< فهرست دروس

درس مهدویت استاد طبسی

94/12/11

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسی شخصیت زنان ذکر شده در روایت هفتم

ادامه بررسی شخصیت ام ایمن

4. ام ایمن، در کمال معرفت

ذهبی نقل می‌کند: وقتی که پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله رحلت کردند، ام ایمن بسیار گریه می‌کرد، به او گفتند: چرا اینقدر گریه می‌کنی؟ گفت: من خودم می‌دانستم که روزی پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله رحلت می‌کنند، گریه می‌کنم برای اینکه با رحلت پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله وحی قطع شد.

ایشان در این حد از معرفت است که اعتقاد کامل به پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله و به اینکه کلام ایشان وحی است، دارد و با رحلت ایشان مردم از این فیض محروم شدند، در مقابل هم کسی که در حضور پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله بحث می‌کند و متعه‌ی حج را قبول نمی‌کند، خارج شدن از احرام صلح حدیبیه را قبول نمی‌کند، پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله امر می‌کنند قلم و دوات بیاورید بی احترامی به ساحت مقدس پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله می‌کند و کسانی را که پای منبر پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله احادیث حضرت را تقریر می‌کنند، نهی می‌کند که چرا هر چه از پیامبرصلی‌الله علیه و آله می‌شنوی می‌نویسی؟! پیامبر هم بشر است و گاهی از روی عصبانیت حرفی می‌زند.

5. ام ایمن، مدافع رسول الله صلی‌الله علیه و آله

ام ایمن در جبهه‌ها حضور فعال داشت و مسلمانان را به جهاد تشویق می‌کرد. در ادامه ذهبی می‌گوید: در جنگ حنین وقتی می‌خواست تشویق کند می‌گفت: سبت الله اقدامکم یعنی ثبت الله اقدامکم (چون حبشی‌ها بعضی حروف را نمی‌توانستند تلفظ کنند). پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله فرمودند: شما نمی‌خواهد (این جمله را) بگوئی و تشویق کنی! تعبیر کردن آن بر تو سخت است.

6. ام ایمن، پرستار رسول الله صلی‌الله علیه و آله

در کتاب شریف بحار الانوار در مورد ایشان آمده است[1] :

و قال عبد المطلب لأم أيمن و كانت تحضن رسول الله ص يا بركة لا تغفلي عن ابني فإن أهل الكتاب يزعمون أن ابني نبي هذه الأمة

عبد المطلب به ام ایمن در حالی که از پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله در سنین کودکی نگهداری می‌کرد، فرمودند:

ای برکة از فرزندم غفلت نکن پس بدرستی که اهل کتاب اعتقاد دارند که او پیامبر این امت است.

7. ام ایمن، مدافع امیر المؤمنین علیه‌السلام

ایشان عمری را در دفاع از پیامبر اکرم گذراند و پس از پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله هم مدافع امیر المؤمنین علیه‌السلام در برابر غاصبان خلافت بود، در بحار الانوار آمده است[2] که زمانی که علی علیه‌السلام را برای بیعت با ابوبکر به مسجد آوردند[3] (به صورت ملبب: یقه گرفتن و کشاندن را گویند)

وَ أَقْبَلَتْ أُمُّ أَيْمَنَ حَاضِنَةُ رَسُولِ اللَّهِ صلی‌الله علیه و آله فقال [فَقَالَتْ‌] يَا أَبَا بَكْرٍ مَا أَسْرَعَ مَا أَبْدَيْتُمْ حَسَدَكُمْ وَ نِفَاقَكُمْ فَأَمَرَ بِهَا عُمَرُ فَأُخْرِجَتْ مِنَ الْمَسْجِدِ وَ قَالَ مَا لَنَا وَ لِلنِّسَاء

ام ایمن حاضنه‌ی رسول الله صلی‌الله علیه و آله به طرف حکام مدینه رو کرد و فرمود: ای ابوبکر چه زود درون خود را، حسادت و نفاق‌تان را آشکار کردید پس عمر دستور داد که از مسجد او را بیرون کنند و گفت: ما را به زن‌ها چه کار است.

8. ام ایمن، موثق ترین زن نزد حضرت فاطمه علیها‌السلام

فَلَمَّا نُعِيَ إِلَى فَاطِمَةَ علیها‌السلام نَفْسُهَا أَرْسَلَتْ إِلَى أُمِ‌ أَيْمَنَ‌ وَ كَانَتْ أَوْثَقَ نِسَائِهَا عِنْدَهَا وَ فِي نَفْسِهَا فَقَالَتْ يَا أُمَ‌ أَيْمَنَ‌ إِنَّ نَفْسِي نُعِيَتْ إِلَيَّ فَادْعِي لِي عَلِيّاً فَدَعَتْهُ لَهَا

وقتی که لحظات آخر عمر شریف حضرت فاطمه علیها‌السلام شد، به دنبال ام ایمن که موثق ترین زنان نزد ایشان بود، فرستادند پس حضرت زهرا علیها‌السلام فرمودند: من احساس می‌کنم که دیگر لحظات آخر عمر من است، برو علی را به نزد من بخوان پس چنین کردم.

9. ام ایمن، شاهد فاطمه‌ی اطهرعلیها‌السلام

مرحوم نمازی نقل می‌کند[4] :

هی التی استشهدت بها الصدیق فی امر الفدک امّا ردّوا شهادتها لانّها امرأة اعجمیا

هنگامی که فدک را غصب کردند حضرت زهرای اطهر علیها‌السلام ایشان را به عنوان شاهد در امر فدک قرار دادند و شهادت ایشان را به خاطر اینکه زنی اعجمی است، نپذیرفتند.

10. ام ایمن، محرم اسرار پیامبر اکرم[5] صلی‌الله علیه و آله

كامل الزيارات‌ عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ الْفَضْلِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ هِلَالٍ عَنْ سَعِيدِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَلَّامٍ الْكُوفِيِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْوَاسِطِيِّ عَنْ عِيسَى بْنِ أَبِي شَيْبَةَ الْقَاضِي عَنْ نُوحِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ قُدَامَةَ بْنِ زَائِدَةَ عَنْ أَبِيهِ قَالَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ععلیهما‌السلام بَلَغَنِي يَا زَائِدَةُ أَنَّكَ تَزُورُ قَبْرَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ أَحْيَاناً فَقُلْتُ إِنَّ ذَلِكَ لَكَمَا بَلَغَكَ فَقَالَ لِي فَلِمَا ذَا تَفْعَلُ ذَلِكَ وَ لَكَ مَكَانٌ عِنْدَ سُلْطَانِكَ الَّذِي لَا يَحْتَمِلُ أَحَداً عَلَى مَحَبَّتِنَا وَ تَفْضِيلِنَا وَ ذِكْرِ فَضَائِلِنَا وَ الْوَاجِبِ عَلَى هَذِهِ الْأُمَّةِ مِنْ حَقِّنَا فَقُلْتُ وَ اللَّهِ مَا أُرِيدُ بِذَلِكَ إِلَّا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَا أَحْفِلُ بِسَخَطِ مَنْ سَخِطَ وَ لَا يَكْبُرُ فِي صَدْرِي مَكْرُوهٌ يَنَالُنِي بِسَبَبِهِ فَقَالَ وَ اللَّهِ إِنَّ ذَلِكَ لَكَذَلِكَ فَقُلْتُ وَ اللَّهِ إِنَّ ذَلِكَ لَكَذَلِكَ يَقُولُهَا ثَلَاثاً وَ أَقُولُهَا ثَلَاثاً فَقَالَ أَبْشِرْ ثُمَّ أَبْشِرْ ثُمَّ أَبْشِرْ فَلَأُخْبِرَنَّكَ بِخَبَرٍ كَانَ عِنْدِي فِي النُّخَبِ الْمَخْزُونِ إِنَّهُ لَمَّا أَصَابَنَا بِالطَّفِّ مَا أَصَابَنَا وَ قُتِلَ أَبِي وَ قُتِلَ مَنْ كَانَ مَعَهُ مِنْ وُلْدِهِ وَ إِخْوَتِهِ وَ سَائِرِ أَهْلِهِ وَ حُمِلَتْ حَرَمُهُ وَ نِسَاؤُهُ عَلَى الْأَقْتَابِ يُرَادُ بِنَا الْكُوفَةُ فَجَعَلْتُ أَنْظُرُ إِلَيْهِمْ صَرْعَى وَ لَمْ يُوَارَوْا فَيَعْظُمُ ذَلِكَ فِي صَدْرِي وَ يَشْتَدُّ لِمَا أَرَى مِنْهُمْ قَلَقِي فَكَادَتْ نَفْسِي تَخْرُجُ وَ تَبَيَّنَتْ ذَلِكَ مِنِّي عَمَّتِي زَيْنَبُ بِنْتُ عَلِيٍّ الْكُبْرَى فَقَالَتْ مَا لِي أَرَاكَ تَجُودُ بِنَفْسِكَ يَا بَقِيَّةَ جَدِّي وَ أَبِي وَ إِخْوَتِي فَقُلْتُ وَ كَيْفَ لَا أَجْزَعُ وَ أَهْلَعُ وَ قَدْ أَرَى سَيِّدِي وَ إِخْوَتِي وَ عُمُومَتِي وَ وُلْدَ عَمِّي وَ أَهْلِي مُضَرَّجِينَ بِدِمَائِهِمْ مُرَمَّلِينَ بِالْعَرَاءِ مُسَلَّبِينَ- لَا يُكَفَّنُونَ وَ لَا يُوَارَوْنَ وَ لَا يُعَرِّجُ عَلَيْهِمْ أَحَدٌ وَ لَا يَقْرَبُهُمْ بَشَرٌ كَأَنَّهُمْ أَهْلُ بَيْتٍ مِنَ الدَّيْلَمِ وَ الْخَزَرِ فَقَالَتْ لَا يَجْزَعَنَّكَ مَا تَرَى فَوَ اللَّهِ إِنَّ ذَلِكَ لَعَهْدٌ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ إِلَى جَدِّكَ وَ أَبِيكَ وَ عَمِّكَ وَ لَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ‌ مِيثَاقَ أُنَاسٍ مِنْ هَذِه الْأُمَّةِ- لَا تَعْرِفُهُمْ فَرَاعِنَةُ هَذِهِ الْأَرْضِ‌ وَ هُمْ مَعْرُوفُونَ فِي أَهْلِ السَّمَاوَاتِ أَنَّهُمْ يَجْمَعُونَ هَذِهِ الْأَعْضَاءَ الْمُتَفَرِّقَةَ فَيُوَارُونَهَا وَ هَذِهِ الْجُسُومَ الْمُضَرَّجَةَ وَ يَنْصِبُونَ لِهَذَا الطَّفِّ عَلَماً لِقَبْرِ أَبِيكَ سَيِّدِ الشُّهَدَاءِ لَا يَدْرُسُ أَثَرُهُ وَ لَا يَعْفُو رَسْمُهُ عَلَى كُرُورِ اللَّيَالِي وَ الْأَيَّامِ وَ لَيَجْتَهِدَنَّ أَئِمَّةُ الْكُفْرِ وَ أَشْيَاعُ الضَّلَالَةِ فِي مَحْوِهِ وَ تَطْمِيسِهِ فَلَا يَزْدَادُ أَثَرُهُ إِلَّا ظُهُوراً وَ أَمْرُهُ إِلَّا عُلُوّاً فَقُلْتُ وَ مَا هَذَا الْعَهْدُ وَ مَا هَذَا الْخَبَرُ فَقَالَتْ حَدَّثَتْنِي أُمُّ أَيْمَن‌...

قَالَتْ زَيْنَبُ فَلَمَّا ضَرَبَ ابْنُ مُلْجَمٍ لَعَنَهُ اللَّهُ أَبِي ع وَ رَأَيْتُ أَثَرَ الْمَوْتِ مِنْهُ قُلْتُ لَهُ يَا أَبَهْ حَدَّثَتْنِي أُمُ‌ أَيْمَنَ‌ بِكَذَا وَ كَذَا وَ قَدْ أَحْبَبْتُ أَنْ أَسْمَعَهُ مِنْكَ فَقَالَ يَا بُنَيَّةِ الْحَدِيثُ كَمَا حَدَّثَتْكِ أُمُ‌ أَيْمَنَ‌ وَ كَأَنِّي بِكِ وَ بِبَنَاتِ أَهْلِكِ سَبَايَا بِهَذَا الْبَلَدِ أَذِلَّاءَ خَاشِعِينَ- تَخافُونَ أَنْ يَتَخَطَّفَكُمُ النَّاسُ‌ فَصَبْراً صَبْراً فَوَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ مَا لِلَّهِ عَلَى ظَهْرِ الْأَرْضِ يَوْمَئِذٍ وَلِيٌّ غَيْرُكُمْ وَ غَيْرُ مُحِبِّيكُمْ وَ شِيعَتِكُم‌

نيز در كتاب: كامل الزياره از پدر قدامة بن زائده روايت مي‌كند كه گفت: حضرت على بن الحسين علیه‌السلام به من فرمود: اى زائده! اين طور بمن رسيده كه گاه گاهى قبر حضرت ابى عبد اللَّه الحسين علیه‌السلام را زيارت مي‌كنى؟ گفتم: همين طور است كه شنيده‌اى. فرمود: چرا اين عمل را انجام مي‌دهى، در صورتى كه پيش سلطان خود منزلت و مقامى دارى!؟ همان سلطان تو كه احدى را بر محبت و فضيلت و ذكر فضائل ما و آن حقى كه از ما بر اين امت واجب است وادار نمي‌كند.

گفتم: بخدا قسم منظور من از زيارت امام حسين علیه‌السلام غير از خدا و رسول خدا صلی‌الله علیه و آله چيزى نيست و باكى از سختى ندارم هر امر ناپسندى بدين جهت دچار من شود در نظرم بزرگ نيست. آن حضرت سه مرتبه فرمود: آرى همين طور است من هم سه مرتبه گفتم: آرى همين طور است. سپس آن بزرگوار سه مرتبه فرمود: مژده باد تو را اكنون من بتو خبرى مي‌دهم كه نزد من است:

هنگامى كه ما در كربلا دچار آن مصائب شديم و پدرم و آن افرادى كه از قبيل: فرزندان و برادران و ساير اهل بيتش شهيد شدند و زنان و اهل و عيالش را بر شتران سوار كردند و ما را بطرف كوفه حركت دادند من نظر كردم و اجساد آنان را روى زمين ديدم كه بخاك سپرده نشده‌اند اين موضوع بنظرم خيلى بزرگ آمد و آرامش از جانم براى اين جنايتى كه آنان كرده بودند ربود، نزديك بود جان از بدنم خارج شود، وقتى عمه‌ام زينب كبرا علیها‌السلام از اين موضوع آگاه شد فرمود:

براى چيست كه مى‌بينم مي‌خواهد روح از بدنت خارج شود، اى یادگار جد و پدر و برادرانم! گفتم: چگونه جزع و فزع نكنم در صورتى كه جسد پدر بزرگوارم، برادرانم، عموهايم، عموزادگانم و اهل بيتم غرقه بخون خود شده‌اند، اجسادشان برهنه، لباسشان به تاراج رفته، بدنشان كفن نشده و بخاك سپرده نشده‌اند، احدى توجه به ايشان نمى‌کند، بشرى نزديك آنان نمي‌رود. گويا: ايشان‌از اهل ديلم و خزر باشند!؟ حضرت زينب علیها‌السلام فرمود: مبادا اين منظره دلخراش تو را دچار جزع و فزع نمايد! بخدا قسم اين پيش آمد يك عهد و پيمانى است از پيامبر خدا با جد و پدر و عموى تو. خدا تعهدى از گروهى از اين امت گرفته كه ستمكاران و قلدران زمين آنان را نمى‌شناسند. ولى ايشان نزد اهل آسمانها معروفند. آنان هستند كه اين اعضاء پراكنده را جمع مي‌كنند و اين اجساد غرقه بخون را بخاك مى‌سپارند در اين كنار فرات پرچمى براى قبر مقدس پدرت سيد الشهداء نصب مي‌كنند كه تا شب و روز برقرار باشند اثر آن كهنه و رسم آن محو نخواهد شد.

حتما پيشوايان كفر و تابعين ضلالت فعاليت‌هائى مي‌كنند كه اثر و ساختمان قبر پدرت را محو و نابود كنند. ولى جز بر ظهور و علو اثر و امر آن چيزى افزوده نخواهد شد.

من به عمه‌ام گفتم: آن تعهد و آن خبر چيست؟ فرمود: ام ايمن براى من گفت:...

زينب كبرا علیها‌السلام مي‌فرماید: هنگامى كه ابن ملجم بر فرق پدرم ضربت زد و من اثر موت را بر آن حضرت مشاهده نمودم به آن بزرگوار گفتم: ام ايمن براى‌ من چنين و چنان گفت: من دوست دارم گفته‌هاى ام ايمن را از تو بشنوم فرمود: اى دختر من! حديثى كه ام ايمن براى تو گفته صحيح است.

گويا: من تو و دختران اهل بيت تو را در اين شهر كوفه اسير و ذليل و خاشع مى‌بينم. شما مي‌ترسيد از اينكه مبادا مردم شما را بربايند. صبر كنيد صبر كنيد! بحق آن خدائى كه دانه را مي‌شكافد و بشر را مى‌آفريند در آن روز غير از شما و دوستان و شيعيان شما دوستى در روى زمين براى خدا نخواهد بود.

نتیجه:

ام ایمن یک شخصیت معمولی نبود، با ائمه علیهم‌السلام بزرگ شده است. پرستاری و حضانت رسول الله صلی‌الله علیه و آله و امام حسین علیه‌السلام را به عهده داشته است. سوابق درخشان او: جهاد او ، مواضع او، دفاع او از امیر المؤمنین علیه‌السلام و فاطمه‌ی زهرا علیها‌السلام و محرم اسرار پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله بودن همه نشان از این دارد که این زن شایستگی این را دارد که رجعت کند و در خدمت امام زمان باشد.

 


[1] بحار الانوار، ج15، ص402.
[2] بحار الانوار، ج28، ص276.
[3] در انصاب الاشراف هست که خلیفه گفت: بروید و علی را با خشونت تمام بیاورید.
[4] ج8، ص557.
[5] بحار الانوار، ج45، ص179.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo