< فهرست دروس

درس طب استاد تبریزیان

94/09/04

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ادامه بحث پرهیز – خوردن بیمار – عدم تحرک بیمار – درمان با کلمه – درمان با اسم خداوند

 

معنای پرهیز و تفاوت آن با اجتناب

 

صحبت راجع به پرهیز بود. دو مطلب داریم یکی پرهیز کردن و دیگری اجتناب ورزیدن از خوردن چیزی که ضرر دارد. این دو با هم متفاوت هستند.

بحث پرهیز خوانده شد و تمام شد اما مسئله ای باقی مانده است و آن اینکه ترک چیزی که ضرر دارد همان پرهیز است یا پرهیز چیز دیگری است؟

پرهیز همان ترک خوردن چیزی است که ضرر دارد منتهی با یک قید و آن در زمان بیماری است. مثلا برای کسی گوشت گاو یا شکر و یا گوشت شتر ضرر دارد و شخص بیمار هم نیست ولی مثلا چون مزاج او گرم است گوشت شتر برای او ضرر دارد بنابراین نباید از گوشت شتر استفاده کند. این پرهیز نیست بلکه اجتناب است.

بنابراین پرهیز به معنای ترک غذایی است که برای بیمار ضرر دارد. پرهیز قوانین خودش را دارد مثل اینکه مدت پرهیز هفت روز است و از ده یا چهارده روز بیشتر نیست. ولی کسی که فشار خون دارد تا آخر عمر باید از نمک اجتناب کند و کسی که قند دارد باید تا آخر عمر از شیرینی اجتناب کند.

مثلا خرما برای کسی که تب یا ورم ملتهمه دارد ضرر دارد نه برای تمام افراد بنابراین باید از خرما پرهیز بشود. ولی اگر کسی به خرما حساسیت دارد باید در تمام مدت زندگی از خرما اجتناب کند و این دیگر پرهیز نیست چون پرهیز قوانین خاص به خود را دارد.

 

خوردن در هنگام بیماری

 

بیمار را نباید به خوردن چیزی اجبار کرد:

لَا تُكْرِهُوا مَرْضَاكُمْ‌ عَلَى الطَّعَامِ فَإِنَّ اللَّهَ يُطْعِمُهُمْ وَ يَسْقِيهِم[1]

یعنی بیماران خود را وادار به خوردن نکنید. زیرا خداوند به آن ها طعام و نوشیدنی می‌دهد.

این نیز یک نوع پرهیز است. بیمار علی القاعده اشتها به غذا ندارد. مردم از سر دلسوزی به او غذا می‌خورانند. ولی روایات ما می‌فرماید که بیماران را به خوردن غذا اجبار نکنید.

اعقتاد مردم این است که بیمار باید غذا بخورد تا ضعیف نشود ولی روایت می‌فرماید بیماران را وادار به غذا خوردن نکنید.

مکانیزم این مسئله عمیق و ژرف است. بشر تازه به این نتیجه رسیده است که وقتی بیماران غذا نمی‌خورد در بدن او چه اتفاقی می‌افتد. بدن در زمان نخوردن غذا از زخیره غذایی داخل بدن استفاده می‌کند و آب شدن چربی ها و مواد انباشته شده در بدن موجب درمان می‌شود.

روایت می‌فرماید خداوند به بیماران غذا و آب می‌دهد. شاید البته معنای این روایت بیش از این معانی است. ولی در هرحال بدن از چربی های انباشته شده تغذیه می‌کند.

میل بیمار به غذای خاص

مسئله کلی این است که اگر بیمار میل به غذایی پیدا کرد. مثلا تب دارد و میل به دوغ با یخ پیدا کرده است که مردم در این حالت می‌گویند بیمار نباید دوغ یا ماست یا سرکه بخورد. ولی بیمار میل به غذایی پیدا کرده است. آیا آن غذا به بیمار باید داده بشود؟ روایت می‌فرماید اگر بیمار میل به غذایی پیدا کرد به او بدهید:

أَنَّ الصِّحَّةَ وَ الْعِلَّةَ يَقْتَتِلَانِ فِي‌ الْجَسَدِ فَإِنْ غَلَبَتِ الْعِلَّةُ الصِّحَّةَ اسْتَيْقَظَ الْمَرِيضُ وَ إِنْ غَلَبَتِ الصِّحَّةُ الْعِلَّةَ اشْتَهَى الطَّعَامَ فَإِذَا اشْتَهَى الطَّعَامَ فَأَطْعِمُوهُ فَلَرُبَّمَا فِيهِ الشِّفَاء[2]

یعنی سلامتی و بیماری در بدن با هم می‌جنگند وقتی بیماری غالب می‌شود مریض نمی‌تواند بخوابد و اگر سلامتی غلبه پیدا کند اشتهای غذا به وجود می‌آید و وقتی بیمار میل به غذا پیدا کرد به او بدهید چه بسا در آن غذا درمان او باشد.

میل به غذا نشانه این است که سلامتی در بدن غلبه پیدا کرده است.

یک احتمال این است که بیمار اگر گرسنه شد به او غذا بدهید. البته غذایی که موافق با پرهیز باشد و برای او ضرر نداشته باشد.

احتمال دوم: مراد روایت این است که اگر بیمار میل به غذایی پیدا کرد هر چند مخالف با پرهیز باشد به او بدهید.

از ذیل روایت که می‌فرماید "چه بسا در آن درمان او باشد" شاید استفاده بشود که هر چند مخالف با پرهیز باشد به او بدهید.

بعید نیست که خداوند طبع انسان را طوری قرار داده باشد که به چیزی میل پیدا ‌کند که بدن به آن احتیاج دارد. اما از طرفی بیمار را باید پرهیز داد و هر غذایی نباید بخورد. در این صورت گفته می‌شود که غذایی که میل به آن نیست یا در زمانی که غلبه با بیماری است نباید داده بشود.

تفصیل دیگر این است که میل گاهی به واسطه اقتضاء طبع انسان است و گاهی به واسطه‌ی تحریک بیرونی است. اگر میل اقتضاء طبع باشد خوب است. اما اگر تحریک بیرونی باعث میل شده است نباید داده بشود. به همین جهت در روایات می‌فرماید جلوی بیمار غذا نخورید چون باعث میل کاذب در او می‌شود. این مسائل خیلی دقیق است.

پرهیز از تحرک و راه رفتن

بیمار باید استراحت مطلق داشته باشد. اطباء امروز این مسئله را تاکید می‌کند. البته تفاوتی وجود دارد. در طب های دیگر منعی از راه رفتن نیست اما در طب اسلامی می‌فرماید حتی یک قدم هم نباید راه برود. اگر کار ضروری وجود دارد باید او را در پارچه ای قرار بدهند و حرکت بدهند.

إِنَّ الْمَشْيَ‌ لِلْمَرِيضِ‌ نُكْسٌ‌ إِنَّ أَبِي ع كَانَ إِذَا اعْتَلَّ جُعِلَ فِي ثَوْبٍ فَحُمِلَ لِحَاجَتِهِ يَعْنِي الْوُضُوءَ وَ ذَاكَ أَنَّهُ كَانَ يَقُولُ إِنَّ الْمَشْيَ‌ لِلْمَرِيضِ‌ نُكْس[3]

یعنی همانا راه رفتن برای مریض بازگشت بیماری اوست. امام باقر زمانی که بیمار می‌شد او را در پارچه ای قرار می‌دادند و برای وضوء می‌بردند و می‌فرمود راه رفتن برای مریض عود بیماری با شدت بیشتر است.

شاید نکس در فارسی معادل نداشته باشد. نکس به معنای عود بیماری است.

از روایات استفاده می‌شود که پرهیز از خرما و ماهی و سبزیجات و سرکه است. غذایی مثل تلبینه برای تمام بیماران رژیم غذایی محسوب می‌شود. زمانی که شخصی در خانه پیامبر بیمار می‌شد تلبینه از روی آتش پایین گذاشته نمی‌شد. از این روایت استفاده می‌شود که بیمار در مدت بیماری از تلبینه استفاده می‌کرده است اما اینکه از بقیه چیزها پرهیز می‌کرده است معلوم نیست. در روایات آمده است:

قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع يَمْرَضُ مِنَّا الْمَرِيضُ فَيَأْمُرُ الْمُعَالِجُونَ بِالْحِمْيَةِ فَقَالَ لَكِنَّا أَهْلُ بَيْتٍ لَا نَحْتَمِي‌ إِلَّا مِنَ‌ التَّمْر[4]

یعنی به امام صادق عرض کردم از ما کسی مریض می‌شود و اطباء او را به پرهیز سفارش می‌کنند امام فرمود ما اهل بیت پرهیز نمی‌کنیم مگر از خرما.

این روایات بحث پرهیز را محدود می‌کند. بنابراین آنچه مردم فکر می‌کنند نیست بلکه پرهیز از مواردی است که گفته شد.

 

(درمان های عام) درمان با کلمه

 

یکی از درمان های عمومی درمان با کلمه است. اعتقاد ما این است که کلمه نقش بزرگی در درمان دارد. البته اخیرا دنیا به این مسئله پی برده است. الان گفتار درمانی مطرح شده است ولی سنخ گفتار درمانی در طب اسلامی با گفتار درمانی غربی متفاوت است.

اعتقاد ما این است که اساس درمان بلکه اساس همه چیز کلمه است. اگر امروز می‌بینیم که کلمه کارآیی ندارد چون ما اعتقادمان را از دست داده ایم. اصل درمان و اصل خلقت کلمه است. خداوند اولین چیزی که خلق کرده است حروف است و با همین حروف بقیه چیزها را خلق کرده است:

﴿إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُون‌﴾[5]

یعنی فرمان او چنين است كه هر گاه چيزى را اراده كند، تنها به آن مى‌گويد: «موجود باش!»، آن نيز بى‌درنگ موجود مى‌شود.

قول است که قبل از هر وجودی وجود دارد. بنابراین برای خلق هر موجودی یک کلمه وجود دارد. در طب هم اساس کلمه است. در روایت موسی بن عمران آمده است:

يَا رَبِّ مِمَّنِ الدَّاءُ قَالَ مِنِّي قَالَ مِمَّنِ‌ الدَّوَاءُ قَالَ مِنِّي قَالَ فَمَا يَصْنَعُ النَّاسُ بِالْمُعَالِجِ قَالَ يُطَيِّبُ بِذَلِكَ أَنْفُسَهُمْ فَسُمِّيَ الطَّبِيبَ لِذَلِك[6]

یعنی ای پروردگار من بیماری از کیست فرمود از من است حضرت موسی عرض کرد درمان از کیست خداوند فرمود از من است پس مردم با دکتر چه می‌کنند فرمود آن ها دل های خودشان را خوش می‌کنند.

گاهی یک کلمه انسان را زیر و رو می‌کند. کلمه هر چند حقیقت نداشته باشد انسان را دلخوش یا افسرده می‌کند. گاهی انسان با گام های استوار نزد دکتر می‌آید و به گفته می‌شود که سرطان داری و او همان جا می‌افتد. اما انسان علیلی که به او گفته می‌شود شما سالم هستنید همان جا سبک می‌شود.

الان در طب جدید با ایده تاثیر کلمه و دلخوش کردن مردم درمان می‌کنند. البته الان مردم را با ترساندن وادار به هزینه کردن می‌کنند. در قدیم اطباء مردم را دلخوش می‌کردند اما الان سیاست عوض شده است.

از این روایت استفاده می‌شود که اصل طب دلخوش کردن است. در طب اسلامی مراد از کلمه، اسم و ذکر خداوند است. در دعای حضرت امیر (ع) آمده است:

يَا مَنِ اسْمُهُ‌ دَوَاءٌ وَ ذِكْرُهُ شِفَاء[7] یعنی ای کسی که اسم او دارو و ذکر او درمان است.

در طب اسلامی مراد از کلمه، دعا است:

لِكُلِ‌ دَاءٍ دُعَاء[8] یعنی برای هر بیماری دعائی است.

مراد از کلمه، قرآن است:

﴿وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنين﴾[9]

یعنی و از قرآن، آنچه شفا و رحمت است براى مؤمنان، نازل مى‌كنيم‌.

 

درمان با اسم خداوند

 

وقتی می‌گوییم اسم خداوند درمان است مراد از اسم خداوند چیست؟ یک احتمال اسم الله است. یک احتمال این است که هر اسمی از اسماء خداوند مانند رحمان و کریم و باقی اسماء، درمان همه بیماری ها است. احتمال سوم این است که هر اسمی یک سری از بیماری ها را درمان می‌کند.

یک گزارشی از یک موسسه انرژی درمانی آمریکا آمده است. افرادی آمدند و تمام دستگاه ها را به آن ها را وصل کردند و به هر نفر از آن ها گفتند یکی از اسماء خداوند را نام ببرند. به این نتیجه رسیدند که هر اسمی یک بیماری را درمان می‌کند. مثلا یکی از اسماء بیماری های قلبی و دیگری بیماری های طحال و همینطور اسماء دیگر که در گزارش آورده اند برای یک نوع بیماری مفید بوده است.

روایات ما بیشتر روی اسم «الله» تاکید دارند. هر کس مشکلی دارد ده مرتبه بگوید «یا الله» خداوند می‌فرماید:

لَبَّيْكَ‌ عَبْدِي‌ سَلْ حَاجَتَك[10] یعنی خداوند می‌فرماید بله عبد من حاجت خود را بخواه.

روایتی از پیامبر(ص) داریم:

كُلُّ اسْمٍ مِنْ أَسْمَاءِ اللَّهِ أَعْظَمُ فَفَرِّغْ‌ قَلْبَكَ‌ مِنْ‌ كُلِ‌ مَا سِوَاهُ وَ ادْعُهُ بِأَيِّ اسْمٍ شِئْتَ فَلَيْسَ فِي الْحَقِيقَةِ لِلَّهِ اسْمٌ دُونَ‌ اسْمٍ بَلْ هُوَ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّار[11]

یعنی همه اسماء خداوند اسم اعظم است پس قلب خود را از غیر خداوند خالی کن و دعا کن به هر اسمی که خواستی

روایت دیگر می‌فرماید:

اشْتَكَى بَعْضُ وُلْدِ أَبِي عَلَيْهِ السَّلَامُ، فَمَرَّ بِهِ فَقَالَ لَهُ: قُلْ عَشْرَ مَرَّاتٍ: (يَا اللَّهُ يَا اللَّهُ يَا اللَّهُ) فَإِنَّهُ لَمْ يَقُلْهَا أَحَدٌ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ قَطُّ إِلَّا قَالَ لَهُ الرَّبُّ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى: لَبَّيْكَ‌ عَبْدِي‌ سَلْ حَاجَتَك[12]

بعض از اولاد امام باقر از بیماری شکایت کرد امام فرمود ده مرتبه بگو یا الله زیرا مومنی نیست که ده مرتبه یا الله بگوید مگر اینکه خداوند می‌گوید بله حاجت تو چیست؟

روایت دیگر می‌فرماید:

يكتب في رقعة

يَا مَنِ اسْمُهُ دَوَاءٌ وَ ذِكْرُهُ شِفَاءٌ يَا مَنْ‌ يَجْعَلُ‌ الشِّفَاءَ فِيمَا يَشَاءُ مِنَ الْأَشْيَاءِ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اجْعَلْ شَفَائِي مِنْ هَذَا الدَّاءِ فِي اسْمِكَ هَذَا يَا اللَّهُ يَا اللَّهُ يَا اللَّهُ يَا اللَّهُ يَا اللَّهُ يَا اللَّهُ يَا اللَّهُ يَا اللَّهُ يَا اللَّهُ يَا اللَّهُ يَا رَبِّ يَا رَبِّ يَا رَبِّ يَا رَبِّ يَا رَبِّ يَا رَبِّ يَا رَبِّ يَا رَبِّ يَا رَبِّ يَا رَبِّ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِين[13]

یعنی در رقعه ای نوشته شود يَا مَنِ اسْمُهُ دَوَاءٌ وَ ذِكْرُهُ شِفَاءٌ يَا مَنْ‌ يَجْعَلُ‌ الشِّفَاءَ فِيمَا يَشَاءُ مِنَ الْأَشْيَاءِ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اجْعَلْ شَفَائِي مِنْ هَذَا الدَّاءِ فِي اسْمِكَ هَذَا يَا اللَّهُ يَا اللَّهُ يَا اللَّهُ يَا اللَّهُ يَا اللَّهُ يَا اللَّهُ يَا اللَّهُ يَا اللَّهُ يَا اللَّهُ يَا اللَّهُ يَا رَبِّ يَا رَبِّ يَا رَبِّ يَا رَبِّ يَا رَبِّ يَا رَبِّ يَا رَبِّ يَا رَبِّ يَا رَبِّ يَا رَبِّ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِين‌

بنابراین بیشتر تاکید روی یاالله است و در روایت آخر یا رب و یا ارحم الراحمین نیز وجود دارد. از روایات استفاده می‌شود که مشکل اصلی در اعتقاد و ایمان ما است. حالا که کفار تجربه امتحان کرده اند که هر اسمی درمان یک طائفه از بیماری ها است شاید بخاطر کفر آن ها است و اگر مومن بودند شاید

 

سوال: علائم بالابودن فشار خون چیست؟

جواب: فشار خون در روایات ما به اسم تَضَیُّق می‌باشد. علائم آن سرگیجه است. وقتی بلند می‌شوند حس می‌کنند زمین زیر پایش می‌چرخد. علامت دیگر سرخی صورت است. جوش در بدن یا خارش در بدن یا احساس حشره روی بدن نیز از علائم فشار خون است.

بهترین درمان فشار خون حجامت است. استفاده از صاف کننده خون و چیزهایی که فشار را پایین می‌آورد مانند سیر.

نشانه های کمی خون سفیدی صورت و سفید بودن پشت پلک و بی حالی و سختی حرکت است. درمان کمی فشار استفاده از قرص خون است.

 

سوال: نیمه پایین بدن سرد است و احساس سرمای شدید دارد

جواب: سرمای شدید از کمر به پایین نشانه بلغم است. بلغم سرد و جامد است و جلوی حرکت خون را می‌گیرد. افرادی که بلغم دارند در زمستان به خصوص دست و پای آن ها یخ می‌زند. علت دیگر سردی غلبه سودا است و سودا نیز سرد و خشک است. گاهی هم سردی به خاطر غلظت خون است چون در این صورت گردش خون به مشکل می‌خورد و گاهی هم علت ضعف قلب است.

درمان بلغم داروی بلغم زدا، طریفل، پشت به آفتاب نشستن و دوش آب گرم و خوردن غذاهای گرم و پرهیز از غذاهای سرد است.

درمان سوداء افتیمون و سودا بر است.

درمان غلظت خون داروی صاف کننده خون و استفاده از غذاها و گیاهان گرم مانند انغوزه و صمغ عربی و اوشق است.

 

سوال: درمان کم کاری تخم دان چیست؟

جواب: کمبود هرمن تخم دان و کم کاری تخم دان داروی باه زنان یا جرجیر است که یکی از ترکیبات آن شاهی است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo