< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مجتبی تهرانی

کتاب الطهارة

89/08/12

بسم الله الرحمن الرحیم

  • مسأله 14: «للكر تقديران: أحدهما بحسب الوزن، و هو ألف و مائتا رطل عراقي، و هو بحسب حقة كربلاء و النجف المشرفتين- و هي عبارة عن تسعمائة و ثلاثة و ثلاثين مثقالا و ثلث مثقال- خمس و ثمانون حقة و ربع و نصف ربع بقالي و مثقالان و نصف مثقال صيرفي، و بحسب حقة إسلامبول- و هي مائتان و ثمانون مثقالا- مائتا حقة و اثنتان و تسعون حقة و نصف حقة، و بحسب المنّ الشاهي- و هو ألف و مائتان و ثمانون مثقالا- يصير أربعة و ستين منّا إلا عشرين مثقالا، و بحسب المنّ التبريزي يصير ماءة و ثمانية و عشرين منّا إلا عشرين مثقالا، و بحسب من البمبئي- و هو أربعون سيرا، و كل سير سبعون مثقالا- يصير تسعة و عشرين منّا و ربع‌ منّ و بحسب الكيلو المتعارف (419/ 377) على الأقرب. و ثانيهما بحسب المساحة، و هو ما بلغ ثلاثة و أربعين شبرا إلا ثمن شبر على الأحوط، بل لا يخلو من قوة». [1]
 بحث درباره ماءكر يك صورت حكمي دارد و يك صورت موضوعي؛ صورت حكمي آن که عبارت از طاهریت و مطهِّريت ماءکر بود که مورد بحث قرار گرفت. اكنون بحث موضوعي ماءكر که عبارت از اندازه و تقدير آن است را پي ميگيريم.
 بررسی میزان ماءکر
 بهطور كلّي روايات در اين باب دو دسته اند؛ يك دسته به تقدير وزني ماءکر ميپردازند و يك دسته به تقدير مساحتي آن.
 در مورد تقدير وزني هم دو دسته روايت وجود دارد: يك دسته وزن ماءكر را هزار و دویست رطل بيان ميكنند و دستهاي ديگر ششصد رطل.
  1. روایت اوّل: حديث اوّل باب يازدهم از ابواب ماء مطلق: «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ (تا اينجاي سند صحيح است امّا حديث از مرسلات ابن ابي عمير است.) عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیهالسّلام) قَالَ: الْكُرُّ مِنَ الْمَاءِ الَّذِي لَا يُنَجِّسُهُ شَيْ‌ءٌ أَلْفٌ وَ مِائَتَا رِطْلٍ». [2]
  2. روایت دوم: حديث دوم همان باب است: «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ قَالَ رُوِيَ لِي عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ يَرْفَعُهُ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیهالسّلام) أَنَّ الْكُرَّ سِتُّمِائَةِ رِطْلٍ». [3]
  3. روایت سوم: حديث سوم همان باب است: «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْعَبَّاسِ يَعْنِي ابْنَ مَعْرُوفٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیهالسّلام) فِي حَدِيثٍ قَالَ وَ الْكُرُّ سِتُّمِائَةِ رِطْلٍ». [4] سند این روایت تمام است.
 رطلي كه در اينجا گفته ميشود به معنای كيل است و در لغت هم «رَطَلَه» أي «وَزَنَه». [5] در نزد ما كيل و وزن دو چیز هستند، ولي چه بسا در نزد عرب وزن و رطل یک چیز بودهاند و با توجّه به اینکه رطل به معنای وزن و توزین است، «رطل» اسم مكيال معيّني شده است که با آن توزین میکردهاند و اصلاً رطل «طريق إلي الوزن» است، ولی برای آسانتر کردن کار پيمانه معيّني به نام کیل و رطل درست كردهاند؛ لذا بحث است كه اصل، وزن است يا رطل و کیل؛ كه البتّه هر دو در قرآن آمده است : «وَ لاَ تَنْقُصُوا الْمِكْيَالَ وَ الْمِيزَانَ» و «أَوْفُوا الْمِكْيَالَ وَ الْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ». [6]
 میخواهم نکته را عرض کنم که رطل یک پیمانه معیّن است و طریق إلی الوزن میباشد. همچنین دلیل این نکته را عرض کنم که چرا با اینکه در روایات و ادلّه، میزان کر را به حسب کیل بیان کرده است، آقایان میفرمايند: «للكر تقديران: أحدهما بحسب الوزن» و میزان را به حسب وزن بیان میکنند. چون «الكيل طريقٌ إلي الوزن».
 مشهور فقهاء مقدار كر را «هزار و دویست» رطل گرفتهاند؛ امّا مرحوم سيّد مرتضي و صدوق «هزار و هشتصد» گرفتهاند. در تحرير «هزار و دویست» رطل عراقي را پذيرفتهاند. البتّه بعد آن را با ميزانهاي ديگر تطبيق دادهاند: به حسب «حقه» كربلا و نجف و «من» شاهي و تبريزي و كيلوي عرفي و غیره؛ كه این میزانها براي ما مهمّ نيست، چون اساس كار بر مبنای «رطل» است و ابتداً باید این میزان محوری و اساسی را به دست بیاوریم و بعد تطبیق دادن کار مشکلی نخواهد بود.
 اين را دقّت كنيد كه به حسب مناطق مختلفی که روایات در آن مناطق و محیط صادر شده است، سه نوع رطل موجود بوده كه از نظر وزن متفاوت بودهاند؛ این منطقه مجموعهای از مناطق حجاز و عراق بوده است که روات از این مناطق میآمدند وسؤال میپرسیدهاند. البتّه اصلیّت «محمّدبنمسلم» طائف است که در عراق زندگی میکرده است. این سه رطل عبارت بوده از رطل عراقي و مكّي و مدني. رطل مكّي دو برابر رطل عراقي و رطل مدني يك و نيم برابر رطل عراقي بوده است. بنابراين ششصد رطل مكّي، هزار و دویست رطل عراقي و نهصد رطل مدني میشود. حال اگر بخواهيم هزار و دویست رطل عراقي را بر مبنای رطل مدني محاسبه كنيم، ميشود هزار و هشتصد رطل عراقي.
 پس معلوم میشود كه مرحوم سيّد مرتضي و صدوق(رضواناللهتعالیعلیهما) این کار را کردهاند؛ یعنی آن مقداری را که در مرسله «إبنأبيعمير» آمده كه هزار و دویست رطل بود، حمل بر رطل مدني كردهاند و بعد بر حسب رطل عراقي گفتهاند مقدار كر هزار و هشتصد رطل عراقي است. وگرنه در هيچ روايتي عدد هزار و هشتصد نيامده است.
 
 بررسی روایات وارد در این باب
 بحث عمده جمع میان روایات است که ما باید ببینیم چگونه میتوانیم بین روایات جمع کنیم. جمع میان این روایات به حمل روایات بر یکدیگر است. امّا قبل از این بحث نکتهای را عرض میکنم.
 در اينجا يك بحث مبنائي رجالي مطرح است؛ يك عدّه از آقايان قائلند كه روايات مرسله مربوط به هر كسی که باشد، حجّت نيست؛ چون ما واسطه نقل حدیث را نميشناسيم و در مورد شخص «ابنابيعمير» هم ديدهايم كه گاهي از ضعاف حديث نقل ميكند.
 عدّه ديگر معتقدند كه مرسلات «ابنابيعمير» حجّت است. چون «ابنابيعمير» حداقلّ به قدر «نجاشي» و «كشّي» اعتبار دارد؛ لذا وقتي از بعض اصحاب روایتی نقل ميكند، حتماً آن عدّه مورد وثوق او بودهاند و نام آن عدّه هم برای ما موضوعیّت ندارد؛ بلکه همین که ناقلان مورد وثوق بودهاند، برای ما کافی است. بنابراين اگر سند روایت تا «ابنابیعمير» صحيح بود، روایت معتبر است و مرسلات «ابنابیعمير» مانند مسانید اوست.
 پس عدّه اوّل كه مرسلات را مطلقاً رها ميكنند، هر دو مرسله «ابنابیعمير» را که دو میزان متفاوت را هم ذکر کرده بود، کنار میگذارند و برای آنها فقط دليل صحيحه «محمّدبنمسلم» باقي ميماند. فلذا ديگر دلیلی وجود ندارد که به سراغ جمع میان روایات و حمل آنها بر یکدیگر بروند. در مورد صحيحه «محمّدبنمسلم» هم فقط بايد از قرائن كشف شود كه منظور از ششصد رطلي كه در صحيحه آمده، رطل عراقي است يا مكّي يا مدني؛ اگر مکّی بود میشود هزار و دویست رطل عراقی و اگر مدنی بود میشود نهصد رطل عراقی.
 امّا بر طبق نظر عدّه دومی که آن دو مرسله را معتبر میدانند، بايد میان این سه روایت جمع کنیم.
  لذا بحث در این است که باید هزار و دویست رطل را، حمل بر رطل عراقي کنیم و ششصد رطل را حمل بر رطل مكي کنیم؛ كما اينكه مشهور فقهاء همين طور جمع كردهاند. چون اگر بخواهیم طور دیگری حمل کنیم، دچار مشکل میشویم؛ يعني اگر بخواهیم هزار و دویست رطل را مكّي بگيريم، دو هزار و چهارصد رطل عراقي ميشود، که هیچ کس به آن قائل نیست و با صحیحه «محمّدبنمسلم» و مرسله «ابنابیعمير» که ششصد رطل را مبنا قرار داده بود هم سازگار نیست. بر رطل مدني هم نميتوان حمل كرد؛ چون اشکالی که بر نظر مرحوم سيّد مرتضي و شيخ صدوق وارد است، پیش میآید که با روايات تطبيق نميكند. فلذا بهترين جمع و حمل، همان جمع و حمل مشهور است؛ یعنی هزار و دویست را رطل عراقی و ششصد را رطل مکّی گرفتهاند.
 
 [1] . تحرير الوسيلة: ج: ، ص: 14
 [2] . وسائل‌الشيعة: ج: 1، ص: 167
 [3] . همان؛ ص: 168
 [4] . همان
 [5] . تاج العروس من جواهر القاموس؛ ج: ، ص: 285
 [6] . سوره مبارکه هود، آية: 84 و 85

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo