< فهرست دروس

درس مهدویت استاد طبسی

95/09/14

بسم الله الرحمن الرحیم

اصحاب امام زمان در دوران ظهور

شعیب بن صالح

ادامه بررسی سند روایت 8

قرقاره (یعقوب بن نعیم): ایشان به تصریح مرحوم خوئی و مرحوم تستری در کتاب نجاشی نیامده است البته علامه و ابن داود و ابن طاووس به نجاشی توثیق او را نسبت دادند

ولی مرحوم خوئی میفرماید: در این کتاب نجاشی که ما در اختیار داریم، چنین شخصی نیست.

مرحوم شوشتری میفرماید: از اینکه مرحوم ابن طاووس توثیق ایشان را از نجاشی نقل کردند، معلوم می‌شود که چنین شخصی بوده است و دو باب از کتاب نجاشی حذف شده است که یکی همین باب یعقوب است و دیگری باب یوسف است.

اگر فرمایش مرحوم خوئی را بپذریم که در کتاب نجاشی چنین شخصی نیست پس این شخص توثیقی نخواهد داشت و مجهول است و اگر بیان مرحوم شوشتری را بپذیریم که به کلام ابن طاووس اعتماد کردند، در این صورت ایشان توثیق دارد.

نظر مرحوم خوئی:

قال ابن داود من القسم الأول: يعقوب بن نعيم بن قرقارة الكاتب أبو يوسف، كان جليلا في أصحابنا، (ض) (كش)، ثقة.

و قال العلامة من الباب من حرف الياء من القسم الأول: يعقوب بن نعيم قرقارة الكاتب أبو يوسف، كان جليلا، في أصحابنا، ثقة في الحديث، روى عن الرضاعلیه‌السلام .

و قال الميرزا في رجاله الكبير: و في (جش) يعقوب بن نعيم قرقارة أبو يوسف، كان جليلا في أصحابنا، ثقة في الحديث، روى عن الرضا علیه‌السلام

و قال السيد التفريشي: يعقوب بن نعيم بن قرقارة الكاتب أبو يوسف، كان جليلا في أصحابنا، ثقة في الحديث (ضا) و صنف كتبا في الإمامة، روى عنه أبو نعيم نصر بن عصام (جش

. و قال المولى القهبائي: (جش): يعقوب بن نعيم بن قرقارة الكاتب أبو يوسف، كان جليلا في أصحابنا، ثقة في الحديث، روى عن الرضا علیه‌السلام، و صنف كتابا في الإمامة، أخبرنا الحسين بن عبيد الله قال: حدثنا محمد بن عبد الله، قال: حدثنا أبو نعيم نصر بن عصام بن المغيرة الفهري أحد بني محارب بن فهر، عن يعقوب.

أقول: الظاهر أن جميع هؤلاء استندوا فيما ذكروه إلى نسخة ابن طاوس، و هذه الترجمة غير موجودة في بقية نسخ النجاشي حتى النسخة الموجودة عندنا المصححة على نسخة صحيحة قريبة من عصر النجاشي، و الله العالم بالحال.[1]

ظاهرا همه‌ی آنان در توثیق استناد کردند به آنچه ذکر کرده‌اند از نسخه‌ی ابن طاوس، و این ترجمه در بقیه‌ی نسخ نجاشی حتی نسخه‌ای که نزد ما هست و از روی نسخه‌ی صحیح نزدیک به عصر نجاشی تصحیح شده، نمی‌باشد.

پس طبق نظر مرحوم خوئی نجاشی ایشان را توثیق نکرده است، پس ایشان ثقه نیست.

مرحوم شوشتری ضمن اینکه این مطلب را میپذیرند، میفرماید:

سقط باب یعقوب و یوسف من کتاب النجاشی فی نسختنا انما یعلم وجودهما من نقل احمد بن طاوس و علامه و ابن داود الذی هو موجود بخطه کلام النجاشی فی حق هذا

باب یعقوب و یوسف از کتاب نجاشی در نسخه‌ای که نزد ما است، حذف شده است و وجود آن دو باب از نقل احمد بن طاوس و علامه و ابن داود دانسته می‌شود. (مرحوم ابن طاوس در کتاب ملاحم از ایشان مطالبی نقل می‌کند، در ملاحم راجع به اصحاب امام زمان از ایشان روایت نقل می‌کند.) پس مرحوم شوشتری این شخص را ثقه می‌دانند و این توثیق را از مرحوم نجاشی به استناد کلام ابن طاوس و علامه و ابن داود گرفتند.

عبدالله بن لهیعة:

ایشان در 96 هجری به دنیا آمده و در 174 هجری فوت شده است. در کتب ما در مورد وثاقت و تأیید ایشان چیزی نیامده است، عده‌ای ایشان را مذمت کردند. احمد بن حنبل هم گاهی مدحش می‌کند اما مورد هجمه‌ی علمای عامه است. ابن عدی جرجانی در الکامل فی الضعفاء تضعیفی برای ایشان نقل می‌کند. جهت تضعیف ایشان نزد علمای عامه، نقل این روایت است:

عبد اللّه بن عمرو، قال:

إنّ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله و سلم قال في مرضه: ادعوا لي‌ أخي‌! فدعی له أبو بكر، فأعرض عنه! ثمّ قال: ادعوا لي أخي! فدعی له عمر، فأعرض عنه! ثمّ قال: ادعوا لي أخي! فدعی له عثمان، فأعرض عنه! ثمّ قال: ادعوا لي أخي! فدعی له عليّ بن أبي طالب، فستره بثوب و أكبّ عليه.

فلمّا خرج من عنده قيل له: ما قال لک؟ قال: علّمني ألف باب، کل باب يفتح لي ألف باب.[2]

این روایت از نظر سند طبق نقل خود علمای عامه مشکل ندارد، مشکل عبدالله بن لهیعه است. در شرح حال حی بن عبدالله مصری که از نظر آنان شخصیت بزرگی است، او این روایت را نقل می‌کند، می‌گوید: هذا حدیث منکر لعل البلاء فیه من ابن لهیعه فإنه شدید الافراط فی التشیع و قد تکلم فیه الأئمه و نسبوه الی الضعف

این حدیث منکری است، و مشکل این حدیث این است که راوی آن ابن لهیعه است چون او در تشیع افراطی است، علمای بزرگ حدیث و رجال علیه او موضع گرفتند و گفتند که او ضعیف است.

در کامل ابن عدی احادیث او را می‌آورد که نقل می‌کند: عمر منی و أنا من عمر أحب الله من أحب عمرا، در نقل یک چنین احادیثی از ایشان ایراد و اشکالی نمی‌گیرند اما به روایاتی همچون روایات فوق چون اعراض دارد می‌گویند: ضعیف است.

لیث بن سعد که از فقهای بزرگ عامه است برای تغییر بافت و شیعه زدایی به مصر رفت، سه خانواده بودند که مقاومت کردند، یکی از آن‌ها همین عبدالله بن لهیعه است. ایشان در کتب عامه مورد بی مهری قرار گرفته است و در کتب ما هم از او یادی نشده است، تنها مرحوم نمازی[3] می‌فرماید: کان قاض مصر من قبل المنصور جملة من روایاته المفیدة حسنه و کماله

عبدالله بن رزین: عبدالله بن رُزین، عبدالله بن زُرین یا عبدالله بن زُریر به این سه شکل ثبت شده است، اگر عبدالله بن رزین باشد که از اصحاب امام هادی علیه‌السلام میباشد که در این صورت نمیتواند از عمار یاسر که در جنگ صفین به شهادت رسید، روایت نقل کند، پس روایت او مرسل است و اگر ابن زرین باشد، مجهول است و اگر ابن زریر باشد، از شیعه توثیقی ندارد، از عامه ابن سعد در طبقات توثیقش کرده است.

نتیجه اینکه این روایت از حیث سند مشکل دارد، البته جهات دیگری همچون قوت متن، وجود مویدات و شواهد برای قبول روایت وجود دارد. به هر حال اگر روایت را پذیرفتیم، مفاد آن این است که شعیب بن صالح پرچمدار امام زمان است. یکی از طرق قبول روایت، طریق استفاضه است که چنانچه چند روایت مفادش یکی بود، روایت را میپذیریم. مرحوم خوئی در چند جای کتاب شریف معجمشان به این مبنا اشاره کردند، میفرماید: الاستفاضه تغنینا عن الدراسة السندیة

حال اگر چندین روایت به این مضمون پیدا کردیم که شعیب بن صالح پرچمدار امام زمان است، میپذیریم اما به این مضمون (پرچمدار بودن) همین یک روایت است.

د) دلالت روایت 8

طبق این روایت خروج غیر از ظهور است، امام زمان خروج میکند در حالی که شعیب همراه ایشان است، پس به طرف مکه میآیند که در آنجا حضرت جبرئیل علیه‌السلام اعلام میکند که حضرت مهدی ظاهر شده است.

مفاد این روایت هم این است که در همان دوران خروج امام زمان تا ظهور ایشان، شعیب در خدمت امام علیه‌السلام میباشد و نقشی برای او در قبل از ظهور بیان نمیکند.

روایت 9:

قال رسول الله صلی‌الله علیه و آله: تكون وقعة بالزوراء ، قالوا : يا رسول الله ، وما الزوراء ؟ قال : مدينة بالمشرق بين أنهار يسكنها شرار خلق الله ، وجبابرة من أمتي ، تقذف بأربعة أصناف من العذاب : بالسيف ، وخسف ، وقذف ، ومسخ ، وقال صلى الله عليه وسلم : إذا خرجت السودان طلبت العرب ينكشفون حتی يلحقوا ببطن الارض أو قال ببطن الاردن فبينما هم كذلك ، إذ خرج السفياني في ستين وثلاثمائة راكب ، حتى يأتي دمشق ، فلا يأتي عليه شهر حتى يبايعه من كلب ثلاثون ألفا ، فيبعث جيشا إلى العراق فيقتل بالزوراء مائة ألف ، وينحدرون إلى الكوفة فينهبونها فعند ذلك تخرج راية من المشرق يقودها رجل من بني تميم يقال له شعيب بن صالح ، فيستنقذ ما في أيديهم من سبي أهل الكوفة ويقتلهم ، و...[4]

پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله فرمودند: درگیری و جنگی در زوراء اتفاق می‌افتد گفتند: ای پیامبر خدا زوراء کجا است؟ فرمودند: شهری در مشرق است که بین نهرها است، شرار خلق خداوند در آن ساکن هستند، به چهار بلا گرفتار می‌شوند: جنگ، فرورفتگی زمین، سنگباران و مسخ و فرمودند: سودانی‌ها اعراب را تعقیب می‌کنند تا اینکه به بطن اردن ملحق می‌شوند، در این تعقیب‌اند که سفیانی همراه 360 سواره نظام خروج می‌کند تا اینکه به دمشق می‌آید و قبیله‌ی کلب که سی هزار نفرند با او بیعت می‌کنند؛ لشکری را به عراق می‌فرستد پس در بغداد صد هزار نفر را می‌کشد بعد به کوفه می‌آیند، و آن شهر را غارت می‌کنند پس در این موقع پرچمی از مشرق خروج می‌کند که پرچمدار آن مردی از بنی تمیم است که به او شعیب بن صالح گفته می‌شود و او هر چه اسیر در دست سفیانی‌ها است را نجات می‌دهد و آن‌ها را می‌کشد...

به استناد این روایت نمی‌توان گفت که شعیب بن صالح جزء فرماندهان یا جزء یاران امام زمان است.


[2] . الکامل فی الضعفاة، ج2، ص450.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo