درس خارج فقه آیتالله مجتبی تهرانی
کتاب الطهارة
89/09/09
بسم الله الرحمن الرحیم
بحث ما راجع به عدم انفعال ماء مطر بود. بعضی از روایاتی که دراینباره وجود دارد و استدلالاتی که آقایان فقهاء بیان فرمودهاند را مطرح کردیم.
منشأ احتمالاتی که در صحیحه «هشامبنسالم» وجود داشت
در جلسه گذشته صحیحه «هشامبنسالم» را مطرح نمودم و عرض کردم که دو احتمال در آن وجود دارد. منشأ دو احتمال را که باید به شما تذکّر میدادم، در این جلسه عرض میکنم.
با استفاده از این روایت، عرض کردیم که در پشتبام خانهها چاله و مرکزی مخصوص بول کردن وجود داشته است. «عَنِ السَّطْحِ يُبَالُ عَلَيْهِ» را هم که سؤال راوی است، قرینه بر همین مطلب گرفتیم که جایی بوده مثل «کنیف» که در آن بول میکردهاند. فلذا وقتی باران میباریده، آب در آن جمع میشده است؛ «وَ تُصیبُ السّماء» هم اشاره به همین مطلب دارد. بعد در مورد عبارت «فَيَكِفُ فَيُصِيبُ الثَّوْبَ» دو احتمال مطرح کردیم.
یک احتمال این بود که از آن آبهایی که در آن چاله جمع شده است به ثوب اصابه میکند؛ یعنی در هنگام بارش باران، کسی بر روی پشت بام بوده است و آب درون چاله به لباس او اصابت کرده است.
امّا احتمال دیگر این بود که هنگام بارش باران، به دلیل اینکه سقفها کاهگلی بوده است، آبها از پشتبام در اتاق رخنه میکند. این احتمال هم صحیح است.
امّا منشأ این دو احتمال مربوط به قرائت لغت «یکف» است. اگر ما «يكف» را به صورت «یَکُّفُ» بخوانیم، احتمال اوّل صحیح میباشد. چون «کَفَّ، یَکُفُّ» به معنای جمع کردن و فراهم آوردن است که راجع به آب هم به کار میرود. امّا اگر به صورت «یَکِفُ» بخوانیم احتمال دوم صحیح میباشد. چون لغت «وَکَفَ، یَکِفُ» هم وجود دارد که به معنای ریزش و قطرات است، که لغت «وُکُوف» را هم به کار میبرند. «وکَفَ العِینُ» هم به کار میرود که به معنای این است که «اشک قطره قطره جاری شد».
[1]
لذا منشأ این دو احتمال به قرائت کلمه «یکف» برمیگردد. فلذا اینطور نیست که ما این احتمالات را بدون دلیل و منشأ مطرح کرده باشیم.
البتّه من کسی از آقایان فقهاء را ندیدم که به این نکته توجّه کرده باشد و غالباً معنای «یَکِفُ» و «وُکُوف» را در نظر داشتهاند. کما اینکه مرحوم آقای حکیم(رضواناللهتعالیعلیه) هم در مستمسک همین کار را کرده و دیگران هم همینطور عمل نمودهاند.
با توجّه به این قرائت، مقصود روایات دیگر هم که همین معنا را مدّ نظر داشتهاند واضح میشود.
میرویم سراغ آن بحثی را که در انتهای جلسه قبل مطرح کردیم. كه در آیا عدم انفعال ماء مطر، جريان موضوعيّت دارد يا خير؟
نظریّات در باره عدم انفعال ماء مطر
به شیخ در تهذیب
[2]
و «ابنحمزه» در وسیلة
[3]
نسبت دادهاند که برای عدم انفعال ماء مطر، لازم است که آب از میزاب جاری شود. از عبارتی که این آقایان داشتند فهمیده میشود که میزاب موضوعیّت دارد. فلذا اگر باران بر روی زمین جاری شد و روی زمین سیل هم آمد، در اثر برخورد با نجاست، منفعل میشود.
امّا ظاهراً هیچ کس قائل به این مطلب نیست. من هم عبارت این آقایان را دیدم و فکر میکنم آنها هم نخواستهاند بفرمایند که جریان از میزاب موضوعیّت دارد؛ بلکه گفتهاند آب مطر که از میزاب میآید، منفعل نمیشود. به نظر میرسد میخواستهاند بفرمایند یکی از مصادیق ماء مطر، آبی است که از میزاب جاری میشود و این آب منفعل نمیشود.
منشأ پدید آمدن قول اوّل
منشأ این قول هم صحیحه «هُشامبنحکم» است. «عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیهالسّلام) فِي مِيزَابَيْنِ سَالَا أَحَدُهُمَا بَوْلٌ وَ الْآخَرُ مَاءُ الْمَطَرِ فَاخْتَلَطَا فَأَصَابَ ثَوْبَ رَجُلٍ لَمْ يَضُرَّهُ ذَلِكَ». در این روایت فقط بحث میزاب مطرح شده است و شاید این آقایان خواستهاند فقط بر مبنای همین روایت فتوا بدهند. لذا ما نمیتوانیم به این قول ملتزم شویم. همچنین ما در مقابل این روایت و این قول، روایات صحاح دیگری داریم که در آنها حالات دیگر ماء مطر مطرح شده بود و اصلاً ربطی به میزاب هم نداشت. مثلاً در روایات داشتیم که ماء مطر از سقف بچکد.
نظریّهای که قابل توجّه و اهمیّت است، نظریّه دوم است. این نظر میگوید باید ماء مطر به مقداری باشد که به لحاظ فعلی جریان داشته باشد.
نظریّه سوم هم برای محقّق اردبیلی است که قائلند ماء مطر فقط باید قوّه جريان داشته باشد که منظور همان جريان تقديري و شأنی است. چون ممکن است زمینی رمل باشد و چند شبانه روز هم که در آن باران ببارد، جریان پیدا نکند که طبق نظر دوم این ماء مطر منفعل میشود؛ ولی طبق این نظر سوم خیر. بنابراین طبق نظر دوم، اگر أرض صَلَبه باشد، که آب در آن جاری شود، این آب منفعل نمیشود. ولی اگر آب در آن فرو رود، حتّی اگر میزان بارش بسیار زیاد هم باشد، منفعل میشود.
البتّه دقّت کنید که بحث ما بر سر این نیست که آیا ماء مطر مطهِّر است یا مطهِّر نیست. چون به وسیله آب قلیل هم میتوان تطهیر کرد. بحث بر سر انفعال یا عدم انفعال این ماء است. البتّه اگر بحث را بر روی مطهِّریّت ماء قلیل ببریم، آنوقت میتوان این بحث را مطرح کرد که آیا به وسیله قطرات باران هم میتوان تطهیر کرد یا خیر. بله، با ماء قلیل میشود تطهیر کرد امّا آیا با قطره هم میشود تطهیر کرد یا نه؟
منشأ پدید آمدن قول دوم
درباره قول دوم باید عرض کنم که منشأ این قول و اعتبار جَرَیان، روایاتی است که در این مورد وارد شده است.
در روایاتی که در جلسات قبل قرائت کردم، صحیحه «علیبنجعفر» را مطرح نمودم که: «عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى(علیهالسّلام) قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الْبَيْتِ يُبَالُ عَلَى ظَهْرِهِ وَ يُغْتَسَلُ مِنَ الْجَنَابَةِ ثُمَّ يُصِيبُهُ الْمَطَرُ أَيُؤْخَذُ مِنْ مَائِهِ فَيُتَوَضَّأُ بِهِ لِلصَّلَاةِ فَقَالَ: إِذَا جَرَى فَلَا بَأْسَ بِهِ».
همین «علیبنجعفر» یک صحیحه دیگری در این باب دارد و صاحب وسائل هم آن را نقل میکند که حدیث نهم از ابواب ماء مطلق است: «عَلِيُّ بْنُ جَعْفَرٍ فِي كِتَابِهِ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى(علیهالسّلام) قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَطَرِ يَجْرِي فِي الْمَكَانِ فِيهِ الْعَذِرَةُ فَيُصِيبُ الثَّوْبَ أَيُصَلِّي فِيهِ قَبْلَ أَنْ يُغْسَلَ؟ قَالَ: إِذَا جَرَى بِهِ الْمَطَرُ فَلَا بَأْسَ».
[4]
در ذیل روایت «حمیری» که حدیث سوم این باب است آمده: «سَأَلْتُهُ عَنِ الْكَنِيفِ يَكُونُ فَوْقَ الْبَيْتِ فَيُصِيبُهُ الْمَطَرُ فَيَكِفُ فَيُصِيبُ الثِّيَابَ أَ يُصَلَّى فِيهَا قَبْلَ أَنْ تُغْسَلَ قَالَ إِذَا جَرَى مِنْ مَاءِ الْمَطَرِ فَلَا بَأْسَ». در هر سه این روایات، جریان مطرح شده است.
در مرسله کاهلی جریان مطرح نشده است و سَیَلان آمده که سیلان هم خودش به معنای جَرَیان است. دراین مرسله آمده بود: «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیهالسّلام) فِي حَدِيثٍ قَالَ: قُلْتُ يَسِيلُ عَلَيَّ مِنْ مَاءِ الْمَطَرِ أَرَى فِيهِ التَّغَيُّرَ...» پس مفاد این مرسله هم از این جهت مانند آن صحاح است.
پس با توجّه به این روایات، این قول مطرح شده که شرط عدم انفعال ماء مطر، این است که جریان داشته باشد.
از اینجا است که اختلافات و دعواها شروع میشود.
قول دوم و سوم در این امر مشترک هستند که جریان به طور کلّی موضوعیّت دارد؛ حالا چه جریان را به صورت فعلی معتبر بدانیم که قول دوم است و یا به صورت تقدیری و شأنی هم معتبر بدانیم که قول مرحوم محقق اردبیلی در «مجمعالفائدةوالبرهان» است.
[5]
قول مرحوم حاج آقا رضا همدانی درباره انواع جریان
مرحوم حاجآقا رضا در اینجا نظری مطرح کردهاند؛ میفرمایند ما دو نوع جریان داریم. یک وقت میگوییم جریان ماء مطر و یک وقت میگوییم جریان مطر و این روایات ناظر به جریان مطر است نه جریان ماء مطر؛ یعنی روایات میگوید تا موقعی که باران میبارد، آن آب منفعل نمیشود؛ نه اینکه اگر ماء مطر جاری شد، منفعل نمیشود. ظاهر این حرف خیلی زیباست؛ کما اینکه در فتاوای بعضی از آقایان هم آمده است که میگویند وقتی که بارن قطع شد، آن آب بارانی که باقی مانده منفعل میشود. مثلاً همان ماء مطری که در گودال جمع شده بود، منفعل میشود.
این فرمایش حاجآقا رضا خودش حرف خوبی است؛ امّا آیا ما میتوانیم آن را از روایاتی که در آنها جریان مطرح شده بود هم به دست بیاوریم یا خیر؟ باید ببینیم که روایات، جریان را به چه چیزی نسبت میدهد، به ماء یا به مطر؟
صحیحه «علیبنجعفر» میگوید: «عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى(علیهالسّلام) قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الْبَيْتِ يُبَالُ عَلَى ظَهْرِهِ وَ يُغْتَسَلُ مِنَ الْجَنَابَةِ ثُمَّ يُصِيبُهُ الْمَطَرُ أَيُؤْخَذُ مِنْ مَائِهِ فَيُتَوَضَّأُ بِهِ لِلصَّلَاةِ فَقَالَ: إِذَا جَرَى فَلَا بَأْسَ بِهِ».
در این روایت قبل ازجریان، هم مطر آمده است و هم ماء. لذا باید دید که فاعل «جَرَی» چیست؟ «اِذا جَرَی المَطَرُ» یا «اِذا جَرَی الماءُ؟» کدامیک از اینهاست؟
در صحیحه دوم «علیبنجعفر» آمده است:
«قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَطَرِ يَجْرِي فِي الْمَكَانِ» که در این صحیحه، جریان را به مطر نسبت داده است. هردو صحیحه برای «علیبنجعفر» است، که یکی از آنها روایت دوم از باب ششم ابواب ماء مطلق است و دیگری روایت نهم همین باب. بنابراین چه بسا این روایت نهم روشنگر روایت دوم بشود. «سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَطَرِ يَجْرِي فِي الْمَكَانِ فِيهِ الْعَذِرَةُ فَيُصِيبُ الثَّوْبَ أَيُصَلِّي فِيهِ قَبْلَ أَنْ يُغْسَلَ؟ قَالَ: إِذَا جَرَى بِهِ الْمَطَرُ فَلَا بَأْسَ». اینجا روشن است که فاعل جریان، مطر است. در صحیحه قبل دو احتمال وجود داشت و این صحیحه یکی از آنها را تقویت میکند؛ یعنی همان احتمالی را که حاجآقا رضا قائل به آن بودند. امّا در مقابل اینها، روایت «حمیری» در ذیل حدیث سوم همین باب است: «سَأَلْتُهُ عَنِ الْكَنِيفِ يَكُونُ فَوْقَ الْبَيْتِ فَيُصِيبُهُ الْمَطَرُ فَيَكِفُ فَيُصِيبُ الثِّيَابَ أَ يُصَلَّى فِيهَا قَبْلَ أَنْ تُغْسَلَ قَالَ إِذَا جَرَى مِنْ مَاءِ الْمَطَرِ فَلَا بَأْسَ». این روایت دقیقاً عکس آن دو صحیحه است.
در مرسله «کاهلی» هم آمده بود: «يَسِيلُ عَلَيَّ مِنْ مَاءِ الْمَطَرِ»؛
در اینجا این مسأله پیش میآید که میبینیم در آن دو صحیحه مطر آمده و در این دو روایت ماء مطر.
اگر ما بخواهیم بر اساس اصول بین این روایات جمع کنیم، باید بگوییم سند روایت «حمیری» تمام نیست. برای کسانی که مرسلات را معتبر نمیدانند، روایت «کاهلی» هم کنار گذاشته میشود. فلذا فقط دو صحیحه «علیبنجعفر» باقی میماند که از مجموع آنها فهمیدیم جریان مربوط به خود مطر است. بنابراین به حرف حاجآقا رضا میرسیم. من خواستم با این بیان اگر بتوانم کمکشان کنم.
اگر ما بخواهیم دایره فرمایش حاج آقا رضا را گسترش دهیم، به این نتیجه میرسیم که قول مرحوم محقّق اردبیلی را کنار بگذاریم؛ چون اگر برای ما جریان خود مطر مهمّ باشد، دیگر کاری به این نداریم که جریان بالقوّة ماء مطر موجب عدم انفعال آن باشد، یا جریان بالفعل آن؛ چون اصلاً ملاک ما، جریان ماء مطر نیست؛ بلکه جریان خود مطر است که در قول مرحوم محقّق مورد توجّه قرار نگرفته است.
پس ما تا اینجا سه نظریّه در باره عدم انفعال ماء مطر مطرح کردیم:
نظر اوّل اینکه ملاک جریان از میزاب است.
نظردوم اینکه ملاک عدم انفعال، جریان بالفعل ماء مطر است.
نظر سوم هم اینکه جریان بالفعل یا بالقوّه ملاک است که قول مرحوم محقّق بود.
ردّ سه نظریّه فوق در عدم انفعال ماء مطر
حالا باید ببینیم که از نظر ما کدامیک از این سه نظریّه صحیح است. به نظر ما هیچکدام از این سه مورد در عدم انفعال ماء مطر مدخلیّت ندارند.
از تعلیلهای وارد در این روایات هم میتوانیم این را بدست آوریم که ملاک عدم انفعال مطر، غلبه آن بر نجاست و کثرت آن است و نفس جریان ماء، ملاک نیست. فلذا جریان مطر که حاج آقا رضا فرموده بودند درست است. در مورد آن روایاتی هم که جریان ماء آمده بود، باید عرض کنیم که خود جریان ماء موضوعیّت ندارد و ملاک غلبه است که این مطلب در صحیحه «هشامبنسالم» هم آمده است که «لَا بَأْسَ بِهِ! مَا أَصَابَهُ مِنَ الْمَاءِ أَكْثَرُ مِنْهُ». فلذا میگوییم که جریان مطر یک بحث است و جریان ماء مطر بحث دیگر. نظر ما این است که ملاک، جریان مطر است و منظور از جریان ماء مطر، غلبه و کثرت آن نسبت به نجاست است.
[1] . (وكف): في الحديث" السطح يبال عليه فتصيبه السماء فيكف فيصيب الثوب" أي يتقاطر من سقفه علينا فيصيب الثوب. يقال: وكف البيت بالمطر وكفا و وكيفا و وكافا، و العين بالدمع من باب وعد: سال قليلا. مجمع البحرين؛ ج5، ص: 131
[2] . تهذيب الأحكام، ج:1، ص: 411
[3] . لم أعثر علیه
[4] . وسائلالشيعة؛ ج: 1 ص: 148
[5] . مجمع الفائدة و البرهان في شرح إرشاد الأذهان، ج:1، ص: 256