< فهرست دروس

درس مهدویت استاد طبسی

93/12/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: احکام جدید در دوران ظهور امام زمان #

مقدمه:

بحث در مورد بررسی روایاتی بود که ظهور در احکام جدید در دوران حکومت حضرت مهدیعلیه‌السلام داشت. روایتی را از کتاب شریف من لا یحضر نقل کردیم که مضمون آن این بود که هنگامی که امام زمانعلیه‌السلام ظهور کند، دیگر رهن گرفتن از مومن حرام است و از آن مهمتر ربح نیز حرام است. یعنی بازار اسلامی در دوران امام زمانعلیه‌السلام منهای سود است. در ادامه به بررسی سندی این روایت می‌پردازیم.

د) بررسی سند روایت هشتم

أَبُو الْحُسَيْنِ مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْأَسَدِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ عَنْ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ النَّخَعِيِّ عَنْ عَمِّهِ الْحُسَيْنِ بْنِ يَزِيدَ النَّوْفَلِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِيهِ،

سند تهذیب نیز همین است، با این تفاوت که نخعی از علی بن حسین بن یزید نوفلی نقل می‌کند. ظاهرا سند مشکل دارد، علی بن سالم مشکل دارد. سالم، سالم نیست. موسی بن عمران نخعی توثیق ندارد، محمد بن جعفر اسدی طریقش مشکل دارد، یعنی ما نمی‌توانیم سند را صحیح بدانیم. حال طبق همان سند فقیه حرکت میکنیم.

الحسين بن يزيد النوفلي‌

مرحوم مامقانی می‌فرماید:[1]

عدّه الشيخ رحمه اللّه في رجاله‌ من أصحاب الرضا علیه‌السلام قائلا: الحسين بن يزيد النخعي، يلقب ب: النوفلي. و قال في الفهرست‌: الحسين بن يزيد النوفلي، له كتاب، أخبرنا به عدّة من أصحابنا، عن أبي المفضّل، عن ابن بطّة، عن أحمد بن أبي عبد اللّه، عنه. انتهى.

و قال النجاشي‌: الحسين بن يزيد بن محمّد بن عبد الملك النوفلي، نوفل النخع، مولاهم كوفي، أبو عبد اللّه علیه‌السلام، كان شاعرا أديبا، و سكن الري و مات بها. و قال قوم من القميين: إنّه غلا في آخر عمره، و اللّه أعلم. و ما روينا له رواية تدل على هذا، له كتاب التقيّة، أخبرنا ابن شاذان، عن أحمد بن محمّد بن يحيى، قال: حدّثنا عبد اللّه بن جعفر الحميري، قال: حدّثنا إبراهيم بن هاشم، عن الحسين بن يزيد النوفلي، به. و له كتاب السنة. و مثله .. إلى قوله: و اللّه أعلم، في القسم الثاني من الخلاصة، ثم قال: قال النجاشي: و ما رأينا له رواية تدلّ على هذا. و أما عندي توقف في روايته، لمجرد ما نقله عن القميين، و عدم الظفر بتعديل الأصحاب له. انتهى.

و ذكره ابن داود تارة: في القسم الأوّل‌، و لقّبه ب: المتطبّب النوفلي، و نسب إلى رجال الشيخ أنّه من أصحاب الرضا عليه السلام، ثم قال: روى عن السكوني، مهمل. انتهى. و اخرى‌: في القسم الثاني، و نقل عن الكشّي أنّه رمي بالغلو، ثم نقل عن النجاشي عدم رؤية رواية له تدلّ عليه. و نقل في التكملة عن شرح التهذيب‌ أنّه قال: إنّ ضعفه أظهر من أن يذكر. ثم اعترض‌ عليه بقوله: و لا أعلم من أين أخذ هذا الضعف، مع ادّعائه الوضوح. انتهى.

و أقول: قد ذكرنا غير مرّة أنّ رمي القدماء رجلا بالغلوّ لا ينبغي الاعتناء به؛ لأنّ جملة ممّا هو الآن من ضروريّات المذهب كانوا يعدّونها غلوا، مع أنّ الغلوّ في آخر عمره غير مضر في رواياته التي رواها حال الاستقامة، كما أوضحناه في مقدمة الكتاب‌. مع أنّ غلوه لم ينطق به إلّا النجاشي نقلا عن قوم من القميّين، مشيرا إلى توقّفه فيه، بقوله: و اللّه أعلم، و بردّه له بعدم وجدان رواية له تدلّ على غلوّه، و عدم الوجدان دليل عدم الوجود .. و حينئذ فبعد كون الرجل إماميا بلا شبهة ألحقه المدائح التي نطقوا بها فيه بالحسان، و ذلك ككونه ذا كتاب، و كثير الرواية، و سديد الرواية، و مقبول الرواية، و رواية جمع من القميّين عنه، و إكثارهم من الرواية عنه، فالحقّ أنّ الرجل من الحسان.

و تضعيفه- كما صدر من بعضهم- لا وجه له، كما لا وجه لإهمال آخرين منهم: الفاضل المجلسي في الوجيزة إيّاه. و لقد أجاد السيّد الداماد، حيث قال:[2] و كذلك‌ النوفلي‌ الذي‌ يروي‌ عن السكوني و اسمه: الحسين بن يزيد بن محمّد بن عبد الملك النوفلي، نوفل النخع، مولاهم الكوفي، أبو عبد اللّه، فإنّه ليس بضعيف اتفاقا، قد ذكره الشيخ في (ست)، و قال: له كتاب عن السكوني. أخبرنا به عدّة من أصحابنا، عن أبي المفضّل، عن ابن بطّة، عن أحمد بن أبي عبد اللّه، عنه.

و ذكره أيضا في كتاب الرجال في أصحاب أبي الحسن الرضا عليه السلام من غير إيراد طعن و غمز فيه .. إلى أن قال: و بالجملة؛ إنّما النوفلي المجروح بالضعف الحسن بن محمّد بن سهل النوفلي .. إلى أن قال: و أما النوفلي هذا صاحب الرواية عن السكوني فلم يقدح فيه أحد من أئمة الرجال، و ما ينقل عن بعض القميّين ممّا لا يوجب مغمزا فيه، كما في كثير من الثقات الفقهاء الأثبات كيونس بن عبد الرحمن .. و غيره، و المحقّق نجم الدين بن سعيد أبو القاسم مع تبالغه في الطعن في الأسانيد بالضعف قد تمسّك في المعتبر و غيره من كتبه و رسائله و مسائله في كثير من الأحكام بروايات السكوني و عمل بها، و النوفلي هذا في الطريق، و كذلك الشيخ و غيره من عظماء الأصحاب قد عملوا بها و اعتمدوا عليها و جعلوها من الموثّقات. فإذن هذا الرجل مقبول الرواية و إن لم يكن حديثه معدودا من الصحاح. و قول العلّامة في (صه): عندي توقف في روايته بمجرد ما نقل عن القميّين و عدم الظفر بتعديل الأصحاب له خارج عن مسلك الصحة و الاستقامة.

شیخ طوسی رحمه‌الله در رجالشان او را از اصحاب امام رضا علیه‌السلام شمرده و می‌گوید: حسین بن یزید نخعی معروف به نوفلی است. و در فهرست گفته است: حسین بن یزید نوفلی، برای او کتابی است که عده‌ای از اصحاب ما از آن خبر داده‌اند، از ابی مفضل از ابن بطه از احمد بن ابی عبد الله از او. ایشان هیچ توثیق و تضعیفی نقل نکرده‌اند.

اما مرحوم نجاشی فرموده‌اند: او شاعر و ادیب بود و ساکن ری بود و در ری از دنیا رفت، عده‌ای از قمی‌ها گفته‌اند: او در آخر عمرش غالی شد و الله اعلم. نجاشی نظر قمی‌ها بر غالی شدن ایشان در آخر عمر را نه تائید می‌کند و نه رد می‌کند. کسی برای ما از برای او روایتی نقل کرده است که دلالت بر غلو او کند. ابن شاذان برای او کتاب تقیه نقل کرده است و برای او کتاب سنت است.

علامه حلی در خلاصه حرف نجاشی را نقل کرده و می‌فرماید: برای او روایتی که دلالت بر غلو او کند، ندیدیم. و امّا در روایات نوفلی توقف می‌کنم، به جهت مطلبی که نجاشی از قمی ها نقل کرده است و تعدیل هم پیدا نکردیم. (جرح دارد و تعدیل هم ندارد) پس علامه حلی در روایاتش توقف دارد ولی مرحوم نجاشی می‌خواهد تلویحا می‌خواهد او را تائید کند.

ابن داوود ایشان را در قسم اول نقل کرده است و فرموده است: او مهمل است. و در قسم دوم هم نقل کرده است و از کشی نقل کرده است که او به غلو رمی شده است، سپس از نجاشی نقل کرده است که چیزی که دال بر غلو داشته باشد ندیدیم. نوه دختری شهید در شرح تهذیب فرموده است: ضعف ایشان روشن تر از این است که ما ذکرکنیم.

صاحب تکملة به ایشان اشکال می‌کند: ضعف را از کجا آوردید، که ادعای وضوح می‌کنید.

گویم: چندین بار گفتیم که به رمی قدما اعتنایی نیست زیرا خیلی از آنچه امروز از ضروریات مذهب ما است، روزی غلو شمرده می‌شد، استاد ما مطلبی را از صاحب جواهر نقل کردند که فرمودند: اگر یک اعتقادی را قدما یک طور عقیده داشتند و متاخرین طوری دیگر، ملاک حرف متاخرین است. علاوه بر این غلو در آخر عمر او مضر به روایاتی که در حال استقامت و صحت اعتقاد نقل کرده، نیست، همچنان که در مقدمه کتاب توضیح دادیم.[3] البته ما در جواب دوم ایشان تاملی داریم که از کجا احراز کنیم که این روایات را در حال استقامت نقل کرده است کبری درست ولی شبهه در صغری است. غلاوه غلو را فقط نجاشی گفته است، آن هم به نقل از قومی از قومی‌ها، و خود ایشان هم در این نسبت توقف دارد و این از کلمه «و الله اعلم» معلوم است.

البته از کلمات ابن داوود ظاهر می شود که کشی هم همین مطلب را نسبت داده است. نقل ابن داوود در کتابش، از کشی که او رمی به غلو شده است. پس اختصاص به نجاشی ندارد کشی هم گفته است. ولی این اشکال حل است زیرا کشی هم از خودشان نمی‌گویند، می‌گوید: روایت شده است. اتهام به غلو را رد می‌کند و می‌گوید: نیافتیم روایتی که دلالت بر غلو داشته باشد و عدم الوجدان دلیل عدم الوجود. پس بعد بودن ایشان امامی بدون هیچ شبهه‌ای، مدائحی که نسبت به ایشان است، ایشان را به حسان ملحق می‌کند، مانند: ایشان صاحب کتاب است، زیاد از ایشان نقل روایت کرده اند، روایاتش محکم است، روایاتش مقبول است، عده‌ای از قمی‌ها از ایشان روایت نقل کردند، و اکثار روایت قمی‌ها از او، پس حق اینکه ایشان از حسان است. و تضعیف او همچنان که از بعضی صادر شده، وجهی ندارد، همچنان که وجهی برای اهمال دیگران نیست مانند فاضل مجلسی

سید داماد (در رواشح السماویه) می‌فرماید: و همچنین نوفلی که سکونی از او روایت نقل می‌کند، عدم ضعفش مورد اتفاق است و شیخ هم در فهرست فرموده است که ایشان کتاب دارد و طریقش را هم می‌فرماید و همچنین در کتاب رجال از ایشان نام برده است بدون اینکه ذکر ایراد یا طعنی برای او بکند. و بالجمله نوفلی که به ضعف جرح شده است، حسن بن محمد بن سهل نوفلی است، امّا نوفلی که از سکونی روایت نقل می‌کند، هیچ کسی نگفته است که او ضعیف است و آنچه از بعضی قمی‌ها نقل می‌شود، قمی ها از این قبیل حرف‌ها نسبت به خیلی از ثقات هم زده‌اند. مانند: یونس بن عبد الرحمان و غیر او. جای تعجب است که مجلسی ایشان را تضعیف می‌کند با اینکه خودشان با صدوق درگیر است که با این روشی که صدوق پیش می‌گیرید کسی نمی‌ماند..

و محقق حلی با اینکه ایشان در طعن اسانید به ضعف خیلی مبالغه و دقت می‌کند ، در معتبر و در غیر آن از کتب و رسائل‌اش در بسیاری از احکام به روایات سکونی و نوفلی تمسک می‌جوید و این نوفلی در طریق است. و همچنین شیخ و غیر او از بزرگان اصحاب به روایات او عمل کردند و بر آن روایات اعتماد کردند و آن روایات را از موثقات قرار داده‌اند. بنابراین روایت ایشان مقبول است اگر چه از صحاح شمرده نشود. و بیان علامه: نزد من توقف در روایت او است به جهت آنچه از قمی‌ها نقل شده و عدم وجود تعدیل اصحاب برای او، خارج از مسلک صحت و استقامت است.

فرزند مرحوم مامقانی می‌فرماید:[4]

قد ذكرت مرارا بأنّ القميّين كانوا سريعي الرمي للرواة بالضعف أو الغلوّ، و كانوا في‌عصر الدعاوي الباطلة مثل النيابة الخاصة، ثم الإمامة، ثم ارتقى بعضهم إلى دعوى الألوهية، و ربّما مبادرتهم للرمي بالغلو كان بدافع سدّ طريق الانحراف، و إلّا كيف يمكن توجيه قول الصدوق بسهو النبي صلى اللّه عليه و آله و سلّم مع صراحة الكتاب العزيز بأنّه: ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‌ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحى‌. و من هنا لا يعتمد على دعاوي القميين بالغلو إلّا بدليل واضح. حصيلة البحث‌ الإنصاف أنّ الاعتماد على روايته و عدّه حسنا أقلّ ما يوصف به.

ما کرارا گفتیم که قمی‌ها سریع الرمی به ضعف بودند. و در دوران ادعاهای باطل بوده‌اند مانند: نیابت خاص، امامت، الوهیت، مبادرت آن‌ها به رمی به غلو به جهت مسدود کردن راه انحراف و حفظ اساس و اعتقادات شیعه بوده است. و الا چطور امکان دارد توجیه قول صدوق به سهو النبی و حال اینکه قرآن صراحت دارد که پیامبر از روی هواهای نفسانی کلام نمی‌گوید و کلام او کلام خداوند و وحی است لذا نمی‌توانیم دعاوی قمی‌ها را بپذیریم مگر به دلیل روشن.

نتیجه اینکه انصاف در این است که اعتماد بر روایت او و او را حسن شمردن کمترین چیزی است که به آن توصیف می‌شود.

ابو الحسین محمد بن جعفر اسدی

در مورد ایشان دو اشکال وجود دارد، یکی اینکه خود ایشان توثیق ندارد و اشکال دیگر اینکه طریق صدوق به ایشان مورد اشکال است.

نظر مرحوم خویی:[5]

و طريق الصدوق إليه: علي بن أحمد بن موسى و الحسين بن إبراهيم بن أحمد بن هاشم المؤدب و محمد بن أحمد السناني رضي الله عنهم عن أبي الحسين محمد بن جعفر الأسدي الكوفي

و الطريق غير صحيح لأن مشايخ الصدوق لم يرد فيهم توثيق.

مرحوم خویی توثیقی برای ایشان نقل نمی‌کند، و می‌فرماید: که طرق صدوق به این شخص، علی بن احمد بن موسی، و حسین بن ابراهیم بن احمد بن هاشم مودب، و محمد بن احمد سنانی است که اینها از محمد بن جعفر اسدی نقل کرده‌اند و طریق صحیح نیست چون مشایخ صدوق توثیق ندارند، و اینها مشایخ صدوقند که از اسدی نقل می‌کنند و اسدی از نوفلی نقل می‌کند.

پس با وجود حل اشکال نوفلی، باز طریق به سند مشکل دارد.

موسی بن عمران نخعی

موسی بن عمران نخعی راوی زیارت جامعه کبیره است، و ما در صدور این زیارت از معصوم و اینکه سخن معصوم است، شک و تردیدی نداریم، ولی این ملازمه‌ای با توثیق موسی بن عمران نخعی ندارد.

یکی از دوستان فاضل ما که ثقه و عادل است، فرمودند: از امام خمینی رحمه‌الله در مورد زیارت جامعه‌ی کبیره سوال کردم، فرمودند: سند آن مشکل دارد، ولی قطع به صدور مضمون داریم، و ما در سه جلسه خدمت استادمان (سه نیمه شعبان) در مورد زیارت جامعه سوال می پرسیدیم و ایشان هم همین را فرمودند.

پس اگر نخعی را تضعیف کردیم، هیچ خللی به متن روایت وارد نمی‌شود. مگر اینکه این مبنی را بپذیریم که هر کسی که نام او در اسناد کامل الزیارات آمده است، ثقه است امّا اگر این مبنی را نپذیرفتیم این راوی هم مشکل دارد.

علی بن سالم

همین علی بن ابی حمزه بطائنی است که ما روایات او را قبول داریم، او کسی است که بیش از 500 روایت در کتب اربعه دارد.

سالم

نظر مرحوم بهبهانی به نقل مرحوم خویی:[6]

ثم إن الوحيد ذكر في التعليقة ما نصه: و حكم جدي رحمه الله باتحاد ابن سالم هذا مع البطائني السابق فتأمل (انتهى) أقول: إن والد علي بن أبي حمزة و إن كان اسمه سالم إلا أنه غير معروف بهذا الاسم و إنما يعرف بعلي بن أبي حمزة على أن الشيخ ذكر علي بن أبي حمزة البطائني قبل هذا بفصل قليل و وصف الثاني بالكوفي فكيف يمكن الحكم باتحادهما؟.

جد من (مرحوم مجلسی اول) حکم کرد به اتحاد ابن سالم با بطائنی (علی بن حمزه بطائنی) گویم: اسم پدر علی بن ابی حمزه، اگر چه اسم او سالم بوده است، مگر اینکه او به این اسم معروف نبوده است و به علی بن ابی حمزه معروف بوده علاوه بر این که شیخ علی بن ابی حمزه بطائنی را قبل از این ذکر کرده و و دومی را به کوفی بودن متصف کرده است پس چگونه ممکن است که حکم به اتحاد آن دو کنیم.

اگر علی بن سالم همان علی بن ابی حمزه‌ی بطائنی باشد، به نظر ما روایتش مقبول است امّا اگر ایشان نباشد مجهول است. پس علی بن سالم بین اینکه مجهول باشد یا همان علی بن حمزه بطائنی باشد، مردد است. در مورد سالم نیز در کتب رجالی مطلبی نمی‌باشد، لذا این روایت به طریق مرحوم صدوق مشکل دارد، و اشکال آن هم قابل حل نیست. امّا در سند تهذیب «عمه علی بن الحسین بن یزید نوفلی» است (سند فقیه «حسین بن یزید نوفلی» بود) که اگر این هم باشد، توثیق ندارد، و از نظر سند مشکل دارد.


[1] تنقیح المقال، ج23، ص153.
[2] مرحوم مامقانی خلاصه بیان مرحوم سید داماد را نقل می‌کنند و چون استاد متن کامل رواشح را بیان و بررسی می‌کنند لذا در اینجا متن کامل قول سید داماد از رواشح السماویه را آوردیم.
[3] مراچعه شود: فوائد رجالیه، ج1 ص217.
[4] تنقيح المقال في علم الرجال، ج‌23، ص153.
[5] معجم رجال الحدیث، ج15 ص154 و 165.
[6] معجم رجال الحدیث، ج12 ص234.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo