< فهرست دروس

درس مهدویت استاد طبسی

94/08/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: روایاتی که به عنوان مبین روایت قبل مطرح هستند/ روایاتی که دلالت بر عدم قبول توبه در زمان ظهور دارند

چند روایت دیگر در این باب وجود دارد که مبین روایت قبل است. می‌توانیم روایات گذشته را مطلق بگیریم و این روایات را مقید حساب کنیم.

باید نگاهی به روایات ذیل آیه 159 سوره انعام داشته باشیم :

آیه شریفه:

هَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ أَنْ تَأْتِيَهُمُ الْمَلائِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ رَبُّكَ أَوْ يَأْتِيَ بَعْضُ آياتِ رَبِّكَ يَوْمَ يَأْتي‌ بَعْضُ آياتِ رَبِّكَ لا يَنْفَعُ نَفْساً إيمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ في‌ إيمانِها خَيْراً قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

ترجمه :

آيا جز اين انتظار دارند كه فرشتگانِ [عذاب‌] به سويشان آيند، يا [قيامت‌] پروردگارت [كه روز جلوه كامل حق و ظهور وانكشاف تام توحيد است‌] بيايد، يا برخى از نشانه‌هاى پروردگارت [مانند مرگ و آثار پس از آن‌] تحقق يابد؟ روزى كه برخى از نشانه‌هاى پروردگارت به ظهور آيد، ايمان آوردن كسى كه پيش از اين ايمان نياورده يا در حال ايمانش عمل شايسته‌اى انجام نداده سودى نخواهد داشت. بگو: [شما با اين وضع ناروايى كه داريد] منتظر [عذاب‌] باشيد. ما هم منتظريم [كه عذاب خدا به شما برسد.]

روایت چهارم :

الف) متن روایت:

عَنْ زُرَارَةَ وَ حُمْرَانَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ وَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِهِ: «يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آياتِ رَبِّكَ- لا يَنْفَعُ نَفْساً إِيمانُها» قَالَ: طُلُوعُ الشَّمْسِ مِنَ الْمَغْرِبِ، وَ خُرُوجُ الدَّابَّةِ(1) وَ الدَّجَّالِ(2)، وَ الرَّجُلُ يَكُونُ مُصِرّاً(3) وَ لَمْ يَعْمَلْ عَلَى‌ الْإِيمَانَ- ثُمَّ تَجِي‌ءُ الْآيَاتُ فَلَا يَنْفَعُهُ إِيمَانُه‌.(4)[1]

نکات روایت:

    1. منظور از دابة الارض چیست؟ قبلا مفصل بحث کردیم و در روایت از وجود مقدس امیرالمؤمنین نقل شده است: "انا صاحب المیثم ، انا صاحب العصا ، انا دابة الارض" و معلوم است در اینجا کلمه‌ای محذوف است، یعنی: "انا صاحب دابة الارض"

    2. آیا دجال از علائم ظهور است یا قیامت، و چگونه است؟ این مطلب را هم قبلا مفصل بحث کردیم و به نظر ما دجال جزو علامات ظهور نیست و در روایات ما نیامده، مگر نادر و محدود و ائمه اهمیتی به دجال نداده اند؛ فقط مجلسی اول قائل بوده دجال ده روز قبل از ظهور می‌آید.

    3. کسی که خلافت امیرالمؤمنین برای او مثل خورشید روشن است، ولی مُصر بر باطل است.

    4. روایاتی که نقل کردیم، مبنی بر اینکه توبه احدی قبول نمی‌شود، باید به کمک این روایت تفسیر گردد؛ یعنی توبه کسی که اصرار بر نصب و باطل داشته باشد، در حالی که علم به باطل بودن باطل دارد.

ب) منابع روایت:

    5. تفسير العياشى، ج‌1، ص384 (مرسله)

    6. تفسیر صافی و بحار الانوار این روایت را از کافی شریف نقل می‌کنند ، ولی در کافی فعلی چنین روایتی نیست.

    7. تفسیر البرهان، ج1، ص565، از عیاشی نقل می‌کند.

    8. تفسیر نورالثقلین، ج1 ، ص781 ، ح354

ج) بررسی سند روایت[2] :

این روایت مرسله است. مرحوم عیاشی از زراره نقل می‌کند. عیاشی در قرن 3و4 بوده و زراره درقرن 2 بوده است. 200 سال فاصله است. ایشان با چه سندی نقل کرده است! البته مرحوم عیاشی شخصیت بزرگی است و کتاب هم بسیار ارزشمند است؛ ولی نساخ برای راحتی و زودتر تمام شدن نسخه برداری، برخی سندها را نیاورده‌اند.

علامه طباطباییرحمه‌الله مقدمه‌ای در سال 1380ه‌.ق بر این کتاب زده‌اند که حتما ملاحظه بفرمایید. ایشان در قسمتی از این مقدمه می‌فرماید:

و انّ من أحسن ما ورثناه من ذلك كتاب التفسير المنسوب الى شيخنا العيّاشيّ رحمه اللّه و هو الكتاب القيم الذي يقدمه النشر اليوم الى القراء الكرام. هو لعمرى أحسن كتاب الّف قديما في بابه، و أوثق ما ورثناه من قدماء مشايخنا من كتب التفسير بالمأثور. اما الكتاب فقد تلقاه علماء هذا الشأن منذ الّف الى يومنا هذا- و يقرب من احد عشر قرنا- بالقبول من غير أن يذكر بقدح او يغمض فيه بطرف.

ایشان نمی‌فرماید من احسن کتاب، بلکه می‌فرماید احسن کتاب. یعنی بهترین کتابی است که در این زمینه نوشته شده است و همه از آن زمان تا الان این کتاب را قبول کرده‌اند و اشکالی وارد نکرده‌اند.

و اما مؤلّفه فهو الشيخ الجليل أبو النصر محمّد بن المسعود بن محمّد بن العياش التميمى الكوفيّ السمرقندى من اعيان علماء الشيعة، و أساطين الحديث و التفسير بالرواية ممن عاش في أواخر القرن الثالث من الهجرة النبويّة. أجمع كل من جاء بعده من أهل العلم على جلالة قدره و علوّ منزلته و سعة فضله، و أطراه علماء الرجال متسالمين على انه ثقة عين صدوق في حديثه من مشايخ الرواية يروى عنه أعيان المحدثين كشيخنا الكشّيّ صاحب الرجال و هو من تلامذته، و شيخنا جعفر بن محمّد بن المسعود العيّاشيّ و هو ولده.

می‌فرماید ایشان از بزرگان ماست و از استوانه های عالمان تفسیر به حدیث است. همه علمایی که بعد از ایشان آمده‌اند، اتفاق نظر بر بزرگی جایگاه و آگاهی زیاد ایشان دارند. علمای رجال هم ایشان را توثیق کرده‌اند. بزرگان ما شاگردان ایشان هستند؛ مثل کشی و جعفر، پسر عیاشی.

كان شيخنا المترجم عنه نشأ على مذهب أهل السنة ثمّ تشيّع فكان أحد أساطين العلم و أعيان الطائفة. اشتغل في حداثة من سنه بتحصيل العلم فلم يلبث كثيرا حتّى برع و تمهّر في شتّى العلوم، و تضلّع في مختلفها كالفقه و الحديث و الطب و النجوم و القيافة و غيرها.

ایشان قبلا پیرو مکتب خلفا بود و بعد از تحقیق برگشت و از علمای بزرگ شیعه شد. قبل از بلوغ مشغول تحقیق گردید و خیلی سریع متخصص فن شد، و در علوم مختلف تخصص پیدا کرد مثل فقه، طب، نجوم، قیافه، حدیث و ...

و كانرحمه‌الله ذا جدّ بليغ في تجديد ما اندرس من رسوم العلم، و رفع ما عفى من قواعده، فكانت داره مجمع رجال العلم و الثقافة و طلاب الفضيلة كالمدرسة المملوءة بأهلها من محصل و باحث و كاتب و مقابل و ناسخ حتّى قيل انه أنفق في سبيل العلم‌ جميع ما كان عنده من مال و ثروة بالغة و قد كان ورث من أبيه ثلث مائة ألف دينار، و كان له مجلس مع العام و مجلس مع الخاص.

خیلی تلاش کرد برای احیای علوم محمدی. خانه ایشان دانشگاه بود ، محل رفت و آمد افرادی که در پی کسب فضیلت هستند. مدرسه ای پرجمعت که عده‌ای تلمذ می‌کردند ، عده‌ای مباحثه می‌کردند عده‌ای نسخه‌برداری می‌کردند ، عده‌ای مقابله می‌کردند. تا این که راجع به ایشان گفته شده است: هرچه از پدرش به او رسید، همه را در این راه خرج کرد؛ ارث او چهارصد هزار مثقال طلا بوده است . ایشان یکسری ملاقات‌های عمومی و خصوصی داشت .

وفق رحمه اللّه لتأليفات جمة في مختلف العلوم و الفنون ربما أنهميت الى مائتي كتاب أو أزيد، و أشهرها ذكرا و أعرفها عند القوم تفسيره المعروف بتفسير العيّاشيّ في جزءين يروى عنه علماؤنا.

خدا به ایشان توفیق داد که در علوم و فنون مختلف، بیش از دویست کتاب نوشته است. ( اینها بر ما حجت هستند ، یک دگر اندیش که شیعه شده است و هر آنچه دارد در این راه می‌گذارد و بیش از دویست کتاب می‌نویسد.)

 

دو مشکل تفسیر عیاشی از منظر علامه طباطباییرحمه‌الله :

و قد أصيب الكتاب من جهتين إحداهما: أن جلّ رواياته كانت مسندة فاختصره بعض النسّاخ بحذف الأسانيد و ذكر المتون فالنسخة الموجودة الآن مختصر التفسير، و الثانية: ان الجزء الثاني منه صار مفقودا بعده حتّى أن أرباب التفاسير الروائية و المحدثين لم ينقلوا منه الا ما في جزئه الأول من الروايات كالبحرانيّ في تفسير البرهان و الحويزى في نور الثقلين و الكاشانى في الصافي و المجلسيّ في البحار. نعم ربما يذكر فيما يذكر أن بعض خزائن الكتب من بلاد ايران الجنوبية يحتوي على الكتاب بجزئيه و لم يتحقّق ذلك و لا اهتدينا إليه بعد، و نسأل اللّه عزّ اسمه أن يوفقنا للحصول عليه و نشره بتمامه انه سميع الدعاء قريب مجيب.

مشکل اول: اکثر روایاتی که ایشان آورده‌اند با سند بوده است؛ ولی نساخ، اسناد را حذف کرده‌اند و این تفسیر موجود، مختصر التفسیر است نه خود تفسیر عیاشی .

مشکل دوم: این کتاب دو جلد بوده است، که جلد دوم آن مفقود است، و دسترسی به آن نداریم.

نظر نهایی:

ما این روایت را می‌پذیریم ، مخصوصا فقره آخر که مورد بحث است ؛ امام زمان توبه را از مُصر بر باطل نمی‌پذیرند.

 


[1] . تفسير العياشى، ج‌1، ص384.
[2] - بر طبق این روایت، روایات زیادی هست و شواهدی دارد، لذا اصراری بر رد این روایت نداریم.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo