< فهرست دروس

درس مهدویت استاد طبسی

92/06/30

بسم الله الرحمن الرحیم

مقدمه
بررسی دلائل و روایات مربوط به ولادت امام زمان# موضوع بحث ما بود. در جلسات قبل روایات متعددی را در مورد اثبات ولادت امام زمان# بیان کرده و اکنون روایت بعدی را بیان می کنیم.
روایت بيستم:
«مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ أَبِي هَاشِمٍ الْجَعْفَرِيِّ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي مُحَمَّدٍ × جَلَالَتُكَ تَمْنَعُنِي مِنْ مَسْأَلَتِكَ فَتَأْذَنُ لِي أَنْ أَسْأَلَكَ فَقَالَ سَلْ قُلْتُ يَا سَيِّدِي هَلْ لَكَ وَلَدٌ فَقَالَ نَعَمْ فَقُلْتُ فَإِنْ حَدَثَ بِكَ حَدَثٌ فَأَيْنَ أَسْأَلُ عَنْهُ قَالَ بِالْمَدِينَة»[1]
ابو هاشم جعفرى گويد: به امام حسن عسگرى × عرض كردم: جلالت و بزرگى شما مرا از پرسش بازمى‌دارد. اجازه مى‌فرمائيد از شما سؤالى كنم؟ فرمود: بپرس! عرض كردم: آقاى من! شما فرزندى داريد؟ فرمود: آرى. عرض كردم: اگر براى شما پيش آمدى كند، در كجا از او بپرسم؟ فرمود: در مدينه.
منابع روایت:
· کلینی در کافی، ج1، ص328
· شیخ مفید در ارشاد، ص 342
· ابو الصلاح حلبی در تقریب المعارف، ص426
· شیخ طوسی در الغیبه، ص333
· فتال نیشابوری (م. 508) در روضة الواعظين و بصيرة المتعظين، ج2، ص262
· طبرسی در إعلام الورى بأعلام الهدى، ص413
· اربلی در كشف الغمة في معرفة الأئمة، ج3، ص239
· عاملى نباطى (م. 877) در الصراط المستقيم إلى مستحقي التقديم، ج2، ص171
· شيخ حر عاملى، ( م. ‌1104 ) در إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج3، ص 441
· بحرانى، سيد هاشم بن سليمان‌ (م. 1107) در حلية الأبرار في أحوال محمّد و آله الأطهار، ج5، ص195
· مجلسى در بحار الأنوار، ج51، ص 161
• معجم احادیث الامام المهدی، ج6، ص 38
سند روایت:
«مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ أَبِي هَاشِمٍ الْجَعْفَرِيِّ قَالَ»
بیان علامه مجلسی:
علامه مجلسی که نقاد بحث و خریت فن است، بدون تأمل این روایت را صحیح می داند. ایشان درباره عبارت «قَالَ بِالْمَدِينَة» در روایت هم توضیحی می فرماید:
«" قال بالمدينة" أي طيبه المعروفة، و لعله × علم أنه يدركه (امام× به علم غیب می دانست که ابوهاشم، حضرت را در مدينه درک می کند) أو خبرا منه في المدينة، (يا در مدينه خبري از حضرتش دريافت مي‌كند) و قيل: اللام للعهد، و المراد بها سر من رأى يعني أن سفراءه من أهل سر من رأى يعرفونه فسلهم عنه»[2] و گفته شده مراد از مدينه همان شهر سامراء است و لام عهد است.
بیان ملا صالح مازندرانی
مرحوم مازندرانی در شرح اصول کافی، از روات به عظمت یاد می کند. ایشان می فرماید:
«قوله ( عن أحمد بن إسحاق ) أحمد بن إسحاق بن عبد الله بن سعد بن مالك الأحوص الأشعري أبو علي القمي كان وافد القميين (بزرگ قمییون بوده) روى عن الجواد والهادي ^وكان من خاصة أبي محمد × ورأى صاحب الزمان ويحتمل أن يراد أحمد بن إسحاق الرازي وهو من أصحاب الهادي × وكان ثقة (و ممکن است که منظور، احمد بن اسحاق رازی باشد که او هم از اصحاب امام هادی× می باشد و مورد وثوق است) وكان له اختصاص بالجهة المقدسة (يعني صاحب الزمان×).
قوله ( عن أبي هاشم الجعفري ) كنية لداود بن القاسم بن إسحاق بن عبد الله بن جعفر بن أبي طالب (ظاهراً نوه حضرت زینب÷) من أهل بغداد جليل القدر عظيم المنزلة عند الأئمة^قد شاهد الجواد والهادي والعسكري وصاحب الأمر#وقد روى عنهم كلهم وله منزلة عظيمة وموقع جليل عندهم، وفي ربيع الشيعة أنه من السفراء والأبواب المعروفين الذين لا يختلف الشيعة القائلون بإمامة الحسن بن علي فيهم، كذا ذكره بعض أئمة الرجال. قوله ( قال بالمدينة ) لعل المراد بالمدينة مدينة الرسول | وفيه دلالة على أن إقامته (امام) حال الغيبة فيها (مدینه منوره) أكثر، وقد نقل أن أبا هاشم رآه(شاهد همان مدينه منوره باشد و دلالت بر آن دارد كه امام زمان اكثرا در اينجا هستند و نقل شده كه ابوهاشم جعفري حضرتش را در آنجا ملاقات كرده.) - ويحتمل أن يراد بالمدينة سر من رأى (یعنی الف و لام در کلمه مدینه برای عهد باشد) والله أعلم»[3]
نتیجه : سند روایت هیچ مشکلی نداشته و روات آن از اجلاء می باشند.
روایت بيست و يكم
«عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْكُوفِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْمَكْفُوفِ عَنْ عَمْرٍو الْأَهْوَازِيِّ قَالَ أَرَانِي أَبُو مُحَمَّدٍ ابْنَهُ وَ قَالَ هَذَا صَاحِبُكُمْ مِنْ بَعْدِي‌»[4]
عمرو أهوازى گويد: امام حسن عسگرى× پسرش را به من نشان داد و فرمود: اين است صاحب شما بعد از من.
منابع روایت:
· کلینی در کافی، ج1، ص328
· شیخ مفید در ارشاد، ص 349 و 351
· ابو الصلاح حلبی در تقریب المعارف، ص 427
· شیخ طوسی در الغیبه، ص 234
· طبرسی در إعلام الورى بأعلام الهدى، ص 414
· اربلی در كشف الغمة في معرفة الأئمة، ج3، ص239
· عاملى نباطى، (م. ‌877 ) در الصراط المستقيم إلى مستحقي التقديم، ج2، ص240 و 271
‌· شيخ حر عاملى( م. ‌1104 ) در إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ص441 و 506 و 586
· بحرانی در حلیة الابرار، ج5، ص 195
· مجلسى در بحار الأنوار، ج52، ص60
· معجم احادیث الامام المهدی، ج6، ص 46
· قندوزی در ینابیع الموده، ج3، ص 324
سند روایت:
«عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْكُوفِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْمَكْفُوفِ عَنْ عَمْرٍو الْأَهْوَازِيِّ قَالَ...»
بیان علامه مجلسی
ایشان در مورد این روایت می فرماید:
«ضعيف على المشهور»[5]
* البته، مرحوم مجلسی بیان نکرده است که روایت به چه خاطر ضعیف است؟ آیا مشکل به خاطر جعفر بن محمد کوفی است؟ او مهمل است. فرزند مرحوم مامقانی در مورد او می فرماید:
« و إن کان المعنون - جعفر بن محمد کوفی لم یصرح الأعلام بوثاقته أو حسنه، إلا أن المطمأن به أنه حسن»[6]
* جعفر بن محمد مکفوف در روایت، مهمل ( در کتب رجالی، نامی از او به میان نیامده است) است.
* بنده، نامی از او در کتب رجالی نیافتم.
نتیجه: کثرت نقل روایت، شاید شاهدی بر تلقی به قبول روایت باشد؛ ضمن اینکه روایات اثبات ولادت امام زمان# متواتر معنوی است؛ لذا اگر چند روایت مشکل سندی هم داشته باشد، باز اشکالی به اصل موضوع وارد نمی شود.
روایت بیست و دوم
«عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ حَمْدَانَ الْقَلَانِسِيِّ قَالَ قُلْتُ لِلْعَمْرِيِّ قَدْ مَضَى أَبُو مُحَمَّدٍ فَقَالَ لِي قَدْ مَضَى وَ لَكِنْ قَدْ خَلَّفَ فِيكُمْ مَنْ رَقَبَتُهُ مِثْلُ هَذِهِ وَ أَشَارَ بِيَدِه‌»[7]
حمدان قلانسى گويد: به عمرى (بفتح عين نامش عثمان بن سعيد است و او اولين شخص از نواب أربعه امام زمان × است) گفتم: امام حسن عسگرى× درگذشت؟ به من گفت: او درگذشت، ولى جانشينى در ميان شما گذاشت كه گردنش به اين حجم است- و با دست اشاره كرد.
سند روایت:
«عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ حَمْدَانَ الْقَلَانِسِيِّ قَالَ قُلْتُ لِلْعَمْرِيِّ»
مرحوم مجلسی، در مورد این روایت می فرماید:
«ضعيف على المشهور، مختلف فيه لأن حمدان القلانسي ذمّه النجاشي، و روى الكشي توثيقه عن العياشي»
و القلانسي: بياع القلنسوة، فروشنده کلاه بود. بیشتر روایان حدیت، تاجر بودند)و العمري‌ بفتح العين و سكون الميم هو أول السفراء الأربعة بين الحجة× و هو أبو عمر و عثمان بن سعيد، و ثانيهم ابنه أبو جعفر محمد بن عثمان، و ثالثهم أبو القاسم الحسين بن روح النوبختي، و رابعهم أبو الحسن علي بن محمد السمري، فلما حضرته الوفاة سئل أن يوصي فقال: لله أمر هو بالغه، و مات رحمه الله سنة تسع و عشرين و ثلاثمائة فوقعت الغيبة الكبرى التي نحن فيها، و نسأل الله تعجيل الفرج و كشف الغمة عن هذه الأمة»[8]
بررسی شخصیت قلانسی
قلانسی، کسی است که مرحوم کلینی از او روایت نقل می کند و کشی به نقل از عیاشی، تصریح به وثاقت او دارد. نجاشی در مورد او می گوید: مضطرب الحدیث است.[9] مضطرب الحدیث بودن به این معناست که گاهی از ثقات و گاهی از ضعفا روایت نقل می کند که [ به نظر ما] این مساله منافاتی با ثقه بودن او ندارد. ابن غضائری هم قلانسی را ضعیف دانسته است که به این حرف هم توجه نمی شود؛ زیرا ما در نسبت کتاب به غضائری شک داریم و از طرفی عیاشی تصریح به وثاقتش دارد.
بیان مرحوم خوئی
«حمدان القلانسي : = حمدان بن أحمد القلانسي = محمد بن أحمد بن خاقان = حمدان النهدي. كوفي، فقيه، ثقة خير، وهو محمد بن أحمد النهدي، ذكره الكشي ( 397 ) ( 405 ). روى عن علي بن محمد الحضيني، وروى عنه محمد بن يحيى. كامل الزيارات : الباب 99 في ثواب زيارة قبر أبي الحسن موسى بن جعفر ومحمد بن علي الجواد × ببغداد، الحديث 13، ويأتي في محمد بن أحمد بن طبقته في الحديث وقع بهذا العنوان في إسناد جملة من الروايات تبلغ خمسة عشر موردا. فقد روى عن إسحاق بن بنان، وأيوب بن نوح، وعلي بن راشد، وعلي بن محمد الحضيني، ومحمد بن الوليد، ومعاوية بن حكيم، والعمري. وروى عنه أحمد بن محمد الكوفي، والحسين بن محمد، وعلي بن محمد، ومحمد ابن يحيى»[10]
بیان فرزند مامقانی
ایشان در پاورقی تنقیح المقال می فرماید:
« التامل فی روایات المترجم و من روی عنه و رووا عنه و توثیق محمدبن مسعود و وروده فی سند کامل الزیارات و عمل الفقهاء العظام بروایاته و الفتیا بمدلولها... و قرائن اخری توجب الجزم بوثاقته. نعم! حیث لم یتقید فی روایته عن الثقات لابد من التثبت فی أسانید ما یرویه و هذا لا یختص به» [11]
نتیجه: حمدان قلانسی ثقه است، پس روایت از نظر سند هم مشکلی ندارد.


[1]كافي، الشیخ کلینی، ج1، ص328، بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ إِلَى صَاحِبِ الدَّارِ.
[2]مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، .العلامه المجلسی، ج‌4، ص2 ؛ علامه طباطبایی می فرمودند: برای فهمیدن مقامات علمی علامه به مرآة العقول وی مراجعه کنید. مرحوم مجلسی از 16000 روایت در کافی شریف، فقط 5000 روایت را تعبیر به صحیح و 150 موثق و تعدادی به همین اندازه حسن و 9000 تعبیر به ضعیف (طبق مبنای خودشان) می نماید؛ ولی با این حال این روایت را صحیح می داند.
[3]شرح أصول الكافي، مولي محمد صالح المازندراني، ج6، ص226 - 227.
[4] كافي، الشیخ الکلینی، ج‌1،ص328، بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ إِلَى صَاحِبِ الدَّارِ.
[5]مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، .العلامه مجلسی، ج‌4، ص2
[6]تنقیح المقال،. مامقانی، ج16، ص39
[7]كافي، الشیخ الکلینی، ج‌1،ص328.
[8] مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، .العلامه مجلسی، ج‌4، ص2
[9]رجال نجاشی، النجاشی، ج1، ص341.
[10]معجم رجال الحديث، السید ابوالقاسم الخویی، ج7، ص266 - 267.
[11]تنقیح المقال،. .مامقانی، ج24، ص141

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo