< فهرست دروس

درس مهدویت استاد طبسی

92/10/16

بسم الله الرحمن الرحیم

مقدمه
بحث ما راجع به روایات مادر امام زمان # و پاسخ به اشکالاتی است که به روایت بشر نخاس وارد شده است. مشکل سندی روایت بشر نخاس، یکی از شبهاتی است که بعضی گفته‌اند. به همین جهت ما در مقام بررسی سندی روایت مذکور برآمدیم تا صحت و سقم اشکال را بررسی نماییم.
ادامه بررسی سندی روایت بشر نخاس
یکی از منابعی که روایت بشر نخاس را نقل می‌کند، شیخ طوسی در الغیبة است.
«أَخْبَرَنِي جَمَاعَةٌ عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ الشَّيْبَانِيِّ عَنْ أَبِي الْحُسَيْنِ مُحَمَّدِ بْنِ بَحْرِ بْنِ سَهْلٍ الشَّيْبَانِيِّ الرُّهْنِي‌ قَالَ قَالَ بِشْرُ بْنُ سُلَيْمَانَ النَّخَّاسُ »
در جلسه قبل گفتیم که وقتی شیخ طوسی می‌فرماید، «أَخْبَرَنِي جَمَاعَةٌ» مراد از این جماعت؛ ابوعبدالله غضائری، احمد ابن عبدون، ابوطالب ابن عرفه، ابوالحسن صفار و حسن ابن اسماعیل ابن اشناس هستند. بنابراین شیخ طوسی، جریان مادر حضرت امام زمان را به 5 طریق از ابوالمفضل نقل می‌کند. ما در اینجا به بررسی دو نفر از این مشایخ می‌پردازیم تا اعتبارشان مشخص ‌شود. در اینجا ابتدا یکی از روایان در حدیث را بررسی می‌کنیم.
محمد بن عبد الله بن محمد بن عبيد الله بن البهلول بن المطلب أبو المفضل الشيباني
مرحوم نمازی در مستدركات علم رجال الحديث در مورد ابو المفضل می‌گوید:
«محمد بن عبد الله بن محمد بن عبيد الله بن البهلول بن المطلب أبو المفضل الشيباني : وقد ينسب إلى جده، فيقال : محمد بن عبد الله بن المطلب الشيباني. نقل العلامة المامقاني تضعيفه في آخر عمره عن جماعة، ثم قال : ونقل المولى الوحيد في فضل الكنى في ترجمة أبى المفضل الشيباني أنه أكثر الثقة الجليل علي بن محمد الخزاز من ذكره مترحما عليه في كتابه الكفاية ( يعنى كفاية الأثر ) قال : ويظهر منه أنه شيخة وحينئذ فيكون الرجل من الحسان. انتهى »
مرحوم مامقانی تضعیف ایشان را در آخر عمرش نقل کرده است. یعنی اواخر عمرش را گفته اند ضعیف است. چرا؟ [شاید بر اثر خلط و بالا رفتن سن و فراموشی بوده. نه اینکه کاملا و از اول ضعیف بوده باشد.] وحید بهبهانی می‌فرماید: صاحب کفایة الاثر، - این شخصیت ثقه - روایات زیادی را از ایشان، در کتاب کفایة الاثر نقل کرده است و ظاهر در این است که ابوالمفضل استاد خزاز است. بنابراین اقل مراتب این است که ابوالمفضل، حسن است.
«وقال المحدث النوري في خاتمة المستدرك بعد عنوانه : هو من كبار مشائخ الإجازة وإن ضعفوه في آخر عمره، إلا أن عملهم على خلافه كما يظهر من مراجعة الجوامع. وقال في ص في بيان طرق الشيخ في كتاب التهذيب : وإلى محمد بن عبد الله بن المطلب الشيباني صحيح في ست. انتهى. ومثل الأخير في جامع الرواة. وهو من رواة الصحيفة الكاملة السجادية. وفى آخر الربيع الثاني سنة 387 توفى في بغداد وله 90 عاما. وروى عنه السيد في جمال الأسبوع مترحما عليه. وكذا في فلاح السائل مكررا مترحما عليه. وكذا في كفاية الأثر من الرواية عنه مترحما عليه. وله كتاب الأمالي روى عنه السيد في الإقبال مترحما عليه. وله كتاب المباهلة روى عنه السيد في الإقبال قصة المباهلة، كما فيه ص # 96. جملة من روايات الشيخ الطوسي عنه في أماليه. وعد من تلامذة الكليني »[1]
محدث نوری در خاتمه ی مستدرک می‌گوید: ابوالمفضل از بزرگان مشایخ اجازه است. در آخر عمر تضعیفش کردند هر چند در عمل بر خلاف حرفشان، رفتار می‌کنند.[ یعنی بزرگان از ایشان روایت نقل کرده اند و فرق نگذاشته اند که نقل وی در آخر عمرش بوده یا نه]. و شیخ طوسی به محمد ابن عبدالله، طریق صحیحی دارد که جامع الرواة هم، همین را می‌گوید. ابوالمفضل، یکی از کسانی است که صحیفه سجادیه را نقل کرده است. وفاتش 387 در بغداد است. و 90 سال عمر کرده است.
سید ابن طاووس در جمال الاسبوع و فلاح السائل از ایشان روایت نقل می‌کند و می‌گوید: «رحمة الله علیه»، همچنین صاحب کفایة الاثر هم ضمن نقل روایت، بر او ترحم می‌کند.[ حال مبنای آقای خویی را در نظر بگیرید که ترحم آیا توثیق یا تعدیل یا تحسین است؟ ] سید ابن طاووس در اقبال هم همینطور از ایشان نقل کرده و ترحم می‌کند. شیخ طوسی هم در امالی، از ایشان زیاد روایت نقل می‌کند. شیخ او را از شاگردان مرحوم کلینی می‌داند [ خوب دقت کنید. می‌آیند تضعیف می‌کنند. یک فردی، جایی گفته ضعیف است! همین را به دست می‌گیرند و کل جریان روایت مادر امام زمان را زیر سوال می‌برند. یک مراجعه ای بکنید و ببینید افرادی که این روایت را نقل کرده اند آیا معمولی هستند؟]
بیان مرحوم تستری در قاموس الرجال
مرحوم تستری در مورد ابوالمفضل می‌فرماید:
«محمد بن عبد الله بن محمد بن عبيد الله بن البهلول بن المطلب بن همام بن بحر بن مطر بن مرة الصغرى بن همام بن مرة بن ذهل بن شيبان، أبو المفضل قال : عنونه النجاشي كذلك، قائلا : كان سافر في طلب الحديث عمره، أصله كوفي، وكان في أول أمره ثبتا ثم خلط، ورأيت جل أصحابنا يغمزونه ويضعفونه ( إلى أن قال ) رأيت هذا الشيخ وسمعت منه كثيرا ثم توقفت عن الرواية عنه إلا بواسطة بيني وبينه»
مرحوم تستری می‌فرماید که نجاشی در مورد ابو المفضل گفته است که او دائم دنبال جمع آوری احادیث بود لذا همیشه در حال سفر بود. اصالت او کوفی است و در اول عمرش صاحب دقت در نقل روایات بوده، هر چند که در آخر عمرش به ضعف حافظه، مبتلا شده بود. بیشتر اصحاب ما او را تضعیف کرده‌اند. من (نجاشی) او را درک کرده ام و روایات بسیاری از او شنیده‌ام. مرحوم تستری در مورد عبارت نجاشی که می‌فرماید: «و سمعت منه كثيرا...» توضیحی می‌دهد:
«ومراد النجاشي من قوله : « وسمعت منه كثيرا ثم توقفت عن الرواية عنه إلا بواسطة بيني وبينه » أنه أدرك عصر تخليطه فلم يرو عنه بلا واسطة، بل روى عن مشائخ أدركوا عصر ثبته، فرووا عنه فروى عنهم عنه»[2]
منظور نجاشی از این عبارت این است که او زمان خلط او را درک نموده است لذا روایت بدون واسطه از او، نقل نمی کند بلکه از مشایخی که در دوران ثبت او، روایت شنیده‌اند، نقل می‌نماید
مرحوم تستری در جای دیگری هم، بطور مفصل از ابوالمفضل، سخن به میان می‌آورد:
«محمد بن عبد الله بن المطلب الشيباني قال : عده الشيخ في رجاله في من لم يرو عن الأئمة ( عليهم السلام ) قائلا : أبو المفضل كثير الرواية إلا أنه ضعفه قوم، أخبرنا عنه جماعة. وعنونه الشيخ في الفهرست قائلا : يكنى أبا المفضل، كثير الرواية، حسن الحفظ، غير أنه ضعفه جماعة من أصحابنا. وابن الغضائري قائلا : أبو المفضل، وضاع كثير المناكير، رأيت كتبه وفيها الأسانيد من دون المتون والمتون من دون الأسانيد، وأرى ترك ما ينفرد به» [ ابن غضائری در اینجا تندروی کرده است و گفته است که او وضاع است و مطالب منکر را ذکر می‌کند و ما کرارا گفتیم که اصلا انتساب این کتاب به ایشان، معلوم نیست.]
مرحوم تستری، مطلبی را از خطیب بغدادی در مورد ابوالمفضل نقل می‌کند.
«قد عرفت ثمة أن الخطيب أيضا عنونه مثل النجاشي قائلا : نزل بغداد وحدث بها عن الطبري والباغندي والاشناني والموصلي والمحاربي والمؤيدي وخلق كثير من المصريين والشاميين والجزريين وأهل الثغور معروفين ومجهولين، وكان يروي غرائب الحديث وسؤالات الشيخ فكتب الناس عنه بانتخاب الدارقطني ثم بان كذبه فمزقوا حديثه، وكان بعد يضع الأحاديث للرافضة ويملي في مسجد الشرقية»
[ از خطیب انتظار بیش از این نیست. اعتنا به حرف خطیب بغدادی ناصبی نکنید که ارزشی ندارد.]
مرحوم تستری می‌فرماید:
«والتحقيق ما قاله النجاشي من حصول الخلط له أخيرا وثبته أولا وصحة ما رواه مشائخ الشيخ والنجاشي عنه وقد أكثر الأول في أماليه عنه. ولا عبرة بقول الخطيب الناصبي. وفي ميزان الذهبي : مات سنة 387 وله تسعون سنة»[3]
تحقیق این است که بیان نجاشی در مورد ابوالمفضل – ثبت بودن او در اول عمر و حصول خلط در آخر عمر بر اثر کهولت سن – صحیح است و همچنین، مشایخ نجاشی و شیخ طوسی هرچه از او نقل کرده اند صحیح است.
پس طبق این بیان، روایت مادر امام زمان را که شیخ طوسی از مشایخ ابوالمفضل نقل کرده است، اشکالی ندارد و روایت صحیح می‌باشد. و این روایت قبل از زمان خلط او، از وی نقل شده است.
اما نسبت به «أَخْبَرَنِي جَمَاعَةٌ» که شیخ طوسی می‌فرماید، گفتیم که مراد از این جماعت؛ ابوعبدالله غضائری، احمد ابن عبدون، ابوطالب ابن عرفه، ابوالحسن صفار و حسن ابن اسماعیل ابن اشناس هستند و این‌ها از مشایخ شیخ می‌باشند. از این 5 نفر، امکان دارد برخی برای ما مجهول یا ضعیف باشند. اجازه دهید دو نفرشان را معرفی کنیم. یکی از این جماعت، غضائری است. البته منظور احمد نیست، بلکه پدرش حسین است.
بیان مامقانی در تنقیح المقال
مرحوم مامقانی بحث مفصلی راجع به حسین ابن عبیدالله غضائری دارد. ایشان از شیعه و از اهل سنت در پاورقی نسبت به ایشان، نقل می‌کند. همه اعتراف دارند که حسین ابن عبیدالله غضائری شیخ الطائفه است. وقتی از شیخ طوسی تعبیر به شیخ الطائفه می‌کنیم یعنی چه؟ یعنی بزرگ شیعه است. مرحوم مامقانی می‌فرماید:
«عدّه الشيخ رحمه اللّه في باب من لم يرو عنهم عليهم السلام من رجاله‌،قائلا:الحسين بن عبيد اللّه الغضائري،يكنّى:أبا عبد اللّه،كثير السماع،عارف‌بالرجال،و له تصانيف ذكرناها في الفهرست سمعنا منه،و أجاز لنا بجميع‌رواياته،مات سنة إحدى عشرة و أربعمائة.انتهى»
شیخ طوسی قائل است که حسین ابن عبیدالله غضائری، اساتید بسیاری را درک کرده است و او متخصص در فن رجال است و برای او کتاب هایی است که در فهرست آمده است و شیخ آن‌ها را از خود او شنیده است و از او اجازه تمام آن روایات را دارد. او در سال # 21 رحلت نموده است. و نجاشی هم کتاب های زیادی برای حسین ابن عبیدالله غضائری، نام می‌برد.
«و قال النجاشي: الحسين بن عبيد اللّه بن إبراهيم الغضائري أبو عبد اللّه،شيخنا رحمه اللّه له كتب،منها:كتاب كشف التمويه و الغمة،كتاب التسليم على‌أمير المؤمنين عليه السلام بإمرة المؤمنين،كتاب تذكرة العاقل و تنبيه الغافل،في‌فضل العلم،كتاب عدد الأئمة عليهم السلام و ما شذّ على المصنّفين في ذلك،كتاب البيان في حياة الرحمن،كتاب النوادر في الفقه،كتاب مناسك الحج،كتاب مختصر مناسك الحج،كتاب يوم الغدير،كتاب الرد على الغلاة و المفوضة، [این آقایی که کتاب رد علی الغلاة دارد آیا غالی است؟ روی اینها دقت کنیم. قبل وبعد روایت را مطالعه کنیم و بعد تضعیف کنیم.]، كتاب سجدة الشكر،كتاب مواطن أمير المؤمنين عليه السلام،كتاب في فضل‌بغداد،كتاب في قول أمير المؤمنين عليه السلام:«ألا أخبركم بخير هذه‌الأمّة».
در ادامه مرحوم نجاشی می‌فرماید: «أجازنا جميعها و جميع رواياته عن شيوخه» من از همه این کتب و تمام روایاتی که از او نقل شده است، اجازه روایت دارم.
مرحوم مامقانی، بیان علامه حلی را هم در مورد حسین ابن عبیدالله غضائری نقل می‌کند.
«و قال في القسم الأوّل من الخلاصة :الحسين بن عبيد اللّه بن إبراهيم‌الغضائري،يكنّى:أبا عبد اللّه،كثير السماع،عارف بالرجال،و له تصانيف‌ذكرناها في كتابنا الكبير،شيخ الطائفة،سمع الشيخ الطوسي منه،و أجاز له جميع رواياته،( شیخ طائفه است و استاد شیخ طوسی است و شیخ از او اجازه روایت دارد)، مات رحمه اللّه في نصف صفر،سنة إحدى عشرة و أربعمائة.»
« و أقول- تبعا للمولى الوحيد - :إنّ كونه:شيخ الطائفة؛يشير إلى الوثاقة و كذا كونه:شيخ الإجازة،و كونه:كثير الرواية،و كون:رواياته مقبولةيؤيد ذلك
مرحوم مامقانی – مثل مرحوم وحید – می‌فرماید که شیخ طائفه بودن حسین ابن عبیدالله غضائری، اشاره به وثاقت او دارد و همچنین شیخ الاجازه بودن و کثیر الروایة و مقبول بودن روایات او، نشان از وثاقت او دارد.[ آیا ممکن است مرجع مسلمین و شیعیان ثقه نباشد؟ پس که ثقه است؟ اینها تمام موید ثقه بودن ایشان است. او فردی معمولی نیست]
«و نقل في الوجيزة عن ابن طاوس‌ توثيقه» در وجیزه از ابن طاوس نقل شده است که او ثقه است.
«وأقول:قد وفقنا اللّه تعالى لوجدان ذلك في كتابه المسمّى بـ:فرج المهموم،حيث قال:روينا بأسانيد عن الشيخ الثقة الفاضل الفقيه الحسين بن عبد اللّه‌الغضائري»
«و عن المنتقى‌ : إنّ الحسين بن عبيد اللّه الغضائري من مشاهير شيوخ‌الأصحاب»
از منتقی نقل شده است که حسین ابن عبیدالله غضائری از بزرگان و مشاهیر اصحاب است.
و عن شرح التهذيب: «لا تخفى جلالة الرجل،و عدم التوثيق إنّما هو لأنّ‌عادة المصنفين عدم توثيق الشيوخ»
در شرح تهذیب آمده است که جلالت و منزلت حسین ابن عبیدالله غضائری بر کسی پوشیده نیست. و اگر وثاقت او در کتب نیامده است زیرا که عادت مصنفین این بوده است که شیوخ را توثیق نمی کرده‌اند.[ زیرا وثاقت دون شأن آن‌ها می‌باشد. مثلا نگویید، پدر علی ابن ابراهیم چون توثیق ندارد پس روایات، از ناحیه او حسن است. اینگونه نیست بلکه ابراهیم ابن هاشم از مشاهیر مشایخ است. وقتی اینطور باشد دیگر کلمه ثقه دون شأن ایشان است. من از آیت الله العظمی سید احمد خوانساری به یک واسطه شنیدم که برخی از افراد کلمه توثیق دون شان آنها است. فرض بفرمایید بگوییم قمر بنی هاشم یا زینب کبری ثقةٌ! چنین کلماتی، دون شان آنها است.
«و قد مرّ في ترجمة ابنه نقلنا عن المجلسي رحمه اللّه في البحار أنّ الحسين-هذا-من أجلّة الثقات»
«و قال الميرزا في الوسيط :و يستفاد من تصحيح العلاّمة رحمه اللّه لطريق‌الشيخ رحمه اللّه إلى محمّد بن علي بن محبوب توثيقه،و لم أجد إلى يومنا هذا من‌خالفه.انتهى»
و موارد دیگری که از بزرگان ما، حسین ابن عبیدالله غضائری را توثیق کرده‌اند. اما نگاهی به نظرات عامه هم در مورد ابن غضائری، بیندازیم.
«و عن الذهبي في ميزان الاعتدال‌ :الحسين بن عبيد اللّه الغضائري شیخ الرافضة صنف کتاب الغدیر»
ذهبی در میزان می‌گوید که او شیخ و بزرگ رافضی هاست. [ ما نیازی به این حرفها نداریم ولی ببینید که ابن غضائری، چه موقعیت علمی و اجتماعی عظیمی داشته است که امثال ذهبی که سعی در کوچک کردن و عدم مطرح شدن شیعه دارند، نتوانسته اند از او بگذرند. مشکل او از نظر ذهبی این است که کتاب غدیر دارد.]
و عسقلانی در لسان المیزان، از حسین ابن عبیدالله غضائری تعبیر به شیخ رافضه دارد و از شیخ طوسی نقل می‌کند که ابن غضائری به علم خدمت کرد و این شخصیت به قدری نفوذ اجتماعی داشت که در دوران عباسیین، امضای او برد بیشتری از حکم حکام داشت. و برای او کتبی بوده است و نام آن‌ها را می‌برد.
صاحب روضات الجنة هم از او به جلالت یاد می‌کند و او را یکی از بزرگان شیعه می‌داند و می‌گوید که او از همه علمای دوران خود، برتر بود.[4]
پس، حسین بن عبیدالله غضائری یکی از مشایخ شیخ طوسی است که شیخ طوسی جریان مادر امام زمان را از 5 نفر نقل می‌کند که یکی از آنها غضائری است. غضائری هم، روایت را از محمد بن بحر شیبانی، نقل می‌کند. بنده، سال گذشته در مورد ایشان، بحث کرده ام، لذا اجازه دهید تا فقط اشاره ای نمایم. مرحوم نجاشی در مورد وی می‌فرماید:
«محمد بن بحر الرهني أبو الحسين الشيباني؛... قال بعض أصحابنا: إنه كان في مذهبه ارتفاع. و حديثه قريب من السلامة، و لا أدري من أين قيل ذلك. له كتب، منها: كتاب البدع، كتاب البقاع، كتاب التقوى، كتاب الاتباع و ترك المراء في القرآن، كتاب البرهان، كتاب الأول و العشرة، كتاب المتعة، كتاب القلائد، فيه كلام على مسائل الخلاف التي بيننا و بين المخالفين»[5]
بعضی از اصحاب ما در مورد او گفته اند که غالی بوده است ولی روایات او مشکلی ندارد. [ اگر مشکلی داشته باشد مشکل اعتقادی است] [ بعد خود نجاشی هم تعجب می‌کند و می‌فرماید] نمی دانم از کجا چنین تهمتی به او زده‌اند. بعد نام کتابهایش را ذکر می‌کند.



[1] . مستدركات علم رجال الحديث - الشيخ علي النمازي الشاهرودي - ج 7 - ص 188.
[2]قاموس الرجال، الشيخ محمد تقي التستري، ج9، ص 388.
[3]قاموس الرجال، الشيخ محمد تقي التستري، ج 9، ص390.
[4]تنقیح المقال، مامقانی، ج 22، ص210 به بعد.
[5] رجال النجاشي ؛ ص384.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo