< فهرست دروس

«درس طب در روایات»

استاد تبریزیان

93/11/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اسباب و علل بیماری ها.

یکی از علل و اسباب بیماری ها، گناه است، گناهان سبب بیماری می شوند. حالا بعضی گناهان را ذکر کردیم مانند: خوردن گوشت خوک ، خوردن خوک ، این هم سبب انواع بیماری می شود.

شاید کسی بگوید این مبتلا بِه نیست، کسی امروزه از مسلمانان و شیعیان گوشت خوک نمی خورد؛ ولی حقیقت این است که، این هم مبتلا بِه است و خلاصه یک جوری ما را خوراندند و به ما دادند.

امروزه این کپسول هایی که از خارج از کشور می آید، این پوست کپسول از پیِ خوک درست می شود، چقدر ما کپسول در طول عمر مصرف کردیم، ما پی خوک می خوریم، خبر نداریم. اطلاع نداریم. پس این هم مبتلا بِه است ، خوک خوردن هم مبتلا بِه است، چون ما یک عمر پیِ خوک خوردیم و خبر نداریم. بعضی پنیر هایی که از خارج می آید هم پیِ خوک دارند. علی ای حال، اینها هم محل ابتلاست.

بررسی خوردن خاک، گِل:

جزء محرّمات الهی است ، حرام است و شارع از آن نهی فرموده و این هم سبب ابتلا به بیماری است، روایاتی که دو تا روایتش را خواندیم، یک روایتش می فرماید: «إن الله عز وجل خلق آدم من الطين فحرم أكل الطين على ذريته.»[1] یعنی «خداوند تبارک و تعالی، حضرت آدم را از گِل خلق کرده، پس خوردن گِل بر ذریه ی آدم حرام کرد.»

روایت دیگری داریم می فرماید: «أكثر مصائد الشيطان أكل الطين وهو يورث السقم في الجسم ويهيج الداء ومن أكل طينا فضعف عن قوته التي كانت قبل أن يأكله وضعف عن العمل الذي كان يعمله قبل أن يأكله حوسب على ما بين قوته وضعفه وعذب عليه.»[2] یعنی «بیشترین وسیله ای که شیطان به آن وسیله انسان را شکار می کند، گرفتار می کند، بیشترین نیرنگی که به کار می برد شیطان، خاک است ، خوردنِ خاک، گِل سبب بیماریِ بدن می شود، سبب بوجود آمدن بیماری در بدن می شود. (سبب هیجان بیماری یعنی بیماری که هیجان ندارد ، نهفته است) این بیماری را به هیجان می آورد ، به هیجان وادار می کند ، کسی که گِل می خورد و نیروش کاسته بشود، ضعیف بشود، اگر از کارهایی که قبلا انجام می داده ضعیف شده ، ناتوان شده ، روز قیامت حساب می شود.» چرا نشسته نماز خواندی ؟ اگر بگوید من ناتوان بودم جوابش این است که خودت عمداً گِل خوردی، و سبب شده ناتوان بشوی.

توضیح روایت:

پس این روایت دالِّ بر این معنا است که خوردن گِل، سبب بیماری می شود، سبب بیمار شدنِ بدن هست. اما کدام بیماری؟ این را روایت بیان نمی کند که خوردنِ گِل سبب ابتلا به کدام بیماری می شود.

نکته از روایت: می فرماید: خوردنِ گل، سبب هیجان بیماری می شود، یک بیماری که هیجان ندارد، البته احتمال دارد مراد، علت و سبب بیماری که نهفته است و هیجان ندارد، او را به هیجان می آورد، باشد. آنچه که در خاک هست، ویروس هست، ویروس زمانی که در خاک است، حالت مرده دارد و تمام صفات یک مرده را دارد. ولی وقتی در شرایط مناسب قرار می گیرد، به هیجان می آید و زنده می شود.

این روایت تغییر ظریفی از این واقعه دارد، می فرماید: ویروس سبب هیجان بیماری می شود، آن بیماری و سبب بیماری که هیجان ندارد و حالت مرده دارد، به هیجان می آید، زنده می شود و فعالیتش از نو شروع می شود.

خیلی خب، البته این روایت در آخر می فرماید: سبب ضعف بر خوردن گِل که سبب ضعف می شود ، بیماریِ خطرناکی است بلکه کشنده است. حالت زهر دارد.

روایات متعددی در این معنا داریم، روایتی از پیامبر (صلوات الله علیه و آله) می فرماید: «من أكل الطين فمات فقد أعان على نفسه.»[3] یعنی «کسی که گِل بخورد و بمیرد، در حقیقت خودکشی کرده است، کمک کرده به مرگِ خودش.»

روایت دیگری از پیامبر (صلوات الله علیه و آله) می فرماید: «مَنْ أَكَلَ مِنَ الطِّينِ فَقَدْ أَعَانَ عَلَى قَتْلِ نَفْسِهِ»[4] یعنی «کسی که گِل می خورد، در حقیقت، در قتل خودش کمک کرده است.»

روایتی از حضرت امیر (علیه السلام) در مورد مردی که گِل می خورد: حضرت امیر(علیه السلام) او را نهی فرمود و سپس فرمودند: «لا تأكله فإن أكلته ومت كنت قد أعنت على نفسك.»[5] یعنی « گِل نخور ، اگر گِل بخوری و بعد بمیری ، در حقیقت کمک کرده ای به مردنِ خودت.»

پس این خوردنِ گل سبب مرگ می شود و کمکِ به کشتن و خودکشی است در حقیقت.

البته روایات دیگر این را مقیّد به زیاد خوردن می کند، روایتی داریم می فرماید: «من انهمك في أكل الطين فقد شرك في دم نفسه.»[6] یعنی «کسی که در خوردنِ گِل زیاده روی کند، این شریکِ خون خودش است.» خیلی خب ،حالا به طور کلی از این روایات استفاده می شود که، خوردنِ گِل سبب بیماری است. یکی از علل بیماری ها خوردنِ گِل است.

بیماری های معلول ِ گِل:

روایتی هم داریم، بیماری هایی که معلول خوردنِ گِل هست برایِ ما بیان می کند. روایت داریم می فرماید: «من أكل الطين فإنه تقع الحكة في جسده، ويورثه البواسير، ويهيج عليه داء السوء، ويذهب بالقوة من ساقيه وقدميه»[7] یعنی «کسی که گل می خورد ، مبتلا به خارش در بدن می شود، سبب بیماری بواسیر هم می شود، سبب هیجان بیماریِ بدخیم، بیماری که لاعلاج است، نیرو را از دوتا ساق پا و پاها از بین می برد.» قدرت ساق پا و پاها را به تحلیل می برد و از بین می برد. پس خوردنِ گِل سبب بیماری خارشِ بدن است، حالا بیماری هایی که سبب خارش بدن می شود چیست ؟

یکی مشکل کبدی است ، پس در حقیقت می توانیم بگوییم؛ خوردنِ گِل سبب خلل در کبد می شود، سبب دیگرش، آلودگیِ خون است، پس خوردن گل، سبب آلودگی خون می شود. روایت هم می فرماید: سبب بیماریِ بد است.

بیماری بد و سخت:

بیماری بد به بیماری های سخت، به بیماری هایی که چهره ی انسان را خراب می کنند. فعل و افعال انسان را خراب می کند، مختل می کند، به این ها بیماری بد می گویند. پس خوردن گِل سبب بیماریِ بد می شود. ممکن است شامل سرطان هم بشود.

اشکال: البته ممکن است کسی بگوید این مسئله مبتلا بِه نیست؛ کمتر کسی هست که گِل بخورد.

پاسخ: بعید نیست استفاده از این دارو های شیمیایی، سبب این ابتلاها بشود، چرا ؟ چون این دارو های شیمیایی منبعش، خاک است. سبزی هایی که همراه با گِل است و گِل آن خوب شسته نشده است، سبب ابتلا به بیماری است.

بعید نیست داروهای شیمیایی، چون از معادن است و از خاک بوجود می آیند، شاید مشمول این تعریف ها و این روایات هم بشود. این داروها از گیاه نیستند، این ها تمامش، از معادن و خاک هستند.

آیا معادن جزءِ خاک محسوب می شوند؟ بعید نیست، چون گِل همانا می تواند معدن داشته باشد، همه ی معادنی که استخراج می شود، ممکن است در گِل ها باشد، ولی مقدار اندکی از آن ممکن است.

تذکر چند امر

امرِ اول: مرادِ از گناه چیست؟ گناهی که سبب بیماری می شود، کدام گناه است؟

آیا تمامی گناهان یا گناهان خاصی است؟ آیا اختصاص دارد به گناهان غذایی ؟ همان گونه که قرآن دلالت دارد، خوردن مردار و خوردن خوک و خوردن خون و امثال اینها است؟ اختصاص به این ها دارد یا شامل گناهان دیگر هم می شود؟ خلاصه آیا باید سنخیتی ما بین گناه و بیماری وجود داشته باشد یا لازم نیست؟

روایاتی که خواندیم اطلاق دارد، درست است که روایت می گوید: نیست بیماری مگر بخاطر گناه. اگر این روایت عمومیت دارد در ناحیه بیماری است، چون نفی وارد بر بیماری شده است، لا مرض ، مثل لا رجل فی الدّار، یعنی هیچ مردی در این خانه وجود ندارد. عمومیت دارد. نکره در سیاق نفی دلالت بر عمومیت دارد. لا مَرَضَ، این عمومیت بیماری ها را دلالت دارد، اما گناه عمومیت ندارد. لا مَرَضَ إلّا بِذَنبٍ ، این اطلاق دارد، شامل همه ی گناه ها می شود ولی از اطلاقش استفاده می شود، عمومیت ندارد. نه کلمه ی کُل داریم، نه نکره در سیاق نفی داریم، هیچکدام از اینها نیست.

لا مَرَضَ عمومیت دارد، تمامی بیماری ها بخاطر گناه است. ولی آیا هر گناهی می تواند سبب بیماری بشود؟ یا سنخیت معتبر است؟ گناهی است که با بیماری سنخیت دارد این سبب بیماری می شود. گناه غذایی فقط چون سنخیت با بیماری دارد، سبب بیماری می شود. حالا اگر بخواهیم سرایت دهیم، سرایت میدهیم به آنجایی که نص داریم، دلیل داریم مانند زنا ، مانند هم بستر شدن در زمان قاعدگی. اینها غذایی نیست ولی سبب بیماری می شود.

می توانیم از این روایات، اطلاق استفاده کنیم. استفاده ی اطلاق قدری مشکل است به جهت اینکه ، این روایات ما روایات فاز اول ما است. اطلاق دارد ولی می توانیم بگوییم این ها در مقام بیان نیستند.

در مقام بیانِ اینکه کدام گناه سبب بیماری نیست، لا مَرَضً إلّا بِذَنبٍ ، بله گناه است امّا کدام گناه ؟ درمقام بیان این نیست که کدام گناه است، تا ما بتوانیم از آن اطلاق استفاده کنیم. شرط استفاده ی اطلاق این است که در مقام بیان باشد، متکلّم در مقام بیان باشد. اینجا شاید بگوییم در مقام بیان نیست.

امر دوم: روایات فاز دوم مضمونش این است؛ خداوندِ تبارک و تعالی انسان را خلق کرد و می داند چه چیزی برای بدن انسان صلاحیت دارد و چه چیزی برای انسان صلاحیت ندارد.

آنچه که صلاحیت دارد، امر فرموده و مباح کرده است. و آن را که صلاحیت ندارد، نهی فرموده است. اینها مربوط به گناهان غذایی است. چه چیزی برای انسان صلاحیت دارد؟ مباح کرده است. از غذاها چه چیزی برای انسان صلاحیت ندارد ؟ حرام فرموده است. خداوند این ها را حرام کرده است، چون اینها ضرر دارند و بیشتر راجع به غذاها است و گناهان غذایی.

سنخیت قابل درک:

آیا ما با وجود این معانی می توانیم عمومیت را استفاده کنیم؟ یا اطلاق را استفاده کنیم و بگوییم هر گناهی میتواند سبب هر بیماری باشد؟ آیا احتیاج به سنخیت دارد؟ باید بین یک گناه و بیماری سنخیت وجود داشته باشد میتوانیم همچنین اطلاقی از روایات استفاده کنیم و بگوییم: مثلا دروغ گفتن سبب پا درد می شود، اگر بگوییم خوردن غذا سبب بیماری معده می شود، این که طبیعی است. بالاخره این قابل درک است، بشر می تواند یک روزی این معنا را بفهمد. فلان غذا سبب آلودگیِ خون بشود، فلان غذا سبب تب شود، بله می تواند، قابل درک است.

فهمیدن برخی سنخیت ها مشکل است.

ولی اینکه بگوییم دروغ گفتن سبب پا درد می شود، هیچ سنخیتی بین این دو تا ما تصوّر نمی کنیم. آیا دروغ گفتن سبب دردِ دست می شود یا نمی شود؟ آیا سبب شکم درد می شود یا نمی شود؟ و امثال اینها. باید سنخیت باشد یا نباشد. در اینکه بین علت و معلول باید سنخیت باشد، مسلّم است و شکی نیست. ولی مسئله این است آیا سنخیت وجود دارد بین این چیزهای گوناگون و مختلف؟ از روایات ما استفاده می شود بله، سنخیت وجود دارد و هر گناهی می تواند علت بر بیماری باشد.

رسالت واقعی ما:

ما دنبال این چیز ها هستیم، دنبال چیزهایی که قابل درک در مرحله ی اول نیست، این ها را می خواهیم اثبات کنیم و از روایات استفاده بکنیم. چیزهایی که عقل درک نمی کند، قابل درک نیست در مرحله ی اول. دنبال همین چیز ها هستیم، زیرا روایت ما دلالت بر این معنا دارد، نیست سنگی که به سر اصابت می کند مگر بر اثر گناهی. نیست پایی که به زمین برخورد می کند مگر بخاطر گناهی. آیا این گناه این سنگ را آورده و در اینجا قرار داده یا این گناه سبب غفلت انسان از آن سنگ شده، تا پایش به آن سنگ برخورد کند؟ نه گناه این سنگ را آورده در مقابل پا قرار داده و نه گناه سبب این غفلت شده است. غفلت در هرحال ممکن است عارض بشود. حال کسی که گناه کرده یا کسی که گناه نکرده است. از این روایات و از مجموع این روایات می توانیم اطلاق را استفاده کنیم و بگوییم هر گناهی می تواند علت هر بیماری باشد، می تواند علت بیماری باشد و اختصاص به گناهانی که سنخیتش را ما درک کنیم، مانند گناهان غذایی، اختصاص به اینها ندارد و شامل کلّ گناهان است.

علل بیماری انبیا و اهل بیت (علیهم السلام)

چشم درد حضرت امیر (علیه السلام) و بیماری رسول الله (صلوات الله علیه و آله) هم بخاطر گناه است، اما نه بخاطر گناه خودشان، بلکه بخاطر گناه دیگران است، که مبادا اینها را عبادت کنند. این همه معجزه از اینها صادر شده است، این همه خارق العاده از اینها صادر شده است، مردم اینها را عبادت می کنند. روایتی داریم که: حضرت عیسی در کودکی گرفتار بیماری بزرگسالان می شد، در بزرگی مبتلا به بیمارِ کودکان میشد و در عین حال هم او را عبادت کرده اند. می گفتند پسر خدا است، بعد هم گفتند خود خداست.

پس این هم علتش گناه است. ما هم دلیل داریم و آن دلیل هم اینست که می فرماید: نیست بیماری مگر بخاطر گناه است، نکره در سیاق نفی است. البته ما انشاءالله علت های دیگری هم خواهیم خواند. مانند چشم زخم و مانند میکروب و ویروس، البته اینها علل مستقیم بیماری اند و یک عللی داریم غیر مستقیم، همین ها است و یک علل مستقیم که بعداً خواهیم گفت .

پس حالا که عموم داریم؛ نیست بیماری مگر بخاطر گناه. روایتش اینست: «ما اختلج عرق و لا عثرت قدم إلا بما قدمت أيديكم»[8] یعنی «هیچ رگی جهش نمی کند و هیچ پایی با سنگ برخورد نمی کند، مگر بخاطر کار های خودتان.»

نکته: سنخیتی وجود ندارد که بین گناه، هر گناه، هر کجا که باشد و بین برخورد پا با زمین یا با سنگ. سنخیتی بین این دوتا ما نمی فهمیم ، حتماً باید باشد ولی ما نمی فهمیم. اگر گفتیم این، سببش غفلت است و غفلت باعث این برخورد پا با سنگ و گناه سبب غفلت بشود. پس اون سنگی که روی سر انسان می افتد چی؟ آن باعثش غفلت نیست. روایت می فرماید: نیست سنگی که بر سر انسان بیفتد مگر بخاطر گناه است.

روایتی دیگر می فرماید: «ليس من التواء عرق، ولا نكبة حجر و لا عثرة قدم، ولا خدش عود إلا بذنب و لما يعفو الله أكثر.»[9] یعنی «نیست پیچش رگی و برخورد سنگ با سر و برخورد پا با سنگ و خراش چوب، مگر به خاطر گناهی. و مواردی که خدا می بخشد، بیشتر است.»

روایت دیگری داریم که می فرماید: «توقوا الذنوب، فما من بلية ولا نقص رزق إلا بذنب، حتى الخدش، والكبوة، والمصيبة، قال الله عز وجل: " وما أصابكم من مصيبة فبما كسبت أيديكم ويعفو عن كثير "»[10] یعنی « از گناهان بپرهیزید. نیست بلایی و کمتر شدن روزی، مگر بخاطر گناهی است. حتی خراش و افتادن توی چاله و مصیبت. خداوند عزوجل می فرمایند: نیست مصیبتی که به شما اصابت کند، مگر بخاطر گناهی است که انجام داده اید.»

خیلی خب، این واضح است، اینجوری نیست که گناهان غذایی، فقط سبب بیماری و بلاهای بدن می شود و گناهان مالی مثلا خوردن مال یتیم و غصب کردن، اینها سبب بلا های مالی می شود، انسان فقیر می شود! نه فقط اینجوری نیست. خوردن مال یتیم هم می تواند سبب بیماری بشود؛ چون روایات ما عمومیت دارد ، اختصاص به گناه غذایی ندارد. خیلی خب این بحث تمام شد.

پس از روایات استفاده می شود که، گناهان سبب بیماری می شوند.

انواع گناهان:

حالا این گناهان چیست؟ چه چیزی گناه است؟ چه چیزی گناه محسوب می شود؟ کدام یکی گناه محسوب نمی شود؟ ما سلسله مراتب داریم، گناهان دسته بندی می شوند.

قدر متیقن از گناهان

یک سری گناهانی است که تمام بشر قبول دارند، تمام بشر اینه ارا گناه حساب می کنند، تمام عقلای عالم این ها را گناه حساب می کنند. مانند ظلم، تجاوز به حقوق دیگران، کشتن، زدن، دروغ گفتن، خوردن اموال ضعیفان، شکنجه ی حیوانات، خراب کردن طبیعت و امثال اینها. این ها گناه است، تمام عقلا اینها را گناه حساب می کنند. پس اینا قدرِ مُتَیَقَن از گناهان است.

گناهان مورد اشاره شرایع

گناهانی است که تمامی شرایع عالم آنها را می شناسند، مانند زنا ، شرب خمر و هم بستر شدن در قاعدگی است. ترک ذکر خدا هم، جزء گناهانی است که تمامی شرایع آسمانی می پذیرند.

 

گناهان مورد اشاره اسلام

گناه بعدی گناهانی است که از ضروریات دین اسلام است، مانند حرمت خوردن مردار، خون، گوشت خوک و امثال اینها.

گناهانی که تصریح نشده است

مرتبه بعدی گناهانی است که در واقع گناه است و حرام است، هر چند علما در آنها اختلاف دارند. گناهان واقعی است. بلکه تمامی انواع ضرر رساندن به دیگران؛ این هر چند تصریح به تحریمش نشده است؛ مثل خراب کردن طبیعت، آب، هوا، فضا و امثال اینها. اینها هم گناه محسوب می شوند. تغییر خلقت خدا، این هم گناه محسوب می شود. مثلا گوشت دادن به گاو و گوسفند. اینها را به شکل رشته های سبز تبدیل کنند و تبدیلِ خلقت خداست و تبدیل اون حالتِ غریضی است که در حیوان است. بلکه شامل تمامی مکروهات است.

تاثیر امور مکروه و مستحب در بیماری

وقتی در روایات می فرماید: این مکروه است، این ضرر دارد، یعنی بیماری زا است. نوعاً این طوری است. بلکه ترک کردن مستحبات هم سبب بیماری می شود. مانند نماز شب، کسی که نخواند، ممکن است مبتلا به بیماری بشود. چون روایت داریم که نماز شب سبب سلامتی می شود. روزه گرفتن هم همینطور، کسی که روزه مستحبی را ترک کند ممکن است به بیماری مبتلا شود. در رابطه با روزه این خطاب به آدم های سالم است چون آدم های بیمار نمی توانند روزه بگیرند، روزه گرفتن او درست نیست. به انسان های سالم می فرماید روزه بگیر، یعنی روزه بگیر تا بیمار نشوی.

شاید هم مشغول شدن به مباحات بیش از اندازه، این هم بیش از اندازه سبب بیماری شود؛ چون سبب هَمُّ و غم می شود، هَمُّ و غم هم سبب بیماری می شود. حضرت عیسی (علی نبینا و آله و علیه السلام) می فرماید: کسی که هَمُّ و غمش زیاد بشود، (کسی که در مباحات خیلی زیاده روی کند) بیماریش هم زیاد خواهد شد.

آیا گناه سبب مستقیم بیماری است یا سبب غیر مستقیم؟

از مجموعه روایات استفاده می شود که، گناه سبب مستقیم بیماری نیست. چون روایات ما می فرماید که، اگر کسی مثلا خوردنِ گِل یا خوردنِ خون، سبب تحریک عرق جُذام است، سبب به هیجان آمدن ژن جُزام است و این ژنِ جُزام، سبب مستقیم بیماری است؛یا چیزهای دیگر سبب مسلّط شدنِ شیطان است. میکروب و ویروس، سبب مستقیم بیماری است یا مثلا می فرماید: گناه سبب افتادن سنگ رو سر انسان است. این معنایش این نیست که گناه سبب مستقیم بیماری است. سبب مستقیم بیماری، پرت کردن سنگ توسط شخص دیگر است، سنگ را پرت کرده روی سر طرف افتاده است. اینجا گناه به طور مستقیم سبب نشده که انسان بیمار بشود و سرش بشکند و بقیه چیز ها هم به همین شکل است. پس این گناه نوعا سبب غیر مستقیم بیماری است. چون این طوری نیست که کسی دروغ بگوید، این سبب بشود که انسان بیمار بشود. باید یک چیزی در این وسط قرار بگیرد؛ یا میکروبی وارد بدن بشود یا مثلا ویروسی وارد بدن بشود یا ژنی جهش بیابد و امثال اینها.

حقیقت علّیت گناهان برای بیماری:

یک چیزهایی فی الجمله به دست آوردیم که گناه علت بیماری است و علت غیر مستقیم است. حقیقتش را می خواهیم به دست بیاوریم. چگونه گناه سبب بیماری می شود؟

روایت بسیار ظریف و مهم

یک روایتی داریم خیلی ظریف در این زمینه وارد شده است. خیلی هم روایت مهمی است. می فرماید: «ان النفس تجری فی الانسان و هي حارة و تجري فيه وهي باردة. فإذا حلت به الحرارة أشر وبطر و ارتاح و قتل و سرق و نصح و استبشر و فجر و زنا واهتز و بذخ، و إذا كانت باردة اهتم وحزن واستكان و ذبل ونسي وأيس. فهي العوارض التي تكون منها الأسقام، فإنه سبيلها، ولا يكون أول ذلك إلا لخطيئة عملها فيوافق ذلك مأكل أو مشرب في إحدى ساعات لا تكون تلك الساعة موافقة لذلك المأكل والمشرب بحال الخطيئة فيستوجب الألم من ألوان الأسقام.»[11] یعنی «نفس در انسان جریان پیدا می کند؛ در حالی که گرم است و گاهی جریان پیدا می کند، در حالی که سرد است. زمانی که گرمی در انسان حلول پیدا کند ؛ دل خوش می شود، تعدی می کند، احساس راحتی می کند و می کُشد و دزدی می کند و خوشحالی اش ظاهر می شود و فجور می کند و زنا می کند و می رقصد و دست و دل باز می شود و زمانی که سرد جریان پیدا کند؛ (همان انسان که مسرور و شاد و تجاوز و تعدی می کرد) مهموم می شود و اندوهناک می شود و خاضع می شود و پژمرده می شود و یادش می رود و مایوس می شود .و این، همان عوارضی است که سبب اسقام می شود. این عوارض ( هم و غم و اندوه و فراموشی و..) راه بیماری است. و ابتدای سردی نفس و آن چه قبل بروز سردی هست، گناهی است که انجام داده است. غذایی یا نوشیدنی با این گناه در یکی از ساعت ها موافق شده است. که آن ساعت با آن نوشیدنی یا خوردنی موافق نیست.»

 

توضیح روایت

نکته اول: از این کلمه « النفس تجری فی الانسان» استفاده می شود که نفس در بدن انسان حالت جریان دارد، اعم از اینکه مانند خون مایع باشد، یا اینکه جریانش مانند جریان الکترون ها در سیم برق باشد. مهم این است که انتقال و جابجایی دارد. حالا بحثش بعداً خدمتتون عرض خواهد شد.

نکته دوم: این عوارضی که الان خواندیم اینها هم سبب بیماری می شود، ابتدای تمامی این حالت ها و این عوارض، گناه است چون گناه مرتکب می شود؛ این حالت ها به وجود می آید. اولین چیزی که اتفاق میافتد گناه است، بعدش هم این عوارض.

نکته سوم: خیلی معانی ظریفی این روایت دارد، خلاصه اولِ کار گناه، سبب بیماری نمی شود، گناه به طور مستقیم سبب بیماری نمی شود، این عوارضی که خواندیم به طور مستقیم سبب بیماری نمی شود، آنچه که سبب بیماری می شود، یک غذایی است. خوردنِ غذا بعد از گناه کردن، این غذا موجب بیماری می شود، این غذا در ساعتی خورده شده که موافقِ بدن نیست، غذایی که خورده شده موافقِ بدن نیست.

نکته چهارم: بحثی راجع به ساعت داریم، می فرمایند: اون ساعت موافق نیست، یعنی چی ؟ ما می دانیم یک ساعت هایی است که یک غذایی در اون ساعت موافق است، مثلا ساعت صبح خوردن غذای سنگین موافق است، چرا؟ چون انسان بعدش فعالیت دارد، غذا هضم می شود و از بین میرود. و ساعت شب ساعتِ موافق با غذای سنگین نیست، ساعتِ موافق با غذای سبک است. کسی که در ساعت شب و در شب غذای سنگین بخورد ممکن است سبب بیماری بشود، آن ساعت موافق نیست برای آن غذا، غذای سنگین.

نکته پنجم: می فرماید که: کسی است که گناه می کند، بعد اون گناه، موافقِ با یک غذایی است، اون غذا موافقِ بدن نیست بخاطر گناه. به سبب گناه این غذا موافق نیست.

سؤال این است که تغییر و دگرگونی در چه چیزی اتفاق می افتد؟ در غذا ؟ غذایی که سنگین نیست، سنگین می شود؟ یا دگرگونی در ساعت است، ساعتی که موافق است، بخاطر گناه موافق نخواهد بود ؟

پاسخ: احتمال سوم در مسئله این است که بگوییم ،گناه علاوه بر ساعت، غذا را طوری قرار می دهد که موافق بدن نیست. این دو تا دست به دست هم می دهند؛ گناه و ساعت. دست به دست هم می دهند و سبب می شوند، آن غذا موافقِ بدن نباشد. حالا کدام یکی از این ها درست است؟ احتمالِ بیشتر، این است که ساعت تغییر می کند، ساعت بدن تغییر می کند، ساعت بیولوژیک بدن تغییر می کند. ساعت تغییر می کند نه غذا. غذای سبک، سنگین نمی شود، غذای سنگین، سبک نمی شود. ساعت بخاطر گناه تغییر می کند. چون در روایت می فرماید: گناه سبب شد که ساعت موافق نباشد؛ پس دگرگونی و نسبیت و تغییر در ساعت است، در خودِ غذا نیست. اینطور نیست که غذا تبدیل بشود به غذای سنگین و غذای غیر موافق، این ساعت ممکن است تغییر کند. وقتی انسان گناه می کند، بدنش در حالی قرار می گیرد که آمادگی دریافت غذا را ندارد؛ چه سنگین و چه سبک. هر غذایی که بخورد بیمار می شود. بخاطر گناه هر غذایی که انسان بخورد بیمار می شود. پس در حقیقت نسبیت در ساعت است، در غذا نیست.

به همین مقدار اکتفا می کنیم. و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته

سوالاتی که محضر استاد پرسیده شده است:

1 . مشکلِ بیماریِ انگل، و درمانش در بین کودکان و بزرگسالان متفاوت هست یا مشترک ؟

به انگل، کل خانواده مبتلا و گرفتار می شود، این بیماری سرایت می کند از فردی به فرد دیگر. راه سرایت آن هم دو تا می باشد. یکی تماس، انگل تخمک دارد و از راه تخمک ها منتقل می شود، یکی از مواردی که مورد غفلت هست و مورد توجه نیست، این سَرِ شیر آب است، راهِ انتقال تخمک های انگل است. به همین جهت کسی که دستش را با صابون، مخصوصاً بعد از دستشویی می شوید، سر شیر آب را هم با صابون بشوید؛ چون یکی از راه های انتقال عمده این است. راه دیگر انتقال عمده انگل ، زمین هست، این تخمک ها از افراد می ریزد روی زمین؛ بعد این تخمک ها تبدیل می شود به کرم کوچک و این وارد پا می شود، یک موقع انسان می بیند پایش شروع کرد به خارش شدید، خارش خیلی شدید. علتش این است که این کرم کوچک وارد بدن شده است. و در بدن رشد می کند و بزرگ می شود.

نکات بهداشتی قابل توجه

تمیزی، جارو کردن خیلی باید رعایت بشود و دیگری این مسئله ی تماس و شیرِ آب، بخصوص در مدرسه ها، بیشتر بچه ها از مدارس به خانواده منتقل می کنند، در مدرسه دست به یکدیگر می زنند، مثلا از شیرها بطور مشترک استفاده می کنند. ممکن است ظرف های مشترک، ممکن است دیوار و از میز و صندلی و اینها باعث بشود. دست زدن به این ها سبب انتقال تخمک ها و بعد سبب انتقال انگل می شود.

درمان انگل: درمانش ، دوتا درمان در روایات ما ذکر شده است، درمان اول خوردن سرکه در ناشتا است؛ البته سرکه ی خلُّ الخمری است ، یعنی سرکه ای که اول تبدیل به خمر می شود بعد تبدیلِ به سرکه و این سرکه ی انگوری و سرکه ی خرما است و این سرکه های خانگی و طبیعی نه سرکه های شرکتی، صنعتی، چون اینها اجازه نمی دهند تبدیل به خمر بشود، مستقیم سرکه اش می کنند. صبحِ ناشتا نصفِ استکان اگر افراد خانواده بخورند این باعث می شود که انگل از بین برود، درمان دیگر اینکه خوردن خرما موقع خواب ، هفت دانه خرما موقع خواب کسی که بخورد این باعثِ کشتن انگل ها می شود.

2 . مشکل شب ادراری در کودکان پیش می آید و همچنین در بزرگسالان ، در سنین کهولت ، راهنمایی کنید.

راجع به شب ادراری یک دارو و یک دعا داریم. یک دارو که ترکیبی از زعفران و سُعد است، قرص با عسل تهیه می کنند و یک آیه ای است این را باید با زعفران بنویسند و بشویند و آبش را در یک شیشه جمع کنند. و یک دعایی هم هست می فرماید: باید همراه کودک باشد، اگر پسر باشد، روی آلتش قرار می دهد و اگر دختر است روی زانویش. تا انشاءالله شب ادراری قطع بشود. این قرص ها را هرشب با آبِ اون آیه به شخص می دهند و همراهش هم آن دعا باشد. می فرماید: اگر قطع شد فوراً بردارید ،که اگر بر ندارید مبتلا به شاشیدن می شود. این خیلی مؤثر و تجربه شده است، انشاءالله ما چاپ شده اش را اماده داریم و به رفقا خواهیم داد.

3 . در مورد بیماری های پوستی، جوش های پوستی است که شنیده اند در روایت آمده است که درمان نکنید، آیا این مطلب صحت دارد و اگه درمان نیاز هست، چه درمانی دارد؟

جوش صورت ، این معلول خون و غلبه ی خون و آلودگیِ خون است. باید یک تعدیلی ، تنقیه ای و صاف کردنِ خود خون صورت بگیرد. یک داروی ترکیبی به نام صاف کننده ی خون داریم. عمده اش کاسنی، شاطره، سنا و چیزهای دیگر است. این صاف کننده ی خون جوش صورت را برطرف می کند، صورت را صاف و شفاف و سفید می کند. این درمانِ ریشه ای است، از ریشه هم مشکل خون را برطرف می کند؛ اما آنچه که نهی شده است، اینکه کسی بخواهد خودِ جوش صورت را درمان کند، یه ماده ای مثلا یک پمادی روی آن بمالد که جوش ها خوب بشوند، ولی ریشه هنوز هست خون آلوده هست، خون مشکل دارد. اینطور درمان، درمانِ خوبی نیست. ممکن است منجر به پیسی بشود. ممکن است اثر جوش ها بماند ولی با صاف کننده ی خون که ریشه ای درمان می شود هم مشکل خون حل می شود هم مشکل صورت.

4 . درمود بیماری کهیر است که گفته اند، عده ای معتقدند این معلولِ ضعف کبد هست یا آلودگی خون. راهنمایی بفرمایید.

راجه به کهیر، این هم بیشتر موارد، معلول خون و آلودگی خون و اختلال تناسب خون، است و صاف کننده ی خون این مشکل را حل می کند. البته بعضی موارد ، معلولِ کبد است و خللی که در کبد هست ، بخصوص اگر همراه با خارش شدید باشد، اگر همراه با خارش شدید باشد، معلولِ کبد است و درمانش حجامت و بخصوص حجامت روی پا، سه مرتبه، پشت سر هم، در هر دو پا، انجام بدهد.

5 . پیرامون بیماریِ نِقرِس، که آیا این نقرس همان نقرسی که ما امروزه می شناسیم و اسید اوریک خون بالا می رود هست یا متفاوت است و درمانی توصیه بفرمایید.

راجع به نقرس، در عربی به آن داء الملوک، بیماری پادشاهان می گویند و شروعش نوعاً در شصت پا است، اون هم در وقت سحر نزدیک به نماز صبح ، شصت پا شروع به درد کردن و ورم کردن می کند. نشانه نقرس این است که قدری مفصل ورم می کند، قرمز و برّاق می شود.

درمان: یک درمانی در روایت ذکر شده، و آن انجیر هست. می فرماید: کسانی که مشکل نقرس دارند، زیاد انجیر بخورند. یک درمان دیگری دارد بنام شِیطَرَج هست. البته ما یک داروی ترکیبی داریم از شیطرج و چیزهای دیگر، این درمان خوبی است.

سؤال ضروری: بحث درد شدیدی که در ناحیه لثه و دندان وجود دار ، تسکین و درمانی بفرمایید.

راجع به بحث لثه و دندان درمانِ اولش مسواک اراک هست، بهترین درمانِ لثه این مسواک و چوبی که از مکه می آورند، این تنها چیزی است که باعث رشد و چاقی لثه می شود. درمان دومش سرکه و عسل ، اینها را با هم قاطی کنند و مزه مزه کنند. درمانِ سومش میخک است، میخک هر نوع بیماری لثه را درمان می کند، خیلی عالی و درمان خوبی است. درمان نهائی هم حجامتِ زیر چانه می باشد، این دیگر درمان قطعی می باشد. هیچوقت عمل نکنید، نه عمل خوب است نه چیز دیگر لازم است. نهایتش، حجامتی است که زیر چانه صورت می گیرد.

مسواک های پلاستیکی به مینای دندان آسیب میزند و باعث بیماری دندان و لثه می شود، هرچقدر مردم از مسواک پلاستیکی استفاده کنند کار دندان پزشک ها بیشتر می شود.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo