< فهرست دروس

درس اخلاق آیت الله مجتبی تهرانی

91/05/13

بسم الله الرحمن الرحیم

 علل نفرين همگاني حضرت نوح(عليه‌السلام) از زبان قرآن
 أعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجِيمِ؛ بسمِ اللّهِ الرّحمنِ الرّحيمِ؛
 «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ؛ وَ اسْمَعْ نِدَائِي إِذَا نَادَيْتُكَ وَ اسْمَعْ‌ دُعَائِي‌ إِذَا دَعَوْتُكَ‌ وَ أَقْبِلْ عَلَيَّ إِذَا نَاجَيْتُكَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَيْكَ وَ وَقَفْتُ بَيْنَ يَدَيْكَ» [1]
 مروري بر مباحث گذشته
 گفته شد ماه مبارك رمضان ماه تلاوت قرآن و ماه دعا است. تلاوت قرآن يعني بازگو كردن كلام حق، كلامي كه از مصدر وحي صادر شده و به آن قرآن نازل گفته مي‌شود. دعا هم عبارت است از همان راز و نياز كردن با پروردگار و اظهار آنچه را كه از پروردگارش مي‌خواهد درخواست كند، امّا درخواست خير نه شرّ. به همين مناسبت نسبت به مشركين و كافرين و امثال اين‌ها اين بحث را مطرح كرديم كه دعا نسبت به اين‌ها چه حكمي دارد؟ گفتيم: با شرايطي دعا براي عدّه‌اي از آن‌ها جايز نيست، امّا براي برخي از آن‌ها اشكالي ندارد، چون عرض كرديم در بين آن‌ها هم مستضعف وجود دارد و هم معاند.
 بالآخره بحث ما به اينجا كشيد كه گفتيم انبيا و اوليا، معاندين با حق را نفرين كرده‌اند، البتّه در صورتي‌كه آن‌ها منشأ فساد در جامعه و انحراف افراد مستضعف جامعه باشند. [2]
 حضرت نوح و جريان نفرين او در قرآن
 يكي از انبيا حضرت نوح است كه در قرآن، در سُور مختلف آيات متعدّدي راجع به او وجود دارد كه در اين آيات به نفرين او هم اشاره شده است و من در جلسه گذشته عرض كردم كه نفرين او نفرين شخصي و قومي نبوده و حتّي ما در انبيا كسي را نداريم كه به اين سبك نفرين كرده باشد. ايشان هر كافر مَن فِي‌الأرضي كه بر روي زمين وجود داشت را نفرين كرد. بعد از آنكه گفت: «إِنَّكَ إِنْ تَذَرْهُمْ..»، [3] بعد مي‌گويد: « رَبِّ لا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكافِرينَ دَيَّاراً». [4] حضرت نوح گفت: پروردگارا! هيچ كسي از كافران را بر روي زمين باقي مگذار! همه كافرين را نفرين كرد! بحث ما درباره چرايي اين مطلب بود؛ چرا نفرين همگاني نسبت به همه كفّار روي زمين؟ چرا؟
 نفرين در حقّ معاندان و مسبّبان گمراهي
 قرآن در اين زمينه دو علّت را ذكر مي‌كند كه به يكي از آن‌ها در جلسه گذشته اشاره كردم. فرمود: «إِنَّكَ إِنْ تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبادَكَ»، [5] اگر تو آن‌ها را برجاي خود باقي بگذاري، بندگانت را گمراه خواهند كرد. من عرض كردم اين همان علّتي است كه در باب نفرين تمام انبيا و اوليا وجود دارد. اگر ما اين را احراز كرديم كه عدّه‌اي معاند با حق هستند و با آن دشمني مي‌ورزند؛ [6] در اينجا است كه مجوّزي براي نفرين به‌وجود مي‌آيد. من راجع به اين بحث كرده‌ام. چنين افرادي اگر وجود داشته باشند ثمره‌اي كه ندارند هيچ، گاهي مضرّ هم خواهند بود! لذا اين از خود آيه به‌دست مي‌آيد؛ دقّت كنيد! نوح به خدا خطاب مي‌كند كه: «إِنَّكَ إِنْ تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبادَكَ»، اگر تو آن‌ها را برجاي خود باقي بگذاري، بندگانت را گمراه خواهند كرد! از اين آيه دو مطلب برداشت مي‌شود: اوّل اينكه اين‌ها با حق معاند هستند، چون گفتيم همان‌طوركه قرآن مي‌گويد، بايد براي هدايت غير معاند دعا كرد، اصلاً انبيا براي هدايت اين‌ افراد يعني مستضعفين آمده‌اند، معنا ندارد كه غير معاندين را نفرين كنند! از اين معلوم مي‌شود كه مراد حضرت نوح كفّار معاند بوده است، يعني كساني‌كه دشمني مي‌ورزند.
 دوم اينكه هر معاندي هم مورد نفرين قرار نمي‌گيرد، بلكه منظور از معاند در اينجا آن كسي است كه در جامعه اثر سوء داشته باشد، يعني موجب انحراف عدّه‌اي از مستضعفين جامعه گردد. صريحاً مي‌گويد: «يُضِلُّوا عِبادَكَ»؛ به تعبيري من آن‌ها را مي‌شناسم! اين‌ها كساني هستند كه اگر باقي بمانند به هر كسي برسند او را منحرف مي‌سازند و دست بردار هم نيستند. تنها اين نيست كه خودشان منحرف باشند، آن‌ها به هر كسي برسند او را منحرف مي‌كنند. اين دو مطلب در اين آيه وجود دارد.
 حضرت نوح چگونه عناد همه كفّار روي زمين را تشخيص داده‌اند؟
 در اينجا مسئله‌اي پيش مي‌آيد و آن اينكه حضرت نوح اين دو مطلب را احراز كند. سؤال اين است كه احراز كردن اين دو مسئله توسّط حضرت نوح چگونه بوده است؟ اين را چگونه احراز كرده است كه تمام كفّار روي زمين، هم معاندند و هم مستضعفين را گمراه مي‌كنند؟ من در جلسه گذشته اجمالي از تاريخ زندگي حضرت نوح عرض كردم. من در اينجا فقط به يك مقطع از زندگي ايشان اشاره مي‌كنم كه وقتي آن يك مقطع تمام شد مسئله نفرين به‌وجود آمد. مقطعي‌كه در خود قرآن در سوره عنكبوت به آن اشاره شده است. حضرت نهصد و پنجاه سال با شرك مبارزه كرد، نهصد و پنجاه سال دعوت به توحيد كرد.
 ميزان عمر مردم زمان حضرت نوح
 شما خيال نكنيد انسان‌هاي زمان حضرت نوح هركدام چهار، پنج هزار سال سنّ داشتند، اين‌طور نبوده است! اگر اين‌طور بود حضرت نوح از جهت طول عمر گل سرسبد تاريخ عالم نمي‌شد! ميزان عمر مردم زمان او به‌طور معمول بوده است.
 نسل‌هاي مختلف در طيّ نهصد و پنجاه سال پیامبری نوح(علیه‌السلام)
 شما ببينيد حضرت نوح در طيّ نهصد و پنجاه سال چند نسل را مي‌تواند ديده باشد. ياالله! راجع به حرف‌هاي من خوب فكر كنيد! او چند نسل را ديده است كه اين‌طور نفرين مي‌كند و بعد هم مي‌گويد اين‌ها هدايت‌پذير نيستند. تازه تنها اين نيست كه او بعد از ديدن چند نسل از ابناي بشر و دعوت آن‌ها به توحيد و عدم پذيرش آن چند نسل مگر به اندازه يك عدّه قليلي كه به او ايمان آوردند نفرين كرده باشد. من مسئله را فراتر از اين مي‌دانم. همه با او مخالفت مي‌كردند و آن‌قدر او را مي‌زدند كه تا سه شبانه روز بر روي زمين مي‌افتاد به‌گونه‌اي كه از گوش او خون جاري مي‌شد، امّا وقتي به‌هوش مي‌آمد نفرين نمي‌كرد! معلوم است كه چنين انساني احراز مي‌كند و يقين پيدا مي‌كند كه اين‌ها هدايت‌پذير نيستند و بعد نفرين مي‌كند.
 خدا به حضرت نوح خبر داد كه اين‌ها ديگر هدايت‌پذير نيستند!
 من تنها به اين مطلب اكتفا نمي‌كنم! من به روايتي از امام صادق(صلوات‌الله‌عليه) هم اشاره كردم كه ديگر آن را تكرار نمي‌كنم. روايت اين بود: وقتي از حضرت سؤال مي‌كنند كه آقا ‌چرا حضرت نوح همه را نفرين كرد؟ چرا حضرت نفرينش را همگاني‌ كرد؟ چرا گفت كه خدايا! احدي از كافرين را روي زمين باقي مگذار! فرمود: خدا به او خبر داد كه اين‌ها ديگر هدايت‌پذير نيستند! اين‌ها ديگر از شرك دست برنخواهند داشت! لذا خدا به او گفت كه آن‌ها را نفرين كن! حتّي من گفتم او در ابتداي امر نفرين نكرد بلكه اين امر الهي بود.
 پس بخش اوّل اين بود كه گفت: خدايا! من نهصد و پنجاه سال تجربه دارم، اين‌ها ديگر هدايت نمي‌شوند! دست‌بردار هم نيستند! هم خودشان منحرف‌اند و از انحرافشان دست‌بردار نيستند و هم ديگران را به انحراف مي‌كشند. اين علّت اوّل.
 نسلي كه جز فاجر و كافر از آن به دنيا نخواهد آمد!
 امّا علّت دوم كه در قرآن هم آمده اين است كه فرمود: «وَ لا يَلِدُوا إِلاَّ فاجِراً كَفَّاراً»، [7] يعني آن‌ها جز افراد پليدكار و ناسپاس كسي را به دنيا نخواهند آورد. اين يك مطلب ديگر است. مطلب در باب زاد و ولد است. «وَ لا يَلِدُوا..»؛ يعني خدايا! از نطفه‌هاي اين‌ها انساني متولّد نمي‌شود مگر اينكه او هم فاجر و نا سپاس خواهد بود. در اينجا دو مطلب وجود دارد: يك؛ اين‌ها هم خود معاندند و هم ديگران را به انحراف مي‌كشند و دو؛ از نطفه اين‌ها هم افرادي مثل خودشان به دنيا خواهد آمد. ممكن است بگوييم اين‌ها خودشان بد هستند امّا شايد فرزندانشان انسان‌هاي خوب و صالحي باشند! مي‌گويد: نه! نطفه اين‌ها هم چنين نطفه‌اي است كه از آن جز مثل خودشان به دنيا نخواهد آمد؛ كأنّه إلي يوم‌القيامة از نسل آن‌ها چيزي جز اين متولّد نمي‌شود.
 شرك با خون آن‌ها آميخته شده است
 اين مسئله كأنّه به اين اشاره دارد كه شرك به‌گونه‌اي در آن‌ها نفوذ كرده كه حتّي در خونشان هم جاري شده است. شرك به‌ اين صورت در خون آن‌ها رسوخ كرده است.
 مسأله ژنتيك در قرآن
 من در اينجا قضيّه‌اي را نقل مي‌كنم و بعد به ادامه بحثم مي‌پردازم. حتماً اين جريان را تابه‌حال نشنيده‌ايد چون من آن را در جايي نگفته‌ام.
 هفت يا هشت سال پيش، پزشكي كه در خارج تحصيل كرده بود پيش من آمد. رشته اين پزشك هم ژنتيك بود. او به من گفت: در قرآن راجع به ژنتيك هم مطلبي آمده است؟ اين شخص فكر كرد كه يك حرف حسابي جلوي پاي من انداخته. من در جواب گفتم: بله! گفت: كجا؟ گفتم: به همين سادگي نمي‌توانم به تو بگويم! اين احتياج به بحث دارد. به او گفتم: اوّلين شريعت روي زمين و اوّلين پيغمبر مُرسل كه حضرت نوح بوده است، آمد و بحث ژنتيك را مطرح كرد. «وَ لا يَلِدُوا..» همين بحث است. بدون آزمايشگاه اين بحث را مطرح كرده‌اند. [8] «وَ لا يَلِدُوا إِلاَّ فاجِراً كَفَّاراً»؛ نطفه‌هاي اين‌ها إلي يوم القيامة اين است. شرك با خون اين‌ها آميخته شده است. اين‌ها هدايت‌پذير هم نيستند تا جايي‌كه هرچه از آ‌ن‌ها متولّد شود، چيزي غير از خود آن‌ها نخواهد بود. بنابراين چرا اين‌ها باقي بمانند؟ مگر خدا مي‌خواهد كارخانه كافر و مشرك‌سازي راه بياندازد؟ دقّت كنيد! [9]
 قرآن عين جملة اوّلين پيغمبر مُرسلي كه با خود شريعت آورد را نقل مي‌كند. «نعوذبالله»! قرآن كه در نقل يك جمله به حضرت نوح خيانت نمي‌كند! قرآن عين جمله حضرت نوح را نقل كرده است. حضرت در اين جمله دو علّت را ذكر كرده كه علّت دوم ژنتيك است. غير از اين هم راه ديگري وجود ندارد كه شما بتوانيد با آن اين مسئله را توجيه كنيد. او از كجا فهميد كه همه كفّار روي زمين معاند هستند؟ يك راه همين راه است. شرك با خون آن‌ها آميخته شده بود. [10]
 حضرت نوح دوهزار و پانصد سال عمر كرد
 روايتي از امام صادق(عليه‌السلام) وجود دارد كه حضرت در آن فرمود: حضرت نوح(عليه‌السلام) دوهزار و پانصد سال عمر كرد. من اين را به شما گفتم كه ما روايت متعدّدي راجع به عمر دو هزار و پانصد ساله حضرت نوح داريم. اين را هم گفته‌اند كه هشتصد و پنجاه سال در بين مردو زندگي مي‌كرد درحالي‌كه مبعوث نشده بود. وقتي هم كه مبعوث شد نهصد و پنجاه سال پيغمبر مُرسل بود. بعد هم كارش به نفرين كشيد، دويست سال طول كشيد تا كشتي را بسازد، بعد از آن هم كه عذاب همگاني نازل شد و آن‌ها از كشتي پياده شدند پانصد سال زندگي كرد كه مجموع اين مدّت همان دو هزار و پانصد سال مي‌شود.
 عمر حضرت نوح، در نگاه خودش
 حضرت فرمودند: روزي حضرت نوح(علي‌نبيّناوآله‌وعليه‌السلام) در آفتاب نشسته بود. ملك‌الموت به‌سراغش آمد و به او سلام كرد. حضرت نوح جواب سلامش را داد. گفت: چه‌كار داري؟ يا به قول ما گفت: به چه منظوري آمدي؟ گفت: آمدم تا جانت را بگيرم! حضرت نوح از او پرسيد: يك مقدار به من مهلت مي‌دهي تا از آفتاب به سايه بروم تا در سايه جانم را بگيري؟ گفت: بله! حضرت نوح بلند شد، از آفتاب رفت در سايه نشست. حضرت بعد از آنكه نشست رو كرد به ملك‌الموت و گفت: اي ملك‌الموت! آنچه در دنيا بر من گذشت همانند اين بود كه از آفتاب به سايه آمدم! مي‌گويد: دو هزار و پانصد سال فقط همين بود! تمام زندگي من به همين مقداري كه از زير اين آفتاب بلند شدم و در اين سايه نشستم گذشت.
 در روايت ديگري ديدم كه ظاهراً حضرت جبرئيل از حضرت نوح بعد از موتش سؤال مي‌كند كه زندگي دنيا را چگونه ديدي؟ مي‌گويد: زندگي دنيا را مانند خانه دو دري ديدم كه از يك در وارد شده و از در ديگر بيرون آمدم، همين! اين قرن‌ها در نزد من اين‌گونه گذشت!
 گناه در عمری كه چنين با شتاب مي‌گذرد
 بعد دارد كه وقتي حضرت رفت و در سايه نشست رو كرد به عزرائيل كه حالا بيا و جانم را بگير! مي‌خواستم يك تذكّر بدهم! كساني‌كه براي دنيا يقه پاره مي‌كنند، كساني‌كه همه زندگي خودرا به‌پاي دنيا مي‌ريزند، كساني‌كه ناموس و حتّي دينشان را سر اين مسأله مي‌گذارند، مگر چه خبر است؟ آيا مي‌توانيد به اندازه عمر اين آقا عمر كنيد؟ ببينيد ايشان كه اين‌همه عمر كرد چه مي‌گويد!؟ مي‌گويد اين عمر طولاني به اندازه بلند شدن از آفتاب و نشستن در سايه گذشت، يا با توجّه به آن روايت اين زندگي بلند مدّت به اندازه ورود از يك در و عبور از يك در ديگر سپري شد. توجّه كنيد! آيا مي‌ارزد كه انسان «نعوذبالله»! بيايد و زشت رفتار كند و پستي داشته باشد؟ آيا اين‌همه جنايت و ظلم و تعدّي و تجاوز ارزش دارد؟ يك مقدار فكر كنيد!


[1] . بحارالانوار، ج91، ص96
[2] . من اين مطلب را در گذشته عرض كردم و از آن جهت كه نمي‌توانستم تمام نفرين‌هاي انبيا و اوليا را مطرح كنم، تنها به آن اشاره كردم
[3] . سورة مباركة نوح، آيه27
[4] . سورة مباركه نوح، آيه26
[5] . سورة مباركة نوح، آيه27
[6] . نه اينكه امر به آن‌ها مشتبه شده باشد و به تعبيري مستضعف باشند
[7] . سورة مباركة نوح، آيه27
[8] . من گفتم، حتماً شما اين جريان را نشنيده بوديد، اين را يقين دارم چون هيچ جا اين جريان را نمي‌بينيد. اين واقعه مربوط به خود من است. سال‌ها است كه من مي‌خواستم اين مطلب را بيان كنم، تا اينكه خدا توفيق داد و من اين مطلب را در اينجا بيان كردم. ما مكتب الهي اسلام را نفهميديم!
[9] . من بر مبناي قرآن دارم بحث مي‌كنم. نگوييد فلاني رفت از روي يك روايت ضعيف اين بحث را مطرح كرد!
[10] . من نمي‌خواهم به‌طور مفصّل وارد اين بحث شوم، و الّا آن‌قدر روايات در اين زمينه وجود دارد كه الآن فرصت بيانش نيست. من كلّي مسئله را از قرآن عرض كردم و آن اينكه اوّلين پيغمبري كه صاحب شريعت بود همه كفّار روي زمين را به‌طور سراسري نفرين كرد، دو علّت هم براي آن ذكر كرد كه در آن هيچ پيچيدگي خاصّي وجود ندارد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo