< فهرست دروس

درس مهدویت استاد طبسی

96/02/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اصحاب امام زمان در دوران غیبت صغری

حسین بن روح:

سومین سفیر و نائب خاص امام زمان حسین بن روح می‌باشد. ایشان یکی از شخصیت‌های بزرگ بلاد اسلامی و مورد توجه خاص و عام بود. ابو سهل نوبختی در دوران حسین بن روح سفیر سوم در جواب این اشکال: که چرا ایشان نائب هستند؟ جواب می‌دهد: امر وکالت و سفارت دست ما نیست و تعیین آن توسط خود امام می‌باشد. وکلاء از لحاظ علمی در جایگاه بالائی بودند، حسین بن روح از شخصیت‌های معروف و دارای شاگردان فراوانی بود و علمای رجال حدود شصت نفر از شاگردان او را ثقه می‌دانند. شخصیت‌های بزرگی از شاگردان وکلای خاص بودند.

روایت اول (توقیع اول)الف) متن روایت

وَ حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْأَسْوَدُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: سَأَلَنِي عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ مُوسَى بْنِ بَابَوَيْهِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ بَعْدَ مَوْتِ مُحَمَّدِ بْنِ عُثْمَانَ الْعَمْرِيِّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ أَنْ أَسْأَلَ أَبَا الْقَاسِمِ الرَّوْحِيَّ أَنْ يَسْأَلَ مَوْلَانَا صَاحِبَ الزَّمَانِ علیه‌السلام أَنْ يَدْعُوَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يَرْزُقَهُ وَلَداً ذَكَراً قَالَ فَسَأَلْتُهُ فَأَنْهَى ذَلِكَ ثُمَّ أَخْبَرَنِي بَعْدَ ذَلِكَ بِثَلَاثَةِ أَيَّامٍ أَنَّهُ قَدْ دَعَا لِعَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ أَنَّهُ‌ سَيُولَدُ لَهُ وَلَدٌ مُبَارَكٌ يَنْفَعُ اللَّهُ بِهِ وَ بَعْدَهُ أَوْلَادٌ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْأَسْوَدُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ وَ سَأَلْتُهُ فِي أَمْرِ نَفْسِي أَنْ يَدْعُوَ اللَّهَ لِي أَنْ يَرْزُقَنِي وَلَداً ذَكَراً فَلَمْ يُجِبْنِي إِلَيْهِ وَ قَالَ لَيْسَ إِلَى هَذَا سَبِيلٌ قَالَ فَوُلِد لِعَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ وَ بَعْدَهُ أَوْلَادٌ وَ لَمْ يُولَدْ لِي شَيْ‌ءٌ.[1]

قال مصنف هذا الكتاب رضي الله عنه كان أبو جعفر محمد بن علي الأسود رضي الله عنه كثيرا ما يقول لي إذا رآني أختلف إلى مجلس شيخنا محمد بن الحسن بن أحمد بن الوليد رضي الله عنه و أرغب في كتب العلم و حفظه ليس بعجب أن تكون لك هذه الرغبة في العلم و أنت ولدت بدعاء الإمام علیه‌السلام.

و محمّد بن علىّ اسود گويد: علىّ بن حسين بن موسى بن بابويه رضى اللَّه عنه پس از درگذشت محمّد بن عثمان عمرى رضى اللَّه عنه از من درخواست كرد تا از ابو القاسم روحى بخواهم تا مولاى ما صاحب الزّمان علیه‌السلام از خداى تعالى بخواهد كه فرزند ذكورى به وى ارزانى فرمايد. گويد: از او درخواست كردم و او نيز آن را إخبار كرد و پس از سه روز به من خبر داد كه امام علیه‌السلام براى على بن الحسين دعا فرموده است و به زودى فرزند مباركى براى وى متولّد خواهد شد كه خداوند به‌ واسطه وى سود رساند و بعد از او نيز اولادى خواهد بود.

ابو جعفر محمّد بن علىّ اسود گويد: من براى خود نيز درخواست كردم كه از خداى تعالى بخواهد فرزند ذكورى به من ارزانى فرمايد و اجابت نفرمود و گفت: راهى براى آن نيست. گويد: براى علىّ بن الحسين محمّد بن علىّ (مصنّف اين كتاب) متولّد شد و بعد از او نيز اولاد ديگرى متولّد شدند امّا براى من فرزندى متولّد نشد.

مصنّف اين كتاب گويد: بسيارى از اوقات ابو جعفر محمّد بن علىّ اسود مرا مى‌ديد كه به درس شيخمان محمّد بن حسن بن احمد بن وليد رضى اللَّه عنه مى‌رفتم- و اشتياق فراوانى در كتب علمى و حفظ آن داشتم- و به من مى‌گفت: اين اشتياق در طلب علم از تو عجيب نيست كه تو به دعاى امام علیه‌السلام متولّد شده‌اى![2]

ب) منابع روایت:1. كمال الدين، ج 2 ص 502 ب 45 ح 312. رجال نجاشي، ص 2613. غيبة الطوسي، ص 308 ح 261 و ص 320 ح 2664. الخرائج و الجرائح، ج 2 ص 790 ب 15 ح 113 و ج 3 ص 1124 ب 20 ح 425. فرج المهموم، ص 2586. الثاقب في المناقب، ج ص 614 ح 5607. إعلام الورى، ص 422 ب 3 ف 28. منتخب الأنوار المضيئة، ص 113 ف 89. إثبات الهداة، ج 3 ص 678 ب 33 ف 1 ح 76 و 77 و ص 689 ب 33 ف 2 ح 104 و ص 697 ب 33 ف 3 ح 130 و ص 703 ب 33 ف 13 ح 14910. تبصرة الولي، ص 136 ح 5611. مدينة المعاجز، ج 8 ص 143 ح 275212. ينابيع المعاجز، ص 10713. بحار الانوار، ج 51 ص 306 ب 15 ح 22 و ص 324 ب 15 ذ ح 43 و ص 335 ب 15 ح 6114. الأنوار البهيّة، ص 352

15. معجم أحاديث الإمام المهدي علیه‌السلام، ج‌6 ص147

شخصیت نایب سوم:

مرحوم مامقانی در مورد حسین بن روح میفرماید:[3]

من‌ أبواب‌ الحجّة المنتظر ، و جعلنا من كلّ مكروه فداه- المشهورين في زمان غيبته الصغرى‌

و قد استوفى في باب أحوال السفراء الذين كانوا في زمان الغيبة الصغرى وسائط بين الشيعة و بين القائم علیه‌السلام من أوائل المجلّد الثالث عشر من بحار الأنوار الأخبار الواردة في ترجمة الرجل، و لبّها: أنّ أبا القاسم الحسين‌ ابن روح رضي اللّه عنه كان وكيلا لأبي جعفر محمّد بن عثمان العمري رضي اللّه عنه سنين كثيرة، ينظر له في أملاكه و يلقى بأسراره الرؤساء من الشيعة، و كان خصّيصا به، حتى أنّه كان يحدّثه بما يجري بينه و بين جواريه لقربه منه و انسه.

و كان يدفع إليه في كلّ شهر ثلاثين دينارا رزقا له، غير ما يصل إليه من الوزراء و الرؤساء من الشيعة، مثل آل الفرات .. و غيرهم لجاهه و لموضعه، و جلالة محلّه عندهم، فحصل في أنفس الشيعة محصّلا جليلا، لمعرفتهم باختصاصه إيّاه، و توثيقه عندهم، و نشر فضله و دينه، و ما كان يحتمله من هذا الأمر، فتمهّدت له الحال في طول حياة العمري إلى أن انتهت الوصية إليه بالنصّ عليه،

فلم تختلف‌ الشيعة في أمره، و كان أبو القاسم هذا من أعقل الناس عند المخالف و الموافق، و يستعمل التقية. و كانت العامّة- أيضا- تعظّمه، و قد أقام العمري الحسين هذا مقامه بعده بأمر من الإمام صلوات اللّه عليه، فقال لجماعة من وجوه الشيعة و شيوخها: إن حدث عليّ حدث الموت، فالأمر إلى أبي القاسم بن روح بن أبي بحر النوبختي، فقد أمرت أن أجعله في موضع من بعدي، فارجعوا إليه، و عوّلوا في أموركم عليه، و هو القائم مقامي، و السفير بينكم و بين صاحب الأمر، فسلّمت الشيعة في ذلك، و لم ينكروا و لم يشكّوا، و إنما سلم الأمر إليه بأمر من الحجّة المنتظر ، و إلّا فكان اتّصال جعفر بن أحمد بن متيل به أزيد بكثير من الحسين بن روح، حتى بلغ أمر العمري في أواخر عمره إلى أنّه لا يأكل طعاما إلّا ما أصلح في منزل جعفر بن أحمد بن متيل، و لذا لم تكن الشيعة تشكّ في أنّ الذي يقوم مقامه هو جعفر، لكن الاختيار منه صلوات اللّه عليه وقع على الحسين، فكان جعفر بين يدي الحسين، كما كان بين يدي العمري، إلى أن توفي الحسين سنة: ست و عشرين و ثلاثمائة، فكانت مدّة سفارته إحدى أو اثنتي و عشرين سنة، و روي‌ أنّ محمّد بن عثمان كان قبل‌ موته بسنتين أو ثلاث يرجع الأمر إلى الحسين بن روح‌.

ایشان از ابواب مشهور حجت منتظر (که خداوند فرج او را نزدیک گرداند و ما را در برابر هر مکروهی فدائی او قرار دهد) در زمان غیبت صغری بود و به تحقیق اخبار وارده در باب سفرائی که در زمان غیبت صغری واسطهی بین شیعه و بین امام زمان بودند در اوائل جلد سیزده بحار الانوار جمع آوری شده است. خلاصهی آن اینکه:

ابو القاسم حسین بن روح وکیل ابو جعفر محمد بن عثمان عمری در طول سالیان بسیاری بود، و بر املاک ایشان ناظر بود و گاهی اسرار او را (با اذن او) برای بزرگان شیعه نقل میکرد، و جزء خواص او بود تا آنجا که عمری جزئیات خانه را برای او میگفت به جهت قرب و انسی که با او داشت.

و در هر ماه سی دینار برای مخارجش به او می‌داد، غیر از آنچه از وزرا و بزرگان شیعه به او می‌رسید، مانند آل فرات و غیر آن‌ها به جهت وجاهت و موقعیت و جایگاه ایشان نزد آنان، پس جایگاه خوبی نزد شیعه پیدا کرد به جهت شناخت آن‌ها به اختصاص این جایگاه برای او نزد محمد بن عثمان و اطمینانی که به او داشتند و انتشار فضائل و دیانت او، زمینه‌ی مقبولیت و مرجعیت شیعه در طول حیات عمری برای او ایجاد شد تا اینکه عمری در وصیت خود تنصیص به جانشینی او کرد، شیعه در امر او اختلاف نکردند،

و ابو القاسم از عاقلترین مردم نزد شیعه و اهل سنت بود، و تقیه به کار میبرد. و عامه نیز او را بزرگ میداشتند، و عمری به امر امام علیه‌السلام او را جانشین بعد از خود قرار داد، پس به جماعتی از سرشناسان و بزرگان شیعه گفت: اگر مرگ مرا فرا رسید، پس امر بعد از من نزد ابو القاسم بن روح بن ابو بحر نوبختی است

پس به تحقیق به من امر شده که او را جانشین بعد از خودم قرار دهم پس به او رجوع کنید و در امورتان به او اعتماد کنید و او قائم مقام من است، و سفیر بین شما و صاحب الامر علیه‌السلام است، پس شیعه در این امر تسلیم شدند، و انکار نکردند و شک نکردند، عمری از طرف حجت منتظر امر را به او سپرد، و الّا جعفر بن احمد بن متیل از حسین بن روح به عمری نزدیک‌تر بود، تا آنجا که رسیده که عمری در آخر عمرش طعامی را نمی‌خورد مگر اینکه از منزل جعفر بن احمد بن متیل آورده شود، و به همین جهت شیعه شک نداشتند که جانشین بعد از او جعفر است، لکن امام زمان علیه‌السلام، حسین را اختیار کرد، پس جعفر در مقابل حسین همانطور بود که در مقابل عمری بود تا اینکه حسین در سال سیصد و بیست و شش فوت کرد، پس مدت سفارت او بیست و یک یا بیست و دو سال بود، و روایت شده که محمد بن عثمان دو یا سه سال قبل از مرگش امور را به حسین بن روح واگذار کرده بود.

فرزند مرحوم مامقانی میفرماید:[4]

هو الحسين بن روح بن أبي بحر أبو القاسم النوبختي، ثالث النواب‌ الخاصّة الأربعة قام بالسفارة في جمادى الاولى سنة ثلاثمائة و خمس بعد وفاة أبي جعفر محمّد بن عثمان بن سعيد. و بقي على سفارته إلى أن حضرته الوفاة في شعبان سنة ثلاثمائة و ست و عشرين، فأوصى إلى أبي الحسن علي بن محمّد السمري قدّس اللّه تعالى أرواحهم الطاهرة، و المترجم بمنزلة من علوّ المقام، و قداسة المنزلة، و شهرة المكانة، بحيث لا حاجة إلى تعريفه.لمحة من شخصية المترجم‌ اسم المترجم: حسين، و كنيته: أبو القاسم النوبختي، و قد اتّفقت كلمات المؤرخين و الرجاليين بأنّه نوبختي، و أنّ ما جاء في بعض المصادر بأنّه روحي و قمي فهو من خطأ النساخ أو المؤلفين، نعم؛ يحتمل كونه قميّا؛ لأنّه كان عارفا بلسان أهل آبه التي كانت من مراكز الشيعة و من توابع قم، و يقال له: روحي؛ لأنّ أباه كان مسمى ب: روح، و كان رضوان اللّه تعالى عليه من أعقل الناس، و أحزم الناس و أرزنهم، و كان وجيها عند الخاصة و عند العامة، لاتخاذه التقية في حياته، و كان من سنة 306 جمادى الأخرى إلى سنة 311 ربيع الأوّل أيام وزارة حامد بن العباس، و عظمة آل فرات موئلا للأمراء و الوزراء و أعيان المملكة؛ لأنّه كان يمتاز بخصال تميّزه عمّن سواه، و كان بنو فرات يجلّونه و يعظّمونه لأنّهم كانوا من الشيعة الإماميّة،

او حسین بن روح بن ابی بحر ابو القاسم نوبختی، سومین نائب از نواب خاص است که در جمادی الاولی سال سیصد و پنج بعد از وفات ابو جعفر محمد بن عثمان بن سعید عهده‌دار سفارت شد. و بر سفارت باقی بود تا شعبان سال سیصد و بیست و شش وفات کرد، پس نسبت به ابو الحسن علی بن محمد سمری به عنوان جانشین وصیت کرد، و مترجم در جایگاهی از بلندی مقام و قداست جایگاه و شهرت موقعیت بود به گونه‌ای که نیازی به تعریف ندارد.

گوشه‌ای از شخصیت مترجم: نام او حسین و کنیه او ابو القاسم نوبختی است، و به تحقیق مورخین و رجالیون اتفاق دارند بر اینکه او نوبختی است، و آنچه در بعضی از مصادر آمده به اینکه او روحی و قمی است پس آن اشتباهات نساخ و مولفین است، بله لقب قمی بودن برای او محتمل است چون او به زبان آبه که از مراکز شیعه و از توابع قم بود، شناخت داشت، و به او روحی گفته شده است چون نام پدر او روح بود، و او از داناترین، پشتکارترین و باوقارترین مردم بود و نزد خاصه و عامه از سرشناسان و بزرگان بود چون در حیاتش تقیه می‌کرد، از جمادی الاخری سال سیصد و شش تا ربیع الاول سال سیصد و یازده دوران وزارت حامد بن عباس و عظمت آل فرات بود، خانه او محل رفت و آمد امرا، وزرا و بزرگان مملکت بود؛ زیرا او به ویژگی‌ها و امتیازاتی از دیگران ممتاز بود، و فرزندان فرات او را تجلیل و تعظیم می‌کردند چون آن‌ها از شیعه‌ی امامیه بودند.

 


[1] كمال الدين و تمام النعمة، ج‌2، ص502.
[2] راوی این توقیع خود صاحب کمال الدین است که دعا در حق خودش مستجاب شده لذا این قصه جای تردید ندارد و هیچ کس هم در جلالت و عظمت صدوق تأمل ندارد. در مورد زیارت جامعه کبیره، دو نقل یکی از مرحوم صدوق و دیگری از مرحوم کفعمی می‌باشد و نقل مرحوم صدوق تقریبا بیست مورد از نقل کفعمی کم دارد لذا برخی جسارت کرده و گفته‌اند: ایشان آن‌ها را حذف کرده، مرحوم خوئی نسبت به این حرف موضع گرفته و می‌فرماید: این کج سلیقگی است که نسبت به مرحوم صدوق چنین نسبتی دهد بلکه طریق مرحوم صدوق به این روایت همین بوده است. در صدق مرحوم صدوق دو نفر اختلاف نکردند.
[3] تنقيح المقال في علم الرجال، ج‌22، ص69.
[4] تنقيح المقال في علم الرجال، ج‌22، ص69.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo