< فهرست دروس

درس مهدویت استاد طبسی

93/11/26

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: احکام جدید در دوران ظهور امام زمان #

ادامه بررسی روایت اول

حمل روایت حکم اعدام مانع زکات بر تفصیل مرحوم علامه حلی:

بیان علامه‌ی حلی در مورد حکم مانع زکات:

«و أجمع المسلمون كافّة على وجوبها في جميع الأعصار، و هي أحد أركان الإسلام الخمسة إذا عرفت هذا، فمن أنكر وجوبها ممّن ولد على الفطرة، و نشأ بين المسلمين فهو مرتدّ يقتل من غير أن يستتاب و إن لم يكن عن فطرة، بل أسلم عقيب كفر استتيب- مع علم وجوبها-ثلاثا فإن تاب و إلّا فهو مرتد وجب قتله و إن كان ممن يخفى وجوبها عليه لانه نشأ بالبادية او كان قريب العهد بالإسلام عرف وجوبها و لم يحكم بكفره. هذا كلامه- رحمه اللّه- و هو جيد و على ما ذكره من التفصيل تحمل رواية أبان بن تغلب‌.»[1]

اجماع همه‌ی مسلمین (شیعه و سنی) در همه دوره‌ها بر وجوب زکات بوده است، و آن یکی از ارکان پنجگانه اسلام است، هنگامی که این معنا را شناختی، پس کسی که علی الفطره مسلمان بوده و در بین مسلمانان رشد نموده، وجوب زکات را که مورد اجماع مسلمین است انکار کند، مرتد است و کشته می‌شود. و نوبت به توبه دادنش نمی‌رسد.

اما اگر مرتد فطری نبود، از اول کافر بود بعد مسلمان شد و بعد منکر شد در صورتی که علم به وجوب زکات داشته باشد، سه روز او را توبه می‌دهند. اگر توبه کرد، چیزی بر او نیست اما اگر توبه نکرد پس او مرتد است و قتل او واجب است و اگرکسی باشد که حکم بر او مخفی مانده چون در صحرا بزرگ شده یا تازه مسلمان است، اعدامش نمی‌کنند برای او توضیح می‌دهند و حکم به کفرش نمی‌شود.

این بیان مرحوم علامه حلی رحمه‌الله است و بیان بسیار متینی است و روایت ابان بن تغلب را بر تفصیل ایشان حمل می‌کنیم.

علامه مجلسی می فرماید: روایت اعدام مانع زکات را باید بر تفصیل علامه حلی ( صورت اول یا صورت دوم بعد از استتابه)، حمل کنیم.

به هرجهت بیان شد که این روایت قابل توجیه است ولی اگر از عهده توجیه بر نیامدیم، گوئیم روایت مشکل سندی دارد.

 

روایت دوم

الف) متن روایت

حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُوسَى رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا حَمْزَةُ بْنُ الْقَاسِمِ الْعَلَوِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عِمْرَانَ الْبَرْقِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْهَمْدَانِيُّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ وَ أَبِي الْحَسَنِ علیهما‌السلام قَالا لَوْ قَدْ قَامَ الْقَائِمُ‌ لَحَكَمَ‌ بِثَلَاثٍ‌ لَمْ يَحْكُمْ بِهَا أَحَدٌ قَبْلَهُ يَقْتُلُ الشَّيْخَ الزَّانِيَ وَ يَقْتُلُ مَانِعَ الزَّكَاةِ وَ يُوَرِّثُ الْأَخَ أَخَاهُ فِي الْأَظِلَّة[2]

فرمودند: وقتی که امام زمانعلیه‌السلام قیام کرد، سه حکم می‌فرمایند که قبل از امام زمانعلیه‌السلام احدی این حکم را انجام نداده است، بزرگسال مسن زانی را می‌کشد، و مانع زکات را می‌کشد، و کسانی که خداوند در عالم ذر بینشان اخوت قرار داده است در این عالم دردوران امام زمان از همدیگر ارث می برند.

آیا حکم زنا همیشه اعدام است؟

شهید اول در لمعه و شارح لمعه، هشت حکم برای زنا مطرح می‌فرماید، اینطور نیست که فقط حکم زنا، اعدام باشد. گاهی سنگسار،گاهی شلاق ،گاهی شلاق و تبعید و گاهی گردن زدن است. دراین روایت می‌فرماید: بزرگسالی که زنا کند- اطلاق لفظی است یعنی هر قسم آن که باشد حتی اگر این بزرگسال مجرد باشد و محصن هم نباشد- حکمش اعدام است، درحالی که طبق فقهی که از آل محمد علیهم‌السلام به ما رسیده است، حکم زنا همیشه اعدام نیست.

ب) بررسی سند روایت

مرحوم صدوق این روایت را درکتاب «من لایحضره الفقیه» نقل نکردند شاید به این جهت که: در مقدمه‌ی این کتاب فرموده است: "هر آنچه در «من لایحضره الفقیه» می آورم بین من و خدایم حجت است و بر اساس آن فتوی می دهم" و چون این روایت از جهت اعتبار در رده آن روایات که در فقیه آورده، نمی‌باشد لذا این روایت را نیاورده است، و یا از این جهت که: حکم شرعی از آن در دوران غیبت استفاده نمی شود.

به نظر ما جهت عدم نقل ایشان همین دلیل دوم باشد، ایشان معمولا روایات فقهی را می‌آورد و از این روایت حکم فقهی در دوران غیبت استفاده نمی‌شود. بلکه از قوانینی است که امام زمانعلیه‌السلام در عصر حضور اجرا خواهند کرد.

حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُوسَى رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا حَمْزَةُ بْنُ الْقَاسِمِ الْعَلَوِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عِمْرَانَ الْبَرْقِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْهَمْدَانِيُّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ.

حمزة بن القاسم العلوی: ایشان ثقه بوده و شخصیت بزرگی است.[3]

محمد بن علی همدانی:

گفته‌اند ایشان با محمد بن علی بن ابراهیم متحد است که اگر این باشد کسی توثیقش نکرده است.

مرحوم خوئی فرموده است: محتمل است محمد بن علی بن ابراهیم بن موسی بن جعفر باشد. یعنی از احفاد امام موسی کاظمعلیه‌السلام است و از واقفه می‌باشد.

اگر وثاقت داشته باشد مشکلی ندارد ولی توثیق هم نشده است. پس این شخص از کسانی است که مشکل دارد، چون توثیق ندارد.

علی بن ابی حمزه بطائنی:

اظهار نظر در مورد ایشان طبق مبانی فرق می‌کند. او از سران واقفه است. برای همین او را تضعیف کرده‌اند، ولی به نظر ما مشکل اعتقادی او با صدوق بودن و وثاقت منافات ندارد،‌ ایشان در کتب اربعه بیش از 500 روایت دارد، و یک چنین کسی که اکثار حدیث در کتب اربعه دارد، بعید است که وثاقت نداشته باشد.

پس مشکل سندی به لحاظ ایشان نیست، بلکه از جهت همدانی می‌باشد.

ج) دلالت روایت

در مورد اعدام شیخ زانی جای بحث است، چون به صورت مطلق بیان شده و شامل غیر محصن هم می‌شود به خلاف روایت قبل که در آن حکم سنگسار را برای زانی محصن بیان می‌کرد که الآن نیز چنین است. و اگر گفته شود حکومت‌ها هم اجرا کرده‌اند گوئیم آنها به حق نبوده و در مورد پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله و امیر المومنین علیه‌السلام هم گوئیم که روایت از معصومین علیهم‌السلام منصرف است.

نسبت به مانع زکات هم بیان کردیم که روایت را بر طبق همان بیان علامه حلی تفسیر می‌کنیم، مانع زکات یعنی کسی که منکر است و کسی هم که منکر است، مرتد است و حکمش اعدام است.

ارث بردن کسانی که در عالم ذر برادر بوده‌اند از یکدیگر:

امّا در مورد ارث بردن برادران در عالَم ذر در این دنیا، حداقل سه روایت داریم که امام زمانعلیه‌السلام حکم به ارث بردن کسانی که در عالم ذرّ با هم نسبت برادری داشتند، می‌کند.

دو روایت دیگر در مورد ارث بردن برادران عالم ذر:

1. در ذیل آیه‌ی 101 سوره‌ی مومنون آمده است:

وَ أَخْبَرَنِي أَبُو الْحُسَيْنِ، عَنْ أَبِيهِ، عَنِ ابْنِ هَمَّامٍ‌، قَالَ: حَدَّثَنَا سَعْدَانُ بْنُ مُسْلِمٍ، عَنْ جَهْمِ بْنِ أَبِي جَهْمَةَ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ مُوسَى علیه‌السلام يَقُولُ: إِنَّ اللَّهَ (تَبَارَكَ وَ تَعَالَى) خَلَقَ الْأَرْوَاحَ قَبْلَ‌ الْأَبْدَانِ‌ بِأَلْفَيْ عَامٍ، ثُمَّ خَلَقَ الْأَبْدَانَ بَعْدَ ذَلِكَ، فَمَا تَعَارَفَ مِنْهَا فِي السَّمَاءِ تَعَارَفَ فِي الْأَرْضِ، وَ مَا تَنَاكَرَ مِنْهَا فِي السَّمَاءِ تَنَاكَرَ فِي الْأَرْضِ، فَإِذَا قَامَ الْقَائِمُ علیه‌السلام وَرَّثَ الْأَخَ فِي الدِّينِ، وَ لَمْ يُوَرِّثِ الْأَخَ فِي الْوِلَادَةِ، وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ (عَزَّ وَ جَلَّ) فِي كِتَابِهِ: قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ‌ ، فَإِذا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَ لا يَتَساءَلُونَ‌[4]

خداوند دوهزار سال قبل از اینکه بدن‌ها را خلق کند این ارواح را خلق کرد، پس از خلق ارواح ابدان را خلق کرد، (این ارواح با هم انس و رفت و آمد داشتند)، آنهایی که در آسمان‌ها همدیگر را می شناختند در زمین هم همدیگر را می‌شناسند. و کسانی که در آسمانها با هم رابطه‌ای نداشته‌اند در زمین هم ارتباطی ندارند. وقتی که امام زمانعلیه‌السلام قیام کنند،‌ (قانون ارث تغییر می‌کند) برادران دینی از هم ارث می‌برند(این اشاره به عالم ارواح دارد البته تصریح ندارد ولی با قرائن معلوم می‌شود که مراد کسانی است که در آن عالم اخوت داشتند، در این عالم از همدیگر ارث می‌برند)، و برادران در ولادت( برادرانی که از یک پدر و مادرند) از همدیگر ارث نمی‌برند و این قول خداوند در کتابش است که فرمود: پس آنگاه كه در صور دميده شود [ديگر] ميانشان نسبت‌خويشاوندى وجود ندارد و از [حال] يكديگر نمى‌پرسند.

 

2. قَالَ الصَّادِقُ علیه‌السلام إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى آخَى بَيْنَ‌ الْأَرْوَاحِ‌ فِي الْأَظِلَّةِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ الْأَجْسَادَ بِأَلْفَيْ عَامٍ‌ فَلَوْ قَدْ قَامَ قَائِمُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَرَّثَ الْأَخَ الَّذِي آخَى بَيْنَهُمَا فِي الْأَظِلَّةِ وَ لَمْ يُوَرِّثِ الْأَخَ فِي الْوِلَادَةِ.[5]

امام صادق علیه‌السلام فرمودند: خداوند عز و جل در عالم ارواح اخوت بین ارواح قرار داد، دو هزار سال قبل از اینکه این اجساد را خلق کند پس اگر قائم ما اهل بیت علیهم‌السلام قیام کند، برادر از برادری که بین آن‌ها در عالم ارواح پیوند برادری بوده، ارث می‌برد و برادر در ولادت ارث نمی‌برد.

 


[1] تذکره الفقهاء ج5 ص7.
[2] الخصال، ج‌1، ص169- اثبات الهداه ج3 ص495.
[3] تنقیح المقال ج24 ص258.
[4] دلائل الإمامة (ط - الحديثة)، ص484- معجم احادیث الامام المهدی ج7 ص387.
[5] من لا يحضره الفقيه، ج‌4، ص352.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo