< فهرست دروس

«درس طب در روایات»

استاد تبریزیان

93/11/04

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: علل و اسباب بیماری.

نکته:

تجربه ای که در طی چند سال داشتیم، این مبانی مطرح می شود در دمان خیلی موثر است. تصور نشود که بی فایده است. هنر این نیست که بدانیم درمان با چه چیزی است مثلا درد سر با روغن بنفشه و درمان سکته مغزی و فلج قطره مرزنجوش است. خوب است. ولی این کار ابتکار را از انسان می گیرد. مبانی، بسیار اهمیت دارد. بحث علل و اسباب بیماری ها هست که مهم ترین آنها، گناه است. ﴿وَمَا أَصَابَكُم مِّن مُّصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ﴾[1] یعنی «هیچ مصیبتی به شما نمی رسد مگر به خاطر کار های خودتان.»

بعضی از گناهان و اینکه هر گناهی، علت کدام بیماری می شود را بررسی می کنیم. وقتی بیماری بیاید، اگر علت را تشخیص دادیم، همیشه درمان می شود. ولی اگر فقط دارو بدهیم بیماری عود می کند. چون علت هنوز باقی است.

خون و حرمت خوردن آن:

در قرآن تصریح شده است که خوردن خون حرام است. ﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالْدَّمُ﴾[2] ما اعتقاد داریم که خداوند ت چیزی را حرام نمی کند، مگر اینکه ضرر و مفسده دارد. و در روایت هم خواندیم.

روایت داریم که: «حرم الله تعالى الدم كتحريم الميتة لما فيه من فساد الابدان ولانه يورث الماء الاصفر يبخر الفم وينتن الريح ويسيئ الخلق ويورث القسوة للقلب وقلة الرأفة والرحمة لا يؤمن ان يقتل ولده ووالده وصاحبه»[3] یعنی «خداوند ت خوردن خون را حرام فرمود، مانند خوردن گوشت مردار، بخاطر اینکه بدن را خراب می کند. وسبب آب زرد است (در امروزه منظور آب کبد است. که شکم را پر می کند و از مخرج آب ترشح می کند) و دهان را بدبو می کند و بدن را بد بو می کند و اخلاق را بد می کند و سبب قساوت قلب و کمی رحمت می شود تا اینکه ایمن نیست از اینکه فرزندش یا پدرش یا صاحبش را بکشد.»

نکته:

فساد بدن ها « فساد الابدان » یعنی فساد اعضا و دستگاه های بدن. چون روایات مطلق است. و فساد، شامل همه اعضا است. در مرحله اول خون گردن و خون ریخته شده و در مراحل بعدی خون باقی مانده در حیوان قربانی را شامل می شود. هر چند از لحاظ حکم شرعی، حرمتی ندارد، ولی از لحاظ پزشکی بعید نیست ضرر داشته باشد. به همین جهت سفارش شده گوشت را بشویید. می فرماید: چون هر حیوانی با جنابت از بین می رود و خون حیوان جنب است و البته ممکن است جنابت تاثیر در خون بگذارد و خون باقی مانده هم باید، سعی شود شسته بشود. خیلی بیماری داریم که علتش شناخته شده نیست. پس این همه تاکید در روایات و قرآن، بخاطر اثارش مثل آب زرد و قساوت قلب است.

در روایت دیگری می فرماید: « فلم حرم الدم المسفوح؟ قال: لأنه يورث القساوة و يسلب الفؤاد رحمته و يعفن البدن و يغير اللون، وأكثر ما يصيب الانسان الجذام يكون من أكل الدم.»[4] یعنی «راوی می پرسد: چرا خون ریخته شده، حرام شده است. امام (علیه السلام) فرمودند: چون سبب قساوت قلب می شود وسبب بی رحمی انسان می شود و بدن را بد بو می کند و رنگ را دگرگون می کند و بیشترین مواردی که انسان مبتلا به جذام می شود، بخاطر خون است.»

نکته: جذام، نمونه بیماری های ژنتیکی است. یعنی بیشترین علت مبتلا به بیماری های ژنتیکی، خون خون است. و عرض کردم که خون باقیمانده در حیوان ذبح شده و قربانی را شامل می شود و باعث آمدن آب زرد و بد بویی دهان می شود. شاید از این استفاده بشود که چرا در شرق زمین، رنگ مردم زرد است. شاید چون خون مصرف می کنند، چهره و بدنشان زرد باشد.

طحال:

شکل ظاهری طحال، مانند جگر است و مکانش در سمت چپ شکم و تقریبا سمت چپ معده است. درد پهلو احتمال دارد از طحال باشد. طحال متورم بشود و اختلالی و عفونتی به وجود بیاید و پهلوی چپ درد بیاید. و گاهی درد پهلو، معلول معده است. طحال شبیه جگر است، ولی جگر خوردنش حرام نیست و خوردن طحال حرام است و ماده اصلی ان خون است. روایت داریم: «لا يؤكل الطحال لأنه دم»[5] یعنی «طحال خورده نمی شود، چون ماده اصلی آن خون است.»

روایت داریم کسی به حضرت امیر (علیه السلام) عرض می کند که: «يا أمير المؤمنين ما الكبد والطحال إلا سواء؟ فقال له: كذبت يا لكع ايتوني بتورين من ماء أنبئك بخلاف ما بينهما فاتي بكبد وطحال وتورين من ماء فقال عليه السلام: شقوا الطحال من وسطه وشقوا الكبد من وسطه ثم أمر عليه السلام فمرسا في الماء جميعا فابيضت الكبد ولم ينقص شئ منه ولم يبيض الطحال وخرج ما فيه كله وصار دما كله حتى بقي جلد الطحال وعرقه فقال له: هذا خلاف ما بينهما هذا لحم وهذا دم.»[6] یعنی «ای امیر المومنین،طحال و کبد یکی هستند. (چرا یکی حلال و دیگری حرام است) فرمودند: دروغ گفت. یکی نیستند. دو تشت آب بیاورید. تا اینکه خلاف آنچه گفتی را ثابت کنم. برای امام (علیه السلام) یک جگر و طحال و دو تشت آب آوردند. فرمودند: جگر و طحال را از وسط پاره کنید. سپس امر فرمود که هر کدام را در آب بسابند. ساییدند و در آب حل شد، تا اینکه کبد سفید شد و چیزی از آن کم نشد و طحال سفید نشد و هر چه درونش بود خارج شد و همه اش خون شد تا اینکه پوست طحال و رگ از آن باقی ماند. امام (علیه السلام) به آن شخص فرمودند: این اختلاف و تفاوت بین آن هاست؛ یکی گوشت است و دیگری خون.» طحال خون منجمد است ولی جگر، گوشت رنگ شده است. در مورد طحال روایات زیادی داریم. نیاز به بررسی دارد. در روایتی می فرماید: «لا تأكلوا الطحال فإنه بيت الدم الفاسد.»[7] یعنی « طحال را نخورید، زیرا خانه خون فاسد است.» و در روایت دیگری می فرماید: «لا تاکل طحالا لأنه بيت الدم ومضغة الشيطان.»[8] یعنی « طحال نخورید، زیرا خانه خون و جویده شیطان است.» مضغة در عربی به معنای تکه گوشتی که دردهان قرار می گیرد. مضغة همان گوشتی است که از علقة ساخته می شود.

جویده شیطان (مضغة الشیطان) دو احتمال دارد؛ یکی اینکه جویده شیطان است و احتمال دیگر اینست که طحال محل جمع شدن، جویده های شیطان است.

مکانیزم کار طحال در بدن

اتفاقی در بدن می افتد. چه مکانیزمی در طحال است؛ امروزه می گویند که گلبول های سفید و قرمز و پلاکت های خون در طحال جمع می شوند و طحال صافی خون است و آن را صاف می کند و از مواد اضافی تصفیه می کند. میکروب وقتی وارد بدن می شود با گلبول قرمز و سفید و پلاکت ها مبارزه می کند . گاهی گلبول سفید پیروز می شود و گاهی میکروب بر آنها پیروز می شود. موقع پیروزی میکروب، دو تا زائده از میکروب دور گلبول سفید و قرمز و پلاکت را می گیرد و رویش بسته می شود و مواد درون گلبول ها را جذب بدن خودش می گیرد و تفاله را دور می ریزد. مواد را می مکد. این کار میکروب است. ببینید روایات چقدر ظریف بیان فرموده اند. که تعبیر جویده شیطان را به کار برده اند. تلف شده های گلبول قرمز و سفید و پلاکت ها، درون طحال می رود تا تصفیه شود.

با زبان آن روز یبان فرموده اند. امام (علیه السلام) خون فاسد درون طحال می رود. پیامبر (صلوات الله علیه و آله) طحال را قذر می شمارد و آن را نمی خوردند و آن را محل جمع شدن خون فاسد می دانند.

دو احتمال در روایات است؛ یکی اینکه طحال غذای شیطان است. یعنی میکروب و ویروس ها از آن استفاده می کنند. احتمال دیگر اینست که کشته های خون که شیطان جویده و رها کرده، در طحال جمع می شود که به آن جویده شیطان می گویند.

طحال سر ریز سوداست که در روایات بیان شده است. کسانی که سرطان خون دارند. یا بدنشان پلاکت یا گلبول سفید یا قرمز تولید نمی کند. این ها که شدید پلاکت خونشان کم می شود. دو علت دارد. یک علت اینست که امکان دارد که بدن پلاکت تولید نکند، به هیمن جهت مبتلا به خونریزی چشم و لثه می شوند. و علت دیگر اینست که در طحال خلل ایجاد شده و کشته های پلاکت ها و گلبول ها را به اشتباه بگیرد و خون سالم را خارج کند. با توجه به مبانی که بنده عرض کردم باید طحال را درمان کند و داروهای طحال را استفاده کند.

بررسی احتمالات در مورد طحال در روایات:

دو احتمال در روایات است؛ یکی اینکه طحال غذای شیطان است. یعنی میکروب و ویروس ها از آن استفاده می کنند. احتمال دیگر اینست که کشته های خون که شیطان جویده و رها کرده، در طحال جمع می شود که به آن جویده شیطان می گویند. و شاید بین آنها بشود جمع کرد. روایت داریم که می فرماید: « فهو لقمة الشيطان.»[9] یعنی «طحال لقمه شیطان است.»

و در روایت دیگری می فرماید: «اتاه ابليس فقال له: اعطني نصيبي من هذا الكبش»[10] یعنی «طحال سهم شیطان از گوسفند است.»

این ها موید احتمالی است که طحال، غذای شیطان و میکروب و ویروس است. البته می شود جمع کرد که: طحال سهم گوسفند از خون است. مواد خونی کشته، درون طحال می رود. ظاهر اینست که طحال غذای شیطان است. اشکالی هست که میکروب همه جای بدن می رود و تجزیه می کند و مصرف می کند. چرا فقط طحال بیان شده است؟ پاسخ اینست که، هر دو احتمال را پذیرفیتم.

سوال:

آیا خوردن طحال سبب بیماری می شود؟

پاسخ: البته جواب واضح است. خود طحال، خون است. به همان دلیلی که نباید خون خورد، نباید طحال خورد، و بیماری های خون؛ مثل بد بویی دهان و بدن و زرد شدن چهره و ... را در پی دارد.

وقتی رنگ بدن تغییر می کند، یعنی خون کم می شود. یعنی گلبول قرمز کم می شود، صفرا غلبه می کند. به تدریج بررسی خواهد شد. خلاصه اینکه خوردن طحال باعث بیماری می شود. وقتی در آب حل شد، کلا تبدیل به خون شد. اگر نگوییم واقعا دم است. با حکومت مشخص می شود که حکم خون را دارد و بیماری های خون را شامل می شود.

روایت دیگری داریم که می فرماید: «حرم الطحال لما فيه من الدم، ولان علته وعلة الدم والميتة واحدة لانه يجري مجريها في الفساد.»[11] یعنی « طحال حرام شده است، بخاطر اینکه در آن خون است و علت خون و مردار یکسان است. زیرا طحال جاری مجرای خون و مردار است در فساد.»

و روایت دیگری می فرماید: «لا تأكلوا الطحال فإنه بيت الدم الفاسد.»[12] یعنی « طحال را نخورید، زیرا خانه خون فاسد است.»

معنای خون فاسد:

معنای ظریفی دارد، خون فاسد کدام خون است؟ می بینیم که گلبول سفیدی در بدن تولید می شود و بجای دفاع از بدن، خودش حمله می کند. کار پلاکت این است که وقتی زخم در بدن باشد، با جمع شدن، جلوی خونریزی را سد می کند ولی بجای جلوگیری می آید رگ های خونی را می بندد. فشاری می آید که پلاکتی تولید بشود که نرمال نیست. گلبول سفید و قرمزی تولید می شود که نرمال نیست. خوردن طحال باعث روییدن خون فاسد می شود. روایت دیگری داریم که می فرماید: طحال، خانه خون فاسد است. روایتی داریم که موید روایت ینبت است. شبیه هم دیگر هستند. ینبت من الدم الفاسد ولی این روایت مشکل دارد. کلمه «من» اضافه است. معنایش این است که از خون فاسد به وجود می آید. روایت اول که می فرماید: الطحال ینبت الدم الفاسد. معنا عوض می شود. دو روایت با هم تفاوت دارند ولی این روایت می گوید: طحال از خون فاسد به وجود می آید. معقول نیست از خون فاسد به وجود بیاید. باعث سرطان خون ممکن است بشود. فساد خون ممکن است منظور، سرطان باشد. و ممکن است تناسب پلاکت و گلبول بهم بخورد.

غدد و خوردن آن:

خوردن غده ها، از محرمات الهی است و سبب انواع بیماری می شود. روایتی داریم که حضرت امیر (علیه السلام) می فرماید: «إذا اشترى أحدكم لحما فليخرج منه الغدد فإنه يحرك عرق الجذام.»[13] یعنی « زمانی که یکی از شما، گوشت خرید، باید غده ها را خارج کند، زیرا این، ژن جذام را تحریک می کند.»

جذام به عنوان نمونه بیماری های ژنتیکی هست. اگر امروزه بیماری های ژنتیکی زیاده شده، بخاطر دشول است. مشکلات ژنتیکی شایع شده است. پس خوردن غدد تحریک کننده بیماری های ژنتیکی است.

گوشت خوک:

خوردن گوشت خوک از محرمات مسلم در قرآن است. که می فرماید: ﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالْدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ﴾[14] یعنی « گوشت خوک بر شما حرام شده است» جز حرام های مسلم است که هیچ اختلافی نیست.

علت حرمت: دلیل اولی برای حرمت؛ اینست که مسوخ است و گوشت انسان است و چون گوشت انسان حرام است و خوک در اصل انسان بوده است، حرام است. گوشت انسان بخاطر نهی حرام نیست، ولی خداوند طوری خلق کرده است که نمی تواند گوشت انسان را بخورد. آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادرش را بخورد، بدتان می آید. نفرمود: حرام است. فرمود: کراهت دارید. در حیوانات مشخص است. هر غذایی نمی خورند. گاو گوشت نمی خورد و گیاه می خورد و اگر بخورد مشکل پیش می آید. آمدند و به گاو استخوان مرده دادند به عنوان رشته های سبز، گاوها خوردند و مبتلا به جنون گاوی شدند.

گاو نباید گوشت و استخوان بخورد. طبق غریزه است. انسان هم همینطور است. نباید گوشت برادر را بخورد واگرنه بیمار می شود. عقیده بنده اینست که مسوخ بودن این ها باقی مانده است. گوشت خوک مثل گوشت انسان است و انسان کراهت دارد.

روایت علت حرمت گوشت خنزیر:

روایت داریم: «حرم الخنزير لأنه مشوه جعله عز وجل عظة للخلق و عبرة وتخويفا ودليلا على ما مسخ على خلقته ولان غذاءه أقذر الأقذار»[15] یعنی «خوک حرام شده است؛ چون چهره اش زشت شده است. و آن را موعظه و عبرت و ترسی برای مردم قرار داده است و دلیل بر مسخ شدن آن است. و چون تغذیه ان کثافات است.»

اشکال: شاید کسی بگوید خوک مسخ نشده است و بقیه مسوخ شده اند. بنده می گویم که خودش مسخ شده است و این ها فرزندان آن ها هستند. و خوک سرشار از کثافت هاست.

نکته اول: اگر در اصل اینطور بود اشکالی نداشت. مشوه به چیزی می گویند که دگرگون شده است. پس انسان بوده و زشت شده است.

نکته دوم: عبارت «لان غذاءه أقذر الأقذار» یک قانون هست که انسان هر حیوانی که خواست گوشش را بخورد، باید به غذای آن حیوان نگاه کند. اگر غذایش خوب است، گوشت آن حیوان خوب است. می توان گوشت ها را درجه بندی کرد. خوک نخورید، چون غذای کثافت است. مدفوع انسان و حیوان را می خورد. وبهمین جهت گوشتش حرام است. درباره مرغ می گویند: خوک پرندگان است. بخاطر غذایش است که می گویند. چون همه چیز را می خورد. کرم و پرندگان. ولی کبوتر بر خلاف مرغ است. فقط گندم می خورد. و گندم های سالم و تمیز را می خورد. به همین جهت بهترین گوشت، گوشت کبوتر است. مرغ در درجات بعدی است. بوقلمون غذایش از مرغ تمیزتر است. اگر مرغ فقط گندم یا جو بخورد، گوشت بهتری خواهد داشت. روایت داریم که بهترین گوشت ها، گوشت کبوتر است که یک دختر جوانی از قبیله ای با باقی مانده نانش، تغذیه اش داده است. برای خیلی از بیماری ها درمان است.

نکته درباره گوشت ها: گوشت گوسفند خوب است، چون از گیاهان دارویی تغذیه می کند. آویشن و کاسنی و بنفشه می خورد. بهترین گوشت هاست. باید گوسفند چرا رفته را مصرف کنیم. بحثی در‌ آینده درباره گاو و گوسفند خواهیم داشت.

پس خوک گوشت، گوشت انسان بوده است. و طبع انسان از گوشت خودش، بدش می آید. هر چیزی بواسطه طبع است. خوردن آن ضرر زیادی خواهد داشت. اگر کسی باور کند که گوشت انسان است، نخواهند خورد. حرام فقط چهار مورد است ولی مسوخ زیاد است. مثل خرس و میمون و فیل. و طبع انسان این ها را نمی پذیرد.

تتمه بحث: غذای او کثیف ترین، کثاقت هاست با اسباب زیادی. حضرت (علیه السلام) اسباب را نفرموده است. کرمی که در گوشت خوک است، کرم کدوی شاخدار است که سبب زخم شدن معده است. و خودشان می گویند که سکته مغزی می آورد. هر چقدر علم بیشتر پیشرفت کند، عظمت کلمات ائمه (علیهم السلام) بیشتر مشخص خواهد شد. اینقدر خوک زیاد شدند که می خواستند راحت بشوند، پدرانشان را خوردند.

خاک و خوردن آن:

جزء محرّمات الهی است ، حرام است و شارع از آن نهی فرموده و این هم سبب ابتلا به بیماری است، روایاتی که دو تا روایتش را خواندیم، یک روایتش می فرماید: «إن الله عز وجل خلق آدم من الطين فحرم أكل الطين على ذريته.»[16] یعنی «خداوند تبارک و تعالی، حضرت آدم را از گِل خلق کرده، پس خوردن گِل بر ذریه ی آدم حرام کرد.»

روایت دیگری داریم می فرماید: «أكثر مصائد الشيطان أكل الطين وهو يورث السقم في الجسم ويهيج الداء ومن أكل طينا فضعف عن قوته التي كانت قبل أن يأكله وضعف عن العمل الذي كان يعمله قبل أن يأكله حوسب على ما بين قوته وضعفه وعذب عليه.»[17] یعنی «بیشترین مکری که شیطان به آن وسیله انسان را شکار می کند، گرفتار می کند، بیشترین نیرنگی که شیطان به کار می برد، خاک است ، خوردنِ خاک، سبب بیماریِ بدن می شود، سبب بوجود آمدن بیماری در بدن می شود. (سبب هیجان بیماری یعنی بیماری که هیجان ندارد ، نهفته است، این بیماری را به هیجان می آورد)، به هیجان وادار می کند، کسی که گِل می خورد و نیروش کاسته بشود، ضعیف بشود، اگر از کارهایی که قبلا انجام می داده ضعیف شده ، ناتوان شده ، روز قیامت حساب می شودو عذاب می شود.»

نکته: امروزه هم ثابت شده است که خاک پر از ویروس و میکروب است. و در شرایط سخت می میرد. و تمام صفات مرده را دارد. ولی وقتی وارد جایی که مناسب باشد، بشود، زنده می شود. تمام صفات یک مرده را دارد، ولی جای مناسب و در شرایط مناسب که پیدا کند، شروع می کند به رشد کردن. خوردن گل سبب بیماری در بدن است؛ بیماری که نهفته است را هیجان می آورد و تحریک می کند، کسی که گل می خورد بدنش ضعیف می شود، ضعیف تر از زمانی که گل نخورده بود.

سوالات:

1 . بیماری هایی که در ناحیه سر می باشد و درمان سر درد های میگرنی چیست؟

میگرن اولین علت میگرن، یک رگ هایی توی سر هست که گشاد می شود.گشادتر از حد معمول و این سبب می شود که خون وقتی به این رگ ها می رسد، سرعت پیدا می کند و این سرعت، احساس نبض در سر و سر درد را به همراه دارد.

درمان میگرن درمان های متعددی داریم؛ یکی از درمان هایش، روغن بنفشه پایه کنجد است. خود روغن کنجد، درمان سر درد میگرنی است روایت داریم که پیامبر (صلوات الله علیه و آله) روغن کنجد درون دیزی برای میگرن می ریختند.

درمان میگرن: روغن بنفشه ای که پایه اش، روغن کنجد است.چون این روغن بنفشه را وقتی تهیه می کنند، روغنی به گل بنفشه اضافه می کنند؛ یا روغن کنجد یا روغن زیتون یا روغن های دیگر. و این روغن بنفشه ای که پایه اش، روغن کنجد است درمان میگرن از دوناحیه است؛ علاوه براین یک درمان دیگری هم دارد و آن روغن بنفشه با کاسنی است. به این صورت که کاسنی را له کنند و روغن بنفشه رویش بریزند و روی پیشانی بمالند و یا اگر خشک باشد، آسیاب کنند؛ داروی امام رضا (علیه السلام) و گل بنفشه رویش بریزند و روی پیشانی بمالند، درد فورا ساکت می شود.

۲. زخم معده و سوزش در ناحیه ی معده درمانش چیست؟

زخم معده روغن بنفشه ای که عرض کردیم روغن کنجد باید توی بینی بریزند .و اما راجع به زخم معده، بهترین درمان زخم معده مرکب دو است از مرکبات ده گانه ای که ان شاالله خواهیم خواند، ده تا مرکب داریم که درمان خیلی از بیماری ها هست، شایدم کل بیماری هاست. مرکب دو، برای معده داروی بسیار خوبیست، کل مشکلات معده را درمان می کند ظرف پنج دقیقه. بعد پنج دقیقه درد معده ساکت می شود، زخم معده را هم درمان می کند معده را هم تقویت می کند، چهره را هم زیبا می کند. و برافروخته می کند و زردی چهره را برطرف می کند. موارد دیگری هم دارد حالا این حداقل یک فایده اش که مورد سوال شده همین است که معده و زخم معده را درمان می کند. البته چای زنجبیل و زنجبیل بطور کلی برای زخم معده مفید و مناسب است، خوردن عسل با سیاه دانه هم برای معده و زخم معده خوب است بهترین درمان زخم، بطور کلی عسل است.

۳ . فرمودید که خوردن ارده، ضعف حافظه می آورد.سوال کردند که اگر این ارده همراه عسل و شیره و خرما و امثال این ها خورده بشود، مانند پنیری که همراه گردو خورده می شود. آیا عوارضش برطرف می شود؟

خوردن عسل، حافظه را زیاد می کند، بلغم را کم می کند و حافظه را زیاد می کند. هر چیزی که بلغم را کم می کند، حافظه را زیاد می کند. عسل هم حافظه را زیاد می کند و کنجد، حافظه را کم می کند، ضعیف می کند. بالاخره اگر کسی این دو تا را با هم بخورد، دلیلی نداریم؛ ولی شاید، همدیگر را مهار کنند، نه حافظه تقویت می شود و نه ضعیف. امکان دارد ولی چیزای دیگر غیر از عسل، اگر موجب تقویت حافظه نباشد.

4 . تعریق کف دست و پا سوال کرده اند.

عرق دست و پا بخاطر رطوبت بدن است. نوعا کسانی که صفراوی هستند چون صفرا گرم و خشک است تشنه زیاد می شوند و آب می خورند، و بدن مرطوب می شود؛ وقتی مرطوب بشود تعریق زیاد می شود و آب بدن زیاد می شود. درمانش، درمان صفراست. درمان عاجل آن، خوردن اطرفیل است. در روایت داریم که حضرت موسی (علی نبینا و آله و علیه السلام) از رطوبت زیاد شکایت کرد. خداند متعال به او اطرفیل را سفارش فرمود که ترکیبی از عسل، هلیلیه و روغن زرد است. که رطوبت را خشک می کند. علاوه بر اطرفیل، خرما بخورند و بعدش آب نخورند.

5 . سندروم پا سوال کردند که عوارضش داغ شدن و سوزش کف پاهاست که هر کسی چیزی مثل غلظت خون و چربیخون را علتش می داند

داغی پا، علتش صفرا و غلظت خون واینا نیست. علتش گردن، مهره های گردن است که دچار خلل شده است و باعث گرمی در پا می شود و خود پا مشکلی ندارد و درمانش، دو روز بدون متکا بخوابد و درمان دیگر اینکه حجامت کند و برگردد به خون حجامتش نگاه کند از گردن درد خوب می شود.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo