< فهرست دروس

درس مهدویت استاد طبسی

93/11/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: احکام جدید در دوران ظهور امام زمان #

ادامه بررسی سند روایت اول

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ شَمُّونٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ مَالِكِ بْنِ عَطِيَّةَ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ

سهل بن زیاد: بیان شد که مشکلی نداد.

محمّد بن حسن بن شمّون:

نظر مرحوم نجاشی:[1]

«أبو جعفر، بغدادي‌، واقف‌، ثم غلا، و كان ضعيفا جدا، فاسد المذهب. و أضيف إليه أحاديث في الوقف، و قيل فيه. فأما من ذكره فإن أبا عبد الله بن عياش حكى عن أبي طالب الأنباري أنه قال: حدثني الحسين بن القاسم بن محمد بن أيوب بن شمون قال: حدثني محمد بن الحسن قال: سمعت أبا الحسن موسى عليه السلام يقول: من أخبرك أنه مرضني و غسلني و حنطني و كفنني و ألحدني و قبرني و نفض يده من التراب فكذبه. و قال: من سأل عني فقل حي و الحمد لله. لعن الله من سئل عني فقال مات و عاش محمد بن الحسن بن شمون مائة و أربع عشرة سنة. و قيل: إنه روى عن ثمانين رجلا من أصحاب أبي عبد الله عليه السلام. و قيل: إنه سمع من أبي الحسن عليه السلام حديثين. و مات محمد بن الحسن سنة ثمان و خمسين و مائتين. و قيل: إن آل الرضا عليه السلام مولانا أبا جعفر و أبا الحسن و أبا محمد عليهم السلام يعولونه و يعولون أربعين نفسا كلهم عياله. و أخبرنا أبو الحسن بن الجندي قال: حدثنا أبو علي بن همام قال: حدثنا عبيد الله بن العلاء المذاري عن محمد بن الحسن بن شمون قال: ورد داود الرقي البصرة بعقب اجتياز أبي الحسن موسى عليه السلام بها في سنة تسع و سبعين و مائة فصار بي أبي إليه و سأله عنهما فقال: سمعت أبا عبد الله عليه السلام يقول: سواء علي الناصب صلى أم زنى »‌

ابو جعفر بغدادی و از واقفه بود سپس جزء غلات شد و جدا ضعیف است و مذهب او فاسد است. احادیثی در واقفه بودن دارد، بعد مطالبی را نقل می کند که گفته است: از امام کاظم علیه‌السلام شنیدم که فرمود: کسی که به تو خبر داد که مرا پرستاری کرده و مرا غسل داده و حنوط کرده و کفن کرده و مرا دفن کرده و خاک‌های دستش را تکانده پس او را تکذیب کن. و ابن شمون گفت : اگر کسی از من سوال کرد پس بگو زنده است شکر خدا. خدا لعنت کند کسی از من سوال کند پس بگوید فوت کرد و محمد بن حسن بن شمون 114 سال زندگی کرد. و از 80 نفر از اصحاب امام صادقعلیه‌السلام روایت دارد. از امام کاظمعلیه‌السلام هم شنیده است و در سال 258 (در دوران امام عسگریعلیه‌السلام که هنوز غیبت صغری هم نشده است) فوت شده است. و روایتی را نقل می‌کند امام صادق فرمودند: ناصبی (کسی که با اهل بیت دشمنی دارد) فرقی نمی‌کند نماز بخواند یا زنا بکند.

نظر مرحوم شیخ طوسی: غالی است.

نظر ابن غضائری:

محمد بن الحسن بن شمون، أصله بصري واقف، ثم غلا، ضعيف متهافت، لا يلتفت إليه و لا إلى مصنفاته، و سائر ما ينسب إليه.

اگر چه مشکل سند روایت حل نمی‌شود، امّابه نظر ما ابن شمون مشکلی ندارد، زیرا:

1. بعضی روات از باورهایی که امروز جز اعتقادات ما است، دم می‌زدند و به آن اعتقاد داشتند، لذا به آنها برچسب غالی می زدند.

2. بعید است که ایشان واقفی باشد چون نامه‌هایی برای امام عسکریعلیه‌السلام می نویسد، و امام عسکریعلیه‌السلام را قبول داشته است. امام عسگریعلیه‌السلام را مرجع خودش می‌داند و سؤالات حتی جزئیات و بیماری‌ها را از امام سؤال می‌کند. کسی که واقفی است به امام عسکریعلیه‌السلام مراجعه نمی‌کند.

3. ایشان 140 روایت در کتب اربعه دارد یعنی کثرت نقل مشایخ ثلاثه از ایشان، کسی که ضعیف باشد از او 140 روایت در کتب اربعه نقل نمی‌شود. (در کتاب کامل الزیارات هم اسمش آمده است که قبلا به این مبنا قائل بودیم ولی الان بر گشتیم.)

4. نمونه روایات او نشان از اعتقادات شیعی او به ائمه‌ی معصومین علیهم‌السلام دارد:

1. مَا رَوَى سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ شَمُّونٍقَالَ‌ كَتَبْتُ إِلَيْهِ علیه‌السلام أَشْكُو الْفَقْرَ ثُمَّ قُلْتُ فِي‌ نَفْسِي‌ أَ لَيْسَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام الْفَقْرُ مَعَنَا خَيْرٌ مِنَ الْغِنَى مَعَ غَيْرِنَا وَ الْقَتْلُ مَعَنَا خَيْرٌ مِنَ الْحَيَاةِ مَعَ غَيْرِنَا فَرَجَعَ الْجَوَابُ إِنَّ اللَّهَ يُمَحِّصُ‌ أَوْلِيَاءَنَا إِذَا تَكَاثَفَتْ ذُنُوبُهُمْ بِالْفَقْرِ وَ قَدْ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ وَ هُوَ مِمَّا حَدَّثَتْكَ‌ نَفْسُكَ الْفَقْرُ مَعَنَا خَيْرٌ مِنَ الْغِنَى مَعَ غَيْرِنَا وَ نَحْنُ كَهْفٌ لِمَنِ الْتَجَأَ إِلَيْنَا وَ نُورٌ لِمَنِ اسْتَضَاءَ بِنَا وَ عِصْمَةٌ لِمَنِ اعْتَصَمَ بِنَا مَنْ أَحَبَّنَا كَانَ مَعَنَا فِي السَّنَامِ الْأَعْلَى وَ مَنِ انْحَرَفَ عَنَّا فَإِلَى النَّارِ وَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام تَشْهَدُونَ عَلَى عَدُوِّكُمْ بِالنَّارِ وَ لَا تَشْهَدُونَ لِوَلِيِّكُمْ بِالْجَنَّةِ مَا يَمْنَعُكُمْ مِنْ ذَلِكَ إِلَّا الضَّعْف.[2]

برای امام عسگری نامه نوشتم و به او در مورد فقرم شکایت کردم، و با خود می‌گفتم که مگر امام صادقعلیه‌السلام نفرمودند فقر همراه ما از بی نیازی همراه دشمنان ما بهتر است؟ مرگ در کنار ما بهتر از حیات همراه دشمنان ما است ؟

امام علیه‌السلام جواب دادند: خداوند اولیای ما را با فقر امتحان می‌کند، ‌و اگر گناهانشان زیاد شد در اثر فقر گناهانشان را پاک می‌کند. و گاهی از خیلی از آنها می‌گذرد. و از آنچه با خودت حدیث کردی که فقر همراه ما از بی نیازی همراه دشمنان ما بهتر است، ما پناهگاهیم برای کسی که به ما پناه بیاورد و نور هستیم برای کسی که بخواهد از ما کسب نور کند و عصمت هستیم برای کسی که به ما پناه آورد و کسی که ما را دوست داشته باشد همراه ما در رتبه های بالای بهشت خواهد بود و کسانی که از ما فاصله گرفتند پس به سمت جهنم هستند و ابو عبد الله علیه‌السلام فرمودند: می‌گویید که دشمنان اهل بیت جهنمی هستند و نمی‌گویید که دوستان اهل بیت بهشتی هستند، چه شما را از آن منع می‌کند مگر ضعف.

روایت فوق روایتی است که ایشان نقل می کند وگویا معتقد به علم غیب امام است، ائمه علیهم‌السلام علم غیب دارند امّا نه به استقلال بلکه به افاضه خداوند متعال.

2. لَقِيتُ‌ مِنْ‌ عِلَّةِ عِيسَى شِدَّةً فَكَتَبْتُ إِلَى أَبِي مُحَمَّدٍ أَسْأَلُهُ أَنْ يَدْعُو لِي فَلَمَّا نَفَذَتِ الْكِتَابُ قُلْتُ فِي نَفْسِي لَيْتَنِي كَتَبْتُ إِلَيْهِ أَنْ يَصِفَ لِي كُحْلًا أَكْحَلُهَا فَوَقَّعَ بِخَطِّهِ يَدْعُو لِي سَلَامَتَهَا إِذْ كَانَتْ إِحْدَاهُمَا ذَاهِبَةً وَ كَتَبَ بَعْدَهُ أَرَدْتَ أَنْ أَصِفَ لَكَ كُحْلًا عَلَيْكَ أَنْ تُصَيِّرَ مَعَ الْإِثْمِدِ كَافُوراً وَ تُوتِيَا فَإِنَّهُ يَجْلُو مَا فِيهَا مِنَ الْغِشَاءِ وَ يُيَبِّسُ مِنَ الرُّطُوبَةِ قَالَ فَاسْتَعْمَلْتُ مَا أَمَرَنِي بِهِ فَصَحَّت.[3]

برای امام نوشتم که برای من دعا کند هنگامی که نامه ها را فرستادم . گفتم ای کاش نوشته بودم که دوایی برای چشمم بنویسد. جواب نامه آمد درحالیکه برای سلامتم دعا کرده بود و بعد نوشته بود که تو اراده کرده بودی که من داوریی برایت بنویسم...نسخه برایش نوشتند .. اومی گوید دارو را استفاده کردم و خوب شدم .

چون این نمونه روایات را نقل می کند، به غلو متهم شده است.

در کامل الزیارات روایت «من زار الحسین بکربلا کمن زار الله فی عرشه» از ایشان نقل شده است و چنین روایتی از امام رضاعلیه‌السلام هم نقل شده است. این روایت به معنای این نیست که خدا جسم باشد و در جایی باشد. بلکه به معنای اینست که خدا به زوار امام حسینعلیه‌السلام لطف و عنایت خاصی دارد.

اگر چه مرحوم خوئی در مورد ابن شمون قبل از برگشت از مبنایشان راجع به کامل الزیارات فرمودند: حکم به وثاقت او به جهت قول نجاشی ممکن نیست و حرف نجاشی هم به قول ابن غضائری تأیید شده است، ولی با توجه به کثرت روایات ایشان و نامه‌هایی که برای امام عسکریعلیه‌السلام می‌نویسد که دلالت بر نفی واقفه بودن ایشان دارد لذا در تضعیف ایشان باید تامل کرد و نمی توان روایات او را یکجا رد کرد.

نتیجه اینکه در تضعیف ایشان تامل داریم البته این نظر ما، مشکل سندی روایت را حل نمی کند.

عبدالله بن عبدالرحمن:

نظر مرحوم خوئی:[4]

قال النجاشي: عبد الله بن عبد الرحمن الأصم المسمعي بصري، ضعيف غال ليس بشي‌ء، روى عن مسمع كردين و غيره له كتاب المزار سمعت ممن رآه، فقال لي هو تخليط و له كتاب الناسخ و المنسوخ. أخبرناه غير واحد عن أحمد بن محمد بن يحيى، عن سعد، عن محمد بن عيسى بن عبيد، عنه.

و قال ابن الغضائري: عبد الله بن عبد الرحمن الأصم المسمعي. أبو محمد ضعيف مرتفع القول و له كتاب في الزيارات ما يدل على خبث عظيم و مذهب متهافت و كان من كذابة أهل البصرة. روى عن مسمع بن عبد الملك و روى عنه عبد الله بن حماد البصري، كامل الزيارات في قول رسول الله ص: إن الحسين تقتله أمته من بعده، الحديث 2.

أقول: ظاهر كلام النجاشي أنه ليس بشي‌ء أنه ضعيف في الحديث فيعارض توثيق ابن قولويه فلا اعتماد على رواياته.

نجاشی می‌گوید: مسمعی ضعیف و غالی است و ارزشی هم ندارد.

از ابن الغضائری هم نقل شده است که ضعیف و مرتفع القول، و برای او كتابی در زيارات است، که دلالت بر خباثت و بر مذهب متهافت ایشان است. و از دروغگویان بصره است.

سپس مرحوم خوئی روایت ایشان را از کامل الزیارات نقل می کند ( ان الحسین تقتله..) و می‌فرماید: ظاهر کلام مرحوم نجاشی که می‌گوید «انه لیس بشئ» یعنی در حدیث هم ضعیف است و این با توثیق ابن قولویه (توثیق عام در کامل الزیارات) معارض است نتیجه اینکه اعتمادی بر روایات او نیست.

البته این تعارض قبل از برگشتن مرحوم خوئی از مبنایشان در مورد کامل الزیارات است. بعد که ایشان از مبنای خود در مورد کامل الزیارات برگشتند، دیگر این تضعیف تعارضی ندارد؛ زیرا از نظر نجاشی تضعیف دارد و توثیقی ندارد.

البته ما حرف ابن الغضائری را نمی‌پذیریم. چون معلوم نیست که کتاب از ایشان باشد.

نتیجه اینکه این شخص ضعیف است و شاید مرحوم مجلسی به لحاظ این شخص قائل به تضعیف روایت شده‌اند.

 


[1] رجال النجاشي، ص335.
[2] الخرائج و الجرائح، ج‌2، ص739.
[3] مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج‌4، ص435.
[4] معجم رجال الحدیث، ج10، ص242.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo