< فهرست دروس

درس مهدویت استاد طبسی

94/02/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: شیوه‌ی قضاوت امام زمان × در دوران ظهور

روایت چهارم:

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ ابْنُ حُمْرَانَ الْمَدَائِنِيُ‌، عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ بَشِيرٍ، عَنْ أَبِي الْجَارُودِ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه‌السلام، قَالَ: سَأَلْتُهُ، مَتَى يَقُومُ قَائِمُكُمْ؟ قَالَ: يَا أَبَا الْجَارُودِ، لَا تُدْرِكُونَ. فَقُلْتُ: أَهْلَ زَمَانِهِ. فَقَالَ: وَ لَنْ تُدْرِكَ أَهْلَ زَمَانِهِ، يَقُومُ قَائِمُنَا بِالْحَقِّ بَعْدَ إِيَاسٍ مِنَ الشِّيعَةِ، يَدْعُو النَّاسَ‌ ثَلَاثاً فَلَا يُجِيبُهُ أَحَدٌ... فَقَالَ: إِنَّ الْقَائِمَ علیه‌السلام لَيَمْلِكُ ثَلَاثَمِائَةٍ وَ تِسْعَ سِنِينَ، كَمَا لَبِثَ أَصْحَابُ الْكَهْفِ فِي كَهْفِهِمْ، يَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا وَ قِسْطاً كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً، وَ يَفْتَحُ اللَّهُ عَلَيْهِ شَرْقَ الْأَرْضِ وَ غَرْبَهَا، يُقْتَلُ النَّاسُ حَتَّى لَا يُرَى إِلَّا دَيْنُ مُحَمَّدٍ صلی‌الله علیه و آله، يَسِيرُ بِسِيرَةِ سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ علیه‌السلام، يَدْعُو الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ فَيُجِيبَانِهِ، وَ تُطْوَى لَهُ الْأَرْضُ، فَيُوحِي اللَّهُ إِلَيْهِ، فَيَعْمَلُ بِأَمْرِ اللَّه‌[1]

ابو جارود گوید: از امام صادق علیه‌السلام سوال کردم، قائم شما چه وقت قیام می‌کند؟

فرمودند: ای ابو جارود، او را درک نمی‌کنید. پس گفتم: اهل زمان او.

پس فرمودند: و اهل زمان او هم درک نمی‌کنند، قائم ما بعد از مأیوس شدن شیعه قیام می‌کند، مردم را سه بار دعوت می‌کند، پس احدی او را اجابت نمی‌کند...

قائم سيصد و نه‌ سال‌ حكومت مى‌كند، به همان‌مقدار كه اهل كهف در غار ماندند، زمين را پر مى‌كند از عدل و قسط، چنان‌كه از ظلم ‌و ستم پر شده باشد. خداوند براى او شرق و غرب زمين را مى‌گشايد و مردم را مى‌كشد (ال در الناس، ال عهد می‌باشد و اشاره به عده‌ی خاصی است) تا اين‌كه جز دين محمد صلی‌الله علیه و آله باقى نماند، و سیره‌ی ایشان سیره‌ی سليمان بن داوود است، به خورشید و ماه اشاره مى‌كند، او را جواب مى‌دهند، و زمين براى او نورديده شود و به او وحى مى‌رسد،[2] پس به امر الهى به وحى عمل مى‌كند.

از این روایت استفاده می‌شود که سیره و روش (قضائی و غیر قضائی) امام زمان علیه‌السلام همان سیره و روش حضرت سلیمان علیه‌السلام است.

روایت پنجم:

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه‌السلام قَالَ: يَقْضِي الْقَائِمُ بِقَضَايَا يُنْكِرُهَا بَعْضُ أَصْحَابِهِ مِمَّنْ قَدْ ضَرَبَ قُدَّامَهُ بِالسَّيْفِ وَ هُوَ قَضَاءُ آدَمَ علیه‌السلام فَيُقَدِّمُهُمْ فَيَضْرِبُ أَعْنَاقَهُمْ ثُمَّ يَقْضِي الثَّانِيَةَ فَيُنْكِرُهَا قَوْمٌ آخَرُونَ مِمَّنْ قَدْ ضَرَبَ قُدَّامَهُ بِالسَّيْفِ وَ هُوَ قَضَاءُ دَاوُدَ علیه‌السلام فَيُقَدِّمُهُمْ فَيَضْرِبُ أَعْنَاقَهُمْ ثُمَّ يَقْضِي الثَّالِثَةَ فَيُنْكِرُهَا قَوْمٌ آخَرُونَ مِمَّنْ قَدْ ضَرَبَ قُدَّامَهُ بِالسَّيْفِ وَ هُوَ قَضَاءُ إِبْرَاهِيمَ علیه‌السلام فَيُقَدِّمُهُمْ فَيَضْرِبُ أَعْنَاقَهُمْ ثُمَّ يَقْضِي الرَّابِعَةَ وَ هُوَ قَضَاءُ مُحَمَّدٍ صلی‌الله علیه و آله فَلَا يُنْكِرُهَا أَحَدٌ عَلَيْهِ.[3]

ابى بصير گويد كه امام باقر علیه‌السلام فرمود:

قائم علیه‌السلام به قضاوت‌هایی حكم مى‌كند، بعضى از اصحابش كه در جلوى او شمشير زده و به حضرتش ایمان داشتند، آن را انكار مى‌كند. دستور مى‌دهد كه او را به قتل برسانند درحالى‌كه آن حكم قضاوت آدم علیه‌السلام است. هم‌چنين در مرتبه دوّم قضاوتى مى‌كند، باز عده ديگرى از كسانى كه در جلويش شمشير مى‌زنند، آن را انكار مى‌كنند. باز گردن زده مى‌شوند درحالى‌كه آن قضاوت داود علیه‌السلام بود و در مرتبه سوم نيز حكم مى‌كند باز دسته ديگر انكار نمايند، باز گردن زده مى‌شوند با اين‌كه آن حكم قضاوت ابراهيم علیه‌السلام بود. در مرتبه چهارم حكم مى‌كند و آن هم قضاوت محمّد صلی‌الله علیه و آله است، ديگر كسى انكار و اعتراض نمى‌كند.

نکاتی که از این روایت استفاده می‌شود:

1. قضاوت‌های انبیای قبل از جهت شکل و ماهیت با قضاوت‌های پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله فرق داشته است.

2. قضاوت امام زمان علیه‌السلام فقط طبق قضاوت حضرت داود نمی‌باشد بلکه طبق قضاوت حضرت آدم و حضرت ابراهیم علیهما‌السلام هم است.

روایت ششم:

وَ قَدْ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام إِنَّ فِي صَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ سُنَناً مِنَ الْأَنْبِيَاءِ عَلَى نَبِيِّنَا وَ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ سُنَّةً مِنْ نُوحٍ وَ هُوَ طُولُ عُمُرِهِ وَ ظُهُورُ دَوْلَتِهِ وَ بَسْطُ يَدِهِ فِي‌ هَلَاكِ أَعْدَائِه‌

وَ سُنَّةً مِنْ مُوسَى لَمَّا كَانَ‌ خائِفاً يَتَرَقَّبُ‌ وَ سُنَّةً مِنْ عِيسَى فَإِنَّهُ يُقَالُ فِيهِ مَا قِيلَ فِي عِيسَى وَ سُنَّةً مِنْ يُوسُفَ بِالسِّتْرِ يَجْعَلُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ الْخَلْقِ حِجَاباً يَرَوْنَهُ وَ لَا يَعْرِفُونَهُ وَ سُنَّةً مِنْ مُحَمَّدٍ ص يَهْتَدِي بِهُدَاهُ وَ يَسِيرُ بِسِيرَتِهِ يَخْرُجُ بِالسَّيْفِ كَمَا خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ صلی‌الله علیه و آله وَ سُنَّةً مِنْ دَاوُدَ وَ هُوَ حُكْمُهُ بِالْإِلْهَام‌[4] .

امام صادق علیه‌السلام فرمودند: در صاحب این امر چند سنّت از سنن پيغمبران است، يك سنّت از حضرت نوح علیه‌السلام و آن طول عمر او و ظهور دولت او و باز بودن دستش در هلاکت دشمنانش و يك سنّت از حضرت موسى علیه‌السلام و آن ترس و غيبت و يك سنّت از حضرت عیسی علیه‌السلام و آن اختلافى كه مردم درباره او دارند و يك سنّت از یوسف و آن اینکه خداوند بین او و خلق حجابی قرار می‌دهد که او را می‌بینند و نمی‌شناسند و يك سنّت ازحضرت محمّد صلی‌الله علیه و آله و آن اینکه به سیره‌ی پیامبر صلی‌الله علیه و آله عمل می‌کند و با شمشير قیام می‌کند همانطور که پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله با شمشیر قیام کردند و یک سیره از حضرت داود علیه‌السلام و آن حکم به الهام است.

روایت هفتم:

حَدَّثَنَا يَعْقُوبُ بْنُ يَزِيدَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مَنْصُورٍ عَنْ فُضَيْلٍ الْأَعْوَرِ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ الْحَذَّاءِ قَالَ: كُنَّا زَمَانَ أَبِي جَعْفَرٍ علیه‌السلام حِينَ قُبِضَ علیه‌السلام نَتَرَدَّدُ كَالْغَنَمِ لَا رَاعِيَ لَهَا فَلَقِينَا سَالِمَ بْنَ أَبِي حَفْصَةَ فَقَالَ يَا أَبَا عُبَيْدَةَ مَنْ إِمَامُكَ قُلْتُ أَئِمَّتِي مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ علیهم‌السلام فَقَالَ هَلَكْتَ وَ أَهْلَكْتَ أَ مَا سمعته [سَمِعْتَ‌] وَ أَنْتَ مَعِي أَبَا جَعْفَرٍ وَ هُوَ يَقُولُ مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ عَلَيْهِ إِمَامٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً أَ مَا تَعْرِفُ أَنَّهُ قَدْ خَلَّفَ وَلَدَهُ جَعْفَراً إِمَاماً عَلَى الْأُمَّةِ قُلْتُ بَلَى لَعَمْرِي قَدْ رَزَقَنِي اللَّهُ الْمَعْرِفَةَ قَالَ فَقُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام بَعْدَ مَا لَقِيتُهُ إِنَّ سَالِمَ بْنَ أَبِي حَفْصَةَ قَالَ لِي كَذَا وَ كَذَا قَالَ لِي يَا أَبَا عُبَيْدَةَ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّهُ لَمْ يَمُتْ مِنَّا مَيِّتٌ حَتَّى يُخَلِّفَ مِنْ بَعْدِهِ مَنْ يَعْمَلُ مِثْلَ عَمَلِهِ وَ يَسِيرُ بِمِثْلِ سِيرَتِهِ وَ يَدْعُو لي [إِلَى‌] مِثْلِ الَّذِي دَعَا إِلَيْهِ يَا أَبَا عُبَيْدَةَ إِنَّهُ لَمْ يُمْنَعْ مَا أُعْطِيَ دَاوُدَ أَنْ أُعْطِيَ سُلَيْمَانَ قَالَ ثُمَّ قَالَ يَا أَبَا عُبَيْدَةَ إِنَّهُ إِذَا قَامَ قَائِمُ آلِ مُحَمَّدٍ علیهم‌السلام حَكَمَ بِحُكْمِ آلِ دَاوُدَ وَ كَانَ سُلَيْمَانُ لَا يَسْأَلُ النَّاسَ بَيِّنَةً.[5]

ابى عبيده حذاء گويد: در دوران امام باقر علیه‌السلام هنگامى كه وفات كرد ما شيعه چون گله‌ بى‌چوپان‌ سر گردان بوديم و به سالم بن ابى حفصه بر خورديم، او به من گفت: اى ابى عبيده امامت كيست؟

گفتم: امامان من آل محمد علیهم‌السلام هستند، گفت: هلاك شدی و هلاك مى‌كنى، آيا من و تو از امام باقر علیه‌السلام نشنيديم كه مى‌فرمود: هر كه بميرد و بالاى سرش امامى نباشد به مردن جاهليت مرده است، فرزندم جعفر را امام بعد از خودم قرار دادم

گفتم: آرى به جان خودم، و معرفت آن حضرت به امامت به من روزى شده بود از طرف خدا، من به امام صادق علیه‌السلام گزارش دادم كه سالم به من چنين و چنان گفت فرمود: اى ابا عبيده آیا نمی‌دانی امامى از ما نميرد تا به جاى خود گذارد كسى كه مانند او كار كند و به روش او برود و بدان چه او مردم را مى‌خواند بخواند اى ابا عبيده به راستى مطلب اين است كه آنچه به داود علیه‌السلام داده شد جلو گير نشد از آنچه به سليمان علیه‌السلام دادند.

سپس فرمود: اى ابا عبيده چون قائم آل محمد علیهم‌السلام قيام كند، به حكم داود و سليمان قضاوت كند و گواه نخواهد.

روایت هشتم:

إِسْحَاقُ قَالَ حَدَّثَنِي الْحَسَنُ بْنُ ظَرِيفٍ قَالَ: اخْتَلَجَ فِي صَدْرِي مَسْأَلَتَانِ أَرَدْتُ الْكِتَابَ فِيهِمَا إِلَى أَبِي مُحَمَّدٍ ع فَكَتَبْتُ أَسْأَلُهُ عَنِ الْقَائِمِ علیه‌السلام إِذَا قَامَ‌ بِمَا يَقْضِي وَ أَيْنَ مَجْلِسُهُ الَّذِي يَقْضِي فِيهِ بَيْنَ النَّاسِ وَ أَرَدْتُ أَنْ أَسْأَلَهُ عَنْ شَيْ‌ءٍ لِحُمَّى الرِّبْعِ فَأَغْفَلْتُ خَبَرَ الْحُمَّى فَجَاءَ الْجَوَابُ سَأَلْتَ عَنِ الْقَائِمِ فَإِذَا قَامَ قَضَى بَيْنَ النَّاسِ بِعِلْمِهِ كَقَضَاءِ دَاوُدَ علیه‌السلام لَا يَسْأَلُ الْبَيِّنَةَ وَ كُنْتَ أَرَدْتَ أَنْ تَسْأَلَ لِحُمَّى الرِّبْعِ فَأُنْسِيتَ فَاكْتُبْ فِي وَرَقَةٍ وَ عَلِّقْهُ عَلَى الْمَحْمُومِ فَإِنَّهُ يَبْرَأُ بِإِذْنِ اللَّهِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ- «يا نارُ كُونِي بَرْداً وَ سَلاماً عَلى‌ إِبْراهِيمَ» فَعَلَّقْنَا عَلَيْهِ مَا ذَكَرَ أَبُو مُحَمَّدٍ علیه‌السلام فَأَفَاقَ.[6]

حسن بن ظريف گوید: دو مسأله در دل من ايجاد شد كه قصد كردم آن دو را در نامه‌اى نوشته و به سوى حضرت امام حسن عسكرى علیه‌السلام بفرستم و از آن حضرت پاسخ بخواهم. نامه را نوشته و از آن حضرت درباره قائم علیه‌السلام پرسيدم كه آن هنگام كه قيام كند بر چه اساس قضاوت خواهد كرد؟

و مكانى كه آن حضرت براى قضاوت در ميان مردم در آنجا مى‌نشيند كجاست؟ و مى‌خواستم كه از آن حضرت چيزى هم درباره درمان تب نوبه (تبى كه هر چهار روز يك بار عود مى‌كند) بپرسم اما فراموش كردم كه چيزى در اين رابطه بنويسم. جواب از آن حضرت بدين‌گونه آمد كه:

از اين مسأله سؤال كردى كه چون قائم در ميان مردم قيام نمايد بر چه اساس قضاوت مى‌كند. او در ميان مردم مانند داود پيامبر علیه‌السلام به علم خود قضاوت مى‌كند و از بيّنه سؤال نمى‌كند. و مى‌خواستى درباره تب نوبه سؤال كنى و فراموش كردى. ورقه‌اى بردار و در آن بنويس‌ يا نارُ كُونِي بَرْداً وَ سَلاماً عَلى‌ إِبْراهِيمَ؛ اى آتش، براى ابراهيم سرد و بى‌آسيب باش و آن را به گردن شخص تبدار بياويز كه به اذن خداوند متعال إن شاء اللّه سالم مى‌شود.

من نيز چنين كاغذى را نوشته و بر گردن شخص تبدار آويختم، اين مداوا افاقه نموده و بيمار از بيمارى رهايى يافت.

روایت نهم:‌

و قوله: وَ لَقَدْ آتَيْنا داوُدَ إلى قوله‌ الْمُبِينُ‌ قال: أعطى‌ داود و سليمان‌ ما لم يعط أحدا- من أنبياء الله من الآيات علمهما مَنْطِقَ الطَّيْرِ و ألان لهما الحديد و الصفر من غير نار- و جعلت الجبال يسبحن مع داود و أنزل الله عليه الزبور فيه توحيد و تمجيد و دعاء- و أخبار رسول الله ص و أمير المؤمنين

ع و الأئمة ع من ذريتهما ع- و أخبار الرجعة و القائم ع لقوله «وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ- أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ‌»[7]

گفت: به داود و سلیمان نشانه‌ها و آیاتی داده شد که به احدی از انبیاء داده نشد، علم ایشان به زبان پرندگان و نرم شدن آهن در دست داود بى‌آتش و تسبيح كوه‌ها با وى و انزال زبور بر وى كه در اوست بسيارى از مواعظ و توحيد و تمجيد و دعوات و اخبار رسول (ص) و امير المؤمنين (ع) و باقى ائمه و احوال رجعت و قائم (ع) به جهت قول خداوند متعال: و همانا ما پس از تورات در زبور نوشتيم كه: زمين را بندگان شايسته ما به ميراث مى‌برند.

از این روایت استفاده نمی‌شود که قضاوت امام زمان طبق قضاوت حضرت داود است امّا مقام حضرت داود از این روایت معلوم شد.

بیان سه نکته:

1. در روایت است که هیچ معجزه‌ای برای هیچ پیامبری ثبت نشده مگر همان معجزه را حضرت مهدی علیه‌السلام خواهد داشت.

2. امام زمان به سیره‌ی حضرت داود عمل می‌کنند یعنی همان ویژگی‌های حضرت داود را دارند.

3. حضرت مهدی علیه‌السلام میراث سلیمان و داود را دارد یعنی تصرف تکوینی دارد و این تصرفات تکوینی را خود پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله هم داشته‌اند، در شب هجرت به مدینه خاک بر چهره‌ی کفار پاشیدند وفرمودند: «شاهت الوجوه» و از بین آن‌ها عبور کردند در حالی که هیچکدام از آن‌ها متوجه نشدند البته هم جا استفاده نمی‌کردند تا گاهی پیروزی و گاهی شکست باشد تا بندگان گمان نکنند که او رب است.


[1] دلائل الإمامة، ص455.
[2] مراد از وحی در اینجا، وحی اصطلاحی نیست که لازمه‌اش نبوت باشد، معنای آن این است که مورد عنایت است.
[3] بحار الأنوار، ج‌52، ص389.
[4] الخرائج و الجرائح، ج‌2، ص936.
[5] الکافی، ج1، ص397- بصائر الدرجات، ج1، ص259.
[6] الكافي، ج‌1، ص509.
[7] تفسير القمي، ج‌2، ص126.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo