< فهرست دروس

درس مهدویت استاد طبسی

95/01/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ادامه بررسی شخصیت حضرت سلمان علیه‌السلام

پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله فرمودند:

به من دستور داده شده است که چهار نفر را دوست داشته باشم که یکی از آن‌ها سلمان است.

1. سلمان سبب رزق و نصرت الهی

در روایتی از امام صادق علیه‌السلام نقل شده که ایشان جزء دوازده نفر مخالف غاصبان خلافت و سقیفه بود. و همچنین نقل کردند که:[1]

رجال الكشي جَبْرَئِيلُ بْنُ أَحْمَدَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ خُرَّزَادَ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع قَالَ: ضَاقَتِ الْأَرْضُ بِسَبْعَةٍ بِهِمْ‌ يُرْزَقُونَ وَ بِهِمْ يُنْصَرُونَ وَ بِهِمْ يُمْطَرُونَ مِنْهُمْ سَلْمَانُ الْفَارِسِيُّ وَ الْمِقْدَادُ وَ أَبُو ذَرٍّ وَ عَمَّارٌ وَ حُذَيْفَةُ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ وَ كَانَ عَلِيٌّ علیه‌السلام يَقُولُ وَ أَنَا إِمَامُهُمْ وَ هُمُ الَّذِينَ صَلَّوْا عَلَى فَاطِمَةَ علیها‌السلام.

امیر المؤمنین علیه‌السلام فرمودند:

زمین به هفت نفر پر شده است (یعنی سنگینی زمین و ارزش آن به این هفت نفر است) که به سبب آنها مردم رزق داده می‌شوند و به سبب آن‌ها نصرت داده می‌شوند و به سبب آن‌ها باران نازل می‌شود، سلمان فارسی و مقداد و ابوذر و عمار و حذیفه که رحمت خداوند بر آن‌ها باد از آن‌ها هستند و من امام آن‌ها هستم.

2. علم حضرت سلمان

ایشان علم متوسمین داشت یعنی چنانچه به کسی نگاه می‌کرد بر اسرار درون او آگاه می‌شد‌ و اگر لازم بود به آن شخص می‌گفت.

جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُولَوَيْهِ عَنْ أَبِيهِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحاَسَنِ الصَّفَّارِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام يَقُولُ‌ أَدْرَكَ‌ سَلْمَانُ الْعِلْمَ الْأَوَّلَ وَ الْعِلْمَ الْآخِرَ وَ هُوَ بَحْرٌ لَا يُنْزَحُ‌ وَ هُوَ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ بَلَغَ مِنْ عِلْمِهِ أَنَّهُ مَرَّ بِرَجُلٍ فِي رَهْطٍ فَقَالَ لَهُ يَا عَبْدَ اللَّهِ تُبْ إِلَى اللَّهِ مِنَ الَّذِي عَمِلْتَ فِي بَطْنِ بَيْتِكَ الْبَارِحَةَ وَ اتَّقِ اللَّهَ فَقَالَ الرَّجُلُ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ قَالَ ثُمَّ مَضَى وَ قَالَ لَهُ الْقَوْمُ لَقَدْ رَمَاكَ بِأَمْرٍ وَ مَا دَفَعْتَهُ عَنْ نَفْسِكَ قَالَ إِنَّهُ أَخْبَرَنِي بِأَمْرٍ مَا اطَّلَعَ عَلَيْهِ أَحَدٌ إِلَّا اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ وَ أَنَا.[2]

زراره گوید شنیدم امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید: سلمان علم اول و علم آخر را درک کرد و او از ما اهل بیت است، چنین رسیده از علم او که زمانی به مردی (بیان شده مراد ابوبکر بوده است) در جمعی عبور کرد پس سلمان به او گفت: ای بنده‌ی خدا به سوی خدا توبه کن از آنچه شب گذشته در خانه‌ات انجام دادی و تقوای الهی پیشه کن پس آن مرد گفت: استغفر الله و اتوب الیه سپس سلمان رفت و مردم به آن مرد گفتند: تو را به چیزی متهم کرد و تو از خودت دفاع نکردی؟ گفت: او مرا به امری خبر داد که احدی غیر از خدا و من بر آن اطلاع نداشت.

جِبْرِيلُ بْنُ أَحْمَدَ، قَالَ حَدَّثَنِي الْحَسَنُ بْنُ خُرَّزَاذَ، عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ، عَنْ أَبَانِ بْنِ جَنَاحٍ‌ ، قَالَ حَدَّثَنِي الْحَسَنُ بْنُ حَمَّادٍ، بَلَغَ بِهِ، قَالَ‌: كَانَ سَلْمَانُ إِذَا رَأَى الْجَمَلَ‌ الَّذِي يُقَالُ لَهُ عَسْكَرٌ يَضْرِبُهُ، فَيُقَالُ‌ لَهُ‌ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا تُرِيدُ مِنْ هَذِهِ الْبَهِيمَةِ فَيَقُولُ مَا هَذَا بَهِيمَةٌ وَ لَكِنْ هَذَا عَسْكَرُ بْنُ كَنْعَانَ الْجِنِّيُّ، يَا أَعْرَابِيُّ لَا يُنْفَقُ عَلَيْكَ‌ هَاهُنَا وَ لَكِنِ اذْهَبْ بِهِ إِلَى الْحَوْأَبِ فَإِنَّكَ تُعْطَى‌ بِهِ مَا تُرِيدُ.[3]

.سلمان هر موقع شتری که به آن عسکر گفته می‌شد را می‌دید، آن شتر را می‌زد، پس به او گفته شد ای ابا عبدالله از این حیوان چه اراده کرده‌ای (چرا این حیوان را می‌زنی) پس می‌گفت: این حیوان نیست لکن این عسکر بن کنعان جنی است، ای اعرابی اینجا خریدار ندارد و لکن به بصره برو پس هر مقدار بخواهی به تو می‌دهند.

جِبْرِيلُ بْنُ أَحْمَدَ، حَدَّثَنِي الْحَسَنُ بْنُ خُرَّزَاذَ، قَالَ حَدَّثَنِي إِسْمَاعِيلُ بْنُ مِهْرَانَ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ، عَنْ أَبِي بَصِيرٍ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه‌السلام قَالَ‌: اشْتَرَوْا عَسْكَراً بِسَبْعِمِائَةِ دِرْهَمٍ وَ كَانَ شَيْطَاناً

امام صادق فرمودند: آن شتر را به هفتصد درهم خریدند در حالی که شیطان بود.

3. سلمان، صاحب اسم اعظم

جبريل بن أحمد، قال حدثني الحسن بن خرزاذ، قال حدثني اسماعيل ابن مهران، عن علي بن أبي حمزة، عن أبي بصير، قال سمعت أبا عبد اللّه علیه‌السلام يقول: سلمان علّم الاسم‌ الاعظم.[4]

امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید: به سلمان اسم اعظم تعلیم داده شد.

 

4. سلمان، صاحب مقامات و تصرفات تکوینی

جِبْرِيلُ بْنُ أَحْمَدَ، قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو سَعِيدٍ الْآدَمِيُّ سَهْلُ بْنُ زِيَادٍ، عَنْ مُنَخَّلٍ، عَنْ جَابِرٍ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه‌السلام قَالَ‌:

دَخَلَ أَبُو ذَرٍّ عَلَى سَلْمَانَ وَ هُوَ يَطْبُخُ قِدْراً لَهُ، فَبَيْنَا هُمَا يَتَحَدَّثَانِ إِذَا انْكَبَّتِ الْقِدْرُ عَلَى وَجْهِهَا عَلَى الْأَرْضِ فَلَمْ يَسْقُطْ مِنْ مَرَقِهَا وَ لَا مِنْ وَدَكِهَا شَيْ‌ءٌ، فَعَجِبَ مِنْ ذَلِكَ أَبُو ذَرٍّ عَجَباً شَدِيداً، وَ أَخَذَ سَلْمَانُ الْقِدْرَ فَوَضَعَهَا عَلَى حَالِهَا الْأَوَّلِ عَلَى النَّارِ ثَانِيَةً، وَ أَقْبَلَا يَتَحَدَّثَانِ، فَبَيْنَا هُمَا كَذَلِكَ‌ إِذَا انْكَبَّتِ الْقِدْرُ عَلَى وَجْهِهَا، فَلَمْ يَسْقُطْ مِنْهَا شَيْ‌ءٌ مِنْ مَرَقِهَا وَ لَا مِنْ وَدَكِهَا،

قَالَ فَخَرَجَ أَبُو ذَرٍّ وَ هُوَ مَذْعُورٌ مِنْ عِنْدِ سَلْمَانَ، فَبَيْنَا هُوَ مُتَفَكِّرٌ إِذْ لَقِيَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ علیه‌السلام عَلَى الْبَابِ، فَلَمَّا أَنْ بَصُرَ بِهِ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه‌السلام قَالَ لَهُ: يَا أَبَا ذَرٍّ مَا الَّذِي أَخْرَجَكَ مِنْ عِنْدِ سَلْمَان‌ وَ مَا الَّذِي أَذْعَرَكَ‌ قَالَ لَهُ أَبُو ذَرٍّ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ رَأَيْتُ‌ سَلْمَانَ صَنَعَ كَذَا وَ كَذَا فَعَجِبْتُ مِنْ ذَلِكَ!

فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه‌السلام يَا أَبَا ذَرٍّ إِنَّ سَلْمَانَ لَوْ حَدَّثَكَ بِمَا يَعْلَمُ لَقُلْتَ رَحِمَ اللَّهُ قَاتِلَ سَلْمَانَ، يَا أَبَا ذَرٍّ إِنَّ سَلْمَانَ بَابُ اللَّهِ فِي الْأَرْضِ مَنْ عَرَفَهُ كَانَ مُؤْمِناً وَ مَنْ أَنْكَرَهُ كَانَ كَافِراً، وَ إِنَّ سَلْمَانَ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ.[5]

امام باقر علیه‌السلام فرمودند: ابو ذر بر سلمان وارد شد و او دیگی از غذا روی آتش گذاشته بود پس همینطور که با هم صحبت می‌کردند دیگ واژگون شد و بر روی زمین افتاد پس هیچ چیزی از درون آن بیرون نریخت پس ابوذر از آن شدیدا تعجب کرد، و سلمان دیگ را گرفت و بر حال اول آن بر روی آتش قرار داد، و به صحبت با هم برگشتند پس همین طور که صحبت می‌کردند دوباره دیگ واژگون شد امّا چیزی از آن بیرون نریخت پس ابو ذر خارج شد در حالی که از سلمان مبهوت شده بود

پس همین طور که در فکر سلمان بود، بر درب خانه به امیر المؤمنین علیه‌السلام برخورد کرد پس چون امیر المؤمنین علیه‌السلام ابو ذر را دید فرمودند: چه چیز سبب خروج تو از نزد سلمان و مبهوت شدن تو شد؟ ابو ذر گفت: ای امیر المؤمنین سلمان را دیدم که چنین و چنان کرد پس از کار او تعجب کردم!

پس امیر المؤمنین علیه‌السلام فرمودند: ای ابو ذر اگر سلمان از آنچه می‌دانست برای تو می‌گفت، می‌گفتی خدا قاتل سلمان را رحمت کند، ای ابو ذر سلمان باب خداوند در زمین است، کسی که او را بشناسد مومن می‌باشد و کسی که انکار کند کافر است، و سلمان از ما اهل بیت است.

5. دفاع سلمان از امیر المؤمنین علیه‌السلام و خبر از آینده

مُحَمَّدُ بْنُ مَسْعُودٍ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنُ بْنُ إِشْكِيبَ، قَالَ أَخْبَرَنِي الْحَسَنُ بْنُ خُرَّزَاذَ الْقُمِّيُّ، قَالَ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ حَمَّادٍ السَّاسِيُّ، عَنْ صَالِحِ بْنِ فَرَجٍ‌ ، عَنْ زَيْدِ بْنِ الْمُعَدِّلِ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام قَالَ‌

خَطَبَ سَلْمَانُ فَقَال فیها: أَلَا أَيُّهَا النَّاسُ‌ اسْمَعُوا مِنْ حَدِيثِي ثُمَّ اعْقِلُوهُ عَنِّي! قَدْ أُوتِيتُ‌ الْعِلْمَ كَثِيراً وَ لَوْ أَخْبَرْتُكُمْ بِكُلِّ مَا أَعْلَمُ لَقَالَتْ طَائِفَةٌ مَجْنُونٌ‌ وَ قَالَتْ طَائِفَةٌ أُخْرَى اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِقَاتِلِ سَلْمَانَ. أَلَا إِنَّ لَكُمْ مَنَايَا تَتْبَعُهَا بَلَايَا، فَإِنَّ عِنْدَ عَلِيٍّ علیه‌السلام عِلْمَ الْمَنَايَا وَ عِلْمَ الْوَصَايَا وَ فَصْلَ الْخِطَابِ عَلَى مِنْهَاجِ هَارُونَ بْنِ عِمْرَانَ، قَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صلی‌الله علیه و آله أَنْتَ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي فِي أَهْلِي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى،

وَ لَكِنَّكُمْ أَصَبْتُمْ سُنَّةَ الْأَوَّلِينَ وَ أَخْطَأْتُمْ سَبِيلَكُمْ، وَ الَّذِي نَفْسُ سَلْمَانَ بِيَدِهِ‌ لَتَرْكَبُنَّ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ‌ سُنَّةَ بَنِي إِسْرَائِيلَ الْقُذَّةَ بِالْقُذَّةِ أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ وَلَّيْتُمُوهَا عَلِيّاً لَأَكَلْتُمْ مِنْ فَوْقِكُمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِكُمْ، فَأَبْشِرُوا بِالْبَلَاءِ وَ اقْنَطُوا مِنَ الرَّجَاءِ وَ نَابَذْتُكُمْ‌ عَلى‌ سَواءٍ وَ انْقَطَعَتِ الْعِصْمَةُ فِيمَا بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ مِنَ الْوَلَاءِ.

أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ أَنِّي أَدْفَعُ ضَيْماً أَوْ أُعِزُّ لِلَّهِ دِيناً لَوَضَعْتُ سَيْفِي عَلَى عَاتِقِي ثُمَّ لَضَرَبْتُ بِهِ قُدُماً قُدُماً. أَلَا إِنِّي أُحَدِّثُكُمْ بِمَا تَعْلَمُونَ وَ مَا لَا تَعْلَمُونَ فَخُذُوهَا مِنْ سُنَّةِ السَّبْعِينَ‌ بِمَا فِيهَا.

أَلَا إِنَّ لِبَنِي أُمَيَّةَ فِي بَنِي هَاشِمٍ نَطَحَاتٍ وَ إِنَّ لِبَنِي أُمَيَّةَ مِنْ آلِ هَاشِم‌ نَطَحَاتٍ. أَلَا إِنَّ بَنِي أُمَيَّةَ كَالنَّاقَةِ الضَّرُوسِ تَعَضُّ بِفِيهَا وَ تَخْبِطُ بِيَدَيْهَا وَ تَضْرِبُ بِرِجْلِهَا وَ تَمْنَعُ دَرَّهَا. اِلَّا أَنَّهُ حَقٌّ عَلَى اللَّهِ أَنْ يُذِلَّ نَادِيَهَا وَ ...[6]

امام صادق علیه‌السلام فرمودند:

سلمان خطبه خواند و گفت: ای مردم بشنوید از حدیث من پس بفهمید! به من علم زیادی داده شده است و اگر شما را به همه‌ی آنچه می‌دانم خبر کنم هر آینه طائفه‌ای گویند مجنون است و طائفه‌ی دیگر گویند خدا قاتل سلمان را ببخشد. بدانید که شما گرفتاری‌ها در پیش دارید.

پس بدرستی که علم منایا و علم وصایا و فصل الخطاب بر همان راه و روش هارون بن عمران نزد علی است، رسول الله به او فرمودند: تو وصی من و خلیفه‌ی من در اهل من هستی و برای من به منزله هارون برای موسی هستی، و لکن شما همان سنت اولین را انجام دادید و در راهتان خطا کردید، قسم به آن کسی که جان سلمان در دست او است هر آینه شما سنت بنی اسرائیل را منزل به منزل و عین همان را مرتکب می‌شوید،

اما به خدا قسم اگر ولایت را به علی می‌سپردید غرق در نعمت می‌شدید، امّا الآن منتظر بلاها باشید و از امید به گشایش دست بشوئید و من به همه‌ی شما پیام را رساندم و دیگر هیچ ارتباطی بین ما و شما نیست،

امّا به خدا قسم اگر می‌توانستم به داد مظلوم برسم و حق را بستانم و سبب عزت دین خدا بشوم شمشیر به دست می‌گرفتم و همین طور گام به گام حرکت می‌کردم و شما را تسویه می‌کردم، آگاه باشید به شما چیزی می‌گویم که ممکن است که بعض آن را بدانید و بعض آن را ندانید پس آن را بگیرید از سنت هفتادگانه به آنچه در آن است:

آگاه باشید از برای بنی امیه در بنی هاشم گاوهای شاخ زنی هستند و از برای بنی امیه از بنی هاشم گاوهای شاخ زنی هستند، بنی امیه همچون ماده شتر چموش می‌باشند که با دهان گاز می‌گیرد و با دست می‌زند و به پاهای خود می‌زند و خیر او به کسی نمی‌رسد.

آ گاه باشید که حق است بر خداوند که کسی که شروع کننده و دعوت کننده بود را ذلیل کند و...

این روایت نشان از شجاعت و مواضع صریح حضرت سلمان در زمان خلفا دارد که بدون هیچ خوفی به بیان حق و دفاع از امیرالمؤمنین علیه‌السلام خطبه می‌خواند.

 


[1] بحار الانوار، ج22، ص351.
[2] الاختصاص، ص11.
[3] رجال کشی، ص13.
[4] رجال کشی، ج1، ص56.
[5] رجال کشی، ص15.
[6] رجال کشی، ص20.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo