< فهرست دروس

درس طب استاد تبریزیان

جلسه 189

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: کتاب طب اسلامي
اين جلد چهارم کتاب طب اسلامي است و اين جلد بيشتر متعلق به بهداشت و سلامتي است. مباحث گوناکوني دارد سلامتي در پاکيزگي و نظامت، سلامتي در خواب، سلامتي در تخليه و سلامتي در امور ديگر. مقدمه اين کتاب قدري تخصصي است و مباحث علمي و سنگيني دارد ولي خيلي زود اين مباحث تمام ميشود و وارد مباحث آسان و مورد ابتلا خواهيم شد.

مقدمه:
يک اتفاقي در تاريخ افتاده است و آن اين است که هنگاني که يک قومي هيچ اطلاعي نسبت به علم پزشکي و سفارشات پزشکي رايج و مدرن نداشته باشند و حالا ميخواهند آگاهي پيدا کنند قهرا خيلي مدت طولاني نياز دارد. تا مردم اين توصيه هاي پزشکي را ياد بگيرد. تلوزيون و ماهواره و پزشکها پيوسته تبليغ ميکنند تا مسائل پزشکي را به گوش مردم برسانند. مرحله بعد از اطلاع رساني عمومي اين است که مردم اين مسائل را باور کنند و مرحله نهايي اين است که اينها را وارد زندگي کرده و عملي کنند و زندگيشان را بر وفق توصيه ها پزشکي نظم دهند. اين مراحل خيلي زمان ميبرد. نياز به تلاش مضاعف دارد. اين در مورد پزشکي مدرن است .
اين مسئله در طب اسلامي باز پيچيده تر است. نياز به ظرافت بيشتري دارد. يک روزي پيامبر اين امور را براي مردم بيان فرمودند و کم کم به عنوان مستحبات و مکروهات و آداب اسلامي به مردم آموختند و انتقال دادند و بعد از پيامبر، ائمه عليهم السلام اين مسئوليت را به عهده گرفتند و مردم کم کم اين مسائل را آموختند و باور کردم و کم کم عادت قبلي را فراموش کردند و وارد زندگيشان کردند که چه غذايي مفيد است، پاکيزگي چطور باشد. سالها متمادي طول کشيد تا زندگي مردم بر وفق توصيه هاي اسلامي شکل گيرد.
اين روند وجود داشت تا 150 سال قبل که انقلاب صنعتي شکل گرفت و مردم شيفته اين انقلاب صنعتي شدند و توصيه هاي پيامبر را فراموش کردن و کنار گذاشتند. مردم امروزي فقط توصيه هاي پزشکي را رعايت ميکنند و توصيه ها و تبليغها ي مستمر پيامبر و ائمه را رها کردند. توصيه هايي که منشأش وحي بود را نه تنها فراموش کردند بلکه نسبت به آموزه هاي وحياني نفرت دارند. امروز اگر کسي سرمه بکشد مردم از او نفرت دارند اما آنچه انقلاب صنعتي آورده است مثل رنگ مو و ...را درست ميداند.
بنابراين يک آسيب بزرگ و خسارت بزرگ همين است که مردم فريفته انقلاب صنعتي شده اند و الان اگر بخواهيم تبليغ کنيم تا مردم کم کم بارديگر توصيه هاي اسلام را وارد زندگيشان کنند خيلي زمان ميبرد.

علت رغبت مردم به انقلاب صنعتي
1. درک اشتباه مردم از دين:
برخي فکر ميکنند انساني که قرب الهي دارد بايد ژوليده باشد و خاکي باشد. لذا اگر انساني موهايش را بلند کند و روغن کشيده باشد، مرتب ميگويند بي دين است. در حاليکه واقعيت دين همين است.
کسي مي آيد ميپرسد پيامبر کدام است؟ ميگويند ببين مدام موهايش مرتب تر است همو پيامبر است. پيامبر ميفرمايد موها را طلايي رنگ کنيد پيامبر فرمود: يک درهم خرج کردن در راه رنگ کردن مو بهتر از يک درهم خرج کردن در راه خدا است.[1]
دين ما دين پاکيزگي است. النظافه من الايمان پاکيزگي را به ايمان مرتبط کرده اند که اصلا جزء دين است.
2.کوتاهي علما و خطبا
مردم که اينها را نميتوانند از روايات در بياورند. خطبا در منبر از همه چيز ميگويند اما از اينها نميگويند در حاليکه اينها جزء دين است. يک تصوري از مسلمانان در بين مردم جهان هست که مسلمين کثيف هستند در حاليکه پيامبر چنان از عطر استفاده ميکردند که وقتي از کوچه اي رد ميشدند تا سه روز بوي عطر پيامبر در آن کوچه ميماند.
اين انقلاب صنعتي با ورودش چيزهاي خوب ما را هم از بين برد و رد کرد. حجامت را نفي کرد. سرمه کشيدن را رها کرد. بواسطه انقلاب صنعتي مردم سنت پيامبر و وحي آسماني را رها کردن. فلذا عمرها الان کوتاه شده است. پيرمردهاي قديم عمر طولاني ميکردند اما جوانان امروز چرا اينطور نيستند.
علماي ما راه و روش درستي به مردم ارائه ندادند. امثال اين کتاب کم است. از طرفي همه مردم عربي بلد نيستند و همه نميتوانند از روايات استفاده کنند.

مصاديق روش نادرست برخورد علما با طب
طهارت در طب و فقه
طهارت در فقه: معنايش اين است که مثلا اگر روي لباس يا بدن بول باشد نميشود با آن نماز خواند. نميشود طواف کرد.کل معناي طهارت اين است
طهارت در لغت: پاکيزگي و نظافت.
روايات ما به هر دو مسئله اشاره ميکند. اما علما آمدند اين مسائل و روايات را با هم خلط کرده و متعارض فرض کردند و يک طرف را گرفتند و طرف ديگر را انداختند دور و طرح کردند . در حاليکه اين روايات با هم تنافي ندارد. اين را طهارت ميگويد و آن يکي از نظافت ميگويد.
مثلا در روايات زيادي داريم که إغسل( بشور). رواياتي داريم که لابأس. دو طايفه از روايات با هم تعارض ميکنند مي آيند ميگويند آن خلاف احتياط است آن يکي مشهور است و ... يک قسمتش را ميگيرند و يک قسمتش را دور مي اندازند. در حاليکه اين روايات اينگونه نيست که قابل طرح باشد زيرا عمده اينها از نظر سند مشکل ندارد. مشکل اين است که اينها إغسل را بد معنا کردند. معنا کردند به اينکه «نمشود با اين نماز خواند». اغسل کجا معنايش اين است؟ إغسل معنايش اين است که کثيف است بشور تا پاکيزه شود. اصلا تنافي ندارند.
خيلي از روايات را به همين وضع دور انداختند برخي را حکم به نابودي کرده و گفتند اين موافق عامه است. رواياتي که به اين سختي به دست ما رسيده به راحتي دور انداخته ميشود.
ما در اين کتاب سعي کرديم قبل از اينکه طرح شود از آنها استفاده کنيم.
اصل اولي در روايات: بيشتر روايات ما درباره پاکيزگي و نظام بهداشت اسلام است مگر اينکه قرينه بيايد که در مورد نماز است و الا هر امر و نهي اي که مي آيد مربوط به نظام بهداشت اسلام است مگر اينکه تصريح باشد يا قرينه اي باشد که در مورد احکام شرعي است. تمام بر خلاف آنچه استفاده شده است.
خود کلمه نجس اگر در روايات آمد از کجا معلوم معنايش اين است که نبايد باهاش نماز خواند؟ نجس يعني کثيف. کلمه رجس هم معنايش همين است هم به شي کثيف و هم به فعل خبيث إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ وَ الْأَنْصَابُ وَ الْأَزْلاَمُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ[2]
نجس تفسير ميکنند به اينکه نميشود باهاش نماز خواند. در حاليکه اينطور نيست. بلکه يعني کثيف. الحديد نجس[3] آهن رجس است و نجس است نجس يعني کثيف. هيچ کس نگفته با آهن نميشود نماز خواند.

مشکل معناي انحصاري روايات
اگر اينها را اينگونه حساب کنيم که مثلا «رجس» يعني نميشود باهاش نماز خواند و... اتفاق بدي مي افتد و آن اينکه روايات شديدا تعارض ميکند. جوري تعارض ميکنند که از اعتبار ساقط ميشود. حالا که بين فقها اين روايات معتبر است از باب بناي عقلاست. عقلا چون به روايات عمل ميکنند پس اين روايات معتبر است. خب خبر وقتي ضد و نقيض شد ديگر عمل نميکنند. اگر کسي آمد گفت فلاني فوت کرد و کسي آمد گفت من ده دقيقه قبل ديدم و ديگري آمد گفت من در تشييع جنازه اش بودم و چهارمي آمد گفت من تلفني باهاش صحبت کردم به کدام بايد اعتماد کرد؟ روايات ما اگر حمل بر آن معاني شود دچار چنين وضعي خواهند شد. ده تا روايت ميگويد بايد بشوري ده روايت ميگويد ميشود باهاش نماز خواند. اينها را وارد معرکه استنباط ميکنند ميبيني نصف روايات دور ريخته ميشود.

نجاسات و کثافات:
تفصيل اول: امور نجس
برخي امور نجس اند و در عين حال هم مورد تنفر طبع بشرند و ضرر دارند مانند مدفوع انسان که هم کثيف است و هم مورد تنفر خود انسان و هم خدا فرموده اين نجس است. وقتي خدا فرموده نجس يعني ضرر دارد. برخي امور نجس هست يعني ضرر دار هست ولي طبع انسان از آن تنفر ندارند مثل خوک که برخي انسانها ميخورند ولي شارع آنرا نجس دانسته. اينها نجس يعني چي؟ به معنايي که مردم از او تنفر دارند؟ نه. ولي شارع ميخواهد بفرمايد اين با آن مدفوع که مردم ازش تنفر دارند از نظر ضرر يکي است. اين خوک با گوشت گنديده يکي است. با نهي شارع اين حالت تنفر بعدا به وجود مي آيد.
يک مواردي هم برعکس است که مردم آنها را کثيف ميداند اما شارع آنها را کثيف نميداند.البته اين موارد تأديبي است. مثلا مردم شهري حيواناتي مثل گاو و گوسفند را کثيف ميداند اما مردم روستا که عمرش با آنها گذرانده و اينجور تأديب شده برايش اينطور نيست. اينها را شارع که نجس نميداند بلکه مردم اينها را کثيف ميداند
تفصيل دوم: امور کثيف
ما برخي چيزي را کثيف ميدانيم چون شارع آن را کثيف ميداند و يکسري چيزها را چون مردم از آنها تنفر دارند شارع از آنها نهي کرده است. يک قذر داريم و يک مستقذر. قذر يعني واقعا کثيف است و مردم و شارع آنرا کثيف ميدانند اما يکسري موارد هست که مردم آنها را کثيف ميدانند مثل سرگين گاو که مردم آنرا قذر حساب ميکنند در حاليکه شارع آنرا نجس نميداند و پاک ميداند.
با اين بيان معلوم ميشود که چطور ميشود جمع کرد برخي روايات را. مثلا در قرب الاسناد روايتي داريم که سندش هم صحيح است که از امام صادق عليه السلام پرسيدم پشکل مرطوب به لباسم اصابت کرده است
عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ قَالَ:: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الرَّوْثِ يُصِيبُ ثَوْبِي وَ هُوَ رَطْبٌ قَالَ: «إِنْ‌ لَمْ‌ تُقَذِّرْهُ‌ فَصَلِّ فِيهِ»[4]
اگر اين را قذر نميشماري ميتواني باهاش نماز بخواني .اين مفهوم دارد، يعني اگر اون را قذر ميشماري باهاش نماز نخوان. اين بحث استقذار است.اين که نجس نيست از خود اين روايت هم استفاده ميشود چون فرموده اگر نجس نميداني نماز بخوان خب اگر نجس بود که نميشود نماز خواند. پس معلوم است که پاک است. پس يک نکته ديگريست و آن بحث پاکيزگي است که اگر تو خودت پيراهنت و خودت را پاکيزه ميشماري نماز نخوان. چون قذر ميداني.
در ابواب ديگر هم هست مثل خمر. عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ قَالَ:: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ عَنِ الْخَمْرِ وَ النَّبِيذِ وَ الْمُسْكِرِ يُصِيبُ ثَوْبِي، أَغْسِلُهُ أَوْ أُصَلِّى فِيهِ؟ قَالَ:«صَلِّ فِيهِ إِلَّا أَنْ‌ تُقَذِّرَهُ‌ فَتَغْسِلَ مِنْهُ مَوْضِعَ الْأَثَرِ، إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِنَّمَا حَرَّمَ شُرْبَه»[5]
حتي آنهايي که واجبات و حرامات شرعي باشد همه در راستاي پاکيزگي و بهداشت است و دليل و رواياتش را هم داريم. مثلا در مورد غسل جنابت امام رضا ميفرمايد عِلَّةُ غُسْلِ‌ الْجَنَابَةِ النَّظَافَة[6]
کلمه نظافه آورده است. نظافه در مورد پاکيزگي شرعي نيست. علت اصلي اين تکليف نظافت و پاکيزگي است.
عِلَّةُ غُسْلِ‌ الْجَنَابَةِ النَّظَافَة لِتَطْهِيرِ الْإِنْسَانِ مِمَّا أَصَابَ مِنْ أَذَاه‌[7]
براي اينکه موقع جنابت ماده اي از انسان خارج ميشود هم بد بو و هم ضرر دارد و انسان نميتواند در اين حالت غذا بخورد و الا غذا بخورد بيمار ميشود چون اين ماده در دهانش هست. به پيسي مبتلا ميشود. يک ماده ضرر دارد ترشح ميشود در بدن.
وضو هم همينطور است. اين هم بخاطر سلامتي است که اسلام واجبش کرده است. عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ الرِّضَا ع قَالَ: إِنَّمَا أُمِرَ بِالْوُضُوءِ وَ بُدِئَ بِهِ لِأَنْ‌ يَكُونَ‌ الْعَبْدُ طَاهِراً إِذَا قَامَ بَيْنَ يَدَيِ الْجَبَّارِ عِنْدَ مُنَاجَاتِهِ إِيَّاهُ مُطِيعاً لَهُ فِيمَا أَمَرَهُ نَقِيّاً مِنَ الْأَدْنَاسِ وَ النَّجَاسَة[8]
يک علتش اطاعت و بندگي است و علت ديگريش اين است که پاکيزه باشد از ادناث و کثافتهاست. ادناث نجاسات نيست. اگر نجاسات باشد که نميتواند نماز بخواند.
پس مطلوب حقيقي پاکيزگي است و اينکه فقها آمدند و تمام اينها را کشيدند به احکام شرعي و روح پاکيزگي را از اينها گرفتند درست نيست. اينها در اصل بهداشت است. حتي واجبات.
روايتي داريم از محمد بن مسلمکه صحيح السند است. عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ أَلْبَانِ الْإِبِلِ‌ وَ الْبَقَرِ وَ الْغَنَمِ‌ وَ أَبْوَالِهَا وَ لُحُومِهَا فَقَالَ لَا تَوَضَّأْ مِنْهُ إِنْ أَصَابَكَ مِنْهُ شَيْ‌ءٌ أَوْ ثَوْباً لَكَ فَلَا تَغْسِلْهُ إِلَّا أَنْ تَتَنَظَّف‌.[9]
از شير شتر و شرگاو و شير گوسفند و ادرار و گوشت اينها سؤال کردم. حضرت فرمود دست به اينها زدي وضو نگيرد. البته منظور از وضو، وضوي لغوي است يعني دستت را نشور اينها پاکند. و اگر يک مقداري به پيراهنت يا لباست رسيد آن را نشور الا اينکه قصد داري پاکيزه باشي. بله بشور ولي در راستاي پاکيزگي و بهداشت اسلامي است. اين ديگر از فضاي احکام شرعي خارج است.‌
اين بخاطر پاکيزگي است بخاطر همين هم نجاسات به دو قسم است که يک موردش کم و زياد ندارد و بايد شست و پاک کرد مانند ادرار و مدفوع که بايد به هر شکل و هر نحو بايد پاک کرد. اما يکسري کم و زيادش فرق ميکند که اگر کم باشد اشکال ندارد مانند خون که به اندازه يک درهم باشد اشکال ندارد.
در قرب الاسناد روايتي داريم از علي بن جعفر يعني برادر موسي بن جعفر: از امام راجع به آقول دابه اي بوده پرسيدم که فضولاتش را چکار کنم؟ حضرت فرمود اگر تر باشد بشورش اما اگر خشک شده باشد اشکال ندارد.
خب اگر اين نجس باشد تر و خشک ندارد. اگر هم ديديم که پيامبر در مواردي فرمود لاوجه يا لابأس اينها را چطور جمع کنيم؟اين جمعش به اين است که بشور چون نفرت داري و کثيف ميداني. اما لابأس براي برطرف کردن اين نفرت است که اهل بيت ميخواهند بفرمايند اين نجس نيست اما شما که ميخواهي نماز بخواني بشورش.چون نفرت داري.









[2] مائده / 90.
[3] وسائل الشيعه/3/530.
[4] قرب الاسناد/163.
[5] قرب الاسناد/163.
[6] وسائل الشيعه/2/178.
[7] من لايحضره الفقيه/ 1/ 76.
[8] وسائل الشيعه/1/367.
[9] وسائل الشيعه/3/407.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo