< فهرست دروس

درس مهدویت استاد طبسی

95/02/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اصحاب امام زمان در زمان ظهور / ادامه بررسی روایات مربوط به سید حسنی

روایت 7

أَقُولُ رُوِيَ فِي بَعْضِ مُؤَلَّفَاتِ أَصْحَابِنَا عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ حَمْدَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ وَ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِيِّ عَنْ أَبِي شُعَيْبٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ نُصَيْرٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ الْفُرَاتِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُفَضَّلِ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ‌ سَأَلْتُ سَيِّدِيَ الصَّادِقَ علیه‌السلام هَلْ لِلْمَأْمُورِ الْمُنْتَظَرِ الْمَهْدِيِّ علیه‌السلام مِنْ وَقْتٍ مُوَقَّتٍ يَعْلَمُهُ النَّاسُ فَقَالَ ...

ثُمَ‌ يَخْرُجُ‌ الْحَسَنِيُ الْفَتَى الْصَبِيحُ الَّذِي نَحْوَ الدَّيْلَمِ يَصِيحُ بِصَوْتٍ لَهُ فَصِيحٍ يَا آلَ أَحْمَدَ أَجِيبُوا الْمَلْهُوفَ وَ الْمُنَادِيَ مِنْ حَوْلِ الضَّرِيحِ فَتُجِيبُهُ كُنُوزُ اللَّهِ بِالطَّالَقَانِ كُنُوزٌ وَ أَيُّ كُنُوزٍ لَيْسَتْ مِنْ فِضَّةٍ وَ لَا ذَهَبٍ بَلْ هِيَ رِجَالٌ كَزُبَرِ الْحَدِيدِ عَلَى الْبَرَاذِينِ الشُّهْبِ بِأَيْدِيهِمُ الْحِرَابُ وَ لَمْ يَزَلْ يَقْتُلُ الظَّلَمَةَ حَتَّى يَرِدَ الْكُوفَةَ وَ قَدْ صَفَا أَكْثَرُ الْأَرْضِ فَيَجْعَلُهَا لَهُ مَعْقِلًا فَيَتَّصِلُ بِهِ وَ بِأَصْحَابِهِ خَبَرُ الْمَهْدِيِّ وَ يَقُولُونَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَنْ هَذَا الَّذِي قَدْ نَزَلَ بِسَاحَتِنَا فَيَقُولُ اخْرُجُوا بِنَا إِلَيْهِ حَتَّى نَنْظُرَ مَنْ هُوَ وَ مَا يُرِيدُ وَ هُوَ وَ اللَّهِ يَعْلَمُ أَنَّهُ الْمَهْدِيُّ وَ إِنَّهُ لَيَعْرِفُهُ وَ لَمْ يُرِدْ بِذَلِكَ الْأَمْرِ إِلَّا لِيُعَرِّفَ أَصْحَابَهُ مَنْ هُوَ فَيَخْرُجُ الْحَسَنِيُّ فَيَقُولُ إِنْ كُنْتَ مَهْدِيَّ آلِ مُحَمَّدٍ فَأَيْنَ هِرَاوَةُ جَدِّكَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ خَاتَمُهُ وَ بُرْدَتُهُ وَ دِرْعُهُ الْفَاضِلُ وَ عِمَامَتُهُ السَّحَابُ وَ فَرَسُهُ الْيَرْبُوعُ وَ نَاقَتُهُ الْعَضْبَاءُ وَ بَغْلَتُهُ الدُّلْدُلُ وَ حِمَارُهُ الْيَعْفُورُ وَ نَجِيبُهُ الْبُرَاقُ وَ مُصْحَفُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فَيَخْرُجُ لَهُ ذَلِكَ ثُمَّ يَأْخُذُ الْهِرَاوَةَ فَيَغْرِسُهَا فِي الْحَجَرِ الصَّلْد

وَ تُورِقُ وَ لَمْ يُرِدْ ذَلِكَ إِلَّا أَنْ يُرِيَ أَصْحَابَهُ فَضْلَ الْمَهْدِيِّ ع حَتَّى يُبَايِعُوهُ فَيَقُولُ الْحَسَنِيُّ اللَّهُ أَكْبَرُ مُدَّ يَدَكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّى نُبَايِعَكَ فَيَمُدُّ يَدَهُ فَيُبَايِعُهُ وَ يُبَايِعُهُ سَائِرُ الْعَسْكَرِ الَّذِي مَعَ الْحَسَنِيِّ إِلَّا أَرْبَعِينَ أَلْفاً أَصْحَابُ الْمَصَاحِفِ الْمَعْرُوفُونَ بِالزِّيدِيَّةِ فَإِنَّهُمْ يَقُولُونَ مَا هَذَا إِلَّا سِحْرٌ عَظِيمٌ فَيَخْتَلِطُ الْعَسْكَرَانِ فَيُقْبِلُ الْمَهْدِيُّ علیه‌السلام عَلَى الطَّائِفَةِ الْمُنْحَرِفَةِ فَيَعِظُهُمْ وَ يَدْعُوهُمْ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ فَلَا يَزْدَادُونَ إِلَّا طُغْيَاناً وَ كُفْراً فَيَأْمُرُ بِقَتْلِهِمْ فَيُقْتَلُونَ جَمِيعاً ثُمَّ يَقُولُ لِأَصْحَابِهِ لَا تَأْخُذُوا الْمَصَاحِفَ وَ دَعُوهَا تَكُونُ عَلَيْهِمْ حَسْرَةً كَمَا بَدَّلُوهَا وَ غَيَّرُوهَا وَ حَرَّفُوهَا وَ لَمْ يَعْمَلُوا بِمَا فِيهَا‌[1]

مفضل بن عمر گوید: از سرورم امام صادق علیه‌السلام سوال کردم: آیا برای مامور منتظر مهدی علیه‌السلام وقت معینی که مردم آن را بدانند هست؟ پس فرمودند:...

سپس حسنی جوانمرد روشن چهره‌ی دیلمی[2] خروج می‌کند، پس فریاد می‌زند ای آل احمد به داد بیچاره‌ها برسید و آن منادی که حول ضریح است پس او را گنج‌های خداوند به طالقان اجابت می‌کنند، گنج و چه گنجی از طلا و نقره نیست بلکه مردانی مانند پاره‌ی آهن بر اسب‌ها سوار و شمشیرها به دستانشان وهمین طور ظالمین را می‌کشد تا اینکه وارد کوفه می‌شود و اکثر زمین از ظالمین پاک شده پس کوفه را دژ خود قرار می‌دهد. خبر ظهور مهدی علیه‌السلام به او و اصحاب او می‌رسد اصحاب او می‌گویند: ای فرزند رسول خدا ایشان چه کسی هستند؟ می‌گوید: برویم ببینیم او چه کسی است و چه اراده کرده است و به خدا قسم می‌داند که او مهدیعلیه‌السلام است و می‌شناسد و به آن اراده نکرده مگر اینکه اصحاب او هم ایشان را بشناسند پس حسنی خارج می‌شود و می‌گوید:

اگر مهدی آل محمد صلوات الله علیهم هستی، پس هراوة (چوب دستی مخصوص پیامبرصلی‌الله علیه و آله) جدّ تو رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم و انگشتر ایشان و برد او و زیادی زره او و سحاب عمامه‌ی ایشان و یربوع اسب ایشان و غضباء ناقه‌ی ایشان و دلدل قاطر او و یعفور حمار ایشان و براق نجيبته و مصحف أمير المؤمنين علیه‌السلام کجا است؟ پس برای او خارج می‌کند.

پس آن چوبدستی را گرفته بر سنگی می‌کارد. فورا برگ می‌کند و اراده نکرده به آن مگر اینکه اصحابش فضل امام علیه‌السلام را ببینند و بیعت کنند و می‌گوید: الله اکبر ای فرزند رسول خدا دست خود را بدهید تا با شما بیعت کنیم پس دست خود را برای بیعت بگیرد و حسنی و اصحاب او با ایشان بیعت کنند مگر چهار هزار نفر که معروف به اصحاب مصاحف هستند و زیدی هستند و می‌گویند: این جز سحر عظیم چیزی نبود پس دو لشگر در هم شوند،

و امام علیه‌السلام رو به منحرفین کرده و ایشان را موعظه می‌کنند و به مدت سه روز آنان را به حق دعوت می‌کنند امّا جز طغیان و کفر بر آنان بیشتر نمی‌شود پس امام علیه‌السلام دستور به قتل آنان می‌دهد پس همگی کشته می‌شوند و حضرت به اصحاب خود می‌فرمایند: رها کنید مصاحف را که بر آنها حسرت می‌باشد همچنانکه آن را تغییر دادند وتبدیل کردند و تحریف کردند و به آن عمل نکردند.

ظاهر این روایت این است که نیروهای حسنی تا زمان ظهور منحرف هستند چون عقیده به امام بودن خود حسنی دارند و در هنگام ظهور هم علائم حتمی در آنان اثری نگذاشته و عقیده بر امامت حسنی دارند و قتی هم که با امام زمان علیه‌السلام ملاقات می‌کنند، خود او حق را مخفی نگه داشته در حالی که این کار لزومی ندارد و اصحاب او هم مشکل دارند و در موقع بیعت هم چهل (یا چهار) هزار نفر سرپیچی کرده و به امام علیه‌السلام نسبت سحر می‌دهند.

بررسی سند روایت

أَقُولُ رُوِيَ فِي بَعْضِ مُؤَلَّفَاتِ أَصْحَابِنَا عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ حَمْدَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ وَ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِيِّ عَنْ أَبِي شُعَيْبٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ نُصَيْرٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ الْفُرَاتِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُفَضَّلِ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ

مرحوم مجلسی[3] در ابتدای نقل روایت می‌فرماید: ((گویم روایت شده در بعضی مولفات اصحاب ما)) از این بیان ایشان که نام کتاب را نبرده و فرموده‌اند (روی...) استفاده می‌شود که

1. حسین بن حمدان (م358)

نظر مرحوم نجاشی:

کان فاسد المذهب له کتب منها کتاب الاخوان و کتاب المسائل.

نظر ابن غضائری:

کذّاب، فاسد المذهب، صاحب المقالة الملعونة لایلتفت الیه.

یعنی او دارای عقیده‌ای فاسد و ملعون است. البته ما به نظر ابن الغضائری توجه نمی‌کنیم.

نظر علامه حلی، ابن داود، علامه‌ی مجلسی در وجیزه و هاوی

ایشان را تضعیف کرده‌اند.

نظر مرحوم بهبهانی

ایشان در تعلیقه در تایید ایشان می‌فرماید:

إنّ کونه من مشایخ الاجازه یشیر الی الوثاقة

از مشایخ اجازه بودن ایشان دلیل بر وثاقت او است.

مرحوم مامقانی چنین مبنائی دارند که مشایخ اجازه بودن دلیل بر وثاقت است امّا آن را به عنوان اصل قبول دارند، نه دلیل ( الاصل دلیل حیث دلیل) لذا می‌فرمایند:

شیخوخة الاجازة کالاصل فی الکشف عن الوثاقة و لایقاوم الدلیل و افساد مثل النجاشی لمذهب الرجل دلیل فالاصل ضعف الرجل

شیخوخیت اجازه مانند اصل است در کشف از وثاقت و در برابر دلیل مقاومت ندارد و افساد نجاشی مذهب این مرد را دلیل است پس اصل ضعف ایشان می‌باشد.

نظر فرزند مرحوم مامقانی

بعد تصریح النجاشی بأنّ المترجم فاسد المذهب و کتابه و رساله تخلیط و عدم قیام دلیل علی خلافه لابد من الحکم علیه بالضعف و عد روایاته ضعیفة و متروکة من جهته

بعد تصریح نجاشی به اینکه مترجم فساد اعتقادی دارد و کتاب و رساله‌ی او در هم است و دلیلی هم بر خلاف این وجود ندارد پس چاره‌ای جز حکم به ضعف ایشان و شمردن روایات او از روایات ضعیف و متروک نداریم.

نظر مرحوم شوشتری

مرحوم شوشتری در مورد ایشان نقل می‌کند:

ایشان در سال 296 در کودتای علیه مقتدر عباسی و برکناری او و روی کار آوردن ابن المعتز نقش داشت.

نظر جزیری

می‌گوید: این از حوادث عجیب است که ابن حمدانی که شیعه است و میل به امیر المومنین علیه‌السلام و اهل بیت پیامبر علیهم‌السلام دارد، سعی کند در روی کار آوردن ابن معتز که از امیر المومنین علیه‌السلام منحرف است و در نصبش او غلو دارد. ( حاضر است با یک ناصبی کنار بیاید و او را روی کار بیاورد)

یحیی بن علی گفته است: فی مبایع ابن المعتز رافضین بایعوا انصب الامة.

جزو بیعت کنندگان با ابن المعتز بدتری نواصب و عده‌ای از روافض هم بودند.

مرحوم شوشتری می‌فرماید: ظاهرا تشابه اسمی است ( وفات ایشان 358 است و کودتا 296 بوده. اگر در کودتا شرکت کرده، باید جزء معمرین باشد.)

به هر حال ایشان مشکل دارد و روایاتی که نسبت به ایشان داده می‌شود، باطل است.[4]

2. محمد بن نصیر نمیری

ایشان را امام هادی علیه‌السلام لعن کرده‌اند.

نظر مرحوم کشی

و قالت فرقة بنبوة محمد بن نصير الفهري النميري، و ذلك أنه ادعى أنه نبي رسول و أن علي بن محمد العسكري علیه‌السلام أرسله، و كان يقول بالتناسخ و الغلو في أبي الحسن علیه‌السلام

و يقول فيه بالربوبية، و يقول بإباحة المحارم، و يحلل نكاح الرجال بعضهم بعضا في أدبارهم، و يقول: إنه من الفاعل و المفعول به، أحد الشهوات و الطيبات، و إن الله لم يحرم شيئا من ذلك، و كان محمد بن موسى بن الحسن بن فرات يقوي أسبابه و يعضده، و ذكر أنه رأى بعض الناس محمد بن نصير عيانا، و غلام له على ظهره فرآه على ذلك فقال إن هذا من اللذات و هو من التواضع لله و ترك التجبر، و افترق الناس فيه بعده فرق

فرقه‌ای قائل به نبوت محمد بن نصیر نمیری بوده، و آن اینکه ادعا کرده که نبی مرسل هستم و علی بن محمد عسگری علیه‌السلام مرا فرستاده است، و قائل به تناسخ بود و در مورد ابو الحسن علیه‌السلام غلو میکرد و قائل به ربوبیت امام علیه‌السلام بود، و قائل به مباح بودن محارم بود، نکاح مردان با مردان را حلال می‌دانست و...

آیا می‌توان به استناد روایات چنین رواتی عقائد را بنیان نهاد؟!

ترجمه‌ی جزوه‌ای را برای ما آورده بودند که نواصب در پاکستان برای تحریک مردم علیه شیعه جلسه‌ای برقرار کرده بودند و در آن جلسه کتاب کشی را آورده و نشان می‌داد و می‌گفت یکی از بزرگترین علمای رافضه محمد بن نصیر است که در مورد او چنین نقل کرده‌اند.

3. ابو شعیب

ایشان اگر همان نمیری باشد که ضعیف است و اگر محاملی باشد، مرحوم نجاشی در تحت دو عنوان صالح بن خالد محاملی و ابو شعیب محاملی آورده است و توثیق کرده است امّا در این روایت مشخص نمی‌باشد چه کسی است و بین ضعیف و ثقه مشترک است.

این روایت از منتخب بصائر الدرجات[5] نقل شده است. ما در مولف و کتاب بحثی نداریم بلکه محل اشکال طریق آن است.

روایت 8

وَ فِي خُطْبَةِ الْمَلَاحِمِ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیه‌السلام الَّتِي خَطَبَ بِهَا بَعْدَ وَقْعَةِ الْجَمَلِ بِالْبَصْرَةِ قَالَ: يَخْرُجُ‌ الْحَسَنِيُ‌ صَاحِبُ طَبَرِسْتَانَ مَعَ جَمٍّ كَثِيرٍ مِنْ خَيْلِهِ وَ رَجِلِهِ حَتَّى يَأْتِيَ نَيْسَابُورَ فَيَفْتَحُهَا وَ يَقْسِمُ أَبْوَابَهَا ثُمَّ يَأْتِي أَصْبَهَانَ ثُمَّ إِلَى قُمَّ فَيَقَعُ بَيْنَهُ وَ بَيْنِ أَهْلِ قُمَّ وَقْعَةٌ عَظِيمَةٌ يُقْتَلُ فِيهَا خَلْقٌ كَثِيرٌ فَيَنْهَزِمُ أَهْلُ قُمَّ فَيَنْهَبُ الْحَسَنِيُّ أَمْوَالَهُمْ وَ يَسْبِي ذَرَارِيَّهُمْ وَ نِسَاءَهُمْ وَ يُخَرِّبُ دُورَهُمْ فَيَفْزَعُ أَهْلُ قُمَّ إِلَى جَبَلٍ يُقَالُ لَهَا وراردهار فَيُقِيمُ الْحَسَنِيُّ بِبَلَدِهِمْ أَرْبَعِينَ يَوْماً وَ يَقْتُلُ مِنْهُمْ عِشْرِينَ رَجُلًا وَ يَصْلِبُ مِنْهُمْ رَجُلَيْنِ ثُمَّ يَرْحَلُ عَنْهُمْ.[6]

امیر المومنین علیه‌السلام بعد از جنگ جمل در بصره خطبه خوانده و فرمودند: حسنی صاحب طبرستان خروج می‌کند.

 


[1] بحار الانوار، ج53، ص1.
[2] در اینجا حسنی را دیلمی بیان می‌کند و در روایات دیگر مکی یا گیلانی معرفی می‌کند.
[3] . متأسفانه نسبت به ایشان شناخت صحیح و کاملی نیست، کتاب جامع الرواة اردبیلی کتابی رجالی که به اعتراف مرحوم آیة الله بروجردی از کتاب رجالی خودشان بهتر است لذا دستور دادند که به جای کتاب رجالی خودشان، جامع الرواة را چاپ کنند و مرحوم اردبیلی شاگرد مرحوم مجلسی می‌باشد و در مورد ایشان چنین می‌فرماید: محمد باقر فرزند محمد تقی ملقب به مجلسی مد ظله العالی استاد ما، شیخ ما، شیخ الاسلام و المسلمین، خاتم المجتهدین الامام العلامه المحقق المدقق جلیل القدر، عظیم الشأن، رفیع المنزله، وحید العصره، فرید الدهره، ثبت، ثقة، عین، کثیر العلم، جید التصانیف و امره فی علو قدره و عظم شأنه و سمو رتبته و تبحره فی العلوم العقلیة و النقلیة و دقته و اصابت رایه و ثقته و امانته و عدالته اشهر من ان یذکر و قلم از ذکر در مورد ایشان نارسا است و عوام و خواص سر سفره‌ی این بزرگوار نشستند و از آیة الله زنجانی نقل شده که مناسب است به قصد زیارت علامه مجلسی مسافرت کنیم و از استاد خود شنیدم که بحار الانوار شناسی کار هر کسی نیست.
[4] . قاموس الرجال، ج3، ص440 – نگا: تنقیح المقال، ج22، ص30.
[5] بصائر الدرجات، ص397، ش 512.
[6] بحار الانوار، ج57، ص215.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo