

91/08/20

بسم الله الرحمن الرحیم


بحث در رجعت ائمه معصومین: است. گقته شد که در مقابل قولِ بعضی از معاصرین که حكومت امام زمان روحي فداه را مقدمه حکومت علي بن ابي‌طالب علیه‌السلام دانسته، عده ای از معاصرین هم، اصل رجعت ائمه: را منکر شده‌اند. قسمتی از سخنان این معاصر را در جلسه قبل نقل کردیم. ایشان دو نظر در مورد رجعت را نقل نموده است:
الف) رجعت و بازگشت امامان معصوم علیه‌السلام به دنيا برای حاکمیت
ب) به حاكميت رسيدن اولياى صالح و زمامداری امور بوسیله مهدیین
ما در جلسات قبل، روایات مربوط به حاکمیت مهدیین را بررسی کردیم – حدود 4 تا 5 روایت - که همه این روایات از مشکل سندی برخوردار بودند.
فاضل معاصر برای خود رجعت، چند معنا ترسیم می‌کند:
١- ظهور امام مهدى عج الله تعالی فرجه الشریف، گاه از ظهور آن حضرت، به «رجعت» ياد مى‌شود
٢- بازگشت برخى اموات به دنيا (گر چه از امامان معصوم نباشند) ؛ به ويژه مؤمنان خالص و ماحضین درکفر
٣- بازگشت عده‌اى از معصومين؛ مانند: امير المؤمنين علیه‌السلام و امام حسين علیه‌السلام و چه بسا خود پيامبر اكرم صلی الله علیه وآله وسلم، البته ترتيب اين رجعت، مانند ترتيب قبلى امامت آنها در دنيا نخواهد بود.
 4- بازگشت همه ی امامان معصوم: به ترتيب از آخر.
«والمعنيان الأخيران، قائمان على الفهم الإمامي للإسلام كما هو واضح.كما أن المعاني الثلاثة الأخيرة التي وقعت محل الجدل والنقاش في الفكر الإسلامي.»
دو معنى اخير، (3 و 4) مبتنى بر برداشت اماميه مى‌باشد؛ همان طور كه سه معنى اخير، ( 2 و 3 و 4 ) محل بحث و جدل و اشكال در انديشه اسلامى است.
بیان روایات در کلام مرحوم صدر
«وينبغي لنا أولاً:أن نسرد الأخبار الدالة على ذلك،ونحن نختار نماذج مهمة ولا نقصد الإستيعاب»
در اينجا نمونه‌اى از مهم‌ترين روايات را مى‌آوريم:
آیا این‌ها احتمالات است يا اقوال و يا هر دو است؟ اگر اقوال است باید قائلش را ذکر کند و اگر احتمال است باید منشأ احتمال بیان گردد. ظاهرا فاضل معاصر در این جا روایات را خلط می‌کند.( بعضی از روایات مربوط به يك احتمال را در احتمال دیگر ذکر می‌کند). ضمن اینکه برای احتمال چهارم - بازگشت همه ی امامان معصوم: به ترتيب از آخر- روايتي ذکر نمی‌کند و بنده هم برای چنین احتمالی قائلی نیافته ام.
ایشان روایات را معمولا از بحارالانوار نقل می‌کنند.
روایت اول
«أخرج المجلسي في البحار عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ حُمْرَانَ بْنَ أَعْيَنَ وَ أَبَا الْخَطَّابِ يُحَدِّثَانِ جَمِيعاً - قَبْلَ أَنْ يُحْدِثَ أَبُو الْخَطَّابِ مَا أَحْدَثَ – (قبل از انحراف عقیدتی ابوالخطاب) أَنَّهُمَا سَمِعَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ‌ أَوَّلُ‌ مَنْ‌ تَنْشَقُ‌ الْأَرْضُ عَنْهُ وَ يَرْجِعُ إِلَى الدُّنْيَا الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ ع وَ إِنَّ الرَّجْعَةَ لَيْسَتْ بِعَامَّةٍ وَ هِيَ خَاصَّةٌ لَا يَرْجِعُ إِلَّا مَنْ مَحَضَ الْإِيمَانَ مَحْضاً أَوْ مَحَضَ الشِّرْكَ مَحْضاً.»[1]
علامه مجلسى به سند خود از محمّد بن مسلم روايت كرده است كه حضرت صادق علیه‌السلام فرمود: نخستين كسى كه قبرش شكافته مى‌شود و به دنيا بازمى‌گردد، حسين بن على علیه‌السلام است و رجعت براى همگان نيست بلكه براى افراد خاصى است؛ آن كسانى كه ايمانى خالص و ناب دارند و يا كفرى عميق و شرکی ریشه دار.
این روایت هم می‌تواند مستند برای معنای دوم (رجوع مردگان) و هم معنای سوم (رجوع ائمه اطهار) باشد.
روایت دوم
«بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ بُكَيْرِ بْنِ أَعْيَنَ قَالَ‌ قَالَ لِي مَنْ لَا أَشُكُّ فِيهِ يَعْنِي أَبَا جَعْفَرٍ ع إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص وَ عَلِيّاً سَيَرْجِعَانِ‌[2]
و به همين سند از بكير بن اعين نقل شده است – کسی که در سخن او تردیدی ندارم یعنی - امام باقر علیه‌السلام فرمود: رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم و على بن ابى طالب علیه‌السلام [به دنيا] بازخواهندگشت.
روايت، مستند براي احتمال سوم (رجعت ائمه: و حتي پيامبر اكرم صلی الله علیه وآله وسلم ) است.
روایت سوم
«...عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الطَّيَّارِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع‌ فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‌ وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً[3]- فَقَالَ لَيْسَ أَحَدٌ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ قُتِلَ إِلَّا سَيَرْجِعُ‌ حَتَّى‌ يَمُوتَ‌ وَ لَا أَحَدٌ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ مَاتَ إِلَّا سَيَرْجِعُ حَتَّى يُقْتَلَ»[4]
امام صادق علیه‌السلام در تفسير آيه (و آن روز از هر امتى، گروهى را محشور مى‌كنيم) فرمود: هيچ مؤمن شهيدى نيست مگر آن كه به دنيا بازمى‌گردد تا [به مرگ طبيعى] از دنيا برود و هيچ مؤمنى [به مرگ طبيعى] نمى‌ميرد مگر آن كه بازمى‌گردد تا شهيد شود.
مرحوم صدر این روایت را با روایات ماحضین در ایمان و کفر در تعارض می‌داند در حالی که چنان تعارضی وجود ندارد بلکه این روایت موید معنای دوم (رجعت بعضی از مردگان) می‌باشد. این روایت رجعت مومنین را بیان می‌دارد (مثبِت است) و در صدد نفی رجعت ماحضین در کفر نمی‌باشد.تعدادی از رجعت کنندگان در این روایت آمده و باقی در روایات دیگر بیان شده است.
روایت چهارم
« عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّه‌...فَلَمْ‌ يَبْعَثِ‌ اللَّهُ‌ نَبِيّاً وَ لَا رَسُولًا إِلَّا رَدَّ جَمِيعَهُمْ إِلَى الدُّنْيَا حَتَّى يُقَاتِلُوا بَيْنَ يَدَيْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ »[5]
خداوند هيچ يك از انبيا و رسولان را مبعوث نكرده مگر آن كه همگى را به دنيا بر مى‌گرداند تا اینکه در ركاب اميرالمؤمنين علیه‌السلام بجنگد.
این روايت مستند معناي سوم (رجوع ائمه) است. البته اضافه ای هم دارد و آن رجوع تمام انبياء می‌باشد که ما قبلا روایات آن را بیان نمودیم.
شاید مستند کسانی که حاكميت امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف را مقدمه براي حاكميت اميرالمؤمنين علیه‌السلام می‌دانند، این روایت باشد. ولی چگونه ممکن است چنین جنگ هائی توسط اميرالمؤمنين پس از امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف اتفاق بیفتد در حالی که در زمان امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف بساط ظلم و جور برچیده می‌شود. روایات متعدد و متواتر وارد شده است که در زمان آن حضرت عدل و داد همه جا را فرامی گیرد و ریشه ظلم و ستم خشکیده می‌شود.مگر اینکه بگوییم چنین اتفاقاتی در زمان خود امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف است.
روایت پنجم
«...عَنْ دَاوُدَ بْنِ رَاشِدٍ عَنْ حُمْرَانَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه‌السلام قَالَ‌ إِنَّ أَوَّلَ مَنْ يَرْجِعُ لَجَارُكُمُ‌ الْحُسَيْنُ ع فَيَمْلِكُ حَتَّى تَقَعَ حَاجِبَاهُ عَلَى عَيْنَيْهِ مِنَ الْكِبَرِ»[6]
امام باقر علیه‌السلام می‌فرماید: اولين كسي كه از ائمه‌طاهرين: رجعت مي‌كند همسايه‌ي شما امام حسين علیه‌السلام است (راوی ساکن عراق بوده است). آن بزرگوار بقدری حکومت می‌کند کهابروهايشان روي چشمشان بيافتد (كنايه از سن زياد )
این روایت مستند برای معنای سوم و کسانی که قائلند، حاكميت بعد از امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف براي ائمه طاهرين: است، می‌باشد.
از طرفی ما روایات متعددی داریم که بعد از حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف حجتی نمی‌باشد و آن بزرگوار تا 40 روز قبل از قیامت هستند. آن40 روز باقی مانده، دوران مقدمات قيامت و حشر و نشر است يعني جزء‌عالم تكليف نيست( اليوم عملٌ بلا حساب و غداً حسابٌ بلا عمل) و دوران حساب است.
روایت ششم
«تفسير القمي أَبِي عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: انْتَهَى رَسُولُ اللَّهِ ص إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ هُوَ نَائِمٌ فِي الْمَسْجِدِ قَدْ جَمَعَ رَمْلًا وَ وَضَعَ رَأْسَهُ عَلَيْهِ فَحَرَّكَهُ‌ بِرِجْلِهِ[7]‌ ثُمَّ قَالَ قُمْ يَا دَابَّةَ اللَّهِ فَقَالَ رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِهِ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَ نُسَمِّي بَعْضُنَا بَعْضاً بِهَذَا الِاسْمِ فَقَالَ لَا وَ اللَّهِ مَا هُوَ إِلَّا لَهُ خَاصَّةً وَ هُوَ الدَّابَّةُ الَّتِي ذَكَرَ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ‌ وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كانُوا بِآياتِنا لا يُوقِنُونَ[8]‌ ثُمَّ قَالَ يَا عَلِيُّ إِذَا كَانَ آخِرُ الزَّمَانِ أَخْرَجَكَ اللَّهُ فِي أَحْسَنِ صُورَةٍ وَ مَعَكَ مِيسَمٌ تَسِمُ بِهِ أَعْدَاءَكَ فَقَالَ الرَّجُلُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ الْعَامَّةَ يَقُولُونَ هَذِهِ الْآيَةُ إِنَّمَا تَكْلِمُهُمْ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ كَلَمَهُمُ اللَّهُ فِي نَارِ جَهَنَّمَ إِنَّمَا هُوَ تُكَلِّمُهُمْ مِنَ الْكَلَامِ وَ الدَّلِيلُ عَلَى أَنَّ هَذَا فِي الرَّجْعَةِ قَوْلُهُ‌ وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ يُكَذِّبُ بِآياتِنا فَهُمْ يُوزَعُونَ حَتَّى إِذا جاؤُ قالَ أَكَذَّبْتُمْ بِآياتِي وَ لَمْ تُحِيطُوا بِها عِلْماً أَمَّا ذا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ[9] قَالَ الْآيَاتُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْأَئِمَّةُ ع فَقَالَ الرَّجُلُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ الْعَامَّةَ تَزْعُمُ أَنَّ قَوْلَهُ‌ وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً عَنَى فِي الْقِيَامَةِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فَيَحْشُرُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً وَ يَدَعُ الْبَاقِينَ لَا وَ لَكِنَّهُ فِي الرَّجْعَةِ وَ أَمَّا آيَةُ الْقِيَامَةِ وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَدا»[10]
امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید: رسول خد صلی الله علیه وآله وسلم بر امير المؤمنين علیه‌السلام وارد شد و ديد كه آن حضرت در مسجد خوابيده و سر مباركش را بر توده‌اى خاك نهاده است. پس با پاى خود او را تكان داد و فرمود: اى «دابة اللّه» برخيز. يكى از اصحاب عرض كرد: اى رسول خدا، آيا ما نيز مى‌توانيم همديگر را به اين نام بخوانيم؟ فرمود: نه، به خدا سوگند اين نام تنها مخصوص اوست. او همان «دابه» (جنبنده) اى است كه در كتاب خدا از او ياد شده است: «و چون قول [عذاب] بر ايشان واجب گردد، جنبده‌اى را از زمين براى آنان بيرون مى‌آوريم كه با ايشان سخن گويد كه: مردم [چنان كه بايد] به نشانه‌هاى ما يقين نداشتند» سپس فرمود: اى على، آخر الزمان كه شود، خدا تو را در زيباترين چهره ظاهر نمايد در حالى كه با تو وسيله‌اى است كه با آن بر دشمنانت داغ و نشان مى‌نهى... از امام صادق علیه‌السلام سؤال شد: عموم مردم مى‌پندارند مقصود از اين سخن خداوند كه «و آن روز كه از هر امتى گروهى را محشور مى‌گردانيم» روز قيامت است. حضرت فرمود:آيا خداوند در روز قيامت از هر امتى تنها گروهى را برانگيزد و ديگران را باقى گذارد؟ خير اين آيه درباره ی رجعت است و اما آيه قيامت اين است: «و آنان را گرد مى‌آوريم و هيچ يك را فرو گذار نمی‌کنیم»
قبلا ما روایات دابة الارض را بررسی کردیم ولی روایت صحیحی که دابة الارض را بر امیرالمومنین علیه‌السلام تطبیق نماید، نیافتیم. آن روایاتی هم که در این زمینه است باید تبیین شود.
عبارت «أَنَا صَاحِبُ‌ الْعَصَا وَ الْمِيسَمِ[11]» چون عطف بر اين دو تا است، ممكن است كلمه صاحب در تقدير باشد و به معنای أنا صاحب دابة‌الارض باشد. پس وقتی دابة‌الارض ظاهر شد ديگر همه ايمان مي‌آورند و این دابة‌الارض، آیه ای از آیات آسمانی است که زمام آن به دست امیرالمومنین علیه‌السلام می‌باشد.البته تلاش بعضی بر آن است که دابة‌الارض را بر خود امیرالمومنین علیه‌السلام تطبیق دهند.هیچ تردیدی در این نیست که امیرالمومنین علیه‌السلام از بزرگترين معجزات است. خود آن حضرت می‌فرماید: «مَا لِلَّهِ‌ آيَةٌ أَكْبَرُ مِنِّي»[12] ولي این مساله منافاتی با صاحب دابة‌الارض ندارد چون این معجزه بزرگ در اختیار آن حضرت است که این هم، از معجزات است.
این روایت، ظاهرا مشکل سندی ندارد ولی مشکل اصلی آن، نقل از تفسیر قمی است و ما كراراً گفته ایم که قبلا نظرمان در مورد این تفسیر همان نظر مرحوم آقاي خويي بوده است ولی بعدا از نظرمان برگشتیم چون تأملاتی در اَسناد و انتساب این کتاب به مرحوم قمی داریم (در این تفسیر همه روایات وارد شده از قمی نمی‌باشد بلکه از دیگران هم به این تفسیر وارد و مخلوط شده است، این تنها حرف ما نیست بلکه بعضی از بزرگان معاصر حوزه هم بیان نموده‌اند.)[13]
از ‌این روایت رجعت اميرالمؤمنين علیه‌السلام، استفاده می‌شود که شاهد برای معنای سوم می‌باشد و از طرفی رجعت عده ای هم فهمیده می‌شود. - البته در روایت تبيين نشده است كه این تعداد چه كساني هستند؟ مؤمن محض و یا كافر محض هستند؟- پس مؤید معنای دوم هم می‌باشد.
روایت هفتم
«عيون أخبار الرضا علیه‌السلام تَمِيمٌ الْقُرَيْشِيُّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحْمَدَ الْأَنْصَارِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْجَهْمِ قَالَ‌ قَالَ الْمَأْمُونُ[14] لِلرِّضَا علیه‌السلام يَا أَبَا الْحَسَنِ مَا تَقُولُ فِي الرَّجْعَةِ فَقَالَ علیه‌السلام إِنَّهَا الْحَقُ‌ قَدْ كَانَتْ فِي الْأُمَمِ السَّالِفَةِ وَنَطَقَ بِهَا الْقُرْآنُ وَ قَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله وسلم يَكُونُ فِي هَذِهِ الْأُمَّةِ كُلُّ مَا كَانَ فِي الْأُمَمِ السَّالِفَةِ حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَ الْقُذَّةِ بِالْقُذَّةِ»[15]
حسن بن جهم روايت كرده است كه امام رضا علیه‌السلام در پاسخ به مأمون كه پرسيد: نظر شما درباره رجعت چيست؟ فرمود: رجعت، حق است و در امت‌هاى گذشته هم بوده است. قرآن كريم از آن سخن گفته است و پيامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرموده است: هر آنچه در امت‌هاى پيشين رخ داده است، در اين امّت مو به مو اتفاق خواهد افتاد.
پس طبق این روایت، در این امت هم رجعت می‌باشد. در ادامه روایت امام رضا علیه‌السلام می‌فرماید که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
«قَالَ صلی الله علیه وآله وسلم إِذَا خَرَجَ الْمَهْدِيُّ مِنْ وُلْدِي نَزَلَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ ع فَصَلَّى خَلْفَهُ وَ قَالَ صلی الله علیه وآله وسلم إِنَّ الْإِسْلَامَ بَدَأَ غَرِيباً وَ سَيَعُودُ غَرِيباً فَطُوبَى لِلْغُرَبَاءِ قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ ثُمَّ يَكُونُ مَا ذَا قَالَ ثُمَّ يَرْجِعُ الْحَقُّ إِلَى أَهْلِه‌»[16]
پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: وقتى مهدى-كه از فرزندان من است-ظهور نمايد، عيسى بن مريم از آسمان فرود آيد و پشت سر او نماز گزارد. آنگاه فرمود: [دعوت] اسلام در غربت و گمنامى آغاز شد و به زودى به همان غربت بازمى‌گردد، پس خوشا به حال غريبان، سؤال شد: اى رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم، بعد از آن چه اتفاقى مى‌افتد؟ فرمود: حق به اهلش بازمى‌گردد.
نقش حضرت عیسی در دوران حضرت مهدي عج الله تعالی فرجه الشریف چیست؟ بعضی چنان نقش وی را بسيار پررنگ و محوري وانموده‌اند که گویا امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف در حاشیه قرار دارد و بعضی فراتر از این رفته و گفته‌اند که لا مهدي إلا عيسي؛[17] إن شاء الله در این موضوع در جلسه بعدی صحبت خواهیم کرد.



[1]. مجلسی، بحارالانوار، ج 53، ص39..
[2]. مجلسی، بحارالانوار، ج 53، ص39.
[4]. مجلسی، بحارالانوار، ج 53، ص40.
[5]. مجلسی، بحارالانوار، ج 53، ص41.
[6]. مجلسی، بحارالانوار، ج 53، ص44.
[7]. بنده علاوه بر اشکال سندی که به این روایت دارم، عبارت «فَحَرَّكَهُ‌ بِرِجْلِهِ» برایم قابل قبول نیست. وجود مقدس محمد مصطفي که سراپا ادب و اخلاق بود و طرف مقابلش هم امیرالمومنین علیه‌السلام باشد، شاید چنین تعبیری رسا نباشد. پیامبری که حضرت را با لفظ «برادر» خطاب می فرماید، البته امیرالمومنین علیه‌السلام خود را خادم پیامبر می دانست و می فرمود: أنا عبدٌ من عبيد محمد.
[10]. مجلسی، بحارالانوار، ج 53، ص53.
[11]. قال في النهاية: الميسم هي الحديدة التي يوسم بها، و أصله موسم فقلبت الواو ياءا لكسرة الميم.
[12].تفسير القمي، ج1، ص309.
[13]. نگا: كليات في علم الرجال ايه الله سبحاني.
[14]. در بعضی روایات، از مامون عباسی تعبیر به عفریت شده است مامون تا مرفق دستش به خون معصوم و اولاد معصومین آغشته است.با این حال تعجب می کنم از افرادی که از وی دفاع می کنند. کشف الغمه مطلبی دارد که گویا می خواهد از مامون عباسی دفاع کند، از بعضی معاصرين ديگر هم، خيلي تعجب.‌آور است كه از اين شخص دفاع مي‌كنند.
[15]. مجلسی، بحارالانوار، ج 53، ص59.
[16]. مجلسی، بحارالانوار، ج 53، ص59.
[17]. اين مطلب از معاويه در مناظره ابن عباس با او شنيده شد. الشيعه و الرجعه1:152 به نقل از ملاحم. .

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo