< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مجتبی تهرانی

کتاب الطهارة

90/02/24

بسم الله الرحمن الرحیم

 در جلسه گذشته بحث ما به این مسأله رسید که اگر کسی همانطور که در روایات آمده است خرطات نُهگانه استبراء را انجام داد ولی باز هم احتمال داد که در مجرا بول باشد و بعد از استبراء بلل مشتبهی از او خارج شد، حکم این بلل مشتبه چیست؟ با توجّه به این نکته که ما عرض کردیم اگر بخواهیم از ادلّه استبراء تعبّد را به دست بیاوریم مشکل است و این ادلّه جنبه ارشادی برای تخلیه مجرا دارند، میخواهیم ببینیم حکم این فرع چیست.
 در فرع قبلی که فرد استبرائی انجام نداده بود و بلل مشتبهی از او خارج شده بود، عرض کردیم که اگر چه اصل اقتضاء میکند که آن بلل مشتبه پاک و وضوی او باقی باشد، ولی از باب تحکیم ظاهر بر اصل، حکم میکنیم که آن بلل مشتبه بول است.
 امّا در این فرع که فرد پس از استبراء یقین ندارد که مجرا از بول تخلیه شده، حکم مترتّب بر آن استبراء چیست؟
 لذا در اینجا بحث ما بر سر حکم مترتّب بر این استبراء است. در تحریر و در عروة به طور کلّی دو حکم بر استبراء مترتّب کردهاند: یکی حکم طهارت از نجاست خبثیّه و دیگر طهارت از نجاست حدثیّه و عدم نقض وضو.
 لذا یک وقت بحث بر سر خود استبراء است که عرض کردیم استبراء از باب ارشاد است و آنچه در روایات موضوعیّت دارد تخلیه مجرا از بول میباشد. لذا قول به تعبّد در مسأله استبراء مشکل است و استبراء طریقیّت دارد و موضوعیّت ندارد. زیرا در خود عروة و تحریر هم آمده که اگر کسی استبراء انجام نداد ولی یقین به عدم بول در مجرا پیدا کرد، مثلاً مدّتی از بول کردن او گذشت یا اینقدر تحرّک داشت که مطمئن شد بولی در مجرا نمانده است و سپس بلل مشتبهی از او خارج شد، باز هم آن بلل مشتبه طاهر است و محذوری وجود ندارد.
 اشکالی در تعبّدی بودن حکم مترتّب بر استبراء نیست
 امّا یکوقت راجع به حکم مترتّب بر استبراء بحث میکنیم. لذا این دو بحث نباید با هم خلط شود. لذا ممکن است حکم مترتّب بر استبراء تعبّدی باشد؛ یعنی هیچ مانعی وجود ندارد که شارع بگوید اگر آن نُه حرکت را انجام دادی و باز هم احتمال دادی که در مجرا بول باشد و سپس بلل مشتبهی از تو خارج شد این بلل بلل مشتبه پاک است. چون حکمِ بول دست خود شارع است و اصلاً خود او گفته که بول نجس است و بول ناقض وضو نیست و چون خود او گفته میتواند درباره این بلل مشتبه حکم به عدم نجاست کند. لذا تعبّد در حکم مترتّب بر استبراء هیچ مانعی ندارد.
 بنابراین یک وقت فکر نکنید که ما تناقض میگوییم؛ یعنی به ما ایراد نکنید که شما از یک طرف گفتید که استبراء موضوعیّت ندارد و آنچه مهم است تخلیه مجرا از بول میباشد، ولی حالا میگویید اگر استبراء انجام شود و باز هم یقین به تخلیه مجرا از بول حاصل نشود، آن بلل مشتبه نجس نیست و ناقض وضو هم نمیباشد. زیرا هیچ اشکالی ندارد که حکم مترتّب بر استبراء از باب تعبّد باشد و ما این تعبّد را از سه روایتی که در باب استبراء بیان کردیم به دست آوردیم. شارع در هر سه روایت این تعبّد را نشان داده است. در صحیحه «محمّدبنمسلم» آمده است: «قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ(علیهالسّلام) رَجُلٌ بَالَ وَ لَمْ يَكُنْ مَعَهُ مَاءٌ- قَالَ يَعْصِرُ أَصْلَ ذَكَرِهِ إِلَى طَرَفِهِ ثَلَاثَ عَصَرَاتٍ- وَ يَنْتُرُ طَرَفَهُ فَإِنْ خَرَجَ بَعْدَ ذَلِكَ شَيْ‌ءٌ- فَلَيْسَ مِنَ الْبَوْلِ وَ لَكِنَّهُ مِنَ الْحَبَائِلِ». یعنی از وسوسه های شیطانی است. در روایت «حفصبنبختری» نیز آمده: «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیهالسّلام) فِي الرَّجُلِ يَبُولُ قَالَ يَنْتُرُهُ ثَلَاثاً- ثُمَّ إِنْ سَالَ حَتَّى يَبْلُغَ السُّوقَ فَلَا يُبَالِي»؛ در روایت «عبدالملکبنعمرو» هم چنین مضمونی آمده «فِي الرَّجُلِ يَبُولُ ثُمَّ يَسْتَنْجِي- ثُمَّ يَجِدُ بَعْدَ ذَلِكَ بَلَلًا- قَالَ إِذَا بَالَ فَخَرَطَ مَا بَيْنَ الْمَقْعَدَةِ وَ الْأُنْثَيَيْنِ- ثَلَاثَ مَرَّاتٍ وَ غَمَزَ مَا بَيْنَهُمَا ثُمَّ اسْتَنْجَى- فَإِنْ سَالَ حَتَّى يَبْلُغَ السُّوقَ فَلَا يُبَالِي‌«. از این عبارت به دست میآید که اگر استبراء انجام شد، ولی باز هم یقین به تخلیه مجرا از بول نشد، حکم مترتّب بر بلل مشتبه طهارت است و آن بلل مشتبه، بول نیست و از وسوسههای شیطانی است که بخواهیم آن را بول به حساب آوریم. لذا هیچ مشکلی ندارد که این حکم را از باب تعبّد بپذیریم.
 مساعدت عرف و اصل با تعبّد در حکم مترتّب بر استبراء
 البتّه فکر نکنید که اینجا ما قائل به تعبّد محض هستیم. بلکه این مطالب عقلائی نیز میباشد و از روی تعقّل هم هست و عرف هم مساعد این تعبّد میباشد؛ یعنی اگر کسی این حرکات نُه گانه را انجام داد، عرف اطمینان حاصل میکند که بولی در مجرا نمانده و به احتمال بول بودن آن بلل مشتبه اعتنا نمیکند. پس عدم اعتنا به بلل مشتبه و حکم به طهارت آن هم تعبّدی است و عرف هم مساعد آن است.
 یعنی ظاهر اینطور اقتضا میکند که پس از آن حرکات نُه گانه، بلل مشتبه بول نیست و مجرا از بول تخلیه شده است.
 در فرع قبلی گفتیم که ظاهر اقتضاء میکند که بلل مشتبه بول باشد. امّا اینجا میگوییم ظاهر اقتضاء میکند که این بلل بول نباشد. گذشته از تعبّد و ظاهر، اگر بخواهیم مطلب را محکمتر کنیم میگوییم اصل هم در اینجا اقتضای طهارت این بلل مشتبه و عدم نقض وضو را دارد؛ یعنی حکم مترتّب بر استبراء، هم تعبّدی است، هم مطابق با مقتضای عرف و ظاهر و هم منطبق با اصل طهارت و استصحاب.
 نکته پایانی که در اینجا لازم است بر آن اشاره کنم این است که ما در جلسات گذشته عرض کردیم اگر بخواهیم از روایات استحباب استبراء را به دست بیاوریم مشکل است. چون اگر بخواهیم بگوییم امری مستحب است باید در متعلّق فعل رحجان را به دست بیاوریم و اگر این رحجان و مطلوبیّت را کشف کردیم میتوانیم بگوییم ثواب بر آن فعل مترتّب است. امّا من عرض کردم ما نمیتوانیم از این روایات رجحان واستحباب استبراء را به دست بیاوریم. حتّی در جلسه گذشته روایتی را به عنوان مؤیّد این مطلب قرائت کردم که در آن روایت حضرت فرموده بودند اگر بول تو قطع شد آب بریز و همین کافی است؛ «صُبعلیهالماء»؛ لذا استحباب استبراء به دست نمیآید.
 امّا چرا برخی از فقها قائل به استحباب استبراء شدهاند؟ این قول به دلیل شهرت فتوایی استحباب استبراء است. حالا چه بگوییم شهرت فتوایی یا بگوییم رجاءً، مشکلی ندارد که بگوییم قول به استحباب استبراء دارای پشتوانه است و به همین دلیل بعید نیست که قابل به استحباب استبراء شویم. البتّه این مطلب را با تسامح میتوانیم بیان کنیم. ولی در تحریر اصلاً چنین استحبابی بیان نشده است و ایشان یک زیرکی در این باره کرده است و اصلاً نمیگوید که استبراء مستحب است. البتّه در رساله بر اساس این شهرت فتوایی قائل به استحباب شده است، ولی در تحریر اصلاً به چنین مطلبی قائل نیست.
 لذا ما در اینجا با ایشان اختلاف داریم. ریزه کاریهای عجیبی بزرگان ما داشتند. همینطوری حرف نمیزدند و هر حرفی را روی حساب بیان میکردهاند.
 و امّا به بررسی مسأله اوّل باب استبراء میپردازیم.
 عدم لزوم مباشرت شخصیّه در انجام استبراء
  • مسأله 1: «لا يلزم المباشرة في الاستبراء، فيكفي أن باشره غيره كزوجته أو مملوكته». دلیل این مسأله روشن است.
 اوّلاً در هیچیک از روایاتی که در باب استبراء بیان شد، مسأله مباشرت شخصیّه مطرح نبود. بله! تعبیر «یستنجی» آمده است. امّا درباره آلتی که این استنجاء به وسیله آن صورت گیرد نفرموده «یستنجی بیده»، که این آلت حتماً باید دست شخص باشد و با غیر آن نمیتواند استنجاء کند. لذا مباشرت شخصیّه به این معناست که استبراء و استنجاء حتماً به وسیله خود شخص انجام شود که این معنا در هیچ کدام از روایات بیان نشده است. مثلاً در این روایت میفرماید: «إِذَا بَالَ فَخَرَطَ مَا بَيْنَ الْمَقْعَدَةِ وَ الْأُنْثَيَيْنِ». امّا سؤال اصلی آن است که آیا این خرط باید بالمباشره باشد یا بالتّصویب.
 آن روایات از این نظر اطلاق دارند و اصلاً در ادلّه اشارهای نشده که این استبراء باید بالمباشره باشد یا بالتصویب و اطلاق ادلّه این امر را اقتضاء میکند.
 ثانیاً: ما از روایات به دست آوردیم که آنچه در استبراء موضوعیّت دارد تخلیه مجرا از بول میباشد و این تخلیه با هر وسیلهای که صورت بگیرد اشکالی ندارد و وقتی تخلیه مجرا از بول موضوعیّت یافت، دیگر بین آلات تخلیه فرقی نیست.
 آقایان فقهاء درباره این آلات مثال ید زوجه یا ید مملوکه را پیش میکشند و خواستهاند مثالهای علمایی بزنند و بحث محارم را پیش بکشند که زوجه و مملوکه میتوانند دست به عورت مرد بزنند؛ امّا حتّی احتیاجی به این مثالها هم نیست. لذا من عرض میکنم حتّی اگر دستگاهی باشد که تمام بول را از داخل مثانه بیرون بکشد کافی است.
  • مسأله 2: «إذا شك في الاستبراء يبني على عدمه و لو مضت مدة و كان من عادته،نعم لو استبرأ و شك بعد ذلك أنه كان على الوجه الصحيح أم لا بنى على الصحة».
 در این مسأله دو فرع بیان شده است:
 فرع اوّل: شک در اصل استبراء بشود که آیا استبراء انجام داده است یا خیر.
 فرع دوم: در کیفیّت استبراء شک شود که آیا به وجه صحیح انجام شده یا خیر.در این فرع بحث درباره اصل وجود استبراء نیست.
 حکم شک در انجام اصل استبراء
 درباره حکم فرع اوّل حداکثر چیزی که میتوان تقریب کرد این است که بگوییم اگر کسی در اصل وجود استبراء شک کرد به شک خود اعتنا نکند. دلیل بر این حکم هم ادلّهای است که در باب قاعده تجاوز مطرح شده است. مانند جایی که کسی در قرائت شک میکند در حالیکه در رکوع است یا در اصل رکوع شک میکند در حالیکه در سجده است که در این موارد نباید به شک خود اعتنا کند. اگر چه در اصل قرائت یا رکوع شک کرده است.
 بر اساس روایاتی که در باب قاعده تجاوز وارد شده است، آقایان فقهاء میفرمایند این قاعده اختصاص به نماز هم ندارد و در همه ابواب فقهی به آن استناد میکنند و از آن روایات قاعده تجاوز را به دست میآورند که «كلّما شككت فيه ممّا قد مضى فامضه كما هو». [1] لذا در ما نحن فیه حداکثر این است که ما به این قاعده استناد کنیم و بگوییم فرقی بین کسی که بعد از تخلیه و خروج از بیت تخلیه یا متوضی، شک میکند که استبراء انجام داده یا خیر با موارد قبلی نیست و قاعده تجاوز در همه اینها جاری است و او نباید به شک خود اعتناء کند و در نتیجه احکامی که بر استبراء بار میشود در حق این شخص هم جاری میشود.
 امّا جواب این تقریب این است که روایاتی که در باب قاعده تجاوز وارد شده ناظر به همه شکوک نیست. این روایات ناظر به اعمالی است که از نظر شرعی محل مقرّری دارند و شارع آن محل مقرّری را برای آنها اعتبار کرده است.
 لذا اینکه ایشان بیان این دو فرع تفصیل قائل شده است به دلیل آن است که میخواهد بین محل اعتباری و محل اعتیادی تفاوت بگذارد.
 بنابراین روایات باب قاعده تجاوز ناظر به محل مقرّر شرعی است. مثلاً اینکه اگر کسی در رکوع بود و در قرائت شک کرد یا در سجود نسبت به اصل رکوع شک کرد نباید به شک خود اعتناء کند، به دلیل این است که هر کدام از رکوع و سجده محلّ مقرّر اعتباری شرعی دارند وحال آنکه ما نتوانستیم برای استبراء، محل مقرّر شرعی اعتباری درست کنیم.
 لذا اگر کسی استبراء نکرد و از بیت تخلیه بیرون آمد ولی بعد یادش آمد که استبراء نکرده و برگشت و استبراء انجام داد، باز هم این استبراء درست است و احکام استبراء بر آن مترتّب میشود. لذا استبراء محلّ مقرّر شرعی ندارد که اگر از آن محل خارج شد، قاعده تجاوز بر آن صدق کند.
 پس استبراء چون محل مقرّر اعتباری شرعی ندارد، قاعده تجاوز بر آن صدق نمیکند.
 امّا ما باید بین محلّ اعتباری و محل اعتیادی تفاوت قائل شویم. در این مسأله هم ایشان بحث محلّ اعتیادی را مطرح میکند و میگوید: «و كان من عادته»؛ یعنی ولو اینکه او عادت کرده که همیشه استبراء کند و معمول آن هم اینطور بوده که بعد از بول استبراء میکرده، ولی حالا شک کرد که استبراء کرده است یا خیر، باز هم در اینجا احکام استبراء بر او مترتّب نمیشود؛ زیرا آنچه باعث میشود که قاعده تجاوز را جاری بدانیم این است که آن عمل محلّ اعتباری داشته باشد و صرف دارا بودن محلّ اعتیادی کافی نیست و ما در استبراء محل اعتباری شرعی نداریم. لذا قاعده تجاوز هم در اینجا نمیتوانیم جاری کنیم.
 فرع دوم راجع به این مطلب است که اگر فرد بعد از استبراء احراز کرد و یقین داشت که استبراء را انجام داده ولی در کیفیّت آن شک کرد آیا استبراء او صحیح است یا خیر؟


[1] 1. وسائل الشيعة؛ ج: 5 ،ص: 336

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo