< فهرست دروس

درس مهدویت استاد طبسی

95/02/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اصحاب امام زمان در زمان ظهور / ادامه بررسی روایات مربوط به سید حسنی

روایت 10

أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ سُفْيَانَ الْبَزَوْفَرِيِ‌ عَنْ عَلِيِّ بْنِ سِنَانٍ الْمَوْصِلِيِّ الْعَدْلِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْخَلِيلِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ أَحْمَدَ الْمِصْرِيِ‌ عَنْ عَمِّهِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ الْبَاقِرِ عَنْ أَبِيهِ ذِي الثَّفِنَاتِ‌ سَيِّدِ الْعَابِدِينَ عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ الزَّكِيِّ الشَّهِيدِ عَنْ أَبِيهِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیه‌السلام قَالَ‌

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی‌الله علیه و آله فِي اللَّيْلَةِ الَّتِي كَانَتْ‌ فِيهَا وَفَاتُهُ لِعَلِيٍّ علیه‌السلام يَا أَبَا الْحَسَنِ أَحْضِرْ صَحِيفَةً وَ دَوَاةً فَأَمْلَأَ رَسُولُ اللَّهِ صلی‌الله علیه و آله وَصِيَّتَهُ حَتَّى انْتَهَى إِلَى هَذَا الْمَوْضِعِ فَقَالَ يَا عَلِيُّ إِنَّهُ سَيَكُونُ بَعْدِي اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً وَ مِنْ بَعْدِهِمْ اثْنَا عَشَرَ مَهْدِيّاً فَأَنْتَ يَا عَلِيُّ أَوَّلُ الِاثْنَيْ عَشَرَ إِمَاماً سَمَّاكَ اللَّهُ تَعَالَى فِي سَمَائِهِ‌ عَلِيّاً الْمُرْتَضَى وَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الصِّدِّيقَ الْأَكْبَرَ وَ الْفَارُوقَ الْأَعْظَمَ وَ الْمَأْمُونَ وَ الْمَهْدِيَّ فَلَا تَصِحُّ هَذِهِ الْأَسْمَاءُ لِأَحَدٍ غَيْرِكَ يَا عَلِيُّ أَنْتَ وَصِيِّي عَلَى أَهْلِ بَيْتِي حَيِّهِمْ وَ مَيِّتِهِمْ وَ عَلَى نِسَائِي فَمَنْ ثَبَّتَّهَا لَقِيَتْنِي غَداً وَ مَنْ طَلَّقْتَهَا فَأَنَا بَرِي‌ءٌ مِنْهَا لَمْ تَرَنِي‌ وَ لَمْ أَرَهَا فِي عَرْصَةِ الْقِيَامَةِ وَ أَنْتَ خَلِيفَتِي عَلَى أُمَّتِي مِنْ بَعْدِي

فَإِذَا حَضَرَتْكَ الْوَفَاةُ فَسَلِّمْهَا إِلَى ابْنِيَ الْحَسَنِ الْبَرِّ الْوَصُولِ‌ فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَلْيُسَلِّمْهَا إِلَى ابْنِيَ الْحُسَيْنِ الشَّهِيدِ الزَّكِيِّ الْمَقْتُولِ فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَلْيُسَلِّمْهَا إِلَى ابْنِهِ سَيِّدِ الْعَابِدِينَ ذِي الثَّفِنَاتِ عَلِيٍّ فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَلْيُسَلِّمْهَا إِلَى ابْنِهِ مُحَمَّدٍ الْبَاقِرِ فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَلْيُسَلِّمْهَا إِلَى ابْنِهِ جَعْفَرٍ الصَّادِقِ فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَلْيُسَلِّمْهَا إِلَى ابْنِهِ مُوسَى الْكَاظِمِ

فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَلْيُسَلِّمْهَا إِلَى ابْنِهِ عَلِيٍّ الرِّضَا فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَلْيُسَلِّمْهَا إِلَى ابْنِهِ مُحَمَّدٍ الثِّقَةِ التَّقِيِّ فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَلْيُسَلِّمْهَا إِلَى ابْنِهِ عَلِيٍّ النَّاصِحِ فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَلْيُسَلِّمْهَا إِلَى ابْنِهِ الْحَسَنِ الْفَاضِلِ فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَلْيُسَلِّمْهَا إِلَى ابْنِهِ مُحَمَّدٍ الْمُسْتَحْفَظِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ علیهم‌السلام فَذَلِكَ اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً ثُمَّ يَكُونُ مِنْ بَعْدِهِ اثْنَا عَشَرَ مَهْدِيّاً (فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ) فَلْيُسَلِّمْهَا إِلَى ابْنِهِ أَوَّلِ الْمُقَرَّبِينَ‌ لَهُ ثَلَاثَةُ أَسَامِيَ اسْمٌ كَاسْمِي وَ اسْمِ أَبِي وَ هُوَ عَبْدُ اللَّهِ وَ أَحْمَدُ وَ الِاسْمُ الثَّالِثُ الْمَهْدِيُّ هُوَ أَوَّلُ الْمُؤْمِنِين‌[1]

شيخ طوسى در كتاب غيبت از حسن بن على از پدرش از حضرت صادق از پدرش حضرت باقر از پدرش زين العابدين از پدرش سيد الشهداى از پدرش امير المؤمنين علیه‌السلام از رسول خدا صلی‌الله علیه و آله روايت كرده كه آن حضرت در همان شبى كه رحلتش در آن شب واقع شد به‌على علیه‌السلام فرمود:

اى ابا الحسن كاغذ و دواتى بياور و حضرت وصيت خود را املا مى‌فرمود (و على مى‌نوشت) تا رسيد به اينجا كه فرمود: اى على پس از من دوازده نفر امام و بعد از ايشان دوازده نفر مهدى است[2] ؛ و تو يا على اولين نفر از دوازده امام هستى، خداى تعالى تو را در آسمان على مرتضى، و امير المؤمنين، صديق اكبر، و فاروق اعظم، و مأمون مهدى ناميده و اين نامها براى غير تو شايسته نيست، اى على تو وصىّ من بر خاندانم زنده و مرده ايشان هستى، و نيز وصى بر زنانم هستى، هر يك را كه تو به همسرى من باقى گذارى فرداى قيامت مرا ديدار كند و هر يك را تو طلاق دادى من از وى بيزارم و مرا نخواهد ديد و من نيز او را در صحراى محشر نخواهم ديد، و تو پس از من خليفه و جانشين من بر امتم هستى،

هر گاه مرگت رسيد (خلافت را) به فرزندم حسن واگذار كن، كه او برّ وصول است[3] چون او وفاتش رسيد بايد آن را به فرزندم حسين زكىّ شهيد مقتول بسپارد، چون هنگام شهادت‌ حسين رسيد بايد به فرزندش سيد العابدين ذى الثّفنات علىّ[4] بسپارد، چون هنگام وفات او رسد بايد به فرزندش محمد باقر العلم بسپارد، و چون مرگ او رسد بايد به فرزندش جعفر صادق واگذار كند و چون مرگ او فرا رسد، به فرزندش موسى بن جعفر كاظم بايد بسپارد،

و چون وفات او فرا رسد به فرزندش على، بايد بسپارد؛ و چون مرگ او فرا رسد به فرزندش محمد تقى بايد واگذارد، و چون هنگام وفات او شود به فرزندش على ناصح بايد بسپارد؛ و چون مرگ او در رسد به فرزندش حسن فاضل بايد واگذارد، و چون وفات او برسد بايد به فرزندش محمد نگهبان (آئين) آل محمد علیهم‌السلام بسپارد، پس اين دوازده امام است و پس از آن دوازده مهدى، چون مرگش در رسد به فرزندش كه اول مقرّبين است و براى او سه نام است بسپارد، نامى چون نام من احمد، و نامى چون نام پدرم عبد اللَّه، و نام سوم مهدى است و او اول ايمان آورندگان است.‌

به این روایت استناد شده که فرزند پس از حضرت مهدی علیه‌السلام همان حسنی است.

منابع روایت

1. الغیبة، شیخ طوسی، ص150

2. مختصر بصائر الدرجات، مرحوم حلی، ص111، ح112 از الغیبه شیخ طوسی

3. اثبات الهدات، مرحوم حر عاملی، ج1، ص549، ب9، ح376 از الغیبه شیخ طوسی

4. بحار الانوار، ج36، ص260 از الغیبه شیخ طوسی

5. عوالم العلوم، مرحوم بحرانی، ج3، ص236 از الغیبه شیخ طوسی

بررسی سند روایت

در سند این روایت دو نفر هستند که اصلا نام آن دو در کتب رجالی نیامده است:

1. علی بن سنان موصلی

نظر مرحوم مامقانی:[5]

لیس له ذکر فی کتب الرجال

نظر مرحوم خوئی:[6]

الموصلي العدل: روى عن أحمد بن محمد الخليل و روى عنه الحسين بن علي ذكره الشيخ في كتاب الغيبة في الكلام على الواقفة. أقول: الحسين بن علي، هو البزوفري كما صرح به في ص 96.

ثم إن كلمة العدل على ما يظهر من ذكرها في مشايخ الصدوق - قدس سره - كان يوصف بها بعض علماء العامة، فلا يبعد أن يكون الرجل من العامة.

الموصلی العدل، کلمه‌ی عدل بنا بر آنچه ظاهر است از ذکر آن در مشایخ صدوق قدس‌سره، وصف بعضی از علمای عامه می‌باشد، پس بودن این مرد از عامه بعید نیست.

نظر مرحوم شوشتری:

یستشم من وصفه بالعدل عامیته

یعنی از اینکه این راوی را به «عدل» توصیف کرده‌اند، چنین برداشت می‌شود که او از عامه و اهل سنت باشد.

2. جعفر بن احمد مصری

نام ایشان در کتب شیعه نیامده ولی در کتب عامه آمده و فرمودند که احادیث او دروغ است.

نظر عسقلانی:[7]

حدّث باحادیث الموضوعة کنّا نتهمه بالوضع بل نتیقن ذلک و کان رافضیا

دلالت روایت

مفاد این روایت این است که امام زمان نزدیک رحلت‌شان، امور را به فرزند خود می‌سپارند یعنی پس از امام علیه‌السلام دنیا بدون ایشان ادامه دارد.

اشکالات استناد به این روایت برای حسنی:

1. این روایت اصلا اشاره به حسنی ندارد، نه اسم او حسن است و نه وصف او حسنی است، فرزند امام زمان که پس از ایشان امور را به دست می‌گیرد.

2. طبق این روایت نقش او برای بعد از رحلت امام علیه‌السلام است، پس طرح او الآن بدون فایده و وجوب پیروی از ایشان در حال حاضر ندارد.

3. مفاد این روایت این است که زمین از حجت خداوند خالی می‌شود، به عبارت دیگر این فرزند امام و یازده نفر دیگر معصوم هستند یا نه؟ اگر معصوم باشند، تعداد ائمه 24 می‌شود و قائلین آن 24 امامی می‌شوند، در این صورت از شیعه خارج هستند، و اگر معصوم نباشند، زمین از حجت خداوند خالی می‌شود یعنی دوران بعد از امام زمان مردم هر کاری بکنند اشکالی نیست چون حجت نیست و این با روایات متعدد منافات دارد که از زمانی که خداوند عز و جل حضرت آدم را آفرید، زمین از حجت خداوند خالی نمانده و تا قیامت خالی نخواهد ماند.

4. این روایت منافات دارد و در تعارض است با روایات متعدد که بیان می‌کند بعد از امام زمان هیچ حکومتی نیست و امام علیه‌السلام تا قبل از قیامت (40 روز قبل قیامت) هستند.

پس این روایت را باید توجیه کرد به اینکه مراد از دوازده مهدی پس از امام زمان ، پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله و یازده امام بعد از ایشان هستند که رجعت می‌کنند یا اینکه مراد دوازده امام است یعنی خود حضرت مهدی هم رجعت می‌کنند.

5. مفاد این روایت این است که امام زمان دارای فرزند هستند، و این با روایاتی که می‌فرماید امام علیه‌السلام اصلا اولاد ندارد، و در هنگام رحلت بدون ذریه و نسل است، منافات دارد:

روایات نفی فرزند برای امام زمان

مرحوم شوشتری دو روایت نقل می‌کنند:[8]

1. رجال الكشي مُحَمَّدُ بْنُ مَسْعُودٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ حَمْدَانَ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ الْعَبَّاسِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ سَهْلٍ قَالَ حَدَّثَنَا بَعْضُ أَصْحَابِنَا وَ سَأَلَنِي أَنْ أَكْتُمَ اسْمَهُ قَالَ‌

كُنْتُ عِنْدَ الرِّضَا علیه‌السلام فَدَخَلَ عَلَيْهِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي حَمْزَةَ وَ ابْنُ السَّرَّاجِ‌ وَ ابْنُ الْمُكَارِي‌ فَقَالَ لَهُ ابْنُ أَبِي حَمْزَةَ.... قَالَ لَهُ عَلِيٌّ إِنَّا رَوَيْنَا أَنَ‌ الْإِمَامَ لَا يَمْضِي حَتَّى يَرَى عَقِبَهُ قَالَ فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ علیه‌السلام أَ مَا رَوَيْتُمْ فِي هَذَا غَيْرَ هَذَا الْحَدِيثِ قَالَ لَا قَالَ بَلَى وَ اللَّهِ لَقَدْ رَوَيْتُمْ إِلَّا الْقَائِمَ وَ أَنْتُمْ لَا تَدْرُونَ مَا مَعْنَاهُ وَ لِمَ قِيلَ قَالَ فَقَالَ لَهُ عَلِيٌّ بَلَى وَ اللَّهِ إِنَّ هَذَا لَفِي الْحَدِيثِ قَالَ لَهُ أَبُو الْحَسَنِ علیه‌السلام وَيْلَكَ كَيْفَ اجْتَرَأْتَ عَلَى شَيْ‌ءٍ تَدَعُ بَعْضَهُ ثُمَّ قَالَ يَا شَيْخُ اتَّقِ اللَّهَ وَ لَا تَكُنْ مِنَ الَّذِينَ يَصُدُّونَ عَنْ دِينِ اللَّهِ تَعَالَى‌[9]

اسماعيل‌ بن‌ سهل‌ گفت: يكى از اصحاب برایم نقل کرد، ولى تقاضا كرد اسمش را نبرم، گفت: خدمت حضرت رضا بودم على بن ابى حمزه و ابن سراج و ابن مكارى وارد شدند... علی ابن ابى حمزه (او واقفی است) گفت:

ما روايت داريم كه امام تا از دنيا نرفته فرزند و جانشين خود را مى‌بيند. فرمود: اين حديث تتمه ندارد؟ گفت: نه! فرمود: چرا به خدا قسم! روايت داريد كه: «مگر قائم!» با اينكه شما معنى آن را نمي‌دانيد كه چرا گفته شده؟ على گفت: آرى به خدا در آخر اين حديث هست.

فرمود: واى بر تو چگونه جرأت پيدا كردى مقدارى از حديث را قطع كردى فرمود: پيرمرد از خدا بترس! از آنها كه مانع پيشرفت دين خدا هستند نباش.

2. مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ سُلَيْمَانَ بْنِ رَشِيدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْخَزَّازِ قَالَ‌ دَخَلَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي حَمْزَةَ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا علیه‌السلام فَقَالَ لَهُ أَنْتَ إِمَامٌ قَالَ نَعَمْ فَقَالَ لَهُ إِنِّي سَمِعْتُ جَدَّكَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ علیهما‌السلام يَقُولُ لَا يَكُونُ الْإِمَامُ إِلَّا وَ لَهُ عَقِبٌ فَقَالَ أَ نَسِيتَ يَا شَيْخُ أَوْ تَنَاسَيْتَ‌ لَيْسَ هَكَذَا قَالَ جَعْفَرٌ علیه‌السلام إِنَّمَا قَالَ جَعْفَرٌ علیه‌السلام لَا يَكُونُ الْإِمَامُ إِلَّا وَ لَهُ عَقِبٌ إِلَّا الْإِمَامُ الَّذِي يَخْرُجُ عَلَيْهِ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ علیهما‌السلام فَإِنَّهُ لَا عَقِبَ لَهُ فَقَالَ لَهُ صَدَقْتَ جُعِلْتُ فِدَاكَ هَكَذَا سَمِعْتُ جَدَّكَ يَقُولُ. [10]

حسن بن علي خزاز گفت: علي بن ابى حمزه خدمت حضرت رضا عليه السّلام رسيد و عرض كرد آقا شما امام هستيد فرمود آرى او گفت من از جدت جعفر بن محمّد علیهما‌السلام شنيدم كه مي‌فرمود امام نمى‌باشد مگر كسى كه داراى فرزند باشد.

آن جناب فرمود: فراموش كرده‌اى يا خود را به فراموشى زده‌اى پيرمرد! حضرت صادق علیه‌السلام چنين نفرمود آن جناب فرمود: امام نخواهد بود مگر كسى كه داراى فرزند باشد مگر آن امامى كه حسين بن علي علیهما‌السلام در زمان او خارج مى‌شود و (رجعت مي‌نمايد) كه او داراى فرزند نخواهد بود عرض كردم راست مي‌گوئيد فدايتان شوم همين طور از جدتان شنيدم.

بر فرض اینکه روایت وصیت درست باشد و مفاد آن این باشد که حسنی هست و فرزند امام هم می‌باشد، معارض است با روایاتی که بیان می‌کند که اصلا امام زمان حتی در هنگام شهادت فرزندی ندارد، ممکن است گفته شود سند آن صحیح نیست، اولا سند آن صحیح است ثانیا مگر سند روایت وصیت صحیح است و ثالثا مدعیان حسنی با علم رجال بیگانه و آن را قبول ندارند، لذا مناقشه‌ی سند از آنان پذیرفته نیست. و در اقوال هم این اختلاف است:

شیخ مفید در ارشاد می‌فرماید:[11]

وَ لَيْسَ بَعْدَ دَوْلَةِ الْقَائِمِ علیه‌السلام لِأَحَدٍ دَوْلَةٌ إِلَّا مَا جَاءَتْ بِهِ الرِّوَايَةُ مِنْ قِيَامِ وُلْدِهِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ ذَلِكَ وَ لَمْ تَرِدْ بِهِ عَلَى الْقَطْعِ وَ الثَّبَاتِ‌ وَ أَكْثَرُ الرِّوَايَاتِ‌ أَنَّهُ لَنْ يَمْضِيَ مَهْدِيُّ هَذِهِ الْأُمَّةِ علیه‌السلام إِلَّا قَبْلَ الْقِيَامَةِ بِأَرْبَعِينَ يَوْماً يَكُونُ فِيهَا الْهَرْجُ وَ عَلَامَاتُ‌ خُرُوجِ الْأَمْوَاتِ وَ قِيَامُ السَّاعَةِ لِلْحِسَابِ وَ الْجَزَاء

و پس از دولت آن بزرگوار براى هيچ كس دولت و سلطنتى در زمين نخواهد بود جز آنچه در روايات آمده كه اگر خدا بخواهد فرزندان آن حضرت پس از او سلطنت كنند، و به طور قطع در اين باره روايتى نرسيده (بلكه موكول به مشيت الهى شده).

و در بيشتر روايات است كه مهدى اين امت از دنيا نرود مگر چهل روز پيش از قيامت و در آن چهل روز فتنه و آشوب شود و نشانه‌هاى زنده شدن مردگان و آمدنشان براى حساب و پاداش پديد آيد.

شیخ نعمانی بعد از آنکه اخبار ائمه‌ی اثنا عشرعلیهم‌السلام را از طریق عامه نقل می‌کند، می‌فرماید که یک روایت داریم که بعد از امام زمان هرج و مرج می‌شود، و آن پنجاه سال طول می‌کشد.[12]

طبق تحقیق ما یک چنین چیزی در روایات ما نمی‌باشد که بعد از امام علیه‌السلام به مدت پنجاه سال دنیا بدون پیشوا و رهبر باشد و چنین روایتی از اهل سنت می‌باشد.

شیخ طوسی در الغیبه می‌فرماید:[13]

فأما من قال إن للخلف ولدا و إن الأئمة ثلاثة عشر. فقولهم يفسد بما دللنا عليه‌ من أن الأئمة علیهم‌السلام اثنا عشر فهذا القول يجب إطراحه على أن هذه الفرق كلها قد انقرضت بحمد الله و لم يبق قائل يقول بقولها و ذلك دليل على بطلان هذه الأقاويل‌

امّا کسی که می‌گوید برای امام زمان فرزندی است و ائمه سیزده نفر هستند، پس قول آنها فاسد است به آنچه دلیل آوردیم که ائمه دوازده نفر می‌باشند پس کنار گذاشتن این قول واجب است و دلیل بر بطلان این قول آنکه این فرق همگی به شکر خدا منقرض شدند و قائلی از آن باقی نماند.

مرحوم شوشتری می‌فرماید:

مراد کلام شیخ طوسی ممکن است این باشد که امام علیه‌السلام اصلا فرزندی نداشته باشد یا اینکه فرزندی که امام باشد، ندارد.

به هر حال استناد به روایت وصیت برای حسنی درست نیست زیرا اولا روایت مشکل دارد و ثانیا صراحت در حسنی ندارد و ثالثا معارضات دارد.

نتیجه

حسنی وضعیت روشنی در روایات ندارد بلکه بعضی از روایات دلالت بر این دارد که ایشان شخصیتی منفی می‌باشد و اعمال ناصحیحی را به او نسبت می‌دهد و بعضی دلالت دارد که او مشکل فکری و اعتقادی دارد، قدر مسلم مجموع روایات این است که حسنی است و یک روایت صحیح داریم که مفاد آن این است که حسنی قبل از ظهور امام زمان کشته می‌شود. تنها علامیت ایشان مسلم است.

مرحوم شیخ مفید می‌فرماید:[14]

قَدْ جَاءَتِ الْأَخْبَارُ بِذِكْرِ عَلَامَاتٍ لِزَمَانِ قِيَامِ الْقَائِمِ الْمَهْدِيِّ علیه‌السلام وَ حَوَادِثَ تَكُونُ أَمَامَ قِيَامِهِ وَ آيَاتٍ وَ دَلَالاتٍ فَمِنْهَا خُرُوجُ السُّفْيَانِيِّ وَ قَتْلُ الْحَسَنِيِ‌ وَ اخْتِلَافُ بَنِي الْعَبَّاسِ فِي الْمُلْكِ الدُّنْيَاوِيِّ وَ كُسُوفُ الشَّمْسِ فِي النِّصْفِ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ خُسُوفُ الْقَمَرِ فِي آخِرِهِ عَلَى خِلَافِ الْعَادَاتِ وَ خَسْفٌ بِالْبَيْدَاءِ وَ خَسْفٌ بِالْمَغْرِبِ وَ خَسْفٌ بِالْمَشْرِقِ وَ رُكُودُ الشَّمْسِ مِنْ عِنْدِ الزَّوَالِ إِلَى وَسَطِ أَوْقَاتِ الْعَصْرِ وَ طُلُوعُهَا مِنَ الْمَغْرِبِ وَ قَتْلُ نَفْسٍ زَكِيَّةٍ بِظَهْرِ الْكُوفَةِ فِي سَبْعِينَ مِنَ الصَّالِحِينَ وَ ذَبْحُ رَجُلٍ هَاشِمِيٍّ بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ وَ هَدْمُ سُورِ الْكُوفَةِ وَ إِقْبَالُ رَايَاتٍ سُودٍ مِنْ قِبَلِ خُرَاسَانَ وَ خُرُوجُ الْيَمَانِيِّ وَ ظُهُورُ الْمَغْرِبِيِّ بِمِصْرَ وَ تَمَلُّكُهُ لِلشَّامَاتِ وَ نُزُولُ التُّرْكِ الْجَزِيرَةَ و....

بدان كه رواياتى در ذكر نشانه‌هاى زمان ظهور حضرت مهدى عليه السّلام رسيده كه پيش از ظهور آن بزرگوار آن نشانه‌ها آشكارا شود و حوادثى پيش آيد:

از آن جمله است: خروج سفيانى، كشته شدن سيد حسنى، اختلاف بنى عباس در سلطنت، گرفتن خورشيد در نيمه ماه رمضان، گرفتن ماه در آخر آن- بر خلاف عادت- فرو رفتن زمين بيداء (كه سرزمينى است ميان مكه و مدينه) و فرو رفتن زمينى در مشرق، و زمينى در مغرب، توقف خورشيد از اول ظهر تا وسط وقت نماز عصر، طلوع خورشيد از مغرب، كشته شدن نفس زكيه در پشت كوفه با هفتاد نفر از صالحين، بريدن سر مردى از بنى هاشم در ميان ركن و مقام، خراب شدن ديوار مسجد كوفه، آمدن پرچم‌هاى سياه از سمت خراسان، خروج يمانى، ظهور مغربى در مصر و حكومت وى بر شامات، فرود آمدن ترک‌ها در جزيرة، و...

 


[1] الغیبة شیخ طوسی، ص150.
[2] معناى اين جمله از حديث مجمل است و مرحوم شيخ حرّ عاملى رضوان اللَّه عليه در كتاب ايقاظ الهجعة فرمايد شايد مراد از مهدى در اينجا علماء رضوان اللَّه عليهم باشند.
[3] برّ به معنى نيكوكار، و وصول، به معنى بسيار پيوندكننده بين خويشان است.
[4] ثفنه به معناى پينه‌اى است كه سر زانو مى‌بندد و آن حضرت را به واسطه پينه زيادى كه از كثرت سجده در اعضاى سجده‌اش مى‌بست ذى الثّفنات مى‌گفتند.
[5] تنقیح المقال، ج2، ص291.
[6] معجم رجال الحدیث، ج12، ص46.
[7] لسان المیزان، ج2، ص108 البته تضعیفات و توثیقات اهل سنت برای ما ارزشی ندارد بلکه هر کس را که ولایتمدارتر باشد بیشتر تضعیف می‌کنند.
[8] قاموس الرجال، ج12، ص90.
[9] اثبات الوصیة، ص175.
[10] الغیبة شیخ طوسی، ص224.
[11] الارشاد، ج2، ص387.
[13] الغیبة شیخ طوسی، ص228.
[14] الارشاد، ج2، ص368.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo