< فهرست دروس

 درس خارج  اصول استاد تهرانی

87/08/15

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث در روایاتی بود که دال بر حجیت ید داشت اما اماریت را نمی رسا ند . روایت چهارم :علی بن ابراهیم قمی در وسایل در باب 25 از ابواب کیفیت حکم و قضا حدیث سوم نقل می کند . عن ابیه عن .......عیسی ...... سند تمام است و صحیحه است . ان امیر المومنین (ع)لابی بکر قال فان کان فی ید مسلمین شیء .......در اینجا ظاهزا  بحث اعتباریت مورد پزیرش است  . بحث در این است که ایا  می توان اماریت  را از او گرقت یا نه . در اینجا استاد ما (ره ) می فزماید  گر چه در دلالتش بر اماریت  اشکال است  اما بعید نیست  بگوئیم دال بر اماریت  هم هست  . اما تقریب ایشان . اینکه در روایت بو د این بود .فان فی ید مسلمین شیئ یملکون و ادعیت انا ... این یملکون  یعنی  واقعا مالک باشند  یعنی اگر شیئ در تحت ملکیت مسلمین  بود  بخاطر  ید  انها بر ملکیت است  و لذا ید هم اماره  بر ملکیت محسوب می شود .تنها نمی گوید که ید حجت است بلکه  اماره هم هست .اشکال : در اینجا اشکالی را  مطرح کردند  و او این است که  روایت در صدد بیان  ضابطه ای  است که در مسئله  قضا  معتبر است .(که البینه  للمدعی و الیمین علی من انکر ).یعنی بینه برای ذو الید  نیست  و ذو الید احتیاجی به بینه ندارد  بلکه مقابل او  که منکر است باید بینه بیاورد  لذا بینه  برای مدعی است  اما ذو الید منکر است  واحتیاجی به بینه ندارد  لذا اصلا در مقام  بیان  این نیست  که بگوید  ذو الید مالک  است  بلکه می خواهد بگوید  ذو الید  احتیاجی به بینه ندارد  که  قانون  کلی در باب قضا است . این اشکال هست  لذا استدلال  بر  اعتبار ید  نمی شود  چه رسد که ید رااماره  بگیری بر ملکیت.اما جواب : اولا بگو ببینم  این جمله فان کان فی ید مسلمین شیئ ایا دلالت بر ملکیت می کند یا نمی کند  و ایا ید و ملکیت  باهم   بیگانه اند  یا باهم رابطه دارند . اگر اینجور بود که بیگانه بودند  حضرت (ع) نباید  یملکون  را می اورد  و می گفتند فان کان فی ید مسلمین شیئ وادعیت انا . اما می بینیم  که زکر کردند  پس باید یک رابطه ای  در کار باشد  واینکه در دست او هست و مالک است  یعنی رابطه دارند .ثانیا اگر به دست عرف بدهیم  وبا نگاه عرفی نگاه کنیم  می بینیم  طرف ذو الید مالک است و منکر است وطرف مقابل  محتاج بینه است  و مدعی است . حال ادعا چه بوده  .او ادعای ملکیت  کرده  لذا دعوی سر ملکیت است  و حضرت  قشنگ رابطه  بین ید و ملکیت  را مطرح کرده است .یعنی انچه که مدعا ی ما است ملکیت است  و حضرت  می گوید کسی که  مالک است  احتیاج به بینه ندارد  چون  ید دارد  و مالک  است  وکسی  که ادعا می کند باید  بینه بیاورد  پس  این روایت  هم حجیت  وهم اماریت را  میرساند .اما دسته سوم :دسته سوم از روایات  که مطرح شده است  خواسته اند بگو یند  که  از انها استفاده  اماریت میشود نه حجیت .

روایت اول :روایت  حسین بن قیاس است  که در باب 25 از کتاب قضا  در وسایل  نقل شده است  حدیث دوم  در سند دارد . محمد بن یعقوب  و علی بن محمد  قاسانی جمیعا عن قاسم بن یحیی . این باید قاسم بن محمد ا صفهانی باشد که معروف به قاسان و کاشان بوده . قاسم بن یحیی نمی تواند حدیث را نقل کند اما قاسم بن محمد زیاد حدیث نقل کرده است . لذا به نظر من قاسم بن یحیی از سلیمان بن داوود حدیث را نقل نمیکند بلکه قاسم بن محمد از او زیاد نقل کرده است . هر دو نفر یعنی هم قاسم بن یحیی وهم سلیمان بن داوود توثیق نشده اند . ان رجلا قال له اذا رایت شیئا فی ید ی رجل یجوز لی ان اشهد ان  له قال (ع) نعم . قال رجل اشهد انه فی یده . یعنی در دستش دیدم .ولا اشهد ان له فا لانه لغیره .ولی نمی گویم او مالک است چون شاید دیگری مالک باشد .فقال ( ع) افیحل الشراء منه ایا جایز وحلال است که از او بخری قال الرجل نعم فقال (ع) فلعله لغیره .......لولم یکن هذا لم تقم للمسلمین سوقا .بعضی ها امدند  و گفته اند مااز این روایت اعتبار ید را می بینیم وقابل انکار نیست اما مهم این است که از ان اصلیت بدست می اید . چون در ذ یل دارد لم تقم للمسلمین سوق یعنی میخواهم معیشت مسلمین از هم نپاشد نه اینکه دال بر ملکیت است .یعنی مثل اصل طهاره و اصل حلیه واصل اباحه ید هم یک اصل است .اما جواب این حرف : اینها  صدر روایت را رها کردند  و به ذیل  توجه کردند . وقتی که راوی سوال می کند از حضرت (ع) که ایا جایز است  که من  شهادت بدهم  که این مال ا وست .می خواهد بگوید که همانجور که در باب  شهادت  گواهی می دهد انسان  که زید  عالم است و شمس طالع است  ایا این  شهادت  به واقع است یا نه .در جایی که علم به واقع داری گواهی  به واقع می توانی بدهی . یا باید  علم داشته  باشی  و یا  حجتی که قائم مقام علم باشد  . سوال کرد و حضرت هم  فرمودند نعم  یعنی جایز است . یعنی اگر تو چیزی را در دست ا ودیدی می توانی  شهادت بدهی که مال اوست و وقتی که حضرت  جواب دادند نعم  او وحشت کرد . چون به صرف در دست بودن او ما باید حکم کنیم و بگوییم که مال اوست  .دقیقا حضرت  این را فرمودند که با اینکه علم نداری  بگو مال اوست  و شهادت بده  که مالک است  بخاطر همین مرد وحشت کرد لذا حضرت از او سئوال کرد ایامی توانی از او بخری یانه ؟مرد در جواب گفت بله . بگو ببینم از کجا میتوانی از او بخری و نسبت ملکیت به خودت بدهی وبعد از خریدت بگویی هو لی یعنی بعد از ملک ومالک شدن بگویی هو لی . یعنی بعد از خرید تو مالک حقیقی می شوی وتازه قسم می خوری که مال خودم هست و من مالکم .

 حالا از این مجموعه چه بدست می اید؟این بدست می اید که ید حجت است وقائم مقام علم است و اماره بر ملکیت واقعیه است .  

عمده جمله ی اخر است که شما از اخر به اول امدید واز ذ یل به صدر. واز ته به سر امد ید . وما از صدر به ذ یل امدیم و از سر به ته امدیم .وقتی از بالا به پایین می اییم واز صدر به ذ یل روایت را بررسی میکنیم ید هم حجت وهم اماره است اما شما که از پایین به بالا امدید و از ذ یل به صدر روایت رابررسی کردید ید را اصل گرفتید.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo