< فهرست دروس

«درس طب در روایات»

استاد تبریزیان

95/12/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ادامه بحث تغذیه (درندگان)

 

صحبت راجع به درنده ها است. آیا خوردن گوشت درنده ها اعم از پرنده و غیر آن جائز است؟ حیوانات اهلی شناخته شده هستند. حیوانات وحشی که به حیات وحش معروف است.

حیوانات وحشی درنده و غیر درنده دارد. به عنوان مثال گورخر، آهو، گاوهای وحشی، شتر مرغ که اخیرا آن را اهلی کرده اند درنده نیستند.

صحبت راجع به حکم خوردن گوشت حیوانات وحشی و خصوص درنده است.

آنچه معروف است این است خوردن هر حیوانی که دندان نیش دارد و از دندان های دیگر بزرگ تر است حرام است. این نوع حیوانات به «ذی ناب» معروف هستند.

اختلاف این است که آیا «ذی ناب» از تمام وحوش حرام است یا فقط از درندگان حرام است؟

آنچه معروف است «ذی ناب» از درنده ها حرام است یعنی از میان درندگان هرکدام که دندان نیش دارد حرام است.

بعضی روایات می‌فرماید همه‌ی درنده ها حرام است و «ذی ناب» از وحوش حرام است.

ممکن است بعض درندگان نیش نداشته باشد ولی درنده است و می‌کشد و می‌درد مانند بعضی از مارهای عظیم الجثه که در عربی به آن «تَنین» می‌گویند.

دریدن به معنای پاره کردن با نیش است ولی به تمام درندگان و گوشت خوارها، درنده می‌گویند و حرام هستند هرچند نیش نداشته باشند.

ولی از حیوانات وحشی هر کدام نیش داشته باشد و هرچند درنده نباشد، حرام است. مانند گراز که خیلی درنده محسوب نمی‌شود زیرا گوشت خوار نیست ولی چون نیش دارد حرام است.

در روایت آمده است:

حَرَّمَ رَسُولُ اللَّهِ ص كُلَّ ذِي مِخْلَبٍ‌ مِنَ‌ الطَّيْرِ وَ كُلَّ ذِي نَابٍ مِنَ الْوَحْشِ فَقُلْتُ إِنَّ النَّاسَ يَقُولُونَ مِنَ السَّبُعِ فَقَالَ لِي يَا سَمَاعَةُ السَّبُعُ كُلُّهُ حَرَامٌ وَ إِنْ كَانَ سَبُعاً لَا نَابَ لَهُ وَ إِنَّمَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص هَذَا تَفْصِيلا

یعنی پیامبر(ص) هر پرنده ای که چنگال دارد را حرام کرد و هر حیوان وحشی که دندان نیش دارد را نیز حرام کرد عرض کردم مردم می‌گویند هر حیوانی از درنده ها که نیش دارد حرام است فرمود ای سماه تمام درندگان حرام است هر چند نیش نداشته باشد...

مثال درنده ای که نیش ندارد «تنین» و «اژده» است.

حرمت درندگان مولوی است و یا ارشاد به قذارت و کثافت و ضرر است؟ ظاهرا از روایات استفاده می‌شود حرمت ارشادی است زیرا صحبت از چندش نفس است و طبع سالم خوردن درنده را نمی‌پذیرد.

در روایت آمده است:

لَا يَصْلُحُ أَكْلُ شَيْ‌ءٍ مِنَ السِّبَاعِ إِنِّي لَأَكْرَهُهُ وَ أَقْذَرُهُ‌.

یعنی خوردن هیچ یک از درندگان به صلاح نیست و من دوست ندارم و این کار را کثیف می‌دانم.

صحبت از عدم صلاحیت است و صحبت از حرمت شرعی و مولوی نیست. گوشت درنده برای خوردن صلاحیت ندارد.

امام(ع)‌که طبع سالمی دارد می‌فرماید از گوشت درنده بدم می‌آید و نفس امام(ع) آن را قبول نمی‌کند.

در روایات خواندیم غیر از آنچه در قرآن حرام شده است، حرامی وجود ندارد و اگر کسی در اینجا فتوا به حرمت بدهد کمی ریسک دارد.

طبع غیر از عقل است. حیوان که عقل ندارد ولی طبع دارد. طبع سالم با عقل سالم متفاوت است. مثلا غریزه و طبع گوسفند اجازه نمی‌دهد که گوشت بخورد.

در انسان طبع های مختلفی وجود دارد. مثلا طبع یکی غذاهای گیاهی را ترجیح می‌دهد و طبع دیگری غذاهای گوشتی را ترجیح می‌دهد.

غریزه همان طبع است و مراد از طبع چیزی است که در نهاد حیوان قرار داده شده است.

مسلمان گوشت خوک و یا مردار را نمی‌پذیرد ولی کافر این ها را دوست دارد. این صحبت از طبع است.

مثلا انسان لجن را نمی‌خورد زیرا طبع او نمی‌پسندد. این چیزی است که در وجود انسان و غیر انسان قرار داده شده است.

ولی ما طبع سلیم یعنی طبع معصوم(ع) را ملاک قرار می‌دهیم.

برای اینکه انسان تشخیص بدهد چه غذایی برای او ضرر دارد و چه غذایی برای او نفع دارد باید به طبع خودش مراجعه کند.

ممکن است انسان به خاطر ضروره روی طبع خود پا بگذارد مانند اعرابی که در جزیره العرب بودند که مجبور به خوردن سوسمار و مار شدند.

مثلا چین به خاطر کثرت جمعیت هر چیزی را می‌خورند.

بعضی مسائل باعث می‌شود انسان به ندای طبع خود گوش ندهد. پیامبران وظیفه دارند که مردم را به سمت طبع سالم برگردانند.

مردم به مرور زمان پا را از طبع سالم فراتر می‌گذارند.

گاهی پیامبر(ص) سر سفره می‌نشست و می‌گفتند گوشت سوسمار است و او نان را پرت می‌کرد و می‌رفت. این حرکات به خاطر تنفر پیدا کردن مردم از گوشت سوسمار است. یا در جائی پیامبر(ص) با پای خود دیگی که در آن گوشت الاغ می‌پخت را می‌ریزد.

این کارهای پیامبر(ص) برای ایجاد نفرت است در عین حال گوشت الاغ حرام نیست.

پیامبر (ص) به مردم نمی‌گفت حرام است بلکه می‌گفت این گوشت انسان است که مسخ شده است.

در حالت ضرورت مخالفت طبع نمی‌کردند ولی در اضطرار باید مخالف طبع انجام داد زیرا ناچار به خوردن حرام است.

آنچه درباره‌ی حضرت امیر (ع) آمده است که فروشندگان مسوخ را می‌زد معلوم نیست به جهت تغزیر باشد. در جای دیگر امام (ع) به خانمی که ماهی جری خریده بود گفت آن را دور بینداز و او را نزد ولی گاهی برای ریشه کن کردن مصرف مسوخ کارهایی انجام می‌شد.

مثلا شما حاضری هرکاری سر کسی که انسان را یا مردار را می‌پزد و می‌خورد انجام دهی تا او را از این کار نهی کنی زیرا این کار خروج از حالت انسانیت و حالت سلیم است.

این نوع کارها با انسان بودن سازگار نیست ولی شاید خوردن حرام با انسان بودن سازگار باشد ولی انسانی که گوشت انسان بخورد دیگر انسان نیست و از حیوان هم بدتر است.

بله، البته آیه ای که می‌فرماید:

﴿وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِث‌﴾

یعنی و ناپاكيها را تحريم مى كند

حرمت های مولوی و ارشادی را حرام کرده است.

ولی روایات بیان کرده اند چهار موردی که در قرآن حرام شده است مولوی است ولی باقی محرمات ارشادی است و بیانگر تقذر و کثیفی و ضرر است.

اگر بگوییم حرمت های دیگر مولوی است عقاب خواهند داشت ولی اگر بگوییم حرمت های دیگر ارشادی است عقاب ندارد و اگر عقابی هم داشته باشد به جهت اضرار به نفس است. اگر اضرار به نفس معتد به باشد حرام است.

مثلا گوشت خوک هم ضرر دارد و هم حکمت های دیگر دارد و حرمت مولوی دارد زیرا حکمت های دیگر را نمی‌فهمیم. هر آنچه را که علت حکم را می‌دانیم ارشادی می‌شود.

در اول کتاب گفته ایم که احکام نسبت به مولوی و ارشادی نسبی هستند. مثلا یک حکم می‌تواند نسبت به بعض علل مولوی باشد و نسبت به علل دیگر ارشادی باشد.

مسئله‌ی انقلاب را در اول کتاب مطرح کردیم و گفتیم چه بسا علم پیشرفت کند و علت تحریم یک شئ را کاملا به دست بیاورد که مولوی به ارشادی منقلب می‌شود.

در اینجا روایات بیان می‌کنند که علت تحریم مسوخ چیست و آن چندش آمدن انسان است و طعام انسانی نیست و یقینا ضرر معتد به دارد و عقاب به خاطر اقدام به ضرر است.

خوردن مسوخ فی نفسه عقاب ندارد یعنی اگر کسی به اندازه‌ی سر سوزن گوشت درنده بخورد عقاب ندارد زیرا ضرر ندارد ولی اگر زیاد بخورد چون ضرر معتد به دارد عقاب می‌شود.

ما می‌توانیم به دست بیاوریم چیزی ضرر دارد یا نه. بر فرضی که یقینا به دست بیاوریم قدری از چیزی که به جهت ضرر داشتن حرام است ضرر نداشته باشد، حرمت آن برداشته می‌شود.

در روایت دیگری از امام رضا(ع) آمده است:

وَ حَرَّمَ سِبَاعَ الطَّيْرِ وَ الْوَحْشِ كُلَّهَا لِأَكْلِهَا مِنَ‌ الْجِيَفِ‌ وَ لُحُومِ النَّاسِ وَ الْعَذِرَةِ وَ مَا أَشْبَهَ ذَلِكَ فَجَعَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ دَلَائِلَ مَا أَحَلَّ مِنَ الْوَحْشِ وَ الطَّيْرِ وَ مَا حَرَّمَ كَمَا قَالَ أَبِي ع كُلُّ ذِي نَابٍ‌ مِنَ السِّبَاعِ وَ ذِي مِخْلَبٍ‌ مِنَ الطَّيْرِ حَرَامٌ وَ كُلُّ مَا كَانَتْ لَهُ قَانِصَةٌ مِنَ الطَّيْرِ فَحَلَالٌ وَ عِلَّةٌ أُخْرَى يُفَرِّقُ بَيْنَ مَا أُحِلَّ مِنَ الطَّيْرِ وَ مَا حُرِّمَ قَوْلُهُ ع كُلْ مَا دَفَ‌ وَ لَا تَأْكُلْ مَا صَف‌

یعنی درندگان از پرندگان و حیوانات وحشی حرام است زیرا از مرده های گندیده می‌خورند و گوشت انسان ها را می‌خورند و مدفوع می‌خورند و مانند آن را می‌خورند و خداوند نشانه های حلال گوشت ها و حرام گوشت ها از وحوش و پرندگان را بیان کرد همانطور که پدرم فرمود هر نیش داری از وحوش و هر پنجه داری از پرندگان حرام است.

در اینجا عناوین مهم است تا انسان حالت تنفر پیدا کند. خوردن لاشه و عذره و گوشت انسان باعث می‌شود حالت تنفر پیدا بشود و چنگال داشتن صرفا یک نشانه است.

نیش داشتن عنوان حرمت نیست که اگر عنوان حرمت بود، حرمت مولوی می‌شد بلکه نیش داشتن یک نشانه است.

مثلا حیوان جلاله یعنی عذره خوار حرام است. یا مثلا به گاوهایی که گوشت و استخوان داده بودند جنون گاوی گرفتند و هر کس از گوشت آن گاوها مصرف کرد مرد.

ما می‌توانیم ملاکاتی از این روایات بدست بیاوریم. ممکن است هر حیوانی که از طبع خودش خارج شود حرام شود حتی اگر حلال گوشت باشد.

گوسفند و گاوی که گوشت می‌خورد را نمی‌توان خورد و تجربه هم نشان داده است که گوشت این حیوانات کشنده است.

ما نمی‌توانیم اینجا از جهت حکم شرعی مطالبی بگوییم ولی از نظر حکم بهداشتی و سلامتی اسلامی دست ما باز می‌شود و می‌گوییم ای بشر اگر خوراک حیوانی را تغییر دادید دیگر گوشت آن حیوان قابل مصرف نیست.

امروزه می‌گوییم اگر ژن حیوانی را تغییر دادید مانند گاوهای استرالیایی یا هلندی که ژن خوک در آن ها گذاشته اند، ما مسلمانان دیگر نباید از شیر و گوشت آن حیوان بخوریم.

درست است که با این تغییر دادن ژن، شیر گاو را از چهار کیلو به سی کیلو افزایش داده اند ولی هیچ خاصیت و نفعی ندارد.

اگر فقیه دستش بسته است و نمی‌تواند فتوای به حرمت بدهد به خاطر تعدی از موضوع و مستنبط العله و این چیزها، هرچند می‌توانیم علت را از این روایات بدست بیاوریم و تعدی کنیم، ولی ما که به مسائل بهداشتی می‌پردازیم دست ما باز است و می‌توانیم بگوییم حیوانی که غذایش تغییر داده شده است را نباید بخوریم.

به همین جهت مرغ خوک پرندگان است و ماهی هم نهی شده است البته همه‌ی ماهی ها گوشت نمی‌خورند.

همین جنون گاوی به خاطر پودر استخوان است که خورده اند.

ما الان هیچ غذای سالمی نداریم.

ما فهمیدیم که حیوانات درنده را به جهت چندش طبع سالم انسانی نباید خورد. در عین حال روایات اسم برخی درندگان مانند گرگ و پلنگ و امثال آن ها را آورده است.

در روایت دیگر آمده است:

لَا يُؤْكَلُ الذِّئْبُ وَ لَا النَّمِرُ وَ لَا الْفَهْدُ وَ لَا الْأَسَدُ وَ لَا ابْنُ آوِي وَ لَا الدُّبُّ وَ لَا الضَّبُعُ وَ لَا شَيْ‌ءٌ لَهُ مِخْلَب‌

یعنی گرگ و پلنگ و ببر و شیر و روباه و خرس و کفتار و هر چیزی که چنگال دارد را نمی‌توان خورد.

مثل گربه و خرگوش هم زیرا چنگال دارند.

گربه هم نیش دارد و درنده است ولی چون کوچک است با مردم زندگی می‌کند.

در روایت آمده است:

سَأَلَ أَبُو خَالِدٍ الْكَابُلِيُّ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ ع عَنْ أَكْلِ لَحْمِ‌ السِّنْجَابِ‌ وَ الْفَنَكِ‌ وَ الصَّلَاةِ فِيهِمَا فَقَالَ أَبُو خَالِدٍ إِنَّ السِّنْجَابَ يَأْوِي الْأَشْجَارَ قَالَ فَقَالَ إِنْ كَانَ لَهُ سَبَلَةٌ كَسَبَلَةِ السِّنَّوْرِ وَ الْفَأْرَةِ فَلَا يُؤْكَلُ لَحْمُهُ وَ لَا تَجُوزُ الصَّلَاةُ فِيهِ ثُمَّ قَالَ أَمَّا أَنَا فَلَا آكُلُهُ وَ لَا أُحَرِّمُهُ.

یعنی در مورد خوردن گوشت نجاب و فنک سوال شد .... فرمود اگر سبیل دارد مانند گربه و موش گوشت آن خورده نمی‌شود و نماز خواندن در پوست آن جائز نیست سپس فرمود نه آن را می‌خورم و نه آن را حرام می‌کنم.

این روایت تصریح دارد که حرمت درندگان مولوی نیست زیرا امام (ع) می‌فرماید گربه را نمی‌خورم و حرام هم نمی‌کنم.

این همان چیزی است که از روایات به دست آوردیم که اینجا مسئله‌ی ایجاد تنفر است.

اینجا مسئله‌ی تقیه نیست زیرا فقط در خرگوش با عامه اختلاف داریم و ما می‌گوییم حرام است و آن ها می‌گویند حلال است.

ممکن است روایات خرگوش از روی تقیه باشد ولی باقی حیوانات را چه کنیم؟

«فنک» چیزی شبیه گربه و روباه است.

در روایت آمده است:

سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع فَقُلْتُ إِنَّ أَصْحَابَنَا يَصْطَادُونَ الْخَزَّ فَآكُلُ مِنْ لَحْمِهِ قَالَ فَقَالَ إِنْ كَانَ لَهُ نَابٌ فَلَا تَأْكُلْهُ قَالَ ثُمَّ مَكَثَ سَاعَةً فَلَمَّا هَمَمْتُ بِالْقِيَامِ قَالَ أَمَّا أَنْتَ فَإِنِّي أَكْرَهُ لَكَ أَكْلَهُ فَلَا تَأْكُلْهُ.

یعنی از امام کاظم(ع)‌ پرسیدم که یاران ما خز شکار می‌کنند گوشت آن را بخورم فرمود اما شما من برای شما کراهت دارم خوردن خز را زیرا خوردن دوست ندارم آن را بخورم پس آن را نخور ...

اینجا صحبت از حرمت نیست بلکه صحبت از ایجاد تنفر است.

«خز» شبیه گربه و روباه است.

خوردن استخوان مکروه است و حتما ضرر دارد. استخوان غذای جن ها است و ممکن است انسان جن زده بشود.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo