< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مجتبی تهرانی

کتاب الطهارة

89/07/03

بسم الله الرحمن الرحیم

 کتاب الطهاره:
 مراد از طهارت، اعم از حدث و خبث می باشد ولی در ابتدا بحث از طهارت در خبث است. عرض شد که این طهارت از دیدگاه شرع عبارت از طهارت جعلیّه اعتباریّه است. در جلسه گذشته عرض بیان گردید که همین طهارت جعلیّه اعتباریّه شرعیّه، تقسیم می گردد.
 در کتاب تحریرالوسیله در ابتدا می فرمایند:
 فصل فی المیاه، الماء امّا مطلق او مضاف، کالمقتصر من الاجسام کماء الرقّی و الرّمّان و الممتزج بغیره ممّا یخرجه عن صدق اسم الماء کماء السّکّر والملح و المطلق اقسام؛ الجاری و النابع وکذا.
 سپس ماء مطلق و ماء مضاف را تقسیم بندی می کنند. در کتاب تحریرالوسیه می فرمایند: ماء یا مطلق است و یا مضاف. آنگاه مضاف را معنی کرده و آن را به اقسام ممتزج و مقتصر تقسیم بندی می کنند. مطلق را نیز تقسیم بندی می کنند. بعد در مساله اول می فرماید: الماء المضاف، طاهر فی نفسه و غیر مطهر لا من الحدث ولا من الخبث.
 طرح بحث نسبت به احکام طبیعتا باید اینگونه باشد که اول موضوع بیان شده سپس حکمش را بیان می نمایند. این روشی بسیار طبیعی است.
 در باب ماء، ماء مطلق و مضاف وجود دارد، ماء مطلق و ماء مضاف دارای افرادی هستند. ابتدا موضوع را منقح کردد سپس سراغ احکام موضوع می رویم.
 این مطلب در کتاب عروه الوثقی با کتاب تحریرالوسیله فرق می کند. در تحریرالوسیله می فرماید: الماء؛ امّا مطلق او مضاف، ترتیب بحث اقتضا می کند که وقتی ماء مطلق گفته شد ابتدا اقسام ماء مطلق بیان شده سپس موضوع ماء مضاف و آنگاه مساله حکم این دو ذکر گردد.
 حضرت امام رضوان الله تعالی علیه در اولین مساله به سراغ بحث ماء مضاف رفته و می فرمایند: الماء المضاف؛ طاهر فی نفسه و غیر مطهر لغیره.
 درکتاب عروه الوثقی نیز همین تقسیم بندی شده و می گویند: المطلق اقسام؛ الجاری، النّابع، البئر، المطر، الکرّ، القلیل. سپس می گویند: وکلّ واحد منها مع عدم ملاقات النجاسه، طاهر مطهّر من الحدث و الخبث یعنی مطلق. بعد در مساله اول کتاب عروه الوثقی می گویند:
 الماء امّا مطلق او مضاف. به دلیل اینکه هر دو اینها با یکدیگر تا حدودی متحدند. در آخر مرحوم آیت الله سید محمد کاظم یزدی می فرماید: وکلّ الواحد منها، یعنی همین اقسام ماء مطلق که ذکر شد، مع عدم الملاقات النّجاسه، حکم مساله را می گویند، حکم ماء مطلق، طاهر مطهّر من الحدث و الخبث. موضوع را گفته حکم را نیز می گوید آن گاه مساله اول: الماء المضاف، طاهر فی نفسه و غیر مطهّر، یعنی حکم ماء مضاف را می فرمایند.
 ابتدا مساله ماء مطلق و حکم آن سپس مساله ماء مضاف و حکم آن بیان می گردد.
 در کتاب تحریرالوسیله حکم ماء مطلق را نمی گویند با اینکه اگر مراجعه کنید به کتاب شرایع الاحکام ایشان نیز همانند کتاب عروه الوثقی اول سراغ ماء مطلق رفته و می فرمایند: الماء المطلق؛ طاهر بنفسه مطهر لغیره. کتاب جواهرالفقه نیز به دلیل آنکه مسائلش در ذیل مسائل کتاب شرایع الاحکام بیان شده به همین صورت است، مرحوم آیت الله حاج آقا رضا همدانی هم در کتاب مصباح الفقیه به همین صورت بیان می نمایند حتی کتاب حدایق با این که حاوی متن کتاب شرایع نیست ولی ایشان نیز اول موضوع مساله را گفته و اقسام موضوع را می گویند سپس حکم آن را می گویند ولی در کتاب تحریرالوسیله حکم ماء مطلق بیان نمی کنند.
 سوال: چرا در کتاب تحریرالوسیله حکم ماء مطلق بیان نشده است؟
 جواب: به ذهن چنین می رسد که ایشان شاید به وضوح مطلب واگذار کرده اند در حالی که خود ایشان در ذیل مساله ماء مطلق بحثی دارند که چرا ماء مطلق، طاهر فی نفسه و مطهر لغیره است و این حکم نیازمند دلیل از آیات و روایات است که بعدا وارد آن خواهیم شد.
 مطلب دوم:
 بحثی را فقهاء مطرح می کنند که در کتاب مستمسک هم مطرح شده و با این عنوان که تقسیم بندی وجود دارد که: الماء؛ امّا مطلق او مضاف.
 ماء را تقسیم به مطلق و مضاف می کنند.
 سوال: این تقسیم بندی از قبیل چه تقسیم بندی است؟
 جواب: دو تصویر وجود دارد:
 یک: تقسیم شیء به دو فرد حقیقی. به این نحو که بگوییم کلمه ماء، وضع شده است برای قدر مشترک بین ماء مطلق و ماء مضاف و بنابراین استعمال لفظ ماء در هر فردی از دو فرد، استعمال حقیقی است چه ماء مطلق باشد و چه ماء مضاف.
 دوم: بگوییم، ماء مطلق موضوع له لفظ ماء است یعنی معنای حقیقی، ماء مطلق است. استعمال در ماء مضاف، مجازی است و یا با عنایت است. لذا این تقسیم بندی از قبیل تقسیم بندی شیء به معنای حقیقی و مجازی باشد.
 سوال: کدام یک از این دو تصویرصحیح است؟
 مثالی می زنیم، الاسد امّا حیوان مفترس و امّا رجل شجاع. کانّه چنین چیزی را در این بحث فرموده اند. فرمودند: الماء؛ امّا مطلق او المضاف. این مطلب مورد مناقشه است. اکثر فقهاء گفته اند موضوع له لفظ ماء، ماء مطلق است یعنی تصویر دوم را پذیرفته اند و استعمال لفظ ماء بدون اضافه به چیزی در اقسام ماء مطلق را درست ندانسته و استعمال مجازی می دانند.
 مرحوم آیت الله حکیم در کتاب ... وارد این بحث می شوند. در ذیل جمله الماء، امّا مطلق. می فرماید:
 عرّف بما یصحّ اطلاق نفس الماء علیه من غیر اضافه یعنی یصحّ بلاتجوّز و لاعنایه ماء و هذا بخلاف ماء المضاف کماء الرّمّان و ماء الورد، فانّ اطلاق لفظ الماء مفردا بلا اضافه علیهم مجاز.
 والّذی یکون اطلاق علیه حقیقه ماء الرّمّان و ماء الورد کما انّ اطلاق الماء الورد علی ماء الرّمّان مجاز.
 اکثر فقهاء به سراغ همین معنا رفته اند که موضوع له برای لفظ ماء، ماء مطلق است و اگر در ماء مضاف استعمال شود، استعمال مجازی و به عنایت است. حتی برخی از فقهاء می فرمایند: احتیاجی به این حرفها نبوده و مطلب خیلی روشن است که موضوع له لفظ ماء، ماء مطلق است.
  اما به نظر ما مطلب اینگونه نیست. در اینجا چه چیزی را خلط کرده اند؟
 در مورد معنای موضوع له لفظ ماء با تسامح می گوییم که آن قدر مشترک و جامع بین هر دو ماء است؛ چه ماءمطلق و چه ماءمضاف و استعمال لفظ ماء، چه در ماءمطلق و چه در ماءمضاف حقیقی است.
  سوال: تفاوت در چیست؟
 لفظ ماء عندالاطلاق منصرف به ماءمطلق می شود.
 انصراف غیر از مساله موضوع له است. اگر لفظ ماء عندالاطلاق منصرف به مطلق است به معنی مطلق ماء نیست. نه قدر مشترک و نه مضاف هیچکدام به ذهن نمی آید بلکه ذهن انصراف به مطلق پیدا می کند.
  اراده قدر مشترک کردن نیاز به قرینه دارد و انصراف برای ماء معنای حقیقی مجازی و عدم انصراف معنای مجازی ایجاد نمی کند.
 در باب مساله حقیقت و مجاز بحث مساله تبادر مطرح است. تبادر معنایش این است که معنی از حاقّ لفظ بیرون بیاید و به انصراف نباشد. انصراف با تبادر فرق دارد. در اینجا بحث انصراف است یعنی ذهن منصرف می شود نه اینکه موضوع له لفظ ماء باشد.
 نکته دیگر: اذا دارالامر بین الحقیقه و المجاز، والحقیقه اولی من المجاز.
 این مطلب در مباحث علم اصول مطرح است لذا انصراف برای ماء نمی تواند معنای حقیقی درست کند. اگر می فرمایند که مطلب روشن است به این خاطر است که ذهن منصرف شده است.
 جهت روشن شدن مساله مثالی می زنیم. اگر بگویند: الماء؛ امّا مطلق او مضاف یا ایکه بگویند: لاتجوّز؛ ازاله النّجاسه بماء الورد، آیا عرف در این دو مساله تسامح احساس می نماید؟
 تسامح باید به ذهن بیاید. می گویند: الماء؛ امّا مطلق او مضاف. گفته اندکه مضاف در اینجا همرا با تجوّز و عنایت است.
 آیا عرف از این جملات مسامحه را می فهمد؟
 لاتجوّز؛ ازاله النّجاسه بماء الورد. آیا با گفتن ماء الورد در ذهن عرف، تجوّز ایجاد شد.
 اگر گفتیم: آب انگور، آب انار، آب گوشت یعنی هم مضاف مقتصر من الاجسام و هم مضاف ممتزج من الاجسام را گفتیم آیا عرف تسامح می بیند؟
 جواب: خیر، هیچگاه عرف به تسامح منصرف نمی شود.
 در مثالی که زده شد؛ تا گفته می شود: الاسد امّا حیوان مفترس او رجل شجاع. صحیح فهم می شود ولی در اینجا اصلا و ابدا مورد فهم قرارنمی گیرد. بنابراین می گوییم که این تقسیم بندی نسبت به آب به معنای حقیقی و مجازی نمی باشد بلکه تقسیم بندی همان ماء هست به معنای حقیقی آن.
 البته گاهی ماء خالص و گاهی ناخالص است.
 غالب فقهاء ... در اینجا انصراف را قبول داشته و انکار نمی کنند یعنی تا گفته شود: الماء؛ ذهن منصرف به آب مطلق می شود. لذا به همین دلیل است که فقهاء خود آب را قید قرار می دهند؛ الماء، امّا مطلق و امّا مضاف.
 خود همین مساله دلیل است بر اینکه ماء یک معنا دارد و .. هر دو فرد حقیقی هستند.
 سوال: آیا این بحث علمی اثر عملی در فروع آینده دارد؟
 جواب: خیر، اثر چندانی ندارد.
 به سراغ حکم ماء مطلق می رویم که طاهر فی نفسه و مطهر لغیره بود.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo