< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مجتبی تهرانی

کتاب الطهارة

89/09/08

بسم الله الرحمن الرحیم

 بحث درباره اعتصام ماء مطر بود و اینکه آیا به صرف ملاقات با نجاست يا متنجّس، نجس میشود یا برای تنجّس آن تغییر اوصاف ثلاثه لازم است؟ برای اثبات اعتصام این ماء به رواياتي استناد شده كه از جمله آنها مرسله كاهلي بود كه ما در آینده بحثي هم نسبت به آن خواهیم داشت. روایت دوم صحيحه «هشامبنحكم» بود که آن را هم مطرح کردیم.
  • روایت سوم: حديث اوّل باب ششم از ابواب ماء مطلق؛ «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ أَنَّهُ سَأَل‌ أبا عَبْدِ اللَّهِ(علیهالسّلام) عَنِ السَّطْحِ يُبَالُ عَلَيْهِ فَتُصِيبُهُ السَّمَاءُ فَيَكِفُ فَيُصِيبُ الثَّوْبَ فَقَالَ لَا بَأْسَ بِهِ مَا أَصَابَهُ مِنَ الْمَاءِ أَكْثَرُ مِنْهُ». [1] سند حديث خوب است.
 راجع به این روایت دو احتمال عرض ميكنيم كه نتيجه هر دوي آنها همان مدّعاي ماست که در جلسه گذشته عرض کردم:
 احتمال اوّل: با توجّه به اینکه سطح به معنای پشت بام است و به قرينه سؤالي كه هشام ميكند (عَنِ السَّطْحِ يُبَالُ عَلَيْهِ)، مشخّص میشود که در آن زمان معمول بوده است که بخشي از پشت بام را به بول کردن اختصاص میدادهاند؛ يعني همانطور که در روایت آمده است، آن بخش معدّ براي «كنيف» بوده است. پس در تمام سطح و سرتاسر آن بول نميكردهاند، بلكه جاي خاصّي برای این کار بوده است؛ به دلیل همین قرینهای که عرض کردم. «فَتُصِيبُهُ السَّمَاءُ» یعنی باران آمده است. «فَيَكِفُ» یعنی مثلاً باران در جایی جمع شده، مثلاً چالهای بوده که در آن بول میکردهاند و باران در آن جمع شده است و از آن آب قطراتی ترشّح کرده، «فيصيب الثوب» و به لباس او اصابت كرده است. «فقال: لا بأس»؛ علّت آن هم در روايت آمده است: «ما أصابه من الماء اكثر منه» يعني باراني كه آنجا آمده، بيشتر بوده از بولی که در آنجا وجود داشته است. احتمالاتي كه در باب «ميزابين» گفتيم، را به خاطر بياوريد. خصوصاً با توجّه به بارانهاي منطقه حجاز كه سيل آساست، این مطلب برداشت میشود.
 فلذا با توجّه به این قرائن، روایت همان مدّعاي ما را اثبات ميكند؛ يعني گرچه میزان بارانی که در چاله روی پشت بام جمع شده به اندازه کر نیست، ولي آب آن چاله به وسیله ملاقات با بولی که در پشت بام بوده، نجس و منفعل نميشود و اين عاصميّت باران را ميرساند.
 احتمال دوم: باران در آن چالهاي كه در آن بول ميكردهاند آمده است، ولي مراد از «فيصيب الثوب» اين است كه آب اين چاله از بالا تقاطر پيدا کرده و از سقف اتاق ميچكد و به لباس برخورد ميكند؛ يعني همان تعبير ما که در جلسه قبل بیان کردیم؛ فلذا «فيصيب الثوب» أي: «فيصيب القطرات النازله من السقف الثوبَ»؛ و این احتمال هم بعید نیست. چون همانطور که در جلسه قبل عرض کردیم، پشت بامها در انزمان کاهگلی بوده است. در اينجا هم چون آب باران بر بول غالب بوده است، آن قطراتی که از سقف چکیده است پاك ميباشد. مدّعاي ما با اين احتمال هم اثبات مي شود. البته اين كه در روايت تعبير به «اكثر» دارد يعني به دلیل اینکه میزان باران بیشتر از آن بول بوده، اوصاف ثلاثه ماء تغيير نكرده است و ماء مطر بدون تغيير اوصاف ثلاثهاش منفعل نميشود و این در جايي متصّور است كه باران غالب و اكثر باشد.
 در اینجا عرض ما اين است كه چه بسا با همين صحيحه بتوان بخشي از مرسله كاهلي را نيز توجيه كرد؛ مرسله كاهلي این بود: «قُلْتُ يَسِيلُ عَلَيَّ مِنْ مَاءِ الْمَطَرِ أَرَى فِيهِ التَّغَيُّرَ وَ أَرَى فِيهِ آثَارَ الْقَذَرِ فَتَقْطُرُ الْقَطَرَاتُ عَلَيَّ وَ يَنْتَضِحُ عَلَيَّ مِنْهُ وَ الْبَيْتُ يُتَوَضَّأُ عَلَى سَطْحِهِ فَيَكِفُ عَلَى ثِيَابِنَا. قَالَ: مَا بِذَا بَأْسٌ؛ لَا تَغْسِلْهُ. كُلُّ شَيْ‌ءٍ يَرَاهُ مَاءُ الْمَطَرِ فَقَدْ طَهُرَ».
 عبارت «فَتَقْطُرُ الْقَطَرَاتُ عَلَيَّ وَ يَنْتَضِحُ عَلَيَّ مِنْهُ وَ الْبَيْتُ يُتَوَضَّأُ عَلَى سَطْحِهِ»، شاهد بر اين است كه مراد در مرسله نيز همين است كه پشت بام محلّ مخصوصی برای بول دارد و آب در آنجا جمع ميشود و از آن به شخص اصابت مي كند. لذا اين بخش از مرسله با صحيحه همسو ميشود؛ كأنّه «يبال عليه» صحيحه، همان «يتوضا علي سطحه» مرسله است و متوضّي همان محلّ بول است.
  • روايت چهارم: حديث دوم از همين باب؛ «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْن بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى(علیهالسّلام) قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الْبَيْتِ يُبَالُ عَلَى ظَهْرِهِ وَ يُغْتَسَلُ مِنَ الْجَنَابَةِ ثُمَّ يُصِيبُهُ الْمَطَرُ أَيُؤْخَذُ مِنْ مَائِهِ فَيُتَوَضَّأُ بِهِ لِلصَّلَاةِ فَقَالَ: إِذَا جَرَى فَلَا بَأْسَ بِهِ». [2]
 در اين روايت بحث وضو و نماز است و به جای تعبير «سطح»، تعبیر «ظهر» آمده که منظور همان پشت بام است. اینها چون در خانه حمام نداشتهاند، جای مخصوصی در پشت بام درست کرده بودند که معد برای بول کردن بوده و در آنجا بول ميکردهاند و وقتي هم که جنب ميشدند، در آنجا غسل و تطهير میکردهاند. لذا مثلاً ممکن بود در این مکان آبي كه به وسیله مني متنجّس شده بود وجود داشته باشد. یعنی همانطور که اینها محلی برای بول کردن در خانه نداشتهاند، محلّی هم برای حمام کردن نداشتهاند.
 بعد سؤال شخص از امام این است که آیا میشود به وسیله آبی که در این محلّ جمع شده است، برای نماز وضو گرفت؟
 در اينجا نيز دو تصوير هست: اوّل: بول و غساله جنابت در آن محلّ هنوز باقی بوده و باران روي آن آمده است، كه قبلاً هم همينطور معنا كرديم. دوم: چاله، چاله بول و محلّ تطهير مني است، ولي الآن خبري از بول در آن نيست. چون در اينجا آن مسأله «وكوف» که جمع شدن شيء است، نیامده است. حال كه روي آن باران باريده است آيا ميتوان با آن وضو گرفت؟ پاسخ امام این است که « إِذَا جَرَى فَلَا بَأْسَ بِهِ». اين پاسخ مثل همان «لَا بَأْسَ بِهِ مَا أَصَابَهُ مِنَ الْمَاءِ أَكْثَرُ مِنْهُ» است كه در روايت قبلي آمده بود. يعني «إِذَا جَرَى» كنايه از غلبه و كثرت ماء مطر بر نجاست است. امّا اينكه آیا جريان موضوعيّت دارد يا نه، مسألهای است که بعداً درباره آن بحث مي كنيم. اين بخش اوّل صحيحه بود .
 اما بخش دوم صحیحه این است: «وَ سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يَمُرُّ فِي مَاءِ الْمَطَرِ وَ قَدْ صُبَّ فِيهِ خَمْرٌ فَأَصَابَ ثَوْبَهُ هَلْ يُصَلِّي فِيهِ قَبْلَ أَنْ يَغْسِلَهُ فَقَالَ لَا يَغْسِلُ ثَوْبَهُ وَ لَا رِجْلَهُ وَ يُصَلِّي فِيهِ وَ لَا بَأْسَ بِهِ».
 تصويري كه سائل در این صحیحه كرده این است: چون در روايت يمُّرُ «في» ماء المطر آمده، نشان ميدهد كه آنقدر باران باریده كه بر روی زمین جمع شده و آن شخص داخل آب راه ميرفته است. حال در آن آب «خمر» هم بوده و قهراً يك شيشه يا كمي خمر بوده است؛ یعنی میزان زیادی خمر نبوده است. لذا خود متن گوياي غلبه ماء مطر بر خمر ميباشد .
 و كلمه «رِجل» هم كه در روايت آمده، شاهد بر اين است كه آنقدر باران باريده كه پاهاي شخص نيز خيس شده است؛ يعني ماء مطر بر خمر غلبه داشته است؛ لذا با اينكه سائل فقط از ثوب سؤال كرده، حضرت «رِجل» را هم اضافه فرمودهاند.
 بنابراين همه روايات ما گوياي همين مطلب واحدند كه ماء مطر منفعل نميشود .
  • روايت پنجم: حديث سوم این باب است كه البتّه سند آن هم تمام نيست. «وَ رَوَاهُ الْحِمْيَرِيُّ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ مِثْلَهُ وَ زَادَ وَ سَأَلْتُهُ عَنِ الْكَنِيفِ يَكُونُ فَوْقَ الْبَيْتِ فَيُصِيبُهُ الْمَطَرُ فَيَكِفُ فَيُصِيبُ الثِّيَابَ أَ يُصَلَّى فِيهَا قَبْلَ أَنْ تُغْسَلَ قَالَ إِذَا جَرَى مِنْ مَاءِ الْمَطَرِ فَلَا بَأْسَ». [3]
 از این روايت، مقصود از «کنیف» در روایات قبلی هم معلوم ميشود كه يك كنيفي در بالای خانه بوده است؛ يعني گودالي براي شستشو قرار داده بودند. روايات ما ميتوانند يكديگر را توضيح بدهند و البتّه اين روايت از همه گويا تر بود. مسأله پشت بام و گودال است كه آب در آن جمع شده است. ولي در اينجا به وجود نجاست در روایت تصریح نشده است؛ ولی کنیف مخصوص همین کار بوده است. روايات ديگري نيز در باب وارد است، ولی ما اين روايت را به این دلیل خوانديم که به روشني كلمات روايات ديگر که در آنها «سطح» و «يبال عليه» و «يكف» آمده بود را توضيح ميدهد. فلذا اگر روايات را كنار هم بگذاريم به اين نتيجه ميرسيم كه ماء مطر در صورتيكه أحد اوصاف ثلاثهاش تغيير نكند، منفعل نميشود. زيرا آن ادله خاص خودش را داشت و مطلق هم بود و بحث مطر و غير مطر در آنها نيز نبود.
 مرحوم سيّد محمّد كاظم (رحمةاللهعلیه) در عروة تعبيري دارند كه مورد اشكال است؛ ايشان عدم انفعال ماء مطر را كالجاري ميگيرند. ایشان میفرمایند: «ماء المطر حال تقاطره من السماء كالجاري». [4] در حالیکه آب جاري احكام خاصّ خودش را دارد و ما تا اينجا از ادلّه فقط «عدم انفعال ماء مطر» و «اعتصام» آن را استفاده كرديم. ولي «كالجاري» از آن استفاده نميشود که بخواهیم احكام جاري را بر ماء مطر مترتّب كنيم!
 پس تا اینجا به این نتیجه رسیدیم که «ماء مطر لا ينفعل» و فريقين بر این مطلب اتّفاق دارند و در آن هيچ اختلاف و شبههاي نيست .
 مطلب بعدي اين است كه در عدم انفعال ماء مطر، آیا اساساً جريان موضوعيّت دارد يا خير؟ اگر موضوعیّت دارد، این جریان باید به چه نحوي باشد؟ آیا در عدم انفعال ماء مطر، جريان آن از ميزاب معتبر است؟ یا صرف الجريان فعلاً معتبر است؟ یا اینکه ماء مطر فقط باید قوه جريان داشته باشد که منظور همان جريان تقديري؟ يعني چه بسا زمين ماسه است و سه شبانه روز هم که باران بر آن ببارد جاري نميشود و درون آن فرو ميرود. ولي اگر زمین صلب بود، جريان پيدا ميكرد.
 
 [1]. وسائل‌الشيعة؛ ج:1، ص:144
 [2]. همان؛ ص: 145
 [3]. همان
 [4]. العروة الوثقى (للسيد اليزدي)؛ ج‌: 1، ص: 39

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo