< فهرست دروس

درس مهدویت استاد طبسی

95/01/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اصحاب امام زمان در زمان ظهور

روایت دهم

الف) متن روایت

رجال الكشي أَبُو صَالِحٍ خَلَفُ بْنُ حَمَّادٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه‌السلام قَالَ: كَأَنِّي بِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ شَرِيكٍ الْعَامِرِيِّ عَلَيْهِ عِمَامَةٌ سَوْدَاءُ وَ ذُؤَابَتَاهَا بَيْنَ كَتِفَيْهِ مُصْعِداً فِي‌ لِحْفِ‌ الْجَبَلِ بَيْنَ يَدَيْ قَائِمِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فِي أَرْبَعَةِ آلَافٍ مُكَبِّرُونَ وَ مُكِرُّونَ.[1]

امام صادق علیه‌السلام فرمودند: گویا می‌بینم عبدالله بن شریک عامری که بر او عمامه‌ی سیاهی که دو طرف آن عمامه را بین دو کتف خود انداخته و به سمت کوه بالا می‌رود در مقابل او قائم ما از اهل بیت است در چهار هزار نیرو تکبیر گویان و تکرار کننده (در حمله یا تکبیر).

ب) منابع روایت

1. رجال کشی، ص217 و ص291 چاپ جدید، ح390

2. رجال ابن داود، ص206 از رجال کشی

3. مجمع الرجال قهپایی، ج4، ص5 از رجال کشی

4. الایقاظ من الهجعه، مرحوم حر عاملی، ص266، ح68 از رجال کشی

5. اثبات الهدات، مرحوم حر عاملی، ج3، ص561، ح629 از رجال کشی

6. بحار الانوار، ج53، ص76، ح81 از رجال کشی

7. تنقیح المقال، مرحوم مامقانی، ج2، ص189 از رجال کشی

8. حق الیقین، مرحوم شبر، ج2، ص13

ج) بررسی سند روایت

حَدَّثَنَا أَبُو صَالِحٍ خَلَفُ بْنُ حَمَّادٍ الْكَشِّيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو سَعِيدٍ سَهْلُ بْنُ زِيَادٍ الْآدَمِيُّ الرَّازِيُّ، قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ الْحَكَمِ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه‌السلام قَال

1. ابوصالح خلف بن حماد کشی

نظر مرحوم مامقانی:[2]

خلف بن حماد الكشي أبو صالح كذا جاء في إسناد رجال الكشي رحمه اللّه[اختيار معرفة الرجال: 217 برقم 390]،قال:حدّثنا أبو صالح خلف بن حمّاد الكشي،قال: حدّثنا أبو سعيد سهل بن زياد الآدمي الرازي.. أقول:هو و خلف بن حامد الكشي-الذي سلف-واحد،فراجع. و لاحظ:خالد بن حامد أبو صالح. و مثله في صفحة:16 برقم 39،قال:أبو صالح خلف بن حمّاد الكشي،قال:حدّثني الحسن بن طلحة المروزي.. حصيلة البحث المعنون غير متضح موضوعا و حكما.

ایشان در اسناد کشی آمده است و مجهول است، هم عنوان او معلوم نیست که خلف بن حامد است یا خالد بن حامد است یا خلف بن حماد است و هم حکم و وضعیت او از حیث ممدوح بودن، معلوم نیست.

2. ابو سعید سهل بن زیاد آدمی رازی

ایشان اگرچه تضعیف شده‌اند اما کثرت روایت ایشان در کتب اربعه بر وثاقت او کفایت می‌کند و مورد قبول ما می‌باشد.

3. علی بن حکم

در کتب اربعه به نام علی بن حکم 1462 روایت داریم ولی گاهی پسوند الانباری دارد و گاهی پسوند ابن زبیر و گاهی ابن مسکین دارد.

نظر مرحوم خوئی[3]

أنه متحد مع علي بن الحكم بن الزبير.

مرحوم خوئی می‌فرماید: ظاهر این است که علی بن حکم مطلق متحد با الانباری است و انباری با ابن زبیر متحد است و ابن زبیر ثقه است.

به نظر ما حتی در صورت عدم اتحاد به علت کثرت روایتی که دارند، ثقه می‌باشند.

4. علی بن مغیرة

مرحوم مامقانی به عنوان علی بن ابی مغیره نقل می‌کند.

ایشان چه علی بن مغیره باشد و چه علی بن ابی مغیره خود او توثیق ندارد، بلکه پسر ایشان توثیق دارد.

نظر مرحوم خوئی[4]

بقي الكلام في وثاقة الرجل فقد وثقه العلامة (69) من الباب 1، من حرف العين من القسم الأول و ابن داود (996) من القسم الأول فإن كان منشأ توثيقهما هو فهم التوثيق من عبارة النجاشي في ترجمة ابنه الحسن فيأتي الكلام عليه و إن كان المنشأ أمرا آخرا فهو مجهول لنا و لا يمكننا الاعتماد على توثيقهما المبني على الحدس و الاجتهاد فالعبرة باستفادة التوثيق من كلام النجاشي قال النجاشي: الحسن بن علي بن أبي المغيرة الزبيدي الكوفي ثقة هو و أبوه، روى عن أبي جعفر و أبي عبد الله علیهما‌السلام و هو يروي كتاب أبيه عنه و له كتاب مفرد.

و قد يستفاد من هذا الكلام توثيق الابن و الأب كليهما لكنه يتوقف على أن يكون الواو في جملة و أبوه عاطفة و أن يرجع الضمير في كلمة روى إلى الحسن و هذا لا يصح فإنه مضافا إلى عدم ملائمة ذلك لقوله: و هو يروي كتاب أبيه أن الحسن لا يمكن أن يروي عن الباقر ع و الوجه فيه: أن راوي كتاب الحسن هو عبيد الله بن نهيك إما بلا واسطة، كما ذكره الشيخ أو بواسطة سعيد بن صالح كما ذكره النجاشي و عبيد الله بن نهيك من مشايخ حميد بن زياد المتوفى سنة (310) و لا يمكن روايته عن أصحاب الباقر علیه‌السلام بلا واسطة و لا بواسطة واحدة إذن فتعين أن يرجع الضمير إلى الأب فتكون جملة (و أبوه روى) مستأنفة فلا دلالة فيها على توثيق علي بن أبي المغيرة.

مرحوم خوئی می‌فرماید: کلام در وثاقت علی بن ابی مغیره باقی ماند، پس علامه حلی در قسمت اول ایشان را توثیق کردند و ابن داود هم در قسمت اول توثیق کردند. اگر منشأ توثیق آن دو فهم ایشان از عبارت نجاشی باشد این فهم درست نیست و اگر منشأ آن چیز دیگری باشد برای ما مجهول است پس برای ما امکان اعتماد بر توثیق آن دو نیست؛ چون مبنی بر حدس و اجتهاد است. پس معتبر استفاده‌ی توثیق از کلام نجاشی است.

نجاشی می‌گوید: حسن بن علي بن أبي مغيرة زبيدي كوفي، ثقه است. او و پدرش از ابی جعفر و ابی عبدالله علیهما‌السلام روایت می‌کند و کتاب پدرش را از او روایت می‌کند و برای او کتاب مفرد است.

از این کلام توثیق پدر و پسر هر دو استفاده می‌شود لکن این توثیق متوقف است بر این که واو در (وابوه) عاطفه باشد و ضمیر در (روی) به حسن برگردد در حالی که چنین چیزی صحیح نیست زیرا اولا چنین تفسیری با قول نجاشی که می‌فرماید: (و هو یروی کتاب ابیه) سازگاری ندارد، ثانیا روایت کردن حسن از امام باقر علیه‌السلام ممکن نیست، زیرا راوی کتاب حسن، عبیدالله بن نهیک است که یا بدون واسطه است همچنان که شیخ ذکر کرده، یا با واسطه‌ی سعید بن صالح است همانطور که نجاشی ذکر کرده است و عبید الله بن نهیک از مشایخ حمید بن زیاد متوفای 310 است و روایت او از اصحاب امام باقر علیه‌السلام بدون واسطه یا با یک واسطه‌ ممکن نیست، بنابراین ضمیر به پدر برگردد و جمله‌ی (و ابوه روی) جمله‌ای مستأنفه می‌باشد لذا دلالتی بر توثیق علی بن ابی مغیره ندارد.

د) بیان روایت

شخصیت عبدالله بن شریک عامری

امام صادق علیه‌السلام چنین از ایشان تجلیل کردند:

عن عبد اللّه بن محمّد عن الحسن بن على الوشاء عن أحمد بن عائذ عن أبى خديجة الجمال قال: سمعت أبا عبد اللّه علیه‌السلام يقول: انى سألت اللّه فى‌ إسماعيل‌ ان‌ يبقيه‌ بعدى فأبى و لكنّه قد اعطانى منه منزلة اخرى، انه اوّل منشور في عشرة من اصحابه، و منهم عبد اللّه بن‌ شريك العامرى و هو صاحب لوائه‌[5]

امام صادق علیه‌السلام فرمودند: از خداوند درخواست کردم که اسماعیل بعد از من بماند پس خداوند نپذیرفت و لکن خداوند به من در مورد فرزندم مقام دیگری داد، او اولین کسی است که همراه ده نفر از یارانش سر از قبر بیرون می‌آورد، و از آن‌ها عبد الله بن شریک عامری است و او صاحب پرچم او است.

اگر این روایت به تنهائی بود، مراد امام که اولین کسانی که سر از قبر بیرون می‌آورد معلوم نبود که مراد قیامت است یا اینکه مراد زمان ظهور است اما روایت قبل که در مورد عبد الله بن شریک بود، آشکار می‌کند که مراد زمان ظهور است.

آیا ایشان عبد الله بن شریک بن عبد الله بن سنان بن انس (سنان ملعون از قاتلین سید الشهدا ) است یا اینکه شخص دیگری است.

1. روایات عبد الله بن شریک در مورد امام زمان :

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ الْمُعَاذِيُ‌ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْهَمْدَانِيُّ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْفُرَاتِ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنَا سُفْيَانُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الزُّبَيْرِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ شَرِيكٍ عَنْ رَجُلٍ مِنْ هَمْدَانَ قَالَ سَمِعْتُ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ علیهما‌السلام يَقُولُ‌

قَائِمُ هَذِهِ الْأُمَّةِ هُوَ التَّاسِعُ‌ مِنْ‌ وُلْدِي وَ هُوَ صَاحِبُ الْغَيْبَةِ وَ هُوَ الَّذِي يُقْسَمُ مِيرَاثُهُ وَ هُوَ حَيٌّ.[6]

مردى از همدان گويد از حسين بن على علیهما‌السلام شنيدم مي‌فرمود: قائم اين امت نهمين فرزند من است و او صاحب غيبت است و او است كه زنده است و ميراثش تقسيم مى‌شود.

 

أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْقَاسِمُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ حَازِمٍ قَالَ حَدَّثَنَا عُبَيْسُ بْنُ هِشَامٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ مِسْكِينٍ الرِّحَّالِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي الْمُغِيرَةِ عَنْ عَمِيرَةَ بِنْتِ نُفَيْلٍ قَالَتْ‌

سَمِعْتُ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ علیه‌السلام يَقُولُ لَا يَكُونُ الْأَمْرُ الَّذِي تَنْتَظِرُونَهُ حَتَّى يَبْرَأَ بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ وَ يَتْفُلُ‌ بَعْضُكُمْ‌ فِي‌ وُجُوهِ‌ بَعْضٍ وَ يَشْهَدَ بَعْضُكُمْ عَلَى بَعْضٍ بِالْكُفْرِ وَ يَلْعَنَ بَعْضُكُمْ بَعْضاً فَقُلْتُ لَهُ مَا فِي ذَلِكَ الزَّمَانِ مِنْ خَيْرٍ فَقَالَ الْحُسَيْنُ علیه‌السلام الْخَيْرُ كُلُّهُ فِي ذَلِكَ الزَّمَانِ يَقُومُ قَائِمُنَا وَ يَدْفَعُ ذَلِكَ كُلَّهُ.[7]

از عميره بنت نفيل روايت شده است كه گفت: شنيدم حسين بن علىّ علیهما‌السلام مى‌فرمايد: «آن امر كه شما انتظارش را مى‌كشيد واقع نخواهد شد تا اينكه پاره‌اى از شما از ديگرى بيزارى جويد و بعضى از شما در روى ديگرى آب دهان اندازد و پاره‌اى از شما بر كفر ديگرى شهادت دهد و پاره‌اى از شما عدّه ديگر را نفرين و لعن كند، پس به آن حضرت عرض كردم: خيرى در اين چنين زمان نيست، پس حسين علیه‌السلام فرمود: تمامى خير در همان زمان است، قائم ما قيام مى‌كند و همه اينها را از بين مى‌برد».

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْقَاسِمُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ حَازِمٍ قَالَ حَدَّثَنَا عُبَيْسُ بْنُ هِشَامٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي الْمُغِيرَةِ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ شَرِيكٍ الْعَامِرِيُّ عَنْ بِشْرِ بْنِ غَالِبٍ الْأَسَدِيِّ قَالَ:

قَالَ لِيَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ علیهما‌السلام يَا بِشْرُ مَا بَقَاءُ قُرَيْشٍ إِذَا قَدَّمَ الْقَائِمُ الْمَهْدِيُّ مِنْهُمْ خَمْسَمِائَةِ رَجُلٍ فَضَرَبَ أَعْنَاقَهُمْ صَبْراً ثُمَّ قَدَّمَ خَمْسَمِائَةٍ فَضَرَبَ أَعْنَاقَهُمْ صَبْراً ثُمَّ خَمْسَمِائَةٍ فَضَرَبَ أَعْنَاقَهُمْ صَبْراً قَالَ فَقُلْتُ لَهُ أَصْلَحَكَ اللَّهُ أَ يُبْلَغُونَ ذَلِكَ فَقَالَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ علیهما‌السلام إِنَّ مَوْلَى الْقَوْمِ مِنْهُمْ قَالَ فَقَالَ لِي بَشِيرُ بْنُ غَالِبٍ أَخُو بِشْرِ بْنِ غَالِبٍ أَشْهَد أَنَّ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ علیهما‌السلام عَدَّ عَلَى أَخِي سِتَّ عَدَّاتٍ أَوْ قَالَ سِتَّ عَدَدَاتٍ‌ عَلَى اخْتِلَافِ الرِّوَايَةِ.[8]

بشر بن غالب اسدى گويد: حسين بن علىّ علیهما‌السلام به من فرمود: اى بشر، قريش را چه به جاى مى‌ماند هنگامى كه قائم مهدى پانصد نفر از ايشان را پيش كشد و دست بسته گردن آنها را بزند سپس پانصد نفر ديگر از ايشان را جملگى دست بسته گردنهايشان را بزند و ديگر بار پانصد نفر از آنان را دست بسته گردن بزند، راوى گويد: به آن حضرت عرض كردم: خداوند امر شما را اصلاح فرمايد آيا آنان بدان مقدار مى‌رسند؟ پس حسين بن علىّ علیهما‌السلام فرمود: همانا هم‌پيمان و هم عقيده هر قوم جزو آنان محسوب مى‌شود. راوى گويد: بشير بن غالب برادر بشر بن غالب به من گفت: من گواهم كه حسين بن علىّ علیهما‌السلام شش مرتبه براى برادرم بر شمرد.

 


[1] بحار الانوار، ج53، ص76.
[2] تنقیح المقال، ج25، ص380.
[3] معجم رجال الحدیث، ج11، ص380.
[4] معجم رجال الحدیث، ج11، ص244.
[5] الایقاظ، ص266.
[6] کمال الدین و تمام النعمة، ج1، ص317.
[7] الغیبة، ص206، ب12، ح9.
[8] الغیبه، ص235، ب10، ح23.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo