< فهرست دروس

درس مهدویت استاد طبسی

94/12/02

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسی شخصیت زنان ذکر شده در روایت هفتم

اول) قنواء دختر رشید

ایشان دختر حضرت رُشید هَجری می‌باشد[1] . رشید از بزرگان تابعین و از اصحاب امیر المؤمنین علیه‌السلام و امام حسن و امام حسین علیهما‌السلام است و بعضی نیز گفته‌اند که از اصحاب امام سجاد علیه‌السلام است، لکن از اصحاب امام سجاد علیه‌السلام بودن بعید است چون گفته شده است که او به دست زیاد کشته شده است اگرچه بعضی هم گفته‌اند که او به دست عبیدالله بن زیاد کشته شده است.

در وجیزه و بلغه آمده است که ثقة و معروف است ولی بعضی درشخصیت او تأمل کرده‌اند که در تأمل آن‌ها باید تأمل کرد.

مرحوم وحید بهبهانی از بعضی‌ها نقل می‌کند که در توثیق ایشان اعتراض کرده‌اند که نباید توثیق می‌شد، نهایت چیزی که در مورد ایشان می‌توان گفت اینکه کارهای او مشکور است.

همین حرف را در مورد عمر بن عبدالعزیز که طاغوت است هم می‌گویند که عمل او مشکور است.[2]

خبر از مرگ افراد، شهادت افراد و گرفتاری‌های جامعه به او داده شده است. این خود افاده‌ی توثیق می‌کند. (یعنی علم منایا داشته است)

مرحوم بهبهانی می‌فرماید: ظاهرا حرف همانی است که جزائری و مرحوم مجلسی فرمودند که جلیل است و به نظر می‌رسد که کفعمی هم گفته که ایشان از بوابین دربان و بواب ائمه‌ی معصوم بوده است.

مرحوم مامقانی می‌فرماید: در جلالت ایشان واینکه ایشان از اهل علم و عالم به علم بلایا و منایا بوده است شکی نیست و اصلا معقول نیست که کسی به این مرتبه برسد و عدل و ثقه نباشد واز کسانی نباشد که خداوند ملکه‌ای برای او مقرر کرده که این ملکه او را از مخالفت با خداوند عز و جل نگه داشته است و روایاتی که به فضل ایشان و جلالت ایشان ناطق است از حد استفاضه گذشته است.

بعد می‌فرماید که من بعضی از آن را برای دفع توهم بعضی کج سلیقه‌ها که در مقام قدح رشید برآمدند، بیان می‌کنم.‌

و أما الروايات التي رواها الكشي في ترجمته فقد قال رشيد الهجري: حدثني أبو أحمد و نسخت من خطه، حدثني محمد بن عبد الله بن مهران قال: حدثني محمد بن علي الصيرفي، عن علي بن محمد بن عبد الله الحناط، عن وهيب بن حفص الجريري، عن أبي حيان البجلي، عن قنواء بنت رشيد الهجري، قال: قلت لها: أخبريني ما سمعت من أبيك.

قالت: سمعت أبي يقول: أخبرني أمير المؤمنين علیه‌السلام

فقال: يا رشيد كيف صبرك إذا أرسل إليك دعي بني أمية فقطع يديك و رجليك و لسانك قلت: يا أمير المؤمنين آخر ذلك إلى الجنة؟ فقال: يا رشيد أنت معي في الدنيا و الآخرة.

قالت: فو الله ما ذهبت الأيام حتى أرسل إليه عبيد الله بن زياد الدعي فدعاه إلى البراءة من أمير المؤمنين ع، فأبى أن يبرأ منه، فقال له الدعي: فبأي ميتة قال لك تموت؟ فقال له: أخبرني خليلي أنك تدعوني إلى البراءة منه، فلا أبرأ فتقدمني فتقطع يدي و رجلي و لساني.

فقال: و الله لأكذبن قوله فيك، فقدموه فقطعوا يديه و رجليه و تركوا لسانه فحملت أطراف يديه و رجليه فقلت: يا أبت هل تجد ألما مما أصابك؟ فقال: لا يا بنية ألا كالزحام بين الناس، فلما احتملناه و أخرجناه من القصر اجتمع الناس حوله، فقال: ائتوني بصحيفة و دواة أكتب لكم ما يكون إلى يوم الساعة.

فأرسل إليه الحجام حتى قطع لسانه فمات رحمة الله عليه في ليلته.

قال: و كان أمير المؤمنين علیه‌السلام يسميه رشيد البلايا و قد كان ألقى إليه علم البلايا و المنايا و كان في حياته إذا لقي الرجل، قال له: فلان أنت تموت بميتة كذا و تقتل أنت يا فلان بقتلة كذا فيكون كما يقول رشيد و كان أمير المؤمنين علیه‌السلام يقول: أنت رشيد البلايا - أي تقتل بهذه القتلة - و كان كما قال أمير المؤمنين علیه‌السلام.

روایاتی را ایشان از کشی نقل می‌کند که سند آن هم به قنواء منتهی می‌شود.

ابی حیان بجلی می‌گوید: بعد از شهادت رشید به دختر او قنواء گفتم مرا خبر بده به آنچه از پدرت شنیدی. قنواء گفت: شنیدم از پدرم که گفت: امیر المؤمنین علیه‌السلام به من خبر داد: چگونه خواهد بود وضعیت تو، ثبات و استقامت تو اگر آن کسی که بنی امیه او را به خود نسبت می‌دهند (زیاد) تو را بطلبد و دست و پا و زبانت را قطع کند. گفتم : ای امیر المؤمنین علیه‌السلام آخر کار من چگونه خواهد بود؟ آیا بهشتی هستم؟ پس امام علیه‌السلام فرمودند: ای رشید! تو در دنیا و آخرت با من خواهی بود.

قنواء گفت: به خدا قسم چند روزی نگذشته بود که عبید الله او را فرا خواند پس او را به برائت از امیر المؤمنین علیه‌السلام دستور داد. پس تبری نجست. پس ابن زیاد به او گفت: علی علیه‌السلام کشتن تو را چگونه خبر داده؟ گفت: حبیب من به من خبر داد که تو مرا فرا می‌خوانی که از او تبری بجویم ولی تبری نمی‌جویم. پس تو دو دست و دو پا و زبان مرا قطع می‌کنی.

گفت: به خدا قسم به صورتی تو را بکشم که تکذیب قول علی علیه‌السلام باشد پس دو دست و دو پای او را قطع کردند و زبان او را رها کردند.

قنواء می‌گوید: من بدن بدون دست و پای او را برداشتم و به پدرم گفتم: ای پدرم! آیا از آنچه به تو شد احساس درد هم می‌کنی؟ گفت: نه ای دخترم در حد فشار ازدحام مردم احساس درد می‌کنم پس پدرم را در بر گرفتم و او را از قصر خارج کردم و مردم اطراف او جمع شدند. پس گفت: برایم کاغذ و قلم بیاورید تا برای شما آنچه اتفاق می‌افتد تا قیامت را بنویسم.

خبر به ابن زیاد رسید. پس به دنبال حجام فرستاد که زبان او را قطع کند. آنگاه زبان او را قطع کرد و در همان شب رحلت کرد.

امیر المؤمنین علیه‌السلام به او فرموده بودند: که گرفتاری‌ها به تو خواهد رسید و علم بلایا و منایا به او القا کردند و در حیاتش چنین بود که اگر به کسی برخورد می‌کرد می‌گفت: تو به مرگ طبیعی می‌میری و به شخص دیگر می‌گفت: تو کشته می‌شوی، فلانی تو را می‌کشد پس همانطور که گفته بود می‌شد و امیر المؤمنین علیه‌السلام به او فرمودند: تو هم متحمل بلایا می‌شوی و کشته می‌شوی و همانطور که امام علیه‌السلام فرمودند، شد.

این روایت دلالت بر جلالت رشید است. به این روایت اشکال می‌کنند که سند آن مشکل دارد.

نظرمرحوم مامقانی:

به آنچه امیر المؤمنین علیه‌السلام به رشید فرمودند نگاه کن: که تو با من در دنیا و آخرت هستی و به ایشان علم بلایا و منایا را تعلیم داد. آیا ممکن است به کسی که مرتکب معاصی شده است چنین مورد توجه امام باشد، تنها کسی چنین شایستگی دارد که ایمان او مانند پاره‌های آهن باشد و کسی که به این درجه از ایمان باشد اصلا مخالفت او معقول نیست. ببین چقدر ایشان ولایتمدار و مشتاق امام علیه‌السلام و بهشت بود که اصلا احساس درد نمی‌کند. این جز مرتبه عشق به حق نیست که مخالفت با آنچه حق کراهت دارد برای آن معقول نیست. شاید شما گمان کنی که چون روایت به قنواء منتهی می‌شود و او یک زن است وشأن زن‌ها این است که خبر آن‌ها محل وثوق نباشد اما می‌گویم: جلالت و قوت ایمان و متفانی بودن او در محبت حق را که از دروغ و سایر گناهان مانع است را در قول او به پدرش که آیا از آنچه به تو رسیده احساس درد می‌کنی؟ مشهود است که اگر چنین نبود و مرتبه‌بالائی از تقوا و ایمان نداشت، چنین سؤالی نمی‌کرد و این نشان می‌دهد که عدم درد پدر را درک می‌کند پس سؤال او از پدر کشف می‌کند که ایمان این دختر مثل ایمان پدر او است واین میوه‌ی همان شجره طیبه است و من همین سؤال را دلیل بر قبول روایت او قرار می‌دهم همانطور که به روات ثقات اعتماد می‌کنم.

نظر فرزند مرحوم مامقانی:

کسی که روی حرف‌های مولف و آنچه ما بیان کردیم دقت کند خواهد یافت که نه فقط ایشان ثقه است بلکه فوق وثاقت است و در قله‌ی وثاقت است و از افراد نادر و کمیاب است.


[1] بعضی گفتند که رشید از یکی از نقاط دور دست یمن است و بعضی دیگر گفته‌اند هجر اسم بحرین است و ایشان بحرینی است.
[2] مرحوم مامقانی.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo