< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مجتبی تهرانی

کتاب الطهارة

89/12/22

بسم الله الرحمن الرحیم

 بحث ما درباره احکام تخلّی و مسأله حرمت استقبال و استدبار قبله در حال تخلّی بود. در مسأله پنجم تحریر چند فرع مطرح شده است که تعدادی از آنها را بحث کردیم. در ادامه آن فروع آمده است: «و الأحوط حرمتهما حال الاستبراء، بل الأقوى لو خرج معه القطرات، و لا ينبغي ترك الاحتياط في حال الاستنجاء و إن كان الأقوى عدم حرمتهما فيه». در این عبارت، به ذهن میآید که سه فرع که مطرح شده باشد:
 فرع اوّل: انسان در حال استبراء باشد ولی علم به خروج بول نداشته باشد.
 فرع دوم: انسان در حال استبراء باشد و علم به خرج بول هم نداشته باشد.
 فرع سوم: انسان در حال استنجاء باشد.
  مرحوم سیّد در مسأله چهاردم عروة میفرمایند: «و الأقوى عدم حرمتهما في حال الاستبراء و الاستنجاء و إن كان الترك أحوط» [1] که در این مسأله ایشان به طور مطلق بحث استبراء و استنجاء را مطرح میکنند. امّا در مسأله نوزدهم میفرمایند: «إذا علم ببقاء شي‌ء من البول في المجرى يخرج بالاستبراء فالاحتياط بترك الاستقبال أو الاستدبار في حاله أشد‌» [2] که با توجّه به اینکه در مسأله چهاردهم به طور مطلق حکم دادهاند، معلوم میشود که احتیاط مطرح شده در مسأله نوزدهم احتیاط مستحبّی است.
 درباره فروع مطرح شده در مسأله پنجم تحریر چند بحث مطرح است:
 مقتضای ادلّه لفظیّه درباره فروع مطروحه: عدم اطلاق نسبت به این فروع
 بحث اوّل این است که باید ببینیم مقتضای ادلّه لفظیّه در باب چیست. قد یقال که اطلاق روایت‌ «عَنْ عَلِيٍّ(علیهالسّلام) قَالَ: قَالَ النَّبِيُّ(صلیاللهعلیهواله) إِذَا دَخَلْتَ الْمَخْرَجَ فَلَا تَسْتَقْبِلِ الْقِبْلَةَ- وَ لَا تَسْتَدْبِرْهَا وَ لَكِنْ شَرِّقُوا أَوْ غَرِّبُوا»، شامل موضوعات مطرح شده در این بخش از مسأله پنجم هم میشود که هم شامل حال استبراء است و هم حال استنجاء. امّا در جواب این قول باید بگوییم مشکل است که ما بتوانیم چنین اطلاقی را از این روایات اخذ کنیم. چون دامنه این اطلاق بسیار وسیع است. لذا موضوع این روایت باید همان حال خروج بول و غائط باشد؛ یعنی عرفاً از این عبارت «إِذَا دَخَلْتَ الْمَخْرَجَ فَلَا تَسْتَقْبِلِ الْقِبْلَةَ- وَ لَا تَسْتَدْبِرْهَا» بر میآید که فقط حال خروج بول و غائط مورد نظر روایت است. لذا از اینکه بخواهیم از این روایت استفاده کرده و بگوییم در حال استبراء ولو اینکه بولی هم خارج نشود، استقبال و استدبار قبله حرام است یا اگر در حال استنجاء رو به قبله یا پشت به آن بود اشکال شرعی دارد، این مطلب از ذهن دور است. من در انتهای بحث مطلبی دارم که آنرا عرضی خواهم کرد.
 بعضی از افراد که مرحوم آقای حکیم در مستمسک هم نقل میکنند و حتی مورد استناد بعضی از افراد هستند و در کتابهای دلائل و ذخیره هم مطالب آنها بیان شده است، حکم به حرمت استقبال و استدبار قبله در حال استنجاء کردهاند. این عدّه به روایتی استناد کردهاند که سند آن هم خوب است. این روایت حدیث دوم باب سی و هفتم از ابواب احکام تخلّی است: «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ يَعْنِي الصَّفَّارَ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُصَدِّقِ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیهالسّلام) قَالَ: قُلْتُ لَهُ الرَّجُلُ يُرِيدُ أَنْ يَسْتَنْجِيَ كَيْفَ يَقْعُدُ- قَالَ كَمَا يَقْعُدُ لِلْغَائِطِ- وَ قَالَ إِنَّمَا عَلَيْهِ أَنْ يَغْسِلَ مَا ظَهَرَ مِنْهُ- وَ لَيْسَ عَلَيْهِ أَنْ يَغْسِلَ بَاطِنَهُ». [3]
 علّت بیان تعبیر «كَمَا يَقْعُدُ لِلْغَائِطِ»، پاسخ به شبهه مقدّر است
 عدّهای از عبارت «يُرِيدُ أَنْ يَسْتَنْجِيَ» این برداشت را کردهاند که مسأله خروج غائط مطرح نیست. بلکه شستشوی محل است و حضرت که فرمودهاند «كَمَا يَقْعُدُ لِلْغَائِطِ»؛ یعنی همانطور که در هنگام تخلّی غائط باید بنشیند در حال استنجاء هم همانطور باید بنشینید؛ یعنی مستقبل یا مستدبر قبله نباشد. البتّه به این مطلب جواب دادهاند که بحث روایت درباره کیفیّت نشستن برای استنجاء است.
 توضیح مطلب این است که بعضی گفتهاند در هنگام استنجاء، باید استرخاء بشود؛ یعنی پاها را از هم باز کند و استنجاء کند که البتّه باز کردن پاها از یکدیگر کمی زحمت دارد. امّا در این روایت حضرت میفرمایند لازم نیست که فرد خودش را به زحمت بیندازد و پاها را از هم باز کند تا استنجاء بهتر انجام شود. بلکه به همان صورت که برای تخلّی مینشیند، اگر برای استنجاء هم بنشیند کافیست. تأیید این مطلب هم ذیلی است که در روایت آمده. در ذیل روایت آمده است: «وَ قَالَ إِنَّمَا عَلَيْهِ أَنْ يَغْسِلَ مَا ظَهَرَ مِنْهُ- وَ لَيْسَ عَلَيْهِ أَنْ يَغْسِلَ بَاطِنَهُ». با توجّه به این ذیل متوجّه میشویم که منظورحضرت از صدر روایت همین است که لازم نیست خود را به زحمت بیندازد تا حتماً باطن محلّ خروج را تطهیر کند. همین که ظاهر آن را تطهیر کند کافیست؛ یعنی لازم نیست پاهای خود را بیش از اندازه معمول باز کند و انگشت خود را در باطن محلّ خروج غائط داخل کند و آن را تطهیر نماید.
 البتّه من ندیدهام که کسی به این ذیل توجّه نشان داده باشد. پس بحث بر سر سبک و کیفیّت نشستن برای استنجاء است و ربطی به استقبال و استدبار قبله ندارد و این روایت ناظر به این مطلب نیست.
 فرد همانطور که برای تخلّی نشسته است، اگر برای استنجاء هم بنشیند کافیست. همچنین برای تأیید این مطلب میتوان ریشه تاریخی بحث را هم بررسی کرد. امثال ابوحنیفه فتوا به استجاب استرخاء در حال استنجاء دادهاند. البتّه بین حال صوم و غیر صوم تفاوت میگذارد که من دلیلش را نمیدانم! شافعی استرخاء را واجب میداند. البتّه از نظر تاریخی روایت امام صادق(علیهالسّلام) ناظر به قول ابوحنیفه است. اگر کسی به فقه مذاهب اربعه رجوع کند این فتاوا را مشاهده خواهد کرد که در عامّه کسانی وجود دارند که استرخاء را مستحب یا واجب میدانند. لذا چه بسا در ذهن کسانی که چنین مطالبی را از حضرت پرسیدهاند این شبهه بوده که استرخاء در حال استنجاء واجب است یا خیر و حضرت پاسخ دادهاند همانطور که برای تخلّی مینشیند که استرخاء لازم نیست، برای استنجاء هم همانطور بنشیند و روایات اصلاً ناظر به استقبال و استدبار قبله نیست که بعضی به این روایات استناد کردهاند و گفتهاند استقبال و استدبار قبله در حال استنجاء حرام است.
 خروج استبراء بما أنّه استبراء از مصبّ ادلّه
 درباره استبراء هم باید عرض کنم که استبراء بما أنّه استبراء از مصبّ ادلّه حرمت استقبال و استدبار قبله در حال تخلّی خارج است. چون مصبّ این ادلّه بحث خروج بول است.
 لذا استبراء هم در جایی که علم دارد که بول از او خارج میشود، تحت شمول این ادلّه قرار میگیرد و به طور مطلق مشمول این ادلّه نیست.
 البتّه بعضی گفتهاند ادلّه ما استبراء را حتّی در جایی که بداند بول از او خارج میشود در بر نمیگیرد؛ زیرا این ادلّه ناظر به بول کردن است و به یک قطره یا دو قطره خارج شدن بول، بول کردن نمیگویند و ادلّه شامل مواردی است که «بالَ» صدق کند و «بالَ» در جایی صدق میکند که میزان بول زیاد باشد؛ لذا اگر در حال استبراء هم یک قطره یا دو قطره خارج بشود باز هم اشکالی ندارند و مصبّ ادلّه این موارد نیست. پس استقبال و استدبار قبله در حال استبراء و استنجاء اشکالی ندارد، ولو اینکه قطراتی هم از هر انسان خارج شود. پس شما نگاه کنید اختلاف در فتاوا چهقدر است. عدّهای استقبال و استدبار قبله در نفس استبراء را حرام کردهاند و عدّهای قائل به جواز آن شدهاند. همین کسانی که قائل به عدم حرمت استقبال و استدبار قبله در حال استبراء شدهاند، حتّی درباره موردی که بول خارج شود در ادله تفصیل دادهاند و گفتهاند وقتی صحیح است که ما قائل به حرمت استقبال و استدبار قبله در حال استبراء در وقتی علم به خروج شویم که عمل اصحاب را جابر ضعف سند روایات مرفوعه و مرسله این باب بدانیم. اگر ما عمل اصحاب را جابر بدانیم و بخواهیم به ادلّه لفظیّه اجتهادیّه تمسّک کنیم، میتوانیم به این امر قائل شویم. امّا اگر ما عمل اصحاب را جابر ندانیم، تنها دلیلی که برای ما باقی میماند اجماع و تسالم اصحاب بر حرمت استقبال و استدبار قبله در حال تخلّی است و از آنجایی که اجماع دلیل لبّی است، باید به قدر متقیّن آن اکتفاء کنیم و قدر متقیّن، موردی است که بول زیادی از انسان خارج شود و بقیّه موارد مشکوکٌ فیه است و برای به دست آوردن حکم آنها نمیتوانیم به دلیل لبّی اجماع تمسّک کنیم. پس به وسیله اجماع فقط حرمت استقبال و استدبار قبله در هنگامی که بول معتنابهی از انسان خارج شود اثبات میشود و حرمت بقیّه موارد مانند حال استبراء چه قطرهای از او خارج شود و چه نشود قابل اثبات نیست.
 تفصیل عرفی بین اخراج و خروج بول
 در اینجا لازم است مطلبی را که ابتدا در ذهن من بود بیان کنم. ما وقتی به فهم عرفی مراجعه میکنیم میبینیم که عرف از این ادلّه این مطلب را میفهمد که بین حال اخراج بول و خروج آن تفاوت هست. عرف میفهمد که حال اخراج بول و غائط، استقبال و استدبار قبله حرام است و حال خروج خیر. در اخراج فرد از روی اراده میخواهد که بول یا غائط را بیرون بیاورد. ولی حال خروج اینطور نیست. ما اگر بخواهیم بگوییم که حال خروج بول هم استقبال و استدبار قبله حرام است، درباره مسلوس و مبطون دچار مشکل میشویم. به شخص مسلوس سون متّصل است و قطرات بول همینطور از او خارج میشود و هر جا هم میرود اینها همراه اوست و اگر بخواهیم بگوییم حال خروج هم استقبال و استدار قبله حرام است، این اشخاص هیچ جا نمیتوانند بروند؛ چون همیشه ادرار دارد از آنها خارج میشود. مشکل بعدی که برای این اشخاص پیش میآید این است که نمیتوانند نماز بخوانند؛ چون یکی از شرایط نماز استقبال قبله است و اینها اگر با همان حالت بخواهند نماز بخواهند مرتکب حرام شدهاند.
 البتّه ممکن است کسی بگوید اینجا اضطرار پیش میآید و از روی اضطرار باید مستقبل قبله باشد؛ من به این نکات توجّه دارم. اگر حال خروج را هم جزء مصبّ ادلّه بدانیم، با لوازم مشکلی مواجه میشویم؛ پس باید بگوییم مصبّ ادلّه حرمت استقبال و استدبار قبله، اخراج بول یا غائط است و در اخراج فرقی میان این نیست که کسی با انگشت خود بول یا غائط کند و یا با زور زدن و هر دو مصبّ ادلّه هستند.
  لذا اگر در حال استبراء هم بداند که از او بول خارج میشود، نباید مستقبل یا مستدبر قبله باشد. لذا استاد ما درباره استنجاء میفرمایند «و لا ينبغي ترك الاحتياط في حال الاستنجاء و إن كان الأقوى عدم حرمتهما فيه». ولی به استبراء که میرسد میگوید «و الأحوط حرمتهما حال الاستبراء، بل الأقوى لو خرج معه القطرات» و در مورد استبراء احتیاط را کنار میگذارد و میفرماید اقوی این است که اگر بداند چیزی از او خارج میشود مرتکب حرام شده است.
  لذا میخواستم این نکته را تذکر دهم که منظور ایشان از این فرع چیست و چه بسا حق هم با ایشان باشد که ادلّه ناظر به مواردی است که با اختیار چیزی از انسان خارج شود که همان حالت اخراج بول و غائط است که شامل حالت استبراء در جایی که میداند بول از او خارج میشود هم میشود.
 این مطالبی که تا اینجا ارائه شد تقریر تفصیلی بود که برخی از فقهاء درباره استناد به ادلّه اجتهادیّه یا اجماع مطرح کرده بودند. البتّه خود ما چون قائلیم که عمل اصحاب جابر ضعف سند روایات این باب است، به همین ادلّه لفظیّه اجتهادیّه تمسّک میکنیم. لذا میان اخراج و خروج تفاوت گذاشتیم.
 
 حکم اضطرار به یکی از دو جهت: احوط اختیار استدبار قبله است
 در فرع بعدی میفرماید: «و لو اضطر إلى أحدهما تخيّر، و الأحوط اختيار الاستدبار»؛ یعنی اگر چارهای از استقبال یا استدبار قبله نداشت، ادلّه اضطرار شامل این مورد میشود، لذا با هر کدام از استقبال یا استدبار که اضطرار فرد رفع میشود، باید آن طرف را اختیار کند وچارهای هم غیر از این نداریم. لکن بحث در این است که کدام طرف را باید اختیار کند. آیا استقبال با استدبار قبله تفوتی ندارد و یا تفاوت دارند؟ ایشان میفرماید: «و الأحوط اختيار الاستدبار» که انتخاب استدبار قبله را احوط میدانند. البتّه عدّهای در اینجا اشکال گرفتهاند که ما در ادلّه نداریم که اگر اضطرار پیدا کردی و مجبور شدی به یکی از این دو سمت، استدبار قبله را اختیار کن. لذا تفاوتی میان استقبال و استدبار قبله در ادلّه وجود ندارد.
 در اینجا لازم است مطلبی را توضیح دهم که ندیدهام کسی از آقایان فقهاء به این نحوی که من مطرح میکنم این مطلب بپردازد. ما وقتی به روایات وارده در این باب مراجعه میکنیم، میبینیم که چند دسته روایات داریم:
 دسته اوّل: در بعضی از اخبار فقط مسأله تجنّب از قبله در هنگام تخلّی مطرح شده است؛ مثل حدیث سوم باب دوم از ابواب احکام تخلّی که حدیث معروف مناهی است: ‌«عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ(علیهمالسّلام) أَنَّ النَّبِيَّ(صلیاللهعلیهواله) قَالَ فِي حَدِيثِ الْمَنَاهِي إِذَا دَخَلْتُمُ الْغَائِطَ فَتَجَنَّبُوا الْقِبْلَةَ» که در این دسته اصلاً مسأله استدبار یا استقبال قبله مطرح نشده است.
 دسته دوم: در بعضی از روایات فقط نهی از استقبال قبله مطرح شده است؛ مانند حدیث چهارم این باب که مرسله هم هست: «قَالَ: وَ نَهَى رَسُولُ اللَّهِ(صلیاللهعلیهواله) عَنِ اسْتِقْبَالِ الْقِبْلَةِ بِبَوْلٍ أَوْ غَائِطٍ».
 دسته سوم: در برخی از این روایات هم نهی از استقبال قبله شده است و هم نهی از استدبار قبله. مانند حدیث پنجم، دوم و ششم این باب که تعبیر «لَا تَسْتَقْبِلِ الْقِبْلَةَ وَ لَا تَسْتَدْبِرْهَا» در هر سه روایت وجود دارد.
 اگر ما این سه دسته روایت را در کنار یکدیگر قرار دهیم، دسته اوّل که مطلق بود و صرف تجنّب از قبله را مطرح کرده بود، به وسیله دو دسته دیگر مقیّد میشود. لذا باید سراغ دو دسته دیگر برویم. آن ادلّهای که هر دو مسأله استقبال و استدبار قبله را مطرح کردهاند، ابتدا از استقبال قبله نهی نمودهاند و این دسته سوم روایاتی هستند که ما آنها اخذ میکنیم. البتّه عدّهای در وجه ترجیح استدبار بر استقبال قبله گفتهاند در استدبار قبله تعظیم و اجلال قبله بیشتر حفظ میشود. امّا این نکتهای که بنده با استفاده از روایات درباره ترجیح استدبار بر استقبال ذکر کردم را کسی از آقایان مطرح نکرده است؛ یعنی در روایاتی که هم استقبال و هم استدبار مطرح شده است، ابتداءً از استقبال نهی شده است. لذا اینکه استاد ما میفرمایند «و الأحوط اختيار الاستدبار»، و استدبار را بر استقبال ترجیح میدهند، حق با ایشان است و ایشان به این نکته روایات تفطّن داشتهاند.
 
 
 


[1] . العروة الوثقى؛ ج:‌1، ص: 167‌
[2] . همان؛ ص:170
[3] . وسائل الشيعة؛ ج‌1، ص: 360‌

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo